گوناگون

یک بلاگر حزب اللهی: چرا ارزشی ها در شبکه های اجتماعی موفق نیستند؟


قبل از این که پاسخ به پرسش اصلی این نوشته را شروع کنم، باید به دو سه نکته اشاره کنم:

1- ارزشی کیست؟ خب از ظاهر واژه این جور بر می آید که ارزشی کسی است که دارای «ارزش» باشد. یعنی چیزهایی برایش ارزشمند باشند. اما در این صورت، همه ی انسان ها به نوعی ارزشی محسوب می شوند. منظور ما از «ارزشی» در این جا، کسی است که به قصد «ترویج ارزش های خود» وارد شبکه های اجتماعی می شود. این تعریف، کسانی را هم که مثلا «گوگوش» برایشان ارزشمند است، در بر می گیرد. برای حذف چنین کسانی که مورد بحث ما نیستند، تعریف را به این شکل ادامه می دهیم: ارزش هایی که از آن سخن می گوییم، از نظر نخبگان جامعه، عقیده هایی هستند که ارزش حمایت و ترویج را داشته باشند. یعنی «ارزش هایی که ارزشمند باشند یا بیرزند». مثلا حمایت از فلان خواننده، گرچه برای عده ای ارزشمند است اما به خودیِ خود، ارزش حمایت و ترویج ندارد. ولی حمایت از فلان «مفهوم» دینی یا عقلی، ارزش حمایت و ترویج را دارد.

باز هم برای محدود کردن تعریف خود از «ارزشی» باید بگویم که آن مفهوم دینی یا عقلی مورد حمایت، باید مفهومی باشد که امروز برای حکومت جمهوری اسلامی ایران نیز، ارزش محسوب می شود. (گرچه خیلی از مواردی که در ادامه به عنوان مشکل ارزشی ها مطرح می شود، در مورد کسانی که ارزش هایی به جز ارزش های حکومت جمهوری اسلامی ایران برایشان ارزشمند است، نیز صدق می کند)

پس به طور خلاصه تعریف «ارزشی» این می شود: «کسی که به قصد ترویج ارزش های ارزشمندی که برای حکومت جمهوری اسلامی نیز ارزش هستند، وارد شبکه های اجتماعی می شود.»

این تعریف چندان علمی نیست (مثلا نگاه کنید به ابهامی که «نخبگان» در پاراگراف بالا دارد یا به ابهام «ارزشمندی ارزش») اما من این جا فقط می خواستم اجمالا بفهمید منظورم از ارزشی کیست. بگذارید چند نمونه از این ارزش ها را نام ببرم تا بهتر متوجه شوید: عقاید اسلامی، عقاید شیعی، اصول انقلاب اسلامی ایران، ولایت فقیه، سخنان امام خمینی، سخنان رهبر انقلاب، حمایت از راهپیمایی ها و...

2- منظور از شبکه های اجتماعی در این نوشته، مفهوم عام آن است. یعنی هم شبکه‌های رابطه محور مثل «فیس بوک»، هم شبکه های لحظه محور مثل «توئیتر» و هم شبکه های محتوا محور مثل «گوگل پلاس».

3- این نوشته، یک پیش فرض دارد و آن هم این است که «ارزشی ها در شبکه های اجتماعی موفق نیستند». اما باید مشخص باشد که منظور من از «موفقیت» چیست. یک معیار کلی برای موفقیت، برای «افرادی که به قصد ترویج ارزش وارد شبکه های اجتماعی می شوند» وجود دارد و آن «بیش تر دیده شدن» است. یعنی مثلا در فیس‌بوک، اگر تعداد «لایک»های یک استاتوس (لایک به معنی موافقت با نوشته است و استاتوس هم همان نوشته های فیس بوکی است!) زیاد باشد یا یک استاتوس زیاد «به اشتراک» گذاشته شود، می گوییم موفق بوده است. یا در توئیتر، اگر یک توئیت (نوشته‌ی کوتاه توئیتری) زیاد «ری توئیت» (اشتراک گذاری دوباره) شود، موفق بوده است. این ها معیار موفقیت یک مطلب هستند.

اما معیار موفقیت یک فرد «که به قصد ترویج ارزش وارد شبکه های اجتماعی شده» هم همان بیش تر دیده شدن است با مثال های متفاوت. مثلا در فیس بوک، تعداد «فرند»ها، در گوگل پلاس، تعداد «افرادی که شما را در حلقه های خود دارند» (یعنی کسانی که مطلب های شما را می بینند) و در توئیتر، تعداد «فالوور»ها (کسانی که توئیت های شما را می بینند) معیار موفقیت، محسوب می شود.

با این حال از نظر من، اصلی ترین فلسفه ی شبکه های اجتماعی، ایجاد رابطه است. یعنی همان طور که یکی از اصلی‌ترین ویژگی های یک جامعه، «تعامل اجتماعی» است، در شبکه های اجتماعی هم به همین ترتیب، ایجاد تعامل و رابطه یکی از اصلی ترین ویژگی ها است. این ویژگی حتی در شبکه های «محتوا محور» هم دیده می شود. و همین ویژگی است که فضای «وبلاگ» را تا حد زیادی از فضای «شبکه ی اجتماعی» متمایز می کند.

پس اگر اصلی ترین ویژگی شبکه های اجتماعی را ایجاد رابطه بدانیم، موفقیت واقعی در این شبکه ها هم یعنی عمل کردن طبق همین ویژگی. و از آن جایی که از نظر من، ارزشی ها موفق به چنین کاری نشده اند، پس در شبکه های اجتماعی، ناموفق بوده اند. که در ادامه سعی می کنم توضیح بدهم چرا! (البته به نظرم این افراد در زمینه هایی که به زعم خودشان موفقیت محسوب می شود هم موفق نیستند که به مناسبت شرح خواهم داد).

بعد از این مقدمه ی طولانی -که البته نیاز بود- بپردازیم به «چرایی ناموفق بودن ارزشی‎ها در شبکه های اجتماعی»:

1- خود واقعی ات باش!

ارزشی ها خودِ واقعی شان نیستند! به نمونه های زیر توجه کنید:

الف) عکس پروفایل: معمولا ارزشی ها، در پروفایل خود، عکسی از خودشان نمی گذارند. عکسی که قرار است معرفِ صاحبِ پروفایل آن ها باشد معمولا عکسی از امام خمینی، آیت الله خامنه ای، شهدا، یا عکس یک بچه ی کوچک یا عکس طبیعت و منظره است. این کار، دو مشکل درست می کند: یکی این که دیگران به کسی که عکسی از خودش نگذاشته اعتماد نمی کنند. گویی فرد، پشت یک نقاب پنهان شده است و نمی خواهد خودش را نشان بدهد و چنین فردی، قابل اعتماد نیست. دوم این که این کار باعث می شود دیگران انتظار داشته باشند صاحب پروفایل، دقیقا مطابق تصویری که گذاشته رفتار کند ولی مثلا وقتی فردی که عکسی از رهبری را گذاشته، در جایی مطلبی توهین آمیز می نویسد، دیگران علاوه بر بی اعتمادی به صاحب عکس، به نویسنده ی آن مطلب هم بی اعتماد می شوند.

ارزشی ها گاهی هم عکسی از خودشان می گذارند. اما عکسی آن قدر منظم و مرتب که انگار برای «گذرنامه» تهیه شده است! همین باعث می شود نتوان صمیمیت لازم برای موفقیت در شبکه های اجتماعی را با آن ها برقرار کرد.

ب) اسم پروفایل: ارزشی ها معمولا از اسم واقعی خودشان استفاده نمی کنند و به جای آن اسم های مستعاری به کار می برند مثل «عمار»، «حاجی»، «عاشق صاحب الزمان»، «شهید گمنام» و... این جا هم مشکل های ذکر شده در بخش قبلی پیش می آید.

ج) عکس های شخصی: یکی از معمولی ترین کارهایی که در شبکه های اجتماعی می شود، قرار دادن عکس های مختلف شخصی است. عکس شخصی لزوما به عکسی که حریم خصوصی فرد را نقض می کند، گفته نمی شود و لزوما همان عکس خانوادگی نیست. عکس شخصی یعنی عکسی که رسمی نیست. عکسی که صمیمیت در آن است. و ارزشی ها معمولا از گذاشتن عکس های شخصی خود در شبکه های اجتماعی پرهیز می کنند. با کسی که عکس شخصی خود را نشان نمی دهد، نمی شود صمیمی شد، نمی شود به چنین آدمی اعتماد کرد و در کل چنین آدمی در شبکه های اجتماعی، موفق نیست!

د) نشان ندادن احساس های شخصی: در شبکه ی به اصطلاح من، «لحظه محور»ِ توئیتر، اصل بر بیان اتفاق هایی است که در همان لحظه برای فرد افتاده است. در چنین شبکه ای، اسم مستعار، عکس جعلی و نگذاشتن عکس های شخصی و در کل پنهان کردن هویت واقعی، کاری کاملا معمول است اما وجه مشترک چنین شبکه ای با شبکه‌های اجتماعی دیگر این است که پرهیز از بیان «احساس های شخصی» معمول نیست! و همین مشکل بزرگ ارزشی ها در چنین شبکه ای است. آن ها در این جا هم به جای آن که مثلا بگویند در حال انجام چه کاری هستند، یا چه احساسی دارند، رو به بیان خبرهای کشور و یا نصیحت و پند می آورند!

2- با دیگران دوست باش، نه مرادشان باش نه مریدشان.

همان طور که در تعریف گفتم، ارزشی کسی است که «به قصد ترویج» ارزش ها، وارد شبکه های اجتماعی می شود. همین قصد، باعث می شود که چنین فردی، رو به سخنرانی و تفهیم مطلب به دیگران بکند. اما این جا با چند مشکل روبرو می شود:

اول آن که بیش تر مخاطبان شبکه های اجتماعی، جوانان هستند و جوانان هم معمولا «پند گریز» هستند. یعنی از این که کسی بخواهد نصیحت شان کند، خوش شان نمی آید. این مشکل در کشور ما، پررنگ تر می شود. چرا که جوانان، در جامعه ی واقعی (چه در مدرسه، چه در دانشگاه، چه در محل کار خود، چه در صدا و سیما، چه در خانه...) فراوان نصیحت می شنوند و وقتی به جامعه ی مجازی می آیند، یکی از دلایل شان، گریز از آن فضای پر از پند و اندرز است. این است که وقتی می بینند یک نفر این جا هم آمده و دوباره رو به نصیحت آورده، از او دوری می کنند.

دومین مشکل بر می گردد به همان ذات شبکه های اجتماعی که گفتم بر پایه ی «رابطه» است. در رابطه و تعامل اجتماعی، دو طرف رابطه باید معمولا هم پایه باشند. اما وقتی یک ارزشی دوست دارد سخنرانی کند، یعنی خود را یک پله بالاتر از دیگران دانسته است (حداقل در ظاهر این طور فهمیده می شود) و این هم دلیل دیگری است برای آن که دیگران، از چنین فردی دوری کنند.

و سومین مشکل هم بر می گردد به خود ارزشی ها! همان طور که گفتم آن ها «ارزش»هایی دارند که به قصد ترویج آن‌ها وارد شبکه های اجتماعی شده اند. خیلی بعید است که آن ها، ارزش های خود را تغییر دهند و مثلا وقتی در مورد «حمایت از فلان اقدام حکومت» سخن می گویند، نمی توان انتظار داشت که با بحث بتوان آن ها را قانع کرد که این حمایت درست نیست، چرا که آن ها پیش فرض خود را درستی همه ی اقدام های حکومت گرفته اند. همین عامل باعث می شود که چنین افرادی حتی در شبکه های «محتوا محور» هم چندان موفق نباشند. چرا که اصل بر «تعامل» است و وقتی نمی توان نظر شخصی را تغییر داد، در حالت عادی، چطور می توان با او تعامل کرد؟

(جا دارد که در پرانتز شرح دهم که چنین مشکلی برای افراد مخالف ارزش های حکومت جمهوری اسلامی هم پیش می آید. با این حال، اگر بخواهیم طبق معیار موفقیت «بیش تر دیده شدن» بررسی کنیم، باز هم ارزشی ها کم تر از مخالفان حکومت، موفق هستند. این اتفاق به نظر من دو عامل عمده دارد: اول حضور گسترده تر افراد مخالف حکومت در شبکه های اجتماعی نسبت به افراد موافق. و دوم برمی گردد به تفاوت «ارزش»های موافقان حکومت و مخالفان آن. جنس ارزش های موافقان از جنس «اثبات» است و جنس ارزش های مخالفان -معمولا- از جنس «نفی». یعنی مخالفان، فقط می خواهند مخالفت کنند بی آن که لزوما راه حل عملیِ جایگزینی ارائه دهند؛ اما موافقان می خواهند اثبات کنند که کارهای حکومت درست است بنابر این کارشان سخت تر است و همین باعث می شود گاهی در اثبات، موفق و گاهی ناموفق باشند و این باعث کم تر دیده شدن می شود).

3- وقتی نمی توانی قواعد بازی را تغییر دهی...

شبکه ی اجتماعی، پدیده ای غربی است با ویژگی های خاص خودش. این یک واقعیت است که چه بخواهیم و چه نخواهیم باید بپذیریم. مثلا در فرهنگی که در کشور ما حاکم است، «دوستی پسر و دختر» پذیرفته شده نیست اما در شبکه های اجتماعی، پسر و دختر با هم «فِرِند» می شوند، با یکدیگر صحبت می کنند (حالا به شکل مکتوب!) نظر یکدیگر را تایید یا رد می کنند و با مسائل شخصی یکدیگر درگیر هستند. هر فردی قبل از وارد شدن در چنین شبکه هایی باید تکلیف خود را با این مسائل روشن کند. آیا می خواهد این فرهنگ را تغییر دهد؟ آیا می خواهد با آن کنار بیاید؟ به هر حال، مشخص کردن این مسئله مهم است. به ویژه برای ارزشی ها که عموما فضای مجازی را برای مبارزه های خود انتخاب کرده اند! از آن جا که معمولا ارزشی ها این تطبیق فرهنگی را انجام نمی دهند (و یا به درستی انجام نمی دهند)، ناموفق هستند.

در کل به نظر من مهم ترین مشکلی که ارزشی ها با آن در شبکه های اجتماعی روبرو هستند که باعث عدم موفقیت آن ها می شود، «برخورد روبات گونه» است. برخی روبات های خودکار هستند در شبکه های اجتماعی که به شکلی سازمان یافته، تولید محتوا می کنند؛ مثلا روبات هایی که قیمت ارز یا ساعت یا سخنان بزرگان یا... را چند دقیقه یک بار در توئیتر، توئیت می کنند. برخورد افراد ارزشی نیز معمولا مانند همین روبات های خودکار است! یعنی موجودهایی که هیچ «کنش انسانی» از خود نشان نمی دهند و طبیعتا با «واکنش انسانی» هم روبرو نمی شوند. همین مسئله، باعث می شود درهای «رابطه» و «تعامل» بین ارزشی ها و دیگر افراد حاضر در شبکه های اجتماعی بسته شود و این یعنی عدم موفقیت ارزشی ها در این شبکه ها!

---
نویسنده : امیر حسین مجیری
نوشته ی بالا در شماره ی پنجم (پاییز 1391) نشریه ی دانشجویی مداد (به صاحب امتیازی و مدیر مسئولی شهاداب دبیری نژاد و زیر نظر شورای سردبیری- منتشر شده در دانشگاه صنعتی اصفهان) منتشر شد.

ارسال نظر

  • ناشناس

    عزیز من اگه به من بگی چطور می شه رفت تو شبکه های اجتماعی خیلی ازت ممنونم می شم

    • و.

      🤣🤣

  • ناشناس

    مطلب جالبی بود
    و نتیجه آخر اینکه ارزشی ها با دنیای مدرن نمی‌توانند سازگار شوند چون بر اساس ارزش های منسوخ شده و سنتی آن هم از نوع دگم آن زندگی می‌کنند

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار