فراستی: روشنفکران «کُشته مرده» نماد هستند
پارسینه: منتقد برنامه هفت گفت: کلمه نماد از آن کلمههایی است که این روزها در سینما مد شده، روشنفکران که کشته مرده نماد هستند و حتی برخی دوستان مذهبی هم به شدت درگیر نماد گرایی و نماد بازی هستند.
میز نقد برنامه سینمایی هفت سینما با حضور مسعود فراستی، ناصر هاشم زاده و محمدتقی فهیم به بررسی نماد در سینما پرداخت.
مسعود فراستی در این برنامه گفت: امیدوارم بحث میز نقد مساله ساز و راهگشا باشد. چون یکی از بحثهای مهم در سینمای ایران بحث نماد است. هرچند ما به صورت مصداقی در مورد سینما بحث نمیکنیم، اما موضوع نماد و نشانه شناسی برای سینمای ایران ضروری است.
وی گفت: کلمه نماد از آن کلمههایی است که مد شده. روشنفکران که کشته مرده نماد هستند و حتی دوستان سمذهبی هم به شدت درگیر نماد گرایی و نماد بازی هستند. غربیها هم درگیر نماد گرایی هستند. نماد گرایی به نوعی یک بیماری است که خود من هم درگیر آن بوده ام؛ که در این میز نقد میخواهیم این بیماری را واکاوی کنیم تا بفهمیم چه چیزی نماد است و چه چیزی نماد نیست و چگونه میتوان نماد ساخت.
فراستی ادامه داد: ما مستشعار هنری دعوت کردیم. دوستان این را هم نمیدانند که نماد چه در ادبیات و سینما اگر درست هم بخواهد به وجود بیاید مربوط به فرهنگ خود هر کشوری است. در ارمنستان انار معنی خون میدهد. اما در ایران این طور نیست. پشت هر نماد فرهنگ ملی هر جایی است. در طی زمان این فرهنگ و نماد به وجود آمده. این دوستان که بیشتر در فارابی هستند این را نمیدانند. در نماد هیچ چیز جهانی وجود ندارد.
وی ادامه داد: به نظر من تعریف نماد یا سمبل این نیست که با اراده کسی ساخته شود! اولین تعریف نماد این است که آنچه که نشان میدهد نیست بلکه چیز دیگری است. خودش بهانه چیز دیگری است. مثل زنبق سفید در یکی از تابلوهای داوینچی که نماد ایجاد آشتی ایجاد میکند. آگاهانه است و نماد نیست و جلوی جنگ را میگیرد.
وی گفت: نماد قطعا در هنر لایه دوم است. این لایه از پس لایه اول که قصه و شخصیتها و فضاها به وجود میآید. در ادبیات پیرمرد و دریا اینگونه است. خود نویسنده معتقد است نمادگرایی نکرده. او معتقد است که فقط یک پیرمردو و دریا و کوسه واقعی ساخته است! همه چیز واقعی است و از پس واقعی بودن نماد به وجود میآید. در واقع نویسنده نماد نمیسازد. نماد ساخته میشود.
ناصر هاشم زاده در ادامه میز نقد گفت: چند سوال اساسی را میشود مطرح کرد و بعد وارد بحث شد. اول نمادها از کجا میآیند؟ و دیگر آنکه چقدر پشت آنچه ما به عنوان نماد مطرح میکنیم آیا پایداری دارند؟ آیا هر علائم خود ساختهای نماد است؟ چقدر این نمادها شخصی اند و شخسی میشوند. آیا برگمان نماد را در فیلمش شخصی میکند؟ چقدر فیلمساز میتواند از نماد استفاده و این کار چقدر آگاهانه و یا چقدر تحمیلی است در فیلم.
وی ادامه داد: آیا صرف استفاده کردن از یکسری نمادها اینها نمادهای ملی میشوند؟ گاهی یک دوربین قدیمی میشود یک نماد خانواده، اما آیا خود دوربین دلالت بر خانواده میکند؟ آیا نمادها جعلی اند؟
هاشم زاده گفت: در فیلم توت فرنگیهای وحشی برگمان از ساعت استفاده میکند. ساعت بدون عقربه! او گویا میخواهد اکنون را بسازد. نه آینده و نه گذشته! بدون بحث اخلاقی! پیرمرد اینطور میفهمد چقدر زندگی کرده و نکرده! فهم این نکته در لایههای بعدی میتواند خیلی چیزها باشد. اما هنرمند این را ادراک کرده؛ که جعلی نیست. نوعی شهود است. نمادها شاید کشفی باشند و بعد از بابت تقلید تبدیل به جعل شده باشند.
محمد تقی فهیم در پایان این برنامه گفت: نه میشود منکر نماد شد و نه میشوند آن را اساس قرار داد. من هر جا عقدههای شخصی را پر رنگتر دیدم، نماد گرایی را هم بیشتر پیدا کردم.
وی گفت: تشابه در ادبیات با سینما فرق دارد. در سینما تصویر دارد. داستان دارد که و بدون قصه نماد به هیچ دردی نمیخورد. حتی قبل از داستان به دنبال نماد است. این مشکل سینمای ما و غرب است. دو سال قبل استادی از لهستان به ایران آمده بود که نماد را به ما آموزش بدهد؟ وقتی ما نمیتوانیم سینما را یاد دهیم یاد دادن نماد به چه دردی میخورد؟ او میگفت: برای هر تصویر بیشترین تعداد نماد را پیدا کنید.
این منتقد در پایان گفت: در سینما چند نوع نماد داریم که همواره از آن استفاده میشود. مثل هتل، جاده، قطار. نوع استفاده درست فیلمساز میتواند این نمادها را درست ایجاد کند. بخشی از نمادها به آورده مخاطبین مربوط است. اینکه چقدر طرف اساسا این نمادها را میشناسد. بیمارستان در فیلم ریش قرمز و میزانسن آن مفهوم میسازدو در واقع ناخودآگاه ما و کارگردان با هم نزدیک میشود.
مسعود فراستی در این برنامه گفت: امیدوارم بحث میز نقد مساله ساز و راهگشا باشد. چون یکی از بحثهای مهم در سینمای ایران بحث نماد است. هرچند ما به صورت مصداقی در مورد سینما بحث نمیکنیم، اما موضوع نماد و نشانه شناسی برای سینمای ایران ضروری است.
وی گفت: کلمه نماد از آن کلمههایی است که مد شده. روشنفکران که کشته مرده نماد هستند و حتی دوستان سمذهبی هم به شدت درگیر نماد گرایی و نماد بازی هستند. غربیها هم درگیر نماد گرایی هستند. نماد گرایی به نوعی یک بیماری است که خود من هم درگیر آن بوده ام؛ که در این میز نقد میخواهیم این بیماری را واکاوی کنیم تا بفهمیم چه چیزی نماد است و چه چیزی نماد نیست و چگونه میتوان نماد ساخت.
فراستی ادامه داد: ما مستشعار هنری دعوت کردیم. دوستان این را هم نمیدانند که نماد چه در ادبیات و سینما اگر درست هم بخواهد به وجود بیاید مربوط به فرهنگ خود هر کشوری است. در ارمنستان انار معنی خون میدهد. اما در ایران این طور نیست. پشت هر نماد فرهنگ ملی هر جایی است. در طی زمان این فرهنگ و نماد به وجود آمده. این دوستان که بیشتر در فارابی هستند این را نمیدانند. در نماد هیچ چیز جهانی وجود ندارد.
وی ادامه داد: به نظر من تعریف نماد یا سمبل این نیست که با اراده کسی ساخته شود! اولین تعریف نماد این است که آنچه که نشان میدهد نیست بلکه چیز دیگری است. خودش بهانه چیز دیگری است. مثل زنبق سفید در یکی از تابلوهای داوینچی که نماد ایجاد آشتی ایجاد میکند. آگاهانه است و نماد نیست و جلوی جنگ را میگیرد.
وی گفت: نماد قطعا در هنر لایه دوم است. این لایه از پس لایه اول که قصه و شخصیتها و فضاها به وجود میآید. در ادبیات پیرمرد و دریا اینگونه است. خود نویسنده معتقد است نمادگرایی نکرده. او معتقد است که فقط یک پیرمردو و دریا و کوسه واقعی ساخته است! همه چیز واقعی است و از پس واقعی بودن نماد به وجود میآید. در واقع نویسنده نماد نمیسازد. نماد ساخته میشود.
ناصر هاشم زاده در ادامه میز نقد گفت: چند سوال اساسی را میشود مطرح کرد و بعد وارد بحث شد. اول نمادها از کجا میآیند؟ و دیگر آنکه چقدر پشت آنچه ما به عنوان نماد مطرح میکنیم آیا پایداری دارند؟ آیا هر علائم خود ساختهای نماد است؟ چقدر این نمادها شخصی اند و شخسی میشوند. آیا برگمان نماد را در فیلمش شخصی میکند؟ چقدر فیلمساز میتواند از نماد استفاده و این کار چقدر آگاهانه و یا چقدر تحمیلی است در فیلم.
وی ادامه داد: آیا صرف استفاده کردن از یکسری نمادها اینها نمادهای ملی میشوند؟ گاهی یک دوربین قدیمی میشود یک نماد خانواده، اما آیا خود دوربین دلالت بر خانواده میکند؟ آیا نمادها جعلی اند؟
هاشم زاده گفت: در فیلم توت فرنگیهای وحشی برگمان از ساعت استفاده میکند. ساعت بدون عقربه! او گویا میخواهد اکنون را بسازد. نه آینده و نه گذشته! بدون بحث اخلاقی! پیرمرد اینطور میفهمد چقدر زندگی کرده و نکرده! فهم این نکته در لایههای بعدی میتواند خیلی چیزها باشد. اما هنرمند این را ادراک کرده؛ که جعلی نیست. نوعی شهود است. نمادها شاید کشفی باشند و بعد از بابت تقلید تبدیل به جعل شده باشند.
محمد تقی فهیم در پایان این برنامه گفت: نه میشود منکر نماد شد و نه میشوند آن را اساس قرار داد. من هر جا عقدههای شخصی را پر رنگتر دیدم، نماد گرایی را هم بیشتر پیدا کردم.
وی گفت: تشابه در ادبیات با سینما فرق دارد. در سینما تصویر دارد. داستان دارد که و بدون قصه نماد به هیچ دردی نمیخورد. حتی قبل از داستان به دنبال نماد است. این مشکل سینمای ما و غرب است. دو سال قبل استادی از لهستان به ایران آمده بود که نماد را به ما آموزش بدهد؟ وقتی ما نمیتوانیم سینما را یاد دهیم یاد دادن نماد به چه دردی میخورد؟ او میگفت: برای هر تصویر بیشترین تعداد نماد را پیدا کنید.
این منتقد در پایان گفت: در سینما چند نوع نماد داریم که همواره از آن استفاده میشود. مثل هتل، جاده، قطار. نوع استفاده درست فیلمساز میتواند این نمادها را درست ایجاد کند. بخشی از نمادها به آورده مخاطبین مربوط است. اینکه چقدر طرف اساسا این نمادها را میشناسد. بیمارستان در فیلم ریش قرمز و میزانسن آن مفهوم میسازدو در واقع ناخودآگاه ما و کارگردان با هم نزدیک میشود.
منبع:خبرگزاری دانشجو
ارسال نظر