شهلا رياحي : بالاخره بيوفايي كرد
قدرت زمان وفادوست، معروف به شهلا رياحي در 18 شهريور 1305 در تهران به دنيا آمد، وي اولين كارگردان زن سينماي ايران با كارگرداني فيلم مرجان در سال 1335 است. سالهاي فعاليتش بين 1323 تا 1379 بوده و از طريق تئاتر و به خواست همسرش وارد عرصه هنر شده است.
او با بازي در نمايشنامه سياست هارون الارشيد مورد تاييد كارشناسان و تماشاگر قرار گرفت و با كار سوم به شهرت رسيد. در سال 1330 با فيلم خوابهاي طلايي به دنياي سينما راه يافت و از اوايل تاسيس تلويزيون در نمايشها و سريالهاي تلويزيوني همكاري داشت. تلخترين خاطره وي به بيوفايي همسرش باز ميگردد. رياحي در اينباره ميگويد: وقتي به دنيا آمدم، پدرم فوت كرد، بعد از مدتي مادرم با مردي ازدواج كرد كه 14 سال بعد برادرزادهاش همسر من شد... من هم مثل مادرم در 14 سالگي ازدواج كردم و به تشويق شوهرم در 17 سالگي وارد عرصه بازيگري شدم... شوهرم هم بازيگر بود اما از آنجايي كه گريم به پوستاش نميساخت بازي را كنار گذاشت و به كارگرداني و نويسندگي روي آورد...شهلا رياحي ادامه داد: همسرم اسماعيل جز كهولت سن مشكلي نداشت. خيلي مراقبش بودم، او هم بسيار مراقب من بود، نتيجه زندگي ما با 2 بچه بسيار عالي است. روز اول زندگي بهم قول داد هيچگاه بدقولي نكند. چند ماه قبل از سالگرد هفتادمين سال ازدواجمان بدقولياي كرد و رفت كه تا ابد از خاطرم نميرود.مادر سينماي ايران گفت: تابستان سال گذشته قرار گذاشتيم هفتادمين ساگرد ازواجمان را جشن بگيريم، همه شوق زندگي من اسماعيل بود، ميخواستيم با اين جشن ميزان محبتمان ر ا به ديگران هم نشان دهيم، اما هيچگاه روزي كه چشمهايش به رويم بسته شد را فراموش نميكنم، درست 25 آبان بود كه بد قولي كرد و تنهايم گذاشت، مدت زيادي نگذشته، شايد براي همين است كه هنوز آرام نيستم، البته بخشي از غمم را با بچهها و نوههايم پر ميكنم، اما هيچكس جاي اسماعيل را براي من نخواهد گرفت.
او با بازي در نمايشنامه سياست هارون الارشيد مورد تاييد كارشناسان و تماشاگر قرار گرفت و با كار سوم به شهرت رسيد. در سال 1330 با فيلم خوابهاي طلايي به دنياي سينما راه يافت و از اوايل تاسيس تلويزيون در نمايشها و سريالهاي تلويزيوني همكاري داشت. تلخترين خاطره وي به بيوفايي همسرش باز ميگردد. رياحي در اينباره ميگويد: وقتي به دنيا آمدم، پدرم فوت كرد، بعد از مدتي مادرم با مردي ازدواج كرد كه 14 سال بعد برادرزادهاش همسر من شد... من هم مثل مادرم در 14 سالگي ازدواج كردم و به تشويق شوهرم در 17 سالگي وارد عرصه بازيگري شدم... شوهرم هم بازيگر بود اما از آنجايي كه گريم به پوستاش نميساخت بازي را كنار گذاشت و به كارگرداني و نويسندگي روي آورد...شهلا رياحي ادامه داد: همسرم اسماعيل جز كهولت سن مشكلي نداشت. خيلي مراقبش بودم، او هم بسيار مراقب من بود، نتيجه زندگي ما با 2 بچه بسيار عالي است. روز اول زندگي بهم قول داد هيچگاه بدقولي نكند. چند ماه قبل از سالگرد هفتادمين سال ازدواجمان بدقولياي كرد و رفت كه تا ابد از خاطرم نميرود.مادر سينماي ايران گفت: تابستان سال گذشته قرار گذاشتيم هفتادمين ساگرد ازواجمان را جشن بگيريم، همه شوق زندگي من اسماعيل بود، ميخواستيم با اين جشن ميزان محبتمان ر ا به ديگران هم نشان دهيم، اما هيچگاه روزي كه چشمهايش به رويم بسته شد را فراموش نميكنم، درست 25 آبان بود كه بد قولي كرد و تنهايم گذاشت، مدت زيادي نگذشته، شايد براي همين است كه هنوز آرام نيستم، البته بخشي از غمم را با بچهها و نوههايم پر ميكنم، اما هيچكس جاي اسماعيل را براي من نخواهد گرفت.
ارسال نظر