بنای رؤیای راکفلر بر خون و دلار
پارسینه: گزارشی از نشست بیلدربرگ در سال 2011
نشست گروه «بیلدربرگ» در سال 2011 میلادی نیز برگزار شد و شرکت کنندگان به بررسی مسایل پیش رو و ارایه راهکارهایی برای حل آنها پرداختند. برای کسانی که با نام و برنامههای این سازمان فوق سرّی و مرموز آشنا هستند شنیدن نام بیلدربرگ برای آنان بوی توطئه و خیانت میدهد اما برای کسانی که برای اولین بار است با این نام مواجه میشوند ضروری است مقدمهای هر چند کوتاه درباره تاریخچه و دستور کار بیلدربرگ ارایه شود.
چیستی و اهداف گروه بیلدربرگ:
در ویکیپدیا ذیل عنوان گروه بیلدربرگ آمده است: «گروه بیلدربرگ گروه غیررسمی است که هر ساله به صورت کاملاً خصوصی و محرمانه در نقطهای از جهان گرد هم میآیند. تمامی اعضای گروه بیلدربرگ انتصابی هستند و تعدادشان به حدود 130 نفر میرسد. همه این اعضا از قدرتمندترین و با نفوذترین افراد در زمینههای سیاست، بانکداری، اقتصاد، نظامیگری و رسانه هستند. بسیاری از پادشاهان و اعضای خاندانهای سلطنتی کشورهای غربی از اعضای دایم گروه بیلدربرگ میباشند. اعضای گروه بیلدربرگ در کنفرانس سالیانه خود، در مورد مسایل جاری سیاسی و اقتصادی جهان به صورت محرمانه با یکدیگر تبادل نظر و مشورت میکنند.» ولی این تمام ماجرا نیست.
«بیلدربرگ» یک سازمان جهانی مرموز است که در سال 1954 شکل گرفته است و بسیاری آن را «دولت پنهان جهان» میدانند. صهیونیستها در راستای اهداف خود برای تسخیر جهان و تشکیل یک «دولت واحد» تحت کنترل خود، پس از برنامهریزی برای در دست گرفتن اهرمهای سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی جهان، حال به این نتیجه رسیده بودند که باید این اهرمها را در یک نقطه جمع کرده و از یک منبع فکری و ایدئولوژیک تغذیه کنند.
«بیلدربرگ» این منبع ایدئولوژیک است که تقریباً سالی یکبار رهبران سیاسی جهان، رؤسای شرکتهای بزرگ و محافل مالی عظیم که بازوهای اقتصادی و بازرگانی دنیا را در انحصار خود دارند و نیز صاحب نظران عرصههای سیاسی، اجتماعی و تبلیغاتی را در یک نقطه جمع کرده و پشت درهای بسته دستور کار سال آینده جهان را تعیین میکنند.
این نهاد تحت کنترل صهیونیستها، تمامی ابزارهای لازم را برای تحقق اهداف خود در اختیار دارد. با بهرهگیری از رسانهها و منابع عظیم مالی، قدرت و حکومت در کشورها را به افراد مورد نظر خود میسپارد؛ با استفاده از اهرمهایی چون بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول، سازمان تجارت جهانی و مانند آنها، قیمت نفت و طلای سال را تعیین میکند. به واسطه بازوهای اجتماعی و حقوقی خود قوانینی را برای کشورها وضع میکند که جلوی هرگونه تحرک برضد اهداف صهیونیسم را بگیرد.
براساس مدارک موجود، پیوند اروپا و آمریکا به وسیله ناتو، ایجاد بازار مشترک اروپا، روی کارآمدن کسانی چون «کلینتون»، «بلر» و بسیاری که هنوز نامشان در خفا مانده، استعفای «مارگارت تاچر»، وقوع جنگ خلیج فارس، تحول نهضت اروپا، تخریب وجهه «ژان ماری لوپن» ناسیونالیست در فرانسه، تحریم آرژانتین در جریان جنگ «فالک لند»، تقسیم آلمان به دو قسمت شرقی و غربی، ماجرای رسوایی اخلاقی «دومینیک استراسکان» رییس سابق صندق بینالمللی پول همه و همه در جلسات بیلدربرگ تصمیمگیری شدهاند. بیلدربرگ به دنبال ایجاد یک دولت جهانی است.
گروهی از تحلیلگران معتقدند سران فراماسونری جهانی سه نشست سالانه برگزار میکنند که بخش اقتصادی آن در گردهمایی «داووس»، بخش امنیّتی آن در گردهمایی «مونیخ» و بخش سیاسی آن در گردهمایی «بیلدربرگ» برگزار میشود که بیلدربرگ از همه مخفیانهتر و بدون پوشش خبری است و تنها یکی از خروجیهای آن، نشست سران «جی هشت» است. جلسات بیلدربرگ هر سال در یکی از هتلهای پنج ستاره دنیا و تحت شدیدترین تدابیر امنیّتی تشکیل میشود. هیچ رسانهای حق ورود به جلسات آنها را ندارد.
تاریخچه و نحوه فعالیت این سازمان فوق سری آن قدر جای کار دارد که در این نوشته کوتاه فرصت پرداختن به آنها نیست و هدف از این مقدمه کوتاه صرفاً برای ورود به بحث و بررسی سیاستها و دستور کار نشست سال 2011 میلادی بود.
نشست سال 2011
نشستهای گروه بیلدربرگ تحت تدابیر شدید امنیّتی برگزار میشود و معمولاً سعی میگردد تا جایی که ممکن است دستور کار آن به دست رسانهها و خبرنگاران نرسد اما هستند افرادی که با نفوذ در داخل این شبکه پیچیده و سرّی، اخبار و حواشی مربوط به این نشست را منتشر میکنند. سایت اینترنتی «Bilderberg2011.com» اطلاعاتی در خصوص مکان، افراد شرکت کننده و دستور کار نشست امسال منتشر کرده است. نشست سال 2011 بیلدربرگ از 9 تا 12 ژوئن (پنجشنبه 19 تا یکشنبه 22 خرداد) در هتل «سورتا هاوس» در «سنت موریتس»سوییس برگزار شد اما چه کسانی در اجلاس 2011 شرکت داشتند؟ در نشست امسال بیش از 120 نفر از افراد پرنفوذ و صاحبان قدرت حضور داشتند که در اینجا به نام برخی از سرشناسترینآنها اشاره میشود:
«آندرس فوگ راسموسن» دبیرکل ناتو، «خواکین آلمونیا» معاون رییس کمیسیون اروپا، «خاویر سولانا»مسؤول سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا، «ژان کلود تریشه»رییس بانک مرکزی اروپا، «رابرت زولیک»رییس گروه بانک جهانی، «هنری کیسینجر» تئوریسین و رییسشرکتهای مختلف و مشاور سابق امنیّت ملی آمریکا، «بیل گیتس»رییس سابق مایکروسافت و رییس فعلی بنیاد «گیتس»، «رابرت گیتس» وزیر دفاع آمریکا (گیتس در زمان برگزاری نشست وزیر دفاع بود که اینک از این سمت کنار رفته است)، «دیوید راکفلر»سرمایهدار معروف و رییس سابق بانک منهتن، «میچلت وایت» مدیر مسؤول هفته نامه اکونومیست، «آنجلا مرکل» صدراعظم آلمان، «جورما اولیلا»رییس شرکت نفتی رویال داچ شل، «جرج دیوید»رییس شرکت کوکاکولا.«ملکه هلند»، «هاکان» ولیعهد نروژ، «پیتر برابک لتما»رییس شرکت نستله، «سوفیا» ملکه اسپانیا، «خوزه لوییز زاپاترو» نخست وزیر اسپانیا و .....
دستور کار نشست سال 2011:
قبل از اینکه به رئوس برنامهها و دستور کار نشست امسال بپردازیم ذکر این نکته حایز اهمیت است که برای اعضای گروه آنچه که اهمیّت دارد اهداف بیلدربرگ برای تشکیل دولت جهانی و به طور کلی به پیش بردن پروژه جهانی سازی و از بردن وفاداریهای ملی، حاکمیّت ملی و ناسیونالیسم است. این نکته از آن حیث حایز اهمیت است که در دستور کار نشست مواردی مطرح میشود که به زیان دولت و ملت برخی از اعضای شرکت کننده است. اما این امر برای آنان مهم نیست چرا که این اهداف گروه است که باید به پیش برود و اصلاً افراد برای این هدف انتخاب شدهاند که سیاستها و موارد مطرح شده را هر چند هم به زیان منافع ملی کشورش باشد به مورد اجرا گذاشته و برای تحقق آنها تلاش کنند. در واقع باید گفت بیلدربرگ اتاق فکر بینالمللی است که به دنبال ایجاد اجماع در بین نخبگان و القای ایدئولوژی خاص خویش به آنها است.
بهار عربی
قیام مردم منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بر نشست امسال بیلدربرگ سایه انداخته بود و آنان در صدد بودند بیشترین بهره برداری ممکن را از این تحولات به نفع خود انجام دهند و حتی سعی در تحریف و تغییر مسیر این انقلابها داشتند. شرکت کنندگان در نشست امسال نگران آن بودند که مجلس نمایندگان آمریکا با ادامه حملات غیرقانونی نیروهای ناتو و سازمان ملل به لیبی مخالفت کند. زمزمههایی در مجلس نمایندگان به خصوص در میان جمهوری خواهان وجود داشت که نیروهای ناتو که مسبب شکلگیری جنگ داخلی در لیبی هستند باید از این کشور عقب نشینی کنند. بیلدربرگیها به شدت خواستار یک جنگ بزرگ و تمام عیار در منطقه خاورمیانه میباشند تا بدینوسیله در اثر جنگ و کشتار جمعی، منافع اقتصادی سرشاری روانه جیب رؤسای تجاری این بنیاد شود.
«ناتان روچیلد» از اعضای این گروه کسی بود که افزون بر سرمایهگذاری برای ارتش ناپلئون در نبرد واترلو برای ارتش حریف و دشمن او یعنی «دوک ولینگتون» هم سرمایهگذاری کرد. بنیاد روچیلد در جنگهای پروس، جزیره کریمه، تسخیر کانال سوئز توسط انگلیس برضد فرانسه، جنگ مکزیک و جنگهانی داخلی آمریکا سرمایهگذاری کرده بود. این مورد تنها نمونه کوچکی از سیاستهای این گروه برای شعلهور ساختن آتش جنگ و فتنه در سرتاسر جهان برای رسیدن به منافع شخصی و گروه است.
سانسور اینترنتی
موضوع دیگری که امسال مورد توجه اعضای این گروه بود به اینترنت مربوط میگردید. بیلدربرگیها به شدت نگران تأثیر اینترنت بر حرکتهای آزادیخواهانه مردم در جهان امروز هستند. همین امر هم باعث گردیده بستههای پیشنهادی ارایه شده در کنگره آمریکا برای اختصاص سرمایه به منظور تنزل دادن اینترنت به محدودترین و پایینترین سطح ممکن مورد توجه جدّی قرار گیرد. کمیسیون اروپا هم به تازگی به اِعمال قوانین شدید و سختگیرانه برای محدود کردن آزادیهای فردی در اینترنت و نابودی فضای بیطرفی و دموکراسی چراغ سبز نشان داده است. طرفداران جهانی شدن با وجود اینترنت مخالفتی ندارند چرا که برای آنهاپولساز است. این افراد جایی با اینترنت مخالفت میکنند که اطلاعات فاش شده دست آنها را رو کرده و با سیاستهای جهانی سازی آنها مخالفت کند. در آینده شاهد ظهور وسیع همین نوابغ بیلدربرگی در عرصه سیاست خواهیم بود که از مردمان جهان میخواهند از اینترنت استفاده نکنند چون در حال تبدیل شدن به یک سلاح تروریستی برای نابودی نوع بشر است.
دمیدن در کوره بحران اقتصادی
امسال تعداد زیادی از اعضای شرکت کننده در نشست بیلدربرگ صاحبان شرکتها، بانکداران و اقتصاد دانان بودند. آنان سعی دارند تا میزان ورشکستگیهای بانکی و مردمی را تا حد اعلی بالا ببرند. برای آنان کشورهای پرتغال، ایرلند، یونان و دیگر اعضای اتحادیه اروپا در درجه اول اولویت قرار دارند. اعضای گروه بیلدربرگ خواستار افزایش چشمگیر قیمت نفت و گاز و سقوط اقتصاد کشورها هستند؛ کافی است به افول نقش دلار، افزایش قیمت انرژی و ادامه بحران اقتصادی و اعتراضهای سراسر دنیا توجه کنید؛ آن وقت خواهید یافت بیلدربرگ چه میخواهد. این بنیاد تصمیم دارد تا با نابود کردن درآمد و دارایی ملی کشورها، آشتی بیشتر قدرت و پول و بهرهوری از یک بحران اقتصادی یک دولت جهانی با یک ارز رایج و حکومت واحد جهانی به وجود آورد. آنچه در این مورد متناقض به نظر میرسد این است که گروه در پی دمیدن در کوره بحران اقتصادی مخصوصاً در اروپا است حال اینکه تعداد زیادی از افراد شرکت کننده در نشست از اقتصاد دانان و مسؤولان اقتصادی اتحادیه اروپا هستند.
در پاسخ به این سؤال باید گفت: «بیلدربرگ از سالهای دور،رؤیاییکپارچه کردن اتحادیه اروپا را در سر میپروراند و طرحهای متعددی همچونتشکیل حکومت اقتصادی واحد اروپا، ایالات متحده اروپا و کنفدراسیون اروپا را مطرح کرده است و بسیاری از افراد صاحب نام اروپایی که در نشستهای بیلدربرگ شرکت کردهاند با ایده حکومت اقتصادی واحد اروپا موافق هستند. طرح دمیدن در کوره بحران اقتصادی نیز در واقع برای رسیدن به این هدف است. کشورهای اروپایی درگیر در بحران مالی به تدریج سیاستهای ملی گرایانه خود را کنار میگذارند و به اجبار به طرح تشکیل دولت واحد اروپایی (حداقل در بعد اقتصادی آن که خود مقدمهای برای یکپارچگی و ایجاد دولت واحد اروپایی است) گردن مینهند. مقامهای اروپایی شرکت کننده در این نشست هم باید در راستای این سیاست گام بردارند و کشورها را برای پذیرش طرح یاد شده، آماده نمایند.
ظهور ابرقدرتی به نام چین
در نشستهای اخیر گروه بیلدربرگ موضوع ظهور قدرت نوظهوری به نام چین همواره مورد بحث و بررسی قرار میگیرد اما چیزی که در نشست امسال تازگی داشت حضور دو تن از شخصیتهای برجسته سیاسی و اقتصادی چین برای اولین بار در نشست بیلدربرگ بود. در نشست امسال بیلدربرگیها در خصوص جایگاه چین در نظم نوین جهانی بحث و مذاکرات طولانی داشتند. در این خصوص موضوعاتی چون نزدیک شدن پاکستان به چین و اتحاد استراتژیک این دو در عین دور شدن تدریجی اسلام آباد از واشنگتن، گسترش نفوذ چین در حوزه بینالملل به خصوص در حیاط خلوت غرب و رشد اقتصادی این کشور حایز اهمیت فراوان بود. بر اساس پیشبینی صندوق بینالمللی پول، تا سال 2016 چین به لحاظ اقتصادی از آمریکا پیشی گرفته و به قدرت اول جهانی تبدیل میشود اما آنچه که بیلدربرگیها را مجبور به بررسی جایگاه چین کرده است محدود به قدرت اقتصادی آن نیست بلکه مهمتر از آن مسایل ژئواستراتژیک و گذار سیاسی است. اگر همین شیوه ادامه پیدا کند چین به زودی به ابرقدرت بینالمللی در حوزه سیاسی هم تبدیل خواهد شد و آمریکا جایگاه خود را از دست خواهد داد اما این چیزی نیست که بیلدربرگ بخواهد ادامه پیدا کند. این گروه در پی تداوم سلطه و هژمونی آمریکا و در ادامه، حکومت آن بر سرتاسر جهان تحت لوای حکومت جهانی واحد است و ظهور ابر قدرت جدیدی مانند چین میتواند در این راه مشکل ساز شود. در اینجاست که به اهمیّت حضور دو تن از مقامهای عالی رتبه سیاسی و اقتصادی چین برای اولین بار پی میبریم.
سازمان دهندگان و برنامه ریزان بیلدربرگ و طرح دولت واحد جهانی نمیخواهند چین را از خود دور کنند و سعی در آن دارند که این کشور نیز وارد بازی سیاسی آنها شود و در راستای این طرح گام بردارد. طرح تشکیل دولت جهانی به سرکردگی آمریکا بدون حضور و رضایت چین امکان پذیر نیست.
تعیین رییس جدید صندوق بینالمللی پول
صندوق بینالمللی پول برای بیلدربرگیها به مثابه شاهرگ اقتصادی است چرا که افزون بر تأمین هزینههای مورد نیاز برای اجرای سناریوهای طراحی شده، این صندوق میتواند کشورها را وادار به انجام سیاستهاییکند که مطلوب و مدنظر گروه است. خیلیها معتقدند که بیلدربرگ، طراح ماجرای رسوایی اخلاقی «دومینیک استراس کان»رییس پیشین صندوق بینالمللی پول بود تا بدینوسیله او را از این پست کنار بگذارد. در اجلاس امسال بر روی نام دو شخص برای تصدی این سمت تأکید شد: «آگوستین کارستنس» (رییس بانک مرکزی مکزیک) و «کریستین لگارد» (وزیر دارایی فرانسه) که در نهایت دومین فرد به این سمت انتخاب شد.
افزایش جنگ و کشتار
بر اساس گزارشات رسیده از نشست بیلدربرگ، ایجاد جنگ در خاورمیانه یکی از مهمترین برنامههای بیلدربرگ است. بیلدربرگیها بر این اعتقادند که جمعیّت جهان بسیار زیاد شده و فقط جنگ میتواند تا حدودی این مشکل را حل کند. بر اساس اطلاعات فاش شده، تمامی افراد عضو بیلدربرگ برای اجرای این تصمیم اصرار داشته و بروز جنگ را قطعی میدانند. کشتار انسان در فرقههای ماسونی از جمله بیلدربرگ، جزو اصول اصلی است و عوامل این گروههاموظفاند، تا حد ممکن به جنگ و نسل کشی دامن بزنند البته وقوع جنگ و کشتار مزایای دیگری را هم به همراه دارد که برای نمونه میتوان به رونق اقتصادی شرکتهای تسلیحاتی و شرکتهای خصوصی امنیّتی و ... اشاره کرد.
این دستور کار نیز میتواند بحث برانگیز باشد چرا که خود گروه و افراد شرکت کننده در این نشستها پیوند وثیقی با صهیونیسم و اسراییل دارند و طرح تشدید جنگ و کشتار در خاورمیانه ممکن است امنیّت اسراییل را به خطر اندازد. اما باید گفت که هدف طرح یاد شده درست خلاف آن و به دنبال ایجاد حاشیه امنیّتی برای اسراییل است. اسراییل در بین کشورهای خاورمیانه همچون موجودی انگل است که هیچگاه احساس امنیّت ندارد و دایم در هراس و نگرانی به سر میبرد. چرا که خود نیز به نامشروع بودن موجودیتّش واقف است اما ایجاد جنگ و خونریزی در خاورمیانه میتواند توجه کشورها و ملتها را از اسراییل دور کند تا این موجودیّت جعلی بتواند نفسی راحت بکشد. همان طور که میبینیم به دنبال بحرانهای منطقهای توجهها به اسراییل کمتر شده و این رژیم آسوده خاطر به سیاستهای شهرکسازی یهودی نشین خود ادامه داده و قوای نظامیش را سامان مجدد میبخشد و گهگاه لبنان و فلسطین را مورد تهدید هم قرار میدهد. کاروان کمکهای بشر دوستانه عازم به نوار غزه را تهدید به مصادره و حمله میکند اما هیچ واکنش درخور توجه دریافت نمیدارد چرا که توجهها به سمت مصر، سوریه، لیبی، یمن، مراکش و ... منحرف شده است. از طرف دیگر جنگ در منطقه میتواند به رونق اقتصادی شرکتهای یهودی نیز کمک کند.
پیامدهای نشست 2011 و تأثیر آن بر سیاست کشورهای عضو
برای اینکه بتوانیم به تأثیر موارد مطرح شده در نشست امسال پی ببریم باید به آثاری که این تصمیمها در عالم واقع به وجود آوردهاند، دقت کنیم. هر چند که قضاوت در خصوص این مسأله بسیار زود است و هنوز یک ماه از این نشست نگذشته است اما تأثیرات محسوسی در همین مدت کوتاه به وجود آورده که میتوان پیش بینی کرد در دراز مدت چه اتفاقاتی خواهد افتاد. در مورد حمله به لیبی دیدیم که بیلدربرگیها نگران مخالفت کنگره آمریکا با ادامه جنگ و عدم تخصیص بودجه برای آن بودند. طی هفتهای که گذشت کنگره آمریکا لایحه پیشنهادی جمهوری خواهان برای عدم تخصیص بودجه به جنگ در لیبی را رد کرد و این به معنای چراغ سبز به اوباما برای تداوم حضور در لیبی و گسترش جنگ در خاورمیانه است. میبینیم که در این مدت کوتاه یکی از مهمترین رؤیاهای بیلدربرگیها برای ادامه جنگ در لیبی و گسترش جنگ افروزی و درگیری در خاورمیانه تحقق پیدا کرده است.
دومین مورد مهم حایز اهمیت، به انتخاب رییس جدید صندوق بینالمللی پول بازمیگردد. بیلدربرگیها با نقشههای از پیش طراحی شده «استراس کان» را از مسند قدرت کنار کشیدند تا مهره دلخواه خود را بر این جایگاه حساس بنشانند، جایگاه که به عنوان بازوی اقتصادی گروه عمل میکند. طی هفته گذشته خانم «لگارد» وزیر دارایی فرانسه به این سمت انتخاب شد. وی از گزینههای مد نظر بیلدربرگ برای ریاست صندوق بینالمللی پول بود و بدین ترتیب دومین سناریوی بیلدربرگ هم به تحقق پیوست.
در خصوص طولانیتر شدن بحران اقتصادی هم سیاستهای گروه یکی یکی در حال پیاده شدن است. بستههای کمک اقتصادی اروپا و صندوق بینالمللی پول به کشورهای بحران زدهای چون یونان منوط به اعمال شرایط سختگیرانه اقتصادی از جمله اتخاذ سیاست ریاضت اقتصادی است. این سیاست هم به لحاظ بینالمللی و هم به لحاظ داخلی کشورها را با چالشهای عمیقی مواجه میسازد. به لحاظ بینالمللی کشورهایی چون یونان آن قدر زیر بار بده میروند که توانایی باز پرداخت آن را نخواهند داشت و مجبور به پناه بردن به منابع دیگر برای پرداخت دیون گذشته میشوند و همین امر سبب میگردد که کمر اقتصاد کشورهای ضعیف زیر بار سنگین این کمکها بشکند و این کشورها هرچه بیشتر تحت سلطه بانکداران و صاحبان صنایع و شرکتهای چند ملیتی درآیند. از طرف دیگر، اتخاذ سیاست ریاضت اقتصادی از جانب این کشورها به لحاظ داخلی سبب اعتراضهای مردمی، اعتصابها، نافرمانی مدنی و .... میشود و دولتهای آنها زیر این فشارها دوام نخواهند آورد اما بیلدربرگ به هدف خود میرسد: «تداوم بحران اقتصادی»
نکته دیگر این است که گروه بیلدربرگ از هیچ تلاشی برای شعلهور ساختن آتش جنگی دیگر در خاورمیانه فروگذاری نمیکند. نمونههایی از این تلاش را میتوان در مأموریت تازه جنگندههای بدون سرنشین آمریکا در بمباران مواضع انقلابیون یمنی به بهانههای واه چون مبارزه با تروریسم و القاعده شاهد هستیم که سعی در گسترش جنگ داخلی در این کشور و سپس گشوده شدن راهها برای مداخلههای خارجی است. از طرف دیگر طرحهایی نیز برای ارایه به شورای امنیّت برای مداخله نظامی در سوریه به چشم میخورد که در صورت تحقق میتواند یکی دیگر از رؤیاهای بیلدربرگ را برآورده سازد.
نتیجه آنکه با بررسی جز به جز رویدادهای جهان واقع پی میبریم که چطور گروه متشکل از چندین تن از افراد بانفوذ و ثروتمند در پی حکومت بر کل جهان هستند و سناریوهای خود را یکی پس از دیگری به مورد اجرا میگذارند و این قطعات پازل هر روز بیشتر از روز قبل با هم جفت و جور میشوند.
«دیوید راکفلر» سرمایهدار، رییس بنیاد راکفلر آمریکا و رییس چندین شرکت و بانک مهم و از بنیانگذاران گروه بیلدربرگ در کتاب خاطرات خود گفته است: «اگر من متهم به تلاش برای ایجاد دولت واحد جهانی هستم به این اتهام افتخار میکنم.»
راکفلر به تازگی نیز اظهار داشته است: «جهان در شرایط کنونی بسیار مستعد ایجاد دولت جهانی است. حاکمیّت فراملی نخبگان و بانکداران جهانی بسیار بهتر از حاکمیّت ملی و سیاست محدود کننده ناسیونالیسم است.»
همین اظهارنظرها کافی است تا خواننده پی به اهداف شوم این گروه ببرد.*
---------------------------
منابع:
1-https://www.globalresearch.ca/index.php?context=va&aid=25302
2-https://bilderberg2011.com/bilderberg-group/bilderberg-2011-plans-for-more-economic-chaos/
* سعید شکوهی کارشناس مسائل بینالملل
منبع: برهان
چیستی و اهداف گروه بیلدربرگ:
در ویکیپدیا ذیل عنوان گروه بیلدربرگ آمده است: «گروه بیلدربرگ گروه غیررسمی است که هر ساله به صورت کاملاً خصوصی و محرمانه در نقطهای از جهان گرد هم میآیند. تمامی اعضای گروه بیلدربرگ انتصابی هستند و تعدادشان به حدود 130 نفر میرسد. همه این اعضا از قدرتمندترین و با نفوذترین افراد در زمینههای سیاست، بانکداری، اقتصاد، نظامیگری و رسانه هستند. بسیاری از پادشاهان و اعضای خاندانهای سلطنتی کشورهای غربی از اعضای دایم گروه بیلدربرگ میباشند. اعضای گروه بیلدربرگ در کنفرانس سالیانه خود، در مورد مسایل جاری سیاسی و اقتصادی جهان به صورت محرمانه با یکدیگر تبادل نظر و مشورت میکنند.» ولی این تمام ماجرا نیست.
«بیلدربرگ» یک سازمان جهانی مرموز است که در سال 1954 شکل گرفته است و بسیاری آن را «دولت پنهان جهان» میدانند. صهیونیستها در راستای اهداف خود برای تسخیر جهان و تشکیل یک «دولت واحد» تحت کنترل خود، پس از برنامهریزی برای در دست گرفتن اهرمهای سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی جهان، حال به این نتیجه رسیده بودند که باید این اهرمها را در یک نقطه جمع کرده و از یک منبع فکری و ایدئولوژیک تغذیه کنند.
«بیلدربرگ» این منبع ایدئولوژیک است که تقریباً سالی یکبار رهبران سیاسی جهان، رؤسای شرکتهای بزرگ و محافل مالی عظیم که بازوهای اقتصادی و بازرگانی دنیا را در انحصار خود دارند و نیز صاحب نظران عرصههای سیاسی، اجتماعی و تبلیغاتی را در یک نقطه جمع کرده و پشت درهای بسته دستور کار سال آینده جهان را تعیین میکنند.
این نهاد تحت کنترل صهیونیستها، تمامی ابزارهای لازم را برای تحقق اهداف خود در اختیار دارد. با بهرهگیری از رسانهها و منابع عظیم مالی، قدرت و حکومت در کشورها را به افراد مورد نظر خود میسپارد؛ با استفاده از اهرمهایی چون بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول، سازمان تجارت جهانی و مانند آنها، قیمت نفت و طلای سال را تعیین میکند. به واسطه بازوهای اجتماعی و حقوقی خود قوانینی را برای کشورها وضع میکند که جلوی هرگونه تحرک برضد اهداف صهیونیسم را بگیرد.
براساس مدارک موجود، پیوند اروپا و آمریکا به وسیله ناتو، ایجاد بازار مشترک اروپا، روی کارآمدن کسانی چون «کلینتون»، «بلر» و بسیاری که هنوز نامشان در خفا مانده، استعفای «مارگارت تاچر»، وقوع جنگ خلیج فارس، تحول نهضت اروپا، تخریب وجهه «ژان ماری لوپن» ناسیونالیست در فرانسه، تحریم آرژانتین در جریان جنگ «فالک لند»، تقسیم آلمان به دو قسمت شرقی و غربی، ماجرای رسوایی اخلاقی «دومینیک استراسکان» رییس سابق صندق بینالمللی پول همه و همه در جلسات بیلدربرگ تصمیمگیری شدهاند. بیلدربرگ به دنبال ایجاد یک دولت جهانی است.
گروهی از تحلیلگران معتقدند سران فراماسونری جهانی سه نشست سالانه برگزار میکنند که بخش اقتصادی آن در گردهمایی «داووس»، بخش امنیّتی آن در گردهمایی «مونیخ» و بخش سیاسی آن در گردهمایی «بیلدربرگ» برگزار میشود که بیلدربرگ از همه مخفیانهتر و بدون پوشش خبری است و تنها یکی از خروجیهای آن، نشست سران «جی هشت» است. جلسات بیلدربرگ هر سال در یکی از هتلهای پنج ستاره دنیا و تحت شدیدترین تدابیر امنیّتی تشکیل میشود. هیچ رسانهای حق ورود به جلسات آنها را ندارد.
تاریخچه و نحوه فعالیت این سازمان فوق سری آن قدر جای کار دارد که در این نوشته کوتاه فرصت پرداختن به آنها نیست و هدف از این مقدمه کوتاه صرفاً برای ورود به بحث و بررسی سیاستها و دستور کار نشست سال 2011 میلادی بود.
نشست سال 2011
نشستهای گروه بیلدربرگ تحت تدابیر شدید امنیّتی برگزار میشود و معمولاً سعی میگردد تا جایی که ممکن است دستور کار آن به دست رسانهها و خبرنگاران نرسد اما هستند افرادی که با نفوذ در داخل این شبکه پیچیده و سرّی، اخبار و حواشی مربوط به این نشست را منتشر میکنند. سایت اینترنتی «Bilderberg2011.com» اطلاعاتی در خصوص مکان، افراد شرکت کننده و دستور کار نشست امسال منتشر کرده است. نشست سال 2011 بیلدربرگ از 9 تا 12 ژوئن (پنجشنبه 19 تا یکشنبه 22 خرداد) در هتل «سورتا هاوس» در «سنت موریتس»سوییس برگزار شد اما چه کسانی در اجلاس 2011 شرکت داشتند؟ در نشست امسال بیش از 120 نفر از افراد پرنفوذ و صاحبان قدرت حضور داشتند که در اینجا به نام برخی از سرشناسترینآنها اشاره میشود:
«آندرس فوگ راسموسن» دبیرکل ناتو، «خواکین آلمونیا» معاون رییس کمیسیون اروپا، «خاویر سولانا»مسؤول سابق سیاست خارجی اتحادیه اروپا، «ژان کلود تریشه»رییس بانک مرکزی اروپا، «رابرت زولیک»رییس گروه بانک جهانی، «هنری کیسینجر» تئوریسین و رییسشرکتهای مختلف و مشاور سابق امنیّت ملی آمریکا، «بیل گیتس»رییس سابق مایکروسافت و رییس فعلی بنیاد «گیتس»، «رابرت گیتس» وزیر دفاع آمریکا (گیتس در زمان برگزاری نشست وزیر دفاع بود که اینک از این سمت کنار رفته است)، «دیوید راکفلر»سرمایهدار معروف و رییس سابق بانک منهتن، «میچلت وایت» مدیر مسؤول هفته نامه اکونومیست، «آنجلا مرکل» صدراعظم آلمان، «جورما اولیلا»رییس شرکت نفتی رویال داچ شل، «جرج دیوید»رییس شرکت کوکاکولا.«ملکه هلند»، «هاکان» ولیعهد نروژ، «پیتر برابک لتما»رییس شرکت نستله، «سوفیا» ملکه اسپانیا، «خوزه لوییز زاپاترو» نخست وزیر اسپانیا و .....
دستور کار نشست سال 2011:
قبل از اینکه به رئوس برنامهها و دستور کار نشست امسال بپردازیم ذکر این نکته حایز اهمیت است که برای اعضای گروه آنچه که اهمیّت دارد اهداف بیلدربرگ برای تشکیل دولت جهانی و به طور کلی به پیش بردن پروژه جهانی سازی و از بردن وفاداریهای ملی، حاکمیّت ملی و ناسیونالیسم است. این نکته از آن حیث حایز اهمیت است که در دستور کار نشست مواردی مطرح میشود که به زیان دولت و ملت برخی از اعضای شرکت کننده است. اما این امر برای آنان مهم نیست چرا که این اهداف گروه است که باید به پیش برود و اصلاً افراد برای این هدف انتخاب شدهاند که سیاستها و موارد مطرح شده را هر چند هم به زیان منافع ملی کشورش باشد به مورد اجرا گذاشته و برای تحقق آنها تلاش کنند. در واقع باید گفت بیلدربرگ اتاق فکر بینالمللی است که به دنبال ایجاد اجماع در بین نخبگان و القای ایدئولوژی خاص خویش به آنها است.
بهار عربی
قیام مردم منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا بر نشست امسال بیلدربرگ سایه انداخته بود و آنان در صدد بودند بیشترین بهره برداری ممکن را از این تحولات به نفع خود انجام دهند و حتی سعی در تحریف و تغییر مسیر این انقلابها داشتند. شرکت کنندگان در نشست امسال نگران آن بودند که مجلس نمایندگان آمریکا با ادامه حملات غیرقانونی نیروهای ناتو و سازمان ملل به لیبی مخالفت کند. زمزمههایی در مجلس نمایندگان به خصوص در میان جمهوری خواهان وجود داشت که نیروهای ناتو که مسبب شکلگیری جنگ داخلی در لیبی هستند باید از این کشور عقب نشینی کنند. بیلدربرگیها به شدت خواستار یک جنگ بزرگ و تمام عیار در منطقه خاورمیانه میباشند تا بدینوسیله در اثر جنگ و کشتار جمعی، منافع اقتصادی سرشاری روانه جیب رؤسای تجاری این بنیاد شود.
«ناتان روچیلد» از اعضای این گروه کسی بود که افزون بر سرمایهگذاری برای ارتش ناپلئون در نبرد واترلو برای ارتش حریف و دشمن او یعنی «دوک ولینگتون» هم سرمایهگذاری کرد. بنیاد روچیلد در جنگهای پروس، جزیره کریمه، تسخیر کانال سوئز توسط انگلیس برضد فرانسه، جنگ مکزیک و جنگهانی داخلی آمریکا سرمایهگذاری کرده بود. این مورد تنها نمونه کوچکی از سیاستهای این گروه برای شعلهور ساختن آتش جنگ و فتنه در سرتاسر جهان برای رسیدن به منافع شخصی و گروه است.
سانسور اینترنتی
موضوع دیگری که امسال مورد توجه اعضای این گروه بود به اینترنت مربوط میگردید. بیلدربرگیها به شدت نگران تأثیر اینترنت بر حرکتهای آزادیخواهانه مردم در جهان امروز هستند. همین امر هم باعث گردیده بستههای پیشنهادی ارایه شده در کنگره آمریکا برای اختصاص سرمایه به منظور تنزل دادن اینترنت به محدودترین و پایینترین سطح ممکن مورد توجه جدّی قرار گیرد. کمیسیون اروپا هم به تازگی به اِعمال قوانین شدید و سختگیرانه برای محدود کردن آزادیهای فردی در اینترنت و نابودی فضای بیطرفی و دموکراسی چراغ سبز نشان داده است. طرفداران جهانی شدن با وجود اینترنت مخالفتی ندارند چرا که برای آنهاپولساز است. این افراد جایی با اینترنت مخالفت میکنند که اطلاعات فاش شده دست آنها را رو کرده و با سیاستهای جهانی سازی آنها مخالفت کند. در آینده شاهد ظهور وسیع همین نوابغ بیلدربرگی در عرصه سیاست خواهیم بود که از مردمان جهان میخواهند از اینترنت استفاده نکنند چون در حال تبدیل شدن به یک سلاح تروریستی برای نابودی نوع بشر است.
دمیدن در کوره بحران اقتصادی
امسال تعداد زیادی از اعضای شرکت کننده در نشست بیلدربرگ صاحبان شرکتها، بانکداران و اقتصاد دانان بودند. آنان سعی دارند تا میزان ورشکستگیهای بانکی و مردمی را تا حد اعلی بالا ببرند. برای آنان کشورهای پرتغال، ایرلند، یونان و دیگر اعضای اتحادیه اروپا در درجه اول اولویت قرار دارند. اعضای گروه بیلدربرگ خواستار افزایش چشمگیر قیمت نفت و گاز و سقوط اقتصاد کشورها هستند؛ کافی است به افول نقش دلار، افزایش قیمت انرژی و ادامه بحران اقتصادی و اعتراضهای سراسر دنیا توجه کنید؛ آن وقت خواهید یافت بیلدربرگ چه میخواهد. این بنیاد تصمیم دارد تا با نابود کردن درآمد و دارایی ملی کشورها، آشتی بیشتر قدرت و پول و بهرهوری از یک بحران اقتصادی یک دولت جهانی با یک ارز رایج و حکومت واحد جهانی به وجود آورد. آنچه در این مورد متناقض به نظر میرسد این است که گروه در پی دمیدن در کوره بحران اقتصادی مخصوصاً در اروپا است حال اینکه تعداد زیادی از افراد شرکت کننده در نشست از اقتصاد دانان و مسؤولان اقتصادی اتحادیه اروپا هستند.
در پاسخ به این سؤال باید گفت: «بیلدربرگ از سالهای دور،رؤیاییکپارچه کردن اتحادیه اروپا را در سر میپروراند و طرحهای متعددی همچونتشکیل حکومت اقتصادی واحد اروپا، ایالات متحده اروپا و کنفدراسیون اروپا را مطرح کرده است و بسیاری از افراد صاحب نام اروپایی که در نشستهای بیلدربرگ شرکت کردهاند با ایده حکومت اقتصادی واحد اروپا موافق هستند. طرح دمیدن در کوره بحران اقتصادی نیز در واقع برای رسیدن به این هدف است. کشورهای اروپایی درگیر در بحران مالی به تدریج سیاستهای ملی گرایانه خود را کنار میگذارند و به اجبار به طرح تشکیل دولت واحد اروپایی (حداقل در بعد اقتصادی آن که خود مقدمهای برای یکپارچگی و ایجاد دولت واحد اروپایی است) گردن مینهند. مقامهای اروپایی شرکت کننده در این نشست هم باید در راستای این سیاست گام بردارند و کشورها را برای پذیرش طرح یاد شده، آماده نمایند.
ظهور ابرقدرتی به نام چین
در نشستهای اخیر گروه بیلدربرگ موضوع ظهور قدرت نوظهوری به نام چین همواره مورد بحث و بررسی قرار میگیرد اما چیزی که در نشست امسال تازگی داشت حضور دو تن از شخصیتهای برجسته سیاسی و اقتصادی چین برای اولین بار در نشست بیلدربرگ بود. در نشست امسال بیلدربرگیها در خصوص جایگاه چین در نظم نوین جهانی بحث و مذاکرات طولانی داشتند. در این خصوص موضوعاتی چون نزدیک شدن پاکستان به چین و اتحاد استراتژیک این دو در عین دور شدن تدریجی اسلام آباد از واشنگتن، گسترش نفوذ چین در حوزه بینالملل به خصوص در حیاط خلوت غرب و رشد اقتصادی این کشور حایز اهمیت فراوان بود. بر اساس پیشبینی صندوق بینالمللی پول، تا سال 2016 چین به لحاظ اقتصادی از آمریکا پیشی گرفته و به قدرت اول جهانی تبدیل میشود اما آنچه که بیلدربرگیها را مجبور به بررسی جایگاه چین کرده است محدود به قدرت اقتصادی آن نیست بلکه مهمتر از آن مسایل ژئواستراتژیک و گذار سیاسی است. اگر همین شیوه ادامه پیدا کند چین به زودی به ابرقدرت بینالمللی در حوزه سیاسی هم تبدیل خواهد شد و آمریکا جایگاه خود را از دست خواهد داد اما این چیزی نیست که بیلدربرگ بخواهد ادامه پیدا کند. این گروه در پی تداوم سلطه و هژمونی آمریکا و در ادامه، حکومت آن بر سرتاسر جهان تحت لوای حکومت جهانی واحد است و ظهور ابر قدرت جدیدی مانند چین میتواند در این راه مشکل ساز شود. در اینجاست که به اهمیّت حضور دو تن از مقامهای عالی رتبه سیاسی و اقتصادی چین برای اولین بار پی میبریم.
سازمان دهندگان و برنامه ریزان بیلدربرگ و طرح دولت واحد جهانی نمیخواهند چین را از خود دور کنند و سعی در آن دارند که این کشور نیز وارد بازی سیاسی آنها شود و در راستای این طرح گام بردارد. طرح تشکیل دولت جهانی به سرکردگی آمریکا بدون حضور و رضایت چین امکان پذیر نیست.
تعیین رییس جدید صندوق بینالمللی پول
صندوق بینالمللی پول برای بیلدربرگیها به مثابه شاهرگ اقتصادی است چرا که افزون بر تأمین هزینههای مورد نیاز برای اجرای سناریوهای طراحی شده، این صندوق میتواند کشورها را وادار به انجام سیاستهاییکند که مطلوب و مدنظر گروه است. خیلیها معتقدند که بیلدربرگ، طراح ماجرای رسوایی اخلاقی «دومینیک استراس کان»رییس پیشین صندوق بینالمللی پول بود تا بدینوسیله او را از این پست کنار بگذارد. در اجلاس امسال بر روی نام دو شخص برای تصدی این سمت تأکید شد: «آگوستین کارستنس» (رییس بانک مرکزی مکزیک) و «کریستین لگارد» (وزیر دارایی فرانسه) که در نهایت دومین فرد به این سمت انتخاب شد.
افزایش جنگ و کشتار
بر اساس گزارشات رسیده از نشست بیلدربرگ، ایجاد جنگ در خاورمیانه یکی از مهمترین برنامههای بیلدربرگ است. بیلدربرگیها بر این اعتقادند که جمعیّت جهان بسیار زیاد شده و فقط جنگ میتواند تا حدودی این مشکل را حل کند. بر اساس اطلاعات فاش شده، تمامی افراد عضو بیلدربرگ برای اجرای این تصمیم اصرار داشته و بروز جنگ را قطعی میدانند. کشتار انسان در فرقههای ماسونی از جمله بیلدربرگ، جزو اصول اصلی است و عوامل این گروههاموظفاند، تا حد ممکن به جنگ و نسل کشی دامن بزنند البته وقوع جنگ و کشتار مزایای دیگری را هم به همراه دارد که برای نمونه میتوان به رونق اقتصادی شرکتهای تسلیحاتی و شرکتهای خصوصی امنیّتی و ... اشاره کرد.
این دستور کار نیز میتواند بحث برانگیز باشد چرا که خود گروه و افراد شرکت کننده در این نشستها پیوند وثیقی با صهیونیسم و اسراییل دارند و طرح تشدید جنگ و کشتار در خاورمیانه ممکن است امنیّت اسراییل را به خطر اندازد. اما باید گفت که هدف طرح یاد شده درست خلاف آن و به دنبال ایجاد حاشیه امنیّتی برای اسراییل است. اسراییل در بین کشورهای خاورمیانه همچون موجودی انگل است که هیچگاه احساس امنیّت ندارد و دایم در هراس و نگرانی به سر میبرد. چرا که خود نیز به نامشروع بودن موجودیتّش واقف است اما ایجاد جنگ و خونریزی در خاورمیانه میتواند توجه کشورها و ملتها را از اسراییل دور کند تا این موجودیّت جعلی بتواند نفسی راحت بکشد. همان طور که میبینیم به دنبال بحرانهای منطقهای توجهها به اسراییل کمتر شده و این رژیم آسوده خاطر به سیاستهای شهرکسازی یهودی نشین خود ادامه داده و قوای نظامیش را سامان مجدد میبخشد و گهگاه لبنان و فلسطین را مورد تهدید هم قرار میدهد. کاروان کمکهای بشر دوستانه عازم به نوار غزه را تهدید به مصادره و حمله میکند اما هیچ واکنش درخور توجه دریافت نمیدارد چرا که توجهها به سمت مصر، سوریه، لیبی، یمن، مراکش و ... منحرف شده است. از طرف دیگر جنگ در منطقه میتواند به رونق اقتصادی شرکتهای یهودی نیز کمک کند.
پیامدهای نشست 2011 و تأثیر آن بر سیاست کشورهای عضو
برای اینکه بتوانیم به تأثیر موارد مطرح شده در نشست امسال پی ببریم باید به آثاری که این تصمیمها در عالم واقع به وجود آوردهاند، دقت کنیم. هر چند که قضاوت در خصوص این مسأله بسیار زود است و هنوز یک ماه از این نشست نگذشته است اما تأثیرات محسوسی در همین مدت کوتاه به وجود آورده که میتوان پیش بینی کرد در دراز مدت چه اتفاقاتی خواهد افتاد. در مورد حمله به لیبی دیدیم که بیلدربرگیها نگران مخالفت کنگره آمریکا با ادامه جنگ و عدم تخصیص بودجه برای آن بودند. طی هفتهای که گذشت کنگره آمریکا لایحه پیشنهادی جمهوری خواهان برای عدم تخصیص بودجه به جنگ در لیبی را رد کرد و این به معنای چراغ سبز به اوباما برای تداوم حضور در لیبی و گسترش جنگ در خاورمیانه است. میبینیم که در این مدت کوتاه یکی از مهمترین رؤیاهای بیلدربرگیها برای ادامه جنگ در لیبی و گسترش جنگ افروزی و درگیری در خاورمیانه تحقق پیدا کرده است.
دومین مورد مهم حایز اهمیت، به انتخاب رییس جدید صندوق بینالمللی پول بازمیگردد. بیلدربرگیها با نقشههای از پیش طراحی شده «استراس کان» را از مسند قدرت کنار کشیدند تا مهره دلخواه خود را بر این جایگاه حساس بنشانند، جایگاه که به عنوان بازوی اقتصادی گروه عمل میکند. طی هفته گذشته خانم «لگارد» وزیر دارایی فرانسه به این سمت انتخاب شد. وی از گزینههای مد نظر بیلدربرگ برای ریاست صندوق بینالمللی پول بود و بدین ترتیب دومین سناریوی بیلدربرگ هم به تحقق پیوست.
در خصوص طولانیتر شدن بحران اقتصادی هم سیاستهای گروه یکی یکی در حال پیاده شدن است. بستههای کمک اقتصادی اروپا و صندوق بینالمللی پول به کشورهای بحران زدهای چون یونان منوط به اعمال شرایط سختگیرانه اقتصادی از جمله اتخاذ سیاست ریاضت اقتصادی است. این سیاست هم به لحاظ بینالمللی و هم به لحاظ داخلی کشورها را با چالشهای عمیقی مواجه میسازد. به لحاظ بینالمللی کشورهایی چون یونان آن قدر زیر بار بده میروند که توانایی باز پرداخت آن را نخواهند داشت و مجبور به پناه بردن به منابع دیگر برای پرداخت دیون گذشته میشوند و همین امر سبب میگردد که کمر اقتصاد کشورهای ضعیف زیر بار سنگین این کمکها بشکند و این کشورها هرچه بیشتر تحت سلطه بانکداران و صاحبان صنایع و شرکتهای چند ملیتی درآیند. از طرف دیگر، اتخاذ سیاست ریاضت اقتصادی از جانب این کشورها به لحاظ داخلی سبب اعتراضهای مردمی، اعتصابها، نافرمانی مدنی و .... میشود و دولتهای آنها زیر این فشارها دوام نخواهند آورد اما بیلدربرگ به هدف خود میرسد: «تداوم بحران اقتصادی»
نکته دیگر این است که گروه بیلدربرگ از هیچ تلاشی برای شعلهور ساختن آتش جنگی دیگر در خاورمیانه فروگذاری نمیکند. نمونههایی از این تلاش را میتوان در مأموریت تازه جنگندههای بدون سرنشین آمریکا در بمباران مواضع انقلابیون یمنی به بهانههای واه چون مبارزه با تروریسم و القاعده شاهد هستیم که سعی در گسترش جنگ داخلی در این کشور و سپس گشوده شدن راهها برای مداخلههای خارجی است. از طرف دیگر طرحهایی نیز برای ارایه به شورای امنیّت برای مداخله نظامی در سوریه به چشم میخورد که در صورت تحقق میتواند یکی دیگر از رؤیاهای بیلدربرگ را برآورده سازد.
نتیجه آنکه با بررسی جز به جز رویدادهای جهان واقع پی میبریم که چطور گروه متشکل از چندین تن از افراد بانفوذ و ثروتمند در پی حکومت بر کل جهان هستند و سناریوهای خود را یکی پس از دیگری به مورد اجرا میگذارند و این قطعات پازل هر روز بیشتر از روز قبل با هم جفت و جور میشوند.
«دیوید راکفلر» سرمایهدار، رییس بنیاد راکفلر آمریکا و رییس چندین شرکت و بانک مهم و از بنیانگذاران گروه بیلدربرگ در کتاب خاطرات خود گفته است: «اگر من متهم به تلاش برای ایجاد دولت واحد جهانی هستم به این اتهام افتخار میکنم.»
راکفلر به تازگی نیز اظهار داشته است: «جهان در شرایط کنونی بسیار مستعد ایجاد دولت جهانی است. حاکمیّت فراملی نخبگان و بانکداران جهانی بسیار بهتر از حاکمیّت ملی و سیاست محدود کننده ناسیونالیسم است.»
همین اظهارنظرها کافی است تا خواننده پی به اهداف شوم این گروه ببرد.*
---------------------------
منابع:
1-https://www.globalresearch.ca/index.php?context=va&aid=25302
2-https://bilderberg2011.com/bilderberg-group/bilderberg-2011-plans-for-more-economic-chaos/
* سعید شکوهی کارشناس مسائل بینالملل
منبع: برهان
ارسال نظر