گوناگون

گزيده سرمقاله‌ روزنامه‌هاي امروز

پارسینه: روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته‌اند كه برخي از آنها در زير مي‌آيد.

كيهان: «ايران و مهندسي انقلاب در خاورميانه»

ايران و مهندسي انقلاب در خاورميانه عنوان يادداشت روز كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي خوانيد:
شكافتن اتم و آزاد كردن نيروي فراوان نهفته در «ذره» ، جوهره غني سازي هسته اي و انفجار اتمي است. با اين رويكرد، اتفاقي كه از 33 سال پيش با پيروزي انقلاب اسلامي در زير پوست خاورميانه و شمال آفريقا به جريان افتاد و از 2ماه پيش سر برآورد، انفجاري به مراتب پر انرژي تر از غني سازي و انفجار هسته اي است.

خاورميانه و شمال آفريقا 2ماه پرحادثه را سپري كرد، گويي كه 30سال حادثه را در كپسولي فشرده باشند و اكنون آن كپسول منفجر شده باشد.

گويا محتواي يك تانكر بزرگ گاز را در كپسولي فشرده كرده اند و حالا آن كپسول ديگر ظرفيت اين نيروي متراكم را ندارد. خاورميانه بزرگ از يمن و بحرين تا مصر و سپس امتداد آن تا ليبي و تونس و مغرب، با انفجار و «انقلاب ذرات» يا انقلاب اتمي روبروست. ملت هايي كه در نگاه جباران و مستكبران «ريز» به حساب مي آمدند و انرژي عظيم نهفته در درون آنها ناديده انگاشته مي شد، اكنون به جنبش درآمده اند.

فنر فشرده تحقير و ستم ديكتاتورهاي وابسته به غرب، ناگهان از جا دررفته است. شرق و جنوب درياي مديترانه (از تركيه تا لبنان و فلسطين و از آنجا تا مصر و ليبي و تونس و مراكش) تبديل به «بحر مسجور» و درياي آتشفشان شده است.

اگر روزگاري نه چندان دور سخن از غني سازي اتمي و فناوري ذرات (نانو تكنولوژي) به عنوان توانمندي هاي برتر بود، امروز بايد از غني سازي انسان و روح او سخن راند. جنگ كاملاً مغلوبه شده است.

قدرت هاي وارث فرعون كه روزگاري به فناوري هاي برتر مي نازيدند، اكنون به «امتناع» سوپر فناوري هاي خود در برابر ملت هاي عصيان كرده مسلمان واقف شده اند. آمريكا و صهيونيسم بين الملل و غرب، ملت هاي منطقه را ريز و ناچيز مي شمردند و زير پا لگدكوب مي كردند.

اما امروز، روز تجلي اجتماعي- و نه صرفاً فردي- اين كلام اميرمؤمنان(ع) است كه «آيا گمان مي بري تو جسم كوچكي هستي حال آن كه جهان بزرگ تر در تو نهفته است».

امروز روز به كارگيري فن «اسلامي» انقلاب براي آزاد كردن نيروي نهفته در ملت هاست. امروز روز هنرنمايي و مديريت ايران اسلامي است كه 33سال پيش براي اولين بار طعم غني سازي روح را چشيد. اكنون بايد اين تجربه مديريتي را در مقياس جهاني بازگو كرد.

چرا از انقلاب ذرات يا انقلاب اتمي سخن گفتيم؟ در فناوري نانو از طريق جابجايي اتم ها، محصولاتي محكمتر و در مقياسي به مراتب كوچك تر ساخته مي شود. در اين روش اتم هاي مجزا در جايي كه بايد و شايد قرار مي گيرند. يك نانو يك ميليونيم متر يا به عبارتي يك هشتاد هزارم قطر تار موي انسان است.

چنين ذره ناپيدايي، در استواري به مراتب محكم تر از پولاد است. با اين تعريف، اگر درباره تحولات فشرده و انفجارآميز شمال آفريقا و خاورميانه، از انقلاب ذرات و انقلاب اتم سخن مي گوييم اولاً براي نشان دادن ابعاد نيروي نهفته- و هنوز آزاد نشده- در اين انقلاب پيوسته و فرامرزي است ثانياً سخن از مدلي از انقلاب است كه نسخه عملياتي اصلي آن در ايران انقلابي پديد آمده و ثالثاً تداوم چنين انقلابي تا رسيدن به مقصد نهايي و ممانعت از هدر رفت انرژي آن، نيازمند تبادل تجربه در زمينه مهندسي «انقلاب ذرات» و «انقلاب اتمي » است.

جمهوري اسلامي ايران به بركت آموزه هاي انقلاب اسلامي، هم تئوري و مدل چنين انقلابي را با خود دارد و هم اين پروژه را به بركت معماران بي نظيري چون امام خميني(ره) و امام خامنه اي با موفقيت پيش برده و به نقطه وسعت يافته فعلي در منطقه رسانده است.

سخن از نقشي است كه ايران مي تواند در ترسيم چشم انداز انتفاضه ملت هاي مسلمان ايفا كند. اين نقش را چگونه بايد تعريف كرد؟ پيش از بررسي ابعاد اين پرسش بايد خاطرنشان كرد كه به مفهوم واقعي، كار از دست آمريكا و صهيونيسم بين الملل و غرب در رفته است، هرچند كه آنها مي كوشند خود را خونسرد و مسلط بر اوضاع نشان دهند و اصطلاحاً قافيه را نبازند. تا همين چند ماه پيش، آمريكا و رژيم صهيونيستي استوارترين روابط را با نوكران خود در مصر و تونس و بحرين و يمن داشتند.

مصر مبارك، جزيره ثبات اسرائيل و آمريكا شمرده مي شد. حتي در بحبوجه انتفاضه ملت مسلمان مصر، فرانك وايزنر مشاور امنيتي اوباما به قاهره رفت و اعلام كرد آمريكا مخالف كناره گيري مبارك است. پيش از او جو بايدن معاون اوباما تصريح كرده بود مبارك، هم پيمان ماست نه ديكتاتور و بايد بماند.

اما آمريكا با وجود مقاومت شديد مجبور شد مبارك را مرخص كند و آنجا بود كه اوباما با وقاحت مثال زدني به ريش مردم مصر خنديد و گفت «پرزيدنت مبارك تشنگي مردم مصر براي تغيير و دموكراسي را برطرف كرد»!

همين حالا هم ديويد كامرون نخست وزير انگليس مي گويد «اخوان المسلمين نبايد در مصر روي كار بيايد» حال آن كه طبق برآوردها، در صورت برگزاري انتخابات، اخواني ها دست كم 60درصد آراء مردم را به خود جلب خواهند كرد.

كار از دست مستكبران در رفته چرا كه سليوان شالوم معاون نخست وزير اسرائيل دوشنبه همين هفته گفت «حكومت اسلامي ايران در حوادث اخير منطقه دخيل است.

جهان غرب در طرفداراي از هم پيمانان خود در خاورميانه شكست خورده است» و روزنامه هاآرتص با اشاره به عبور 2 رزمناو ايراني از كانال سوئز نوشت «اين اتفاق نشان مي دهد مصر ديگر به ائتلاف راهبردي با اسرائيل عليه ايران متعهد نيست و اين كشور به جبهه دشمنان اسرائيل مي پيوندد. قاهره اكنون علاقمند به تعامل با ايران است و اين دقيقاً همان رويه اي است كه تركيه از زمان روي كار آمدن حزب عدالت و توسعه در پيش گرفته است».

كار از دست فراعنه در رفته است، به اين اعتبار كه بحرين ظاهراً باثبات، به عنوان ميزبان پنجمين پايگاه نظامي بزرگ آمريكا دستخوش انقلاب است، كشوري كه مقامات آن بارها با مقامات رژيم صهيونيستي ملاقات و مذاكره كردند و حتي شاه بحرين يك يهودي صهيونيست را به عنوان سفير خود در آمريكا انتخاب كرد.

كار از دست غرب در رفته، نشان به آن نشان كه شبكه دولتي انگليس، كمال هلباوي از سران اخوان المسلمين را براي مصاحبه دعوت كرد تا شايد عليه ايران سخن بگويد و انقلاب مصر را متفاوت از انقلاب اسلامي ايران نشان دهد اما هلباوي برجك BBC را با دقت و ذكاوت پراند آنجا كه گفت: «من از امام خامنه اي و تمام كساني كه از انقلاب مصر حمايت كردند تشكر مي كنم... من آرزو مي كنم كه دولت خوبي مثل ايران و رئيس جمهور خوب و شجاعي مثل آقاي احمدي نژاد داشتيم». هلباوي امسال هم مهمان كنفرانس وحدت اسلامي در تهران بود.

فضا هرگز مانند امروز براي بازگويي تجربه مهندسي انقلاب اسلامي مهيا نبوده است. اتفاق كوچكي نيست كه 14 عضو دايم و غيردايم شوراي امنيت - به استثناي آمريكا - حكم به محكوميت رژيم صهيونيستي بدهند و ليوني وزير خارجه سابق اسرائيل بگويد «اين اتفاق نشان مي دهد آمريكا به سوي بن بست پيش مي رود».

اين يعني جهان به حدي مهياست كه قدرت ها را نيز منفعل و متأثر ساخته است. ايران در چنين فضاي مستعدي كه آمريكا و صهيونيسم بين الملل تمام برگ هاي خود را سوزانده اند، هنوز همه توانمندي هاي خود را به صحنه نياورده است. بخشي از اين توانمندي ها منحصر به فرد است و بخش ديگر از آن در پيوند با «محور و منظومه مقاومت» تكوين پيدا مي كند.

اين حق ملت هاي انقلابي منطقه و نخبگان آن است كه از تجربيات و توانمندهاي فكري، فرهنگي، سياسي و بين المللي جمهوري اسلامي ايران در صيانت انقلاب خود از «انقلاب دزدها»ي بين المللي بهره مند شوند.

مصر اكنون بيش از ساير كشورها در كانون توجهات است، هم به لحاظ اهميت اين كشور و هم از اين جهت كه باكناره گيري حسني مبارك و تضعيف دستگاه امنيتي وابسته به اسرائيل و آمريكا، فضاي سياسي در اين كشور به نفع ملت مسلمان مصر گشوده شده است.

فارغ از ديپلماسي رسمي، در حوزه ديپلماسي عمومي و مبادلات ميان ملت ها ظرفيت هاي فراواني وجود دارد كه از آن جمله مي توان به ظرفيت حوزه هاي علميه، رسانه ها، دانشگاهيان و احزاب اشاره كرد.

هر يك از اين نهادهاي مدني ايران مي توانند با الازهر، علما و دانشگاهيان، احزاب و جمعيت هاي اسلامي و رسانه هاي مستقل تر مصر تعامل و رفت وآمد داشته باشند.

همچنان كه حتي در بدنه سياسي و نظامي مصر نيز مي توان علاقمندي هايي براي تبادل تجربه پيدا كرد (نمونه آن صدور مجوز عبور رزم ناوهاي ايراني از كانال سوئز يا نفرت بدنه ارتش مصر از اشغالگران متجاوزصهيونيست).

فراموش نكنيم كه دوره گذار فعلي هم براي انقلابيون مصر و هم ضدانقلاب آمريكايي و صهيونيستي بسيار مهم است و جريان ضدانقلاب كه پشت خود رانزديك به زمين حس مي كند، به دنبال عمليات تأخيري و انحرافي و زدن فن بدل است. از طرف مقابل هم آتش انقلاب، تنور تحولات را براي موفقيت نهايي ملت مصر فراهم كرده است.

تدوين قانون اساسي نيز بزنگاه مهمي است كه نياز به هوشياري ملت و نخبگان مصر دارد و در اين راه نبايد از معاضدت فكري كوتاهي كرد. جهت گيري كلي اين حمايت بايد كمك به انسجام و اتحاد بيشتر ملت اسلامگراي مصر و تمركز قدرت و آرمان هاي آنان باشد.

در حوزه بين المللي همچنان كه نبايد از ظرفيت رسانه اي براي گسترش بيداري ملت ها و فشار بر مستكبران و ديكتاتورهاي دست نشانده- از جمله در زمينه مهار جنايت عليه ملت هاي انقلابي- غافل شد، همچنين بايد بر ظرفيت هاي ديپلماتيك جمهوري اسلامي به ويژه در حوزه «محور مقاومت» تأكيد كرد.

اگر محور سازش و استبداد- شامل رژيم هايي چون مصر و تونس و ليبي و سعودي و بحرين و يمن و اردن- رو به نقصان و از هم پاشي است، متقابلاً خاورميانه شاهد شكل گيري محور مقاومت و دموكراسي با حضور كشورهايي چون ايران، تركيه، عراق، سوريه و لبنان و فلسطين (حماس) است. چنين محوري 10 سال پيش اساساً مفهوم چنداني نداشت اما امروز در حال تكوين است و با تدبير و سرمايه گذاري مي توان حتي آن را تبديل به يك «بلوك» بزرگ قدرت اسلامي كرد.

ظرفيت اين محور را كه هم هويت ضدصهيونيستي و هم ضد آمريكايي دارد و هم برخي از اضلاع اصلي آن نظير ايران تابلوي الهام بخش مردم سالاري در منطقه هستند، مي توان در خدمت زايش انقلاب اسلامي در خاورميانه و شمال آفريقا قرار داد و مشخصاً در خدمت «مصر جديد» و ملت مسلمان آن به كار گرفت.

ميزباني فوري نمايندگان كشورهاي محور مقاومت در تهران مي تواند اولين گام در اين روند تازه باشد، هرچند كه بركات چنين محوري منحصر به تحولات اخير نخواهد ماند. مي توان از هم اكنون كرسي مصر و بحرين را در اين محور خالي كرد.

محور مقاومت مي تواند ابتكار عمل را در تحولات جديد و در برابر تلاش توأم با انفعال غرب به دست بگيرد. اكنون نوبت مردم سالاري است كه از ايران آغاز شد و به رغم اراده مستكبران به تركيه و فلسطين و عراق و لبنان رسيد. اكنون حاميان ديكتاتورها در موضع اتهام و باخت هستند.

به تعبير رهبر فرزانه انقلاب، حضور ملت ها در صحنه تيغ زورگويي قدرت ها را كند مي كند. اكنون كه انرژي مهارناپذير ملت هاي مسلمان آزاد شده، مجموعه تدبيرها بايد معطوف به همين روند كند كردن تيغ زورگويي قدرت ها و جلوگيري از هدر رفت يا فرسايش نيروي انقلابيون باشد.

ملتي كه به بركت روح خدا امام خميني(ره) از ظرفيت روحي برخوردار شد و به فناوري غني سازي و نانو دست يافت، اكنون اكسير معجزه گون و كيمياي ناياب انقلاب را نيز با خود دارد. اين فرمول را به رايگان و از سر مسئوليت بايد تقديم ملت هاي تشنه انقلاب اسلامي كرد.

جمهوري اسلامي: «تحليل سياسي هفته»

تحليل سياسي هفته سرمقاله امروز روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن مي خوانيد:

بسم الله الرحمن الرحيم
در روزهاي واپسين زمستان و در آستانه بهار طبيعت، ربيع الموعود از راه رسيد و پيام مشك بوي و فرح آفرين ميلاد سراسر نور بهانه خلقت و فخر كائنات حضرت محمد مصطفي(ص) و صادق آل محمد(ص) همه را سرمست كرد. آن نور درخشان از دامان پركرامت حضرت آمنه(س) تابيدن گرفت و طاق كسري از هيبتش شكافت. ستاره سرمدي و اختر نورافشان احمدي طلوع كرد و شب ديجور را با نور زيباي رخسارش روشن نمود.

او آمد تا با ظهورش و با رسالتش، چگونه بودن و چگونه زيستن را به مردم زمان خويش و اعصار تاريخ بياموزد و اسوه‌‌اي حسنه از فضائل نيكو و آداب شايسته باشد بنابراين ما نيز كه خود را از پيروان آن خاتم انبياء و منتظران خاتم اوصياء حضرت بقيه الله الاعظم مي‌دانيم، بايد با پررنگ كردن رفتارهاي معنوي خويش و جاري كردن سيره نبوي در رفتار و گفتار و در نهايت، ارتقاء شاخصه‌هاي اخلاق محمدي(ص)، كاركردهاي اخلاقي را در جامعه و رفتارهاي روزمره تقويت كرده و الگويي براي ايجاد محبت و كرامت انساني در جامعه باشيم.

در سالروز اين ميلاد مسعود، جمعي از مسئولان و كارگزاران نظام به ملاقات رهبر معظم انقلاب رفتند. در اين ديدار ايشان طي سخناني، بيداري برخي ملتهاي منطقه را نشانه افزايش ظرفيت بشر براي بهره مندي از خورشيد حيات بخش اسلام و پيامبر گرامي اسلام خواندند و تاكيد كردند: دردهاي ملتهاي منطقه، تنها با كوتاه كردن دست شيطان بزرگ امريكا از سرنوشت ملتها و كشورها علاج خواهد شد.

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي ولادت نبي مكرم اسلام را فجر درخشاني در زندگي بشر دانستند و افزودند: هر قدر معرفت بشر، عميق‌تر و ظرفيت انسان در طول تاريخ بيشتر شود، بركات سعادت بخش بعثت پيامبر اسلام، در سرنوشت جوامع انساني آشكارتر خواهد شد و امروز، نشانه‌هاي اين حقيقت درخشان در منطقه قابل مشاهده است.

ايشان، بيداري اسلامي در برخي كشورهاي منطقه از جمله مصر و تونس را، نشانه‌اي از بستوه آمدن ملتها و تلاش آنها براي نجات از تحقير و ظلم و تاريكي برشمردند و اضافه كردند: تحميلات و دخالتهاي مستكبران و در رأس آنها امريكا در زندگي اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي كشورها، ملتها را بستوه آورده و به فكر چاره انداخته است.

رهبر معظم انقلاب در همين زمينه با اشاره به نارضايتي قابل درك مردم كشورهاي غربي از تمدن مادي خاطرنشان كردند: اگر مسلمانان بتوانند اسلام را با گفتار و رفتار خود به درستي به جهانيان معرفي كنند، مطمئناً گرايش عمومي به اسلام، جهان را در بر خواهد گرفت و اين مسئله، وظيفه مسلمانان را در اصلاح بينش و رفتار خود سنگين‌تر مي‌كند.

ايشان ابراز بيزاري از حضور مستكبران را، از اولين نتايج بيداري برخي ملتهاي مسلمان منطقه خواندند و خاطرنشان كردند: آمريكايي‌ها تلاش فراواني مي‌كنند خود را از تيررس اين حركت عظيم دور نگه دارند اما ناكام خواهند ماند چرا كه ملت ها فهميده‌اند سياستهاي آمريكا و عواملش، عامل اصلي تحقير و اختلاف و دودستگي در ميان ملتهاست بنابر اين كليد حل مشكلات مسلمانان در جمع شدن بساط آمريكا در منطقه نهفته است.

در اين هفته سرانجام پس از تاخيري بي سابقه يعني در حدود سه ماه، لايحه بودجه سال آينده به مجلس شوراي اسلامي تقديم شد.

اين تاخير، صرفنظر از علل و اهداف پشت پرده، مدتهاست نمايندگان مجلس را به اين نتيجه رسانده كه بررسي و تصويب بودجه سال 90 در مدت زمان اندك باقي مانده از سال جاري، تقريباً ناممكن خواهد بود و اگر هم تصويب شود، فاقد جنبه‌هاي كارشناسي و دقت‌هاي لازم و متعهدانه بوده و تقريباً نشاندهنده تمكين مجلس از دولت و قرار گرفتن نمايندگان در مقابل عمل انجام شده است.

اين وضعيت آنگاه هيجان انگيزتر مي‌نمايد كه به دفاعيات رئيس‌جمهور از لايحه بودجه به هنگام ارائه آن به مجلس نيز نظر بيفكنيم كه با لحن طنزگونه و تمسخرآميزي خطاب به نمايندگان گفت: «بودجه عالي سال 90 توي جيب هم جا مي‌گيرد... آقايان زودتر تصويبش كنيد تا بتوانيد تعطيلات نوروز را در كنار خانواده تان باشيد!» معناي صريح اين سخن آنست كه لايحه بودجه عمداً با تاخير به مجلس ارائه شده تا با فوريت، همانگونه كه تامين كننده نظرات تنظيم كنندگان بودجه بوده به تصويب برسد و سپس همچون سنت سالهاي اخير، خارج از نظارت مجلس اجرا شود.

هفته جاري در مسائل خارجي، انقلاب‌هاي مردمي در خاورميانه، مهمترين موضوع رسانه‌ها بود و بخش اعظم مطالب خبري و گزارش‌ها را به خود اختصاص داد. در كنار اين تحولات، وتوي قطعنامه ضد صهيونيستي توسط آمريكا، ديگر رخداد مهم يك هفته گذشته بود.

انقلاب‌هاي مردمي و آزاديخواهانه در خاورميانه كه اكنون به شكل يك سونامي در آمده، همچنان درحال پيشروي، و در مسير خود، حكومت‌هاي خودكامه و ديكتاتور منطقه را يكي پس از ديگري از سر راه بر مي‌دارد.

در تازه‌ترين مرحله، اين سونامي اكنون به ليبي رسيده و بناي كاخ ظلم و جنايت قذافي را در معرض فروپاشي و انهدام قرار داده است.

قذافي 69 ساله كه از 42 سال قبل بر مقدرات مردم ليبي چنگ انداخته و يك ديكتاتوري تمام عيار و مخوف را در اين كشور در پوشش به اصطلاح انقلاب مردمي، ايجاد كرده است، اكنون روزهاي پاياني عمر سياسي رژيمش را سپري مي‌كند.

اين ديكتاتور خون آشام كه به دليل سياست هاي نامعقول و اظهارات نامتعارفش به «ديوانه» مشهور است اكنون به جنون خونريزي و كشتار نيز دچار شده و با وحشيگري تمام به جان ملت خود افتاده است.

براساس گزارش رسانه‌ هاي خبري، ديكتاتور ديوانه اكنون با جنگنده و حتي ناو به مردمش حمله مي‌كند كه در تاريخ از كمتر ديكتاتوري اين اعمال و اين شكل از وحشيگري مشاهده شده است.

قذافي در اظهاراتش در سه شنبه شب بار ديگر براي مردمش كه به قصد دستيابي به حقوق اوليه و آزادي دست به اعتراض زده‌اند خط و نشان كشيد و وعده سركوب‌هاي خونين و قتل عام گسترده را داد.

قذافي كه به روشني وحشت و نگراني از دست دادن حكومت 42 ساله از چهره‌اش مشخص بود، در اظهارات خود با آشفتگي مردم تظاهر كننده و معترض را به «موش» و «معتاد» و «اراذل و اوباش» تشبيه كرد و آنها را وابسته به القاعده و قدرتهاي خارجي معرفي نمود.

قذافي در اين سخنان كه شايد آخرين اظهارات از اين نوع باشد به هر وسيله‌اي متوسل شد تا شايد بتواند موج آزادي خواهي و حق طلبي مردم مسلمان ليبي را سد نموده و اوضاع را به حال سابق باز گرداند.

با اين حال تحولات ليبي آنچنان سريع به پيش مي‌رود كه تلاش ديكتاتور براي مهار بحران سودي نخواهد داشت و اين ديكتاتور نيز همچون ديگر همتاهايش در مصر و تونس به زودي به زباله دان خواهد رفت منتهي با اين تفاوت كه بسيار بي آبروتر و بدنام‌تر از دو ديكتاتور مصر و تونس به پايان خط خواهد رسيد و به دليل منفورتر بودن، از آنجائيكه مكاني براي فرار ندارد، چه بسا در داخل ليبي به سزاي جناياتش خواهد رسيد.

دامنه قيام‌هاي مردمي در منطقه كه روز به روز گسترش مي‌يابد، اكنون تقريباً همه كشورهاي عربي را در بر گرفته است.

به جز تونس، مصر و ليبي، اكنون كشورهاي اردن، يمن، بحرين و الجزاير نيز شاهد تظاهرات گسترده و بدون وقفه مي‌باشند و مردم اين كشورها در خيزش همه گير به حاكمان خود مي‌تازند و خواستار برخورداري از آزادي و اختيار سرنوشت خود و كشورشان مي‌باشند.

اين ملت‌ها كه چندين دهه تحت شديدترين سركوب‌هاي سياسي و تحقيرهاي اجتماعي و تبعيض‌ها قرار داشته‌اند اكنون به حركت در آمده و حقوق پايمال شده خود را مطالبه مي‌كنند.

تحولات سياسي بي سابقه‌اي كه صحنه خاورميانه را از آفريقا تا كشورهاي حاشيه خليج فارس و غرب آسيا فرا گرفته، شكل نويني به اين منطقه خواهد داد.

هر چند در كوران تحولات سخت است فرجام و مقصد نهايي اين سونامي سياسي را پيش بيني كرد ولي آنچه كه مي‌توان با قطعيت آنرا بيان نمود اين است كه خاورميانه جديد بر اراده و خواست ملت‌هاي مسلمان منطقه استوار خواهد بود و اين پديده قطعاً براي قدرتهاي استعمارگر و همچنين رژيم صهيونيستي حادثه‌اي تلخ تلقي مي‌شود.

اين هفته، در رخدادي ديگر، آمريكا در شوراي امنيت قطعنامه عليه شهرك سازي رژيم صهيونيستي در سرزمين‌ هاي اشغالي را وتو كرد و با اين اقدام، بار ديگر بر اين واقعيت كه ريشه مشكلات منطقه، آمريكا و سياست هاي استعماري و حمايت‌هاي بي چون و چرا از رژيم صهيونيستي است، تاكيد گذاشت.

قطعنامه مذكور خواستار توقف ساخت شهرك‌هاي صهيونيست نشين شده بود كه كاخ سفيد با وتوي خود، يكبار ديگر سرسپردگي دولتمردان اين كشور به صهيونيستها را به نمايش گذاشت و اراده جامعه بين‌المللي را به تمسخر گرفت.

وتوي قطعنامه ضد صهيونيستي توسط آمريكا درحالي صورت مي‌گيرد كه واشنگتن در سياستي فريبكارانه، طي روزهاي اخير، خود را حامي ملت‌هاي منطقه در قيام عليه ديكتاتورها جا زده و بر اضمحلال رژيم‌هاي ديكتاتوري منطقه تاكيد كرده است.

وتوي قطعنامه ضد صهيونيستي اين ترفند آمريكا را آشكار ساخت و بر دروغين بودن ادعاهاي اين كشور در طرفداري از حاكميت اراده ملت‌ها تاكيد گذاشت.

رژيم صهيونيستي به دليل غصب سرزمين و زير پا گذاشتن حقوق يك ملت، در واقع پليدترين شكل از ديكتاتوري را به نمايش گذاشته است و حمايت‌هاي بي چون و چرا و همه جانبه آمريكا از سياستهاي غيرقانوني و تجاوزكارانه اين رژيم، در حقيقت دفاع همه جانبه از ديكتاتوري مي‌باشد و مغايرت كامل با ادعاهاي دموكراسي خواهانه در جهان دارد.

باراك اوباما رئيس‌جمهور آمريكا كه سعي داشته است خود را از اسلافش متفاوت نشان داده و چهره‌اي صلح طلب از خود نشان دهد با اقدام اخير، ماهيتش آشكارتر شد و مشخص گشت كه سردمداران آمريكا تفاوتي در عملكرد ندارند و جملگي سرسپرده لابي صهيونيستي در آمريكا مي‌باشند.

رخداد اخير يكبار ديگر ثابت كرد كه ملت فلسطين نبايد به سازمان‌هاي بين‌المللي تحت سيطره قدرتهاي استعماري اميد ببندد و بايد با تكيه بر اراده خود، حقوقش را از صهيونيستهاي جنايتكار و متجاوز باز ستاند.

رسالت: «سقوط سياسي و ناموس الهي»

سقوط سياسي و ناموس الهي عنوان سرمقاله امروز روزنامه رسالت به قلم دکتر امير محبيان است كه در آن مي خوانيد:

موج بحران هاي سياسي در کشورهاي عربي بسرعت فراگير شده و به صورتي باور نکردني دومينوي سقوط سران عرب از هر دو طيف تند رو يا محافظه کار را رقم مي زند.

شناخت علل ظهور اين انفجار سياسي شايد نيازمند سال ها پژوهش در بنيان هاي فکري ، سياسي ، اجتماعي و اقتصادي اين کشور ها باشد ولي نکات پراهميتي در نحوه بروزيا ديناميسم اين تحولات وجود دارد که بايد مورد توجه ويژه قرار گيرد.

1.احساس اطمينان کاذب در نزد حاکمان:اکثر اين کشورها تحت اداره حاکماني اداره مي شدند که به گمان خود از طريق سرکوب مستمر احساس مي کردند که با تحت کنترل گرفتن سرنوشت حداقل يک نسل در آن کشورها ديگر مخالف جدي اي به عنوان رقيب براي خود نداشته و قادرند آينده را هر گونه که مي خواهند شکل دهند.

احساس فقدان رقيب يا قدرت کامل سران اين کشورها را وارد فرآيند خود فريبي کرده و عملا امکان ديدن تحولات حقيقي در لايه هاي زيرين و غير رسمي را از آنان سلب کرده بود.

2. انتقال از جمهوري به سلطنت: هم ليبي و هم مصر شاهد تلاش هاي سران آن کشورها براي امتداد ديکتاتوري خود تا سرحد اضمحلال جمهوري صوري بوده و فرزندان آنها از موضعي استکباري مي کوشيدند در جايگاه پدران خود قرار گيرند.يکي از آفات قدرت مطلق ، احساس سکر و سرمستي است که به قدرتمندان دست مي دهد و آنان همزمان که توسط چاپلوسان بسان نوابغي بي مانند ترسيم مي شوند ، توده هاي مردم را ساده لوحاني تصور مي کنند که چونان خميري بي شکل در دستان پر قدرت آنان به هر شکلي در مي آيند.

از اينرو ، با کاهش اهميت واقعي مردم در نزد آنان بجاي مطالبات مردم فقط به مطالبات خود و طيف هاي هواداران ذينفع اطراف خود
مي نگرند و بس. تبديل جمهوري مردمي که در آن نقش مهمتري را دارند به نوعي جمهوري سلطنتي طرح اجرايي حاکماني اينچنيني است.

3.تحقير اعتقاد و آرمان مردم: سران مذکور همزماني که دچار جنون خود بزرگ بيني مي شوند ،مردم را حقير و بيچاره مي شمرند.

احساس خدايگاني همان احساسي است که قرآن کريم مايه سرنگوني مي شمرد.نگاهي به نوع تعامل و رفتار امثال قذافي و مبارک با مردم، حکايت از همين جنون خود بزرگ بيني است.

اينان به جاي آن که در يابند مردم چه در ذهن دارند مي کوشيدند انديشه هاي پوچ خود را با تبليغات در اذهان مردم به مثابه انديشه هاي قابل ترديد تزريق کنند.همين خصلت استکباري آنان را در غفلتي ژرف فرو برده تا بدانجايي که تازيانه هاي اعتراض مردمي نيز گاهي آنان را بيدار نمي کند.

4.غير قابل پيش بيني بودن نقطه شروع: يکي از تجربيات مهمي که پژوهشگران قيام هاي مردمي برآن تاکيد کرده اند و قيام هاي مردمي اخير در کشورهاي عربي هم دال برآن است؛ غير قابل پيش بيني بودن نقطه آغاز اين قيام هاست.

همان گونه که در انقلاب اسلامي ايران هم ثابت شد گاه بهانه هاي بزرگ مايه تحرک عمومي نمي گردد ولي وقايع بسيار کوچک و به ظاهر پيش پا افتاده کليد سرنگوني هاي بزرگ را مي زند.نحوه عمل انقلابات هنوز مايه بحث هاي جدي است وامکان پيش بيني اين تحرکات ريشه اي همچون پيش بيني زلزله هاي طبيعي دشوار و بلکه ناممکن است.

5. شکل گيري بمب ساعتي اجتماعي- سياسي: نظام هاي ديکتاتوري ليبي و مصر و ... ارضاي تمايلات سران خود را پاسخگويي به مطالبات مردم تلقي مي کنند و اعتراضات قابل پاسخگويي مردم را در زمان خودش بي اهمييت مي شمرند ؛ از اين رو به مرور قطره هاي اعتراضات مردمي پشت سد مقاومت خودخواهانه سران غير مردمي گرد آمده و در زماني که هيچ کس تصورش را نمي کند ، اين سد را در هم شکسته و حکومت را در ميان بهت و سرمستي ناشي از قدرت صوري در هم مي کوبد.

طبعا اگر اين حکومت ها در زمان خودش به مطالبات کوچک مردم پاسخ مي دادند با انرژي مهيب آزاد شده اعتراضات مواجه نمي شدند ولي قدرت سکر آور است و اين تقدير الهي است که حاکمان غافل را با تازيانه مردم مجازات نمايد.

6. درس بزرگ سرنگوني ديکتاتورهاي عرب آن است که باورهاي حاکم لزوما باورهاي غالب مردمي نيستند.زماني که اين ديکتاتورها مي کوشند ديدگاه ها و باورهاي خود را به زور تبليغات رسمي ديدگاههاي مردمي بنمايانند؛ مردم انديشه ها، ارزش ها و باورهاي خود را دنبال مي کنند. باورهايي که با باورهاي رسمي زاويه دارند و در اولين فرصت مي کوشد غلبه يابد.

7. و نهايتا بايد دانست که ناموس الهي که مسير هدايت بشر را روشن مي سازد بر نابودي حکومت ها وانديشه هاي استکباري قرار دارد . أَنزَلَ مِنَ السَّمَاء مَاء فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَدًا رَّابِيًا وَمِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاء حِلْيَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفَاء وَأَمَّا مَا يَنفَعُ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الأَرْضِ كَذَلِكَ يَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ. [همو كه] از آسمان آبى فرو فرستاد پس رودخانه‏هايى به اندازه گنجايش خودشان روان شدند و سيل كفى بلند روى خود برداشت و از آنچه براى به دست آوردن زينتى يا كالايى در آتش مى‏گدازند هم نظير آن كفى برمى‏آيد خداوند حق و باطل را چنين مثل مى‏زند اما كف بيرون افتاده از ميان مى‏رود ولى آنچه به مردم سود مى‏رساند در زمين [باقى] مى‏ماند خداوند مثلها را چنين مى‏زند.

تهران امروز: «مترو در انتظار مهرورزي‌»

«مترو در انتظار مهرورزي»‌ يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم سيد جواد سيدپور است كه در آن مي خوانيد:

مترو براي مردم مهم است، اين اهميت نياز به هيچ توضيح اضافه هم ندارد؛ هر كسي مي‌تواند روزانه صدها هزار نفر را ببيند كه براي رفت‌وآمد در سطح شهر از اين وسيله استفاده مي‌كنند.

آنقدر دانستن «اهميت مترو براي مردم» بديهي است كه درست مثل آن است كسي بگويد خورشيد خوب است يا اكسيژن مهم است. آنچه بديهي نيست ولي اهميت دارد آن است كه چرا بعضي مي‌خواهند اين مسئله واضح را ناديده بگيرند و با اعمال سياست‌ها و تصميمات نادرست از اهميت موضوع بكاهند.

اين عده با اتخاذ تصميم‌هاي ناروا بيش از آنكه فلان مدير يا بهمان فرد را در «منگنه» قرار دهند مردم را در «مضيقه» قرار مي‌دهند و آنها را تحت فشار مي‌گذارند.

مردم نه با شعار و حرف و حديث كه با رفتار خود مي‌گويند چرا موضوعي كه اينقدر برايشان مهم است تا بدين پايه مورد بي‌مهري كساني قرار مي‌گيرد كه قرار بود «مهرورزي» بيشتري داشته باشند.

آنهايي كه فكر مي‌كنند با دادن پول مترو و گسترش خدمت‌رساني به مردم شايد فلان مدير يا بهمان كس در شوراي شهر از اقبال بيشتري نزد مردم برخوردار شود، تصور اشتباهي از مديريت در نظام مقدس جمهوري اسلامي دارند زيرا آنچه ميراث امام (ره) و خط‌مشي هميشه رهبر فرزانه انقلاب بوده و همواره بر آن تاكيد كرده اند اين بوده كه جمهوري اسلامي يك كل است نه جزيره‌هاي خودمختاري كه هر كس عرض خود ببرد و زحمت ديگري بدارد.

جمهوري اسلامي يك سيستم منسجم و يكپارچه است و موفقيت هر بخش درست مثل موفقيت تمام بخش‌ها و مشكل يك قسمت نيز مشكل همه است.

اگر مترو براي مردم مهم است ـ كه هست ـ و اگر امكانات موجود تكافوي تقاضاي روبه رشد شهروندان شريف را نمي‌دهد ـ كه نمي‌دهد ـ و اگر دولت محترم طبق قانون مكلف به ارائه اعتبار مورد نياز براي گسترش اين خدمات بوده ـ كه بوده ـ پس هر شهروندي حق دارد سوال كند كه چرا دولتمردان نسبت به رفع مشكلاتشان كمك نمي‌كنند؟

آنچه نمايندگان مردم در مجلس شوراي اسلامي با تمديد «قانون اعتبار مترو از حساب ذخيره ارزي» انجام دادند در واقع هم‌دردي و هم‌راهي با موكلين خود بوده، به‌طوري كه به‌رغم گذشت يك سال و تاخير در پرداخت هنوز معتقدند كه نه تنها گذر زمان مشكل را حل نكرد كه بر درستي تصميم‌شان صحه گذاشت.

مردم از مسئولين خود، مخصوصا آنها كه مسئوليت بيشتري دارند، انتظار دارند كه قدري مسائل را كلان‌تر ببينند و افق‌هاي فراخ آينده را با نگاه‌هاي بلندتر عجين سازند و مرز اختلاف سليقه با ديگر مديران را تا جلوي پاي زندگي عادي مردم گسترش ندهند.

ابتكار: «سقوط هاي 89»

«سقوط هاي 89» عنوان بخش نگاه ويژه روزنامه ابتكار به قلم دكتر حسين علايي است كه در آن مي خوانيد:
اولين بار در جريان تظاهرات مردم ايران عليه نظام سلطنتي جمله «شاه بايد برود» بر زبان جاري شد و امروز زيباترين شعار در همه كشورهاي ديكتاتور نشين كلمه «برو» هست...اين حاكمان هميشه وجود مخالف در كشور را نفي كرده و هرگونه صداي مخالفت و اعتراضي را به طرح و برنامه بيگانگان نسبت داده اند.

همگي آنها شيوه تقريبا يكساني را هم در برخورد با تظاهرات‌هاي مسالمت آميز مردم در پيش گرفته اند. ابتدا سعي كردند با مسدود كردن اينترنت و امكان ارسال پيامك تلفني و مقابله با ماهواره‌ها و اخراج خبرنگاران خارجي امكان اطلاع رساني را از بين ببرند.

اگر قذافي و امير بحرين هم به دنبال فرار بن علي و حسني مبارك در اثر اعتراضات گسترده مردم سرنگون شوند، مي‌توان سال 1389 را سال سقوط ديكتاتورها ناميد.

متأسفانه ساليان درازي است كه مردم خاورميانه اسير روساي جمهور مادام العمر ، شاهان موروثي و رهبران خودخوانده اي چون قذافي هستند كه عامل اصلي عقب ماندگي ملت‌هاي خود شده اند.

اين افراد در دوره حكومت خود با زور دستگاه‌هاي پليسي و امنيتي و تبليغاتي بر ملت‌هاي خود حكم رانده اند و هيچ گاه باور نمي‌كردند روزي ملت‌ها بتوانند آنها را با دست خالي و با شعار«برو» از اريكه قدرت به زيركشند و راه را براي حاكم شدن مردم بر سرنوشتشان باز كنند.

اولين بار اين امام خميني بودند كه در جريان تظاهرات مردم ايران عليه نظام سلطنتي جمله «شاه بايد برود» را بر زبان جاري كردند و از اين پس بود كه مردم ايران تمركز خواسته خود را بر بيرون راندن شاه قرار دادند.

شاه رفت و 32 سال بعد مردم كشورهاي عربي جمله ارحل(برو) را خطاب به طاغوت‌هاي حاكم بر خود سر دادند و امروز زيباترين شعار در همه كشورهاي ديكتاتورنشين كلمه «برو» هست.

آنها فهميده اند كه مرگ گفتن بر اين و آن چاره ساز نيست، بلكه بايد شعاري وحدت آفرين كه همان «برو» هست را سر داد.با اين شعار، اولين مطالبه مردم در كشورهاي برخاسته عليه ظالمين، كنار زدن طاغوت‌هاي حاكم در رأس قدرت بوده است كه هيچ گاه حاضر نبوده اند خود را در معرض آراي عموم مردم قرار دهند.

اين حاكمان هميشه وجود مخالف در كشور را نفي كرده و هرگونه صداي مخالفت و اعتراضي را به طرح و برنامه بيگانگان نسبت داده اند.

همگي آنها شيوه تقريبا يكساني را هم در برخورد با تظاهرات‌هاي مسالمت آميز مردم در پيش گرفته اند. ابتدا سعي كردند با مسدود كردن اينترنت و امكان ارسال پيامك تلفني و مقابله با ماهواره‌ها و اخراج خبرنگاران خارجي امكان اطلاع رساني را از بين ببرند.

سپس دست به بازداشت گسترده مخالفين و خفه كردن صداي معترضين زده اند. آنگاه با حضور انبوه مأمورين امنيتي و با انواع شيوه‌ها حتي با تيراندازي به سوي مردم ، سعي در جلوگيري از شكل گيري تجمعات و اعتراضات كردند.

آنها حتي طرفداران شترسوار و اسب سوار و درشكه سوار خود را با چماق به خيابان‌ها فرستادند تا نشان دهند از حمايت مردمي برخوردارند. ولي مردم فريب نخوردند و در خيابانها ماندند و در ميادين مهم (از التحرير گرفته تا لولو) اجتماع كردند و سقوط نظام فاسد را خواستار شدند.

گرچه ديوانه اي مانند قذافي علاوه بر آتش گشودن به سوي مردم، با خمپاره و هواپيما هم به مردم حمله كرد تا چند روزي بر رهبري مستبدانه 42 ساله خود بيفزايد. ولي قدرت مردم و استقامت آنها فراتر از قدرت ديكتاتورها در كشتن مردم است و ان شاءالله جهان شاهد سقوط قذافي و امثال او در اين ايام پر خير و بركت خواهد بود.

آرمان: «نفاق چيست و منافق کيست؟»

«نفاق چيست و منافق کيست؟» عنوان سرمقاله روزنامه آرمان به قلم علي ‌محمد‌نمازي نماينده دوره ششم مجلس است كه در آن مي خوانيد:

نفاق در لغت به معناي دورويي کردن، دورويي، مکر و ريا است و امکان دارد همه افراد مرتکب چنين رفتاري در برابر خدا و ديگران شوند. منافق يعني دورو، کسي که ظاهرش خلاف باطنش باشد. کسي که در باطن، کافر و به زبان اظهار دينداري کند. کسي که اظهار دوستي نمايد و در باطن دشمن باشد. بيشترين کاربرد اين دو اصطلاح در عرصه نهاد جامعه، برمي‌گردد به قرآن مجيد در شرح و توضيح بخشي از دشمنان پيامبر گرامي اسلام.

در قرآن از کلمه نفاق و مشتقات آن 35‌مرتبه و در 35 آيه نام برده شده و خصوصياتي از منافقين که عبارت باشد از: ممانعت از گرويدن مردم به خدا، کفر ورزيدن، استهزاي دين و مسلمانان، مکر و حيله با خدا و بي‌ميلي در نماز، تشويق مردم به کارهاي زشت، دروغگويي و سوگند دروغ، نيات باطني، روش کارشان، نحوه برخورد پيامبر با آنان و عاقبت منافقين، اما درباره ساير رفتار منافقين در آيات بيشتري سخن به ميان آمده و يک سوره هم به نام «منافقون» نامگذاري شده است.

منافقين نه‌تنها در باطن خود يار و همراه پيامبر نبوده‌اند بلکه در دل خود، خواهان عدم موفقيت پيامبر و مسلمانان بوده و حتي در خلوت با کفار همراهي و آنان را در عداوت و دشمني تشويق مي‌نمودند. خداوند در قرآن کريم دستور به عدم تبعيت پيامبر از کافرين و منافقين (احزاب آيه‌يک)، سخت‌گيري بر کار منافقين (تحريم آيه 9) فرموده است. البته راه برگشت آنان (توبه) را نيز بازگذاشته است. (احزاب آيه 24). پس به راحتي نمي‌توان مخالف را معاند ناميد.

اکنون چگونه مي‌توان دوستداران نظام جمهوري اسلامي را که در مبارزات دوران انقلاب اسلامي زجر و زحمت کشيده‌اند و پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايثار و فداکاري کرده و تلاش‌هاي وافري براي موفقيت نظام و پيشرفت کشور داشته‌اند و هم‌اکنون نيز خواهان سربلندي نظام جمهوري اسلامي، پيشرفت ايران و آسايش مردم هستند، اما به برخي شيوه‌ها اشکال و انتقاد دارند و صريح و شفاف نظرات خود را بيان و خواهان اجراي دقيق قانون اساسي هستند، بعضا منافق بناميم؟ از طرف ديگر اولا پيامبر اکرم، ديني مبتني بر وحي و عاري از هر گونه خطا را معرفي و مردم را دعوت به آن مي‌نمود.

ثانيا در نظام‌هاي حکومتي دموکراتيک و مردم‌سالار از جمله نظام جمهور ي اسلامي که قدرت، دائمي نبوده و بايد براساس خواست و اراده مردم چرخشي باشد، منافقين مثل کف روي آب قابل شناسايي‌اند.

زماني که در اصل ششم قانون اساسي بيان شده اداره امور کشور بايد به اتکاي آراي عمومي و از طريق انتخابات و يا از راه همه‌پرسي باشد و با گذشت 30 سال از عمر نظام جمهوري اسلامي، مردم شناخت لازم را از افراد، جريانات و تشکل‌ها دارند و مقامات هم مکرر از آگاهي و هوشمندي مردم تعريف کرده و مي‌کنند، فرآيندي تدوين گردد تا کاربرد حزبي بر انتخابات حاکم شود.

وقتي قدرت موقتي و چرخشي، جريان امور شفاف‌، کار به دست خود مردم بوده، قانون حاکم است و افراد مي‌توانند با استفاده از مکانيسم قانوني به حق و حقوق خود دست يابند ديگر دشمني و نفاق با نظام‌ جايگاهي ندارد. ترويج شعار «مرگ بر ...» در حالت ثبات نظام به ويژه درباره افراد و نيروهاي داخلي نه تنها دليل بر ضعف افراد است بلکه زمينه رشد حرکت‌هاي افراطي را فراهم مي‌کند.

بياييم با نصب‌العين قرار دادن فرمان 8 ماده‌اي و وصيت‌نامه سياسي - الهي امام خميني (ره) و بيانات مقام معظم رهبري و قانون اساسي اشکالات موجود را اصلاح و نقاط ضعف را به نقاط قوت تبديل نماييم.

قدس: «جنجال رسانه اي غرب با هدف انحراف افکارعمومي»

«جنجال رسانه اي غرب با هدف انحراف افکارعمومي» سرمقاله روزنامه قدس به قلم غلامرضا قلندريان است كه در آن مي خوانيد:

ناوگروه نيروي دريايي ارتش جمهوري اسلامي ايران «نداجا» در ميان جنجال رسانه اي و خبري وارد آبهاي مديترانه گرديد. موضوع جا به جايي و حضور کشتيهاي جهان در آبهاي بين المللي امري عادي تلقي مي شود، ولي تحليل هاي جهت دار که عموماً با رويکرد صهيونيستي- آمريکايي صورت مي پذيرد، اقدام مذکور را به يک سوژه خبري گسترده تبديل نموده است.

از آنجا که کشورهاي همسو با رژيم صهيونيستي نمي خواهند دستاوردها و موفقيتهاي جمهوري اسلامي را شاهد باشند، تلاش مي کنند با انواع ترفندهاي رسانه اي، موضوعي عادي را که هيچ گاه در رسانه هاي جهاني از چنين گستره اي برخوردار نگرديده، به يک خوراک تبليغاتي تبديل نمايند تا شايد از رهگذر اين تحليل، دستمايه اي براي برتري تل آويو و همپيمانان آن بيابند، به نحوي که «فاکس نيوز» در اين باره يادآور شد: مقام هاي اطلاعاتي بر اين باورند که ممکن است ايران با اعزام اين دو کشتي، قصد تأمين تسليحات نظامي گروه هاي اسلامگراي راديکال را در کشورهاي اسلامي داشته باشد.

در واقع، با اين برداشت در پي اثبات اين موضوع هستند که جمهوري اسلامي را به عنوان يک بازيگر مداخله گر معرفي و مردم را در اين خيزش اسلامي - عربي، گروه هاي راديکال قلمداد نمايند که به دنبال ايجاد بي نظمي و اغتشاش هستند و ايران نيز حامي آنهاست.

اين در حالي است که موج خيزشهاي عمومي اکثر کشورهاي عربي همپيمان آمريکا را در بر گرفته و مردم خواهان حکومتهاي مستقل و تحقق نظام دموکراسي هستند که مطالبات ديني آنها را ناديده نگيرد.

نگراني هاي گسترده، بيانگر اين واقعيت است که رژيم صهيونيستي و حاميان آن تا چه اندازه از قدرت نظامي جمهوري اسلامي واهمه دارند. اين پرسش باقي است که چرا حضور ناوگانهاي دريايي غرب در مناطقي چون خاورميانه و مديترانه که حوزه جغرافيايي آنها نيست هيچ منعي ندارد، ولي حضور ايران در مناطق مجاور جغرافيايي اش، بايد اين گونه جنجال آفرين شود؟ پر واضح است، دشمنان ايران، قدرت ضعيف و کشور تابع را به عنوان يک عضو فعال جامعه جهاني معرفي مي کنند. دولتي مانند جمهوري اسلامي که استقلال طلبي اش مخالفت هاي بيگانگان را با ايران تشديد کرده است و به عنوان متغير وابسته ايفاي نقش نمي کند، دولتي ياغي معرفي مي شود و در مجامع حقوقي نيز تلاش مي کنند کشور مذکور را منزوي کنند و طبيعي به نظر مي رسد که همواره در تيررس رسانه هاي غربي باشد.

موضوع ديگري که از اين پروپاگاندا تعقيب مي گردد، انحراف افکار عمومي از شکست سرمايه گذاريهاي آمريکا در جهان اسلام است.

مأيوس شدن رژيم صهيونيستي از روند سازش با توجه به سقوط پرچمدار سازش در دنياي اسلام و احتمال خيزش در کرانه باختري عليه محمود عباس، همگي مؤلفه هايي هستند که بر نگراني تل آويو و واشنگتن افزوده است لذا در اين شرايط تلاش مي کنند با موازي سازي خبري و انحراف اذهان جهانيان از تحولات کشورهاي عربي به سوي ايران، از بار رواني ناکامي ها در سياست هاي فرا منطقه اي کاخ سفيد بکاهند.

حمايت آمريکا از تل آويو در شوراي امنيت در مورد شهرک سازي نمونه اي از اقدامهاي سران کاخ سفيد براي پيشبرد هدفهاي دولتمردان رژيم جعلي است. اکنون با رخدادهاي عربي، صاحب نظران سياسي بر اين باور هستند اگر رژيم صهيونيستي قرار بود 10 سال ديگر سقوط کند، شرايط کنوني بيداري در منطقه، سقوط اين دولت جعلي را در يک سال آينده رقم خواهد زد.

نکته ديگري که مي توان در اين جوسازيها مطرح نمود، معرفي ايران به عنوان يک کشور ميليتاريست است تا از اين منظر جمهوري اسلامي را بازيگري مداخله جو، ماجراجو و در پي سلطه معرفي کنند. پر واضح است، استراتژي ايران بر مبناي همزيستي مسالمت آميز با همسايگان و توسعه روابط با جهان تعريف گرديده است، لذا هيچ گونه تهديدي از سوي ايران براي کشورها متصور نيست.

اين ادعا صرفاً از سوي کساني مطرح مي گردد که مجتمعهاي صنعتي و نظامي را اداره مي کنند و براي فروش تسليحات خويش ناگزير از بحران سازي هستند و از آنجا که بر رسانه هاي مطرح جهان نيز سيطره دارند، تلاش مي کنند شکستهاي عرصه ديپلماسي را با جوسازي رسانه اي، پوشش دهند.

بنابراين، اين واقعيت بر کسي پوشيده نيست که هر گاه تهران به عرصه اي جديد گام نهاد، شانتاژ خبري تا مدتها عرصه فضاي سايبري را پوشش داد تا به نحوي تلاش کنند دستاورد و موفقيت اين بازيگر غيرهمسو را مغاير با معيارهاي بين المللي معرفي کنند.

از آنجا که از زمان پيروزي انقلاب که به قطع رابطه ميان تهران و قاهره انجاميد، تاکنون هيچ کشتي جنگي ايراني از کانال سوئز عبور نکرده است؛ غرب اين رخداد را به حوادث کنوني جهان عرب مرتبط نموده تا از اين رهگذر يک صف آرايي را بين ايران و ديگر کشورها ترسيم نمايند.

اگر چه آنچه تاکنون در گستره جهان اسلام اتفاق افتاده، متأثر از الگوي انقلاب اسلامي است، امروز امت اسلام دريافته است، اگر خواهان پايان بخشيدن به نظام استبدادي و وابسته مي باشند، بايد مسيري را که مردم ايران براي ساقط کردن زمامدار آمريکايي در پيش گرفتند، انتخاب نمايند.

گفتني است ؛ مأموريت ناوهاي جنگي ايران در آبهاي بين المللي، دفاع از ناوگان تجاري و نفتکش ايران در مقابل حمله دزدان دريايي سوماليايي است. اين ناوگروه با مأموريت آموزشي و آشنايي دانشجويان و کارکنان دريادل نداجا با آبهاي آزاد و با هدف تحکيم روابط و اعلام پيام صلح و دوستي به کشورهاي منطقه و مسلمان، پنجم بهمن حرکت خود را آغاز و پس از طي 2570 مايل، وارد درياي مديترانه شد.

خراسان: «نقطه عطف» مهمتر از «نقطه اوج»

«نقطه عطف» مهمتر از «نقطه اوج» عنوان يادداشت روز روزنامه خراسان به قلم محمدسعيد احديان است كه در آن مي خوانيد:

آيا راهپيمايي 9 دي به اندازه اي که به آن پرداخته مي شود اهميت دارد؟ چرا به راهپيمايي 9 دي 88 بيشتر از 22 بهمن همان سال اهميت داده مي شود؟ با توجه به اينکه اولا جمعيت شرکت کننده در راهپيمايي 22 بهمن بسيار بيشتر از 9 دي بود و ثانيا اولين بار پس از راهپيمايي 22 بهمن بود که معترضان به صورتي فراگير در رسانه ها، وبلاگ ها و سايت هايشان از ناموفق بودن فعاليت هايشان نوشتند و ابراز نااميدي کردند، آيا 22 بهمن 88 اهميت بيشتري براي ماندگارشدن در تاريخ ندارد؟ و اصولا آيا 9 دي 88 بعنوان روزي ماندگار در تاريخ انقلاب اسلامي ايران محسوب مي شود يا در اين روز فقط اجتماعي بزرگ از مردم ايجاد شد در حمايت از انقلاب اسلامي مانند ديگر اجتماع هاي متعدد و مشابه مردم انقلابي ايران ؟

با گذشت زمان، شرايط براي پرداختن به موضوعات مربوط به پس از انتخابات بيشتر از پيش مي شود و پاسخ هاي غيرشعاري به اين نمونه سوالات ممکن تر. لذا تا جايي‌که شرايط اجازه دهد و در حد ظرفيت، به پاسخ به اين سوال ها مي پردازيم تا از اين طريق هم بدانيم چرا 9دي بايد روزمهمي در تاريخ کشور ما محسوب شود و هم بينش مان نسبت به وقايع سال 88 عميق تر شود.

ماجرا عظيم بود و خطرناک

براي کساني که در پايتخت زندگي نمي کنند يا در فضاي رسانه هاي مجازي آمد وشد کمي دارند، اتفاقي که پس از انتخابات دهم صورت گرفت، ممکن است موضوع مهمي باشد اما بسياري از آنان در تصورشان هم نمي گنجد که اگر سير ماجرا تغيير نمي کرد ، براندازي جمهوري اسلامي احتمال دور از ذهني نبود و تمام اهميت 9 دي نيز به اين دليل است که ماجرا بس عظيم بود و خطرناک، و اين تفاوتي اساسي ايجاد مي کند بين اين روز و بسياري ديگر از روزهاي افتخارآفرين.

تفکيک نشدن قبل وپس از انتخابات

اينکه فتنه 88 چرا و چگونه رقم خورد، چه کساني و به چه شکل زمينه هاي آن را ايجاد کردند، سران فتنه چه کساني بودند آيا برخي ازکانديدا ها سران فتنه محسوب مي‌شوند يادست اندرکاران آن و بازي خوردگان آن شامل چه طيف هايي مي شدند و... همگي از موضوعاتي هستند که پرداختن به آن ضرورتي است که مجالي وسيع تر مي طلبد و شرايطي آرام تر و بازتر، اما درحدنيازي که بحث فعلي لازم دارد درحد اشاره، شرايط کشور پيش از روز عاشوراي سال 88 را بدون آنکه به ضريب تاثيرگذاري هرکدام اشاره کنيم، مي توان اينگونه توصيف کرد: التهاب سياسي که پيش از برگزاري انتخابات مخصوصا به دليل مناظره ها ايجاد شده بود؛ برخي سوءرفتارها و سوءمديريت هاي تعدادي از مسئولان که زمينه برخي بي اعتمادي ها را ايجاد کرده بود؛ برنامه ريزي حساب شده دشمن براي ايجاد، تقويت و بهره برداري از زمينه هاي بي اعتمادي با استفاده از رسانه ها و نفوذي هاي آن ها در کشور مخصوصا در اطراف برخي کانديداها؛ اتهام زني برخي کانديداها به نظام براساس توهم، شخص محوري ، خودبيني و لجاجت؛ تندروي هاي غيرشرعي و نابخردانه در برخورد فيزيکي و سياسي با معترضين و در نهايت سکوت نخبگان از سرعافيت طلبي، غفلت يا تحليل هاي غلط، باعث شده بود حق و باطل به گونه اي در هم ممزوج شوند که تميز آن ها از يکديگر و تصميم درست گرفتن درباره آن به شدت سخت شود. شايد بتوان مهمترين مساله اي را که زيربناي تحير و اشتباه بسياري از نخبگان و بخشي از مردم شده بود را تفکيک نکردن مسائل قبل از برگزاري انتخابات با اتفاقات پس از آن دانست بر اين اساس بسياري، اعتراضات موجود را تنها اعتراضي اجتماعي به نحوه برگزاري انتخابات مي دانستند و قبول نداشتند که هدف از اين اعتراضات يا نتيجه آن براندازي نظام اسلامي است.

بازهم عاشورا

بعد از ندادن مجوز راهپيمايي، استراتژي معترضين -که عده زيادي از آنان فقط براي حقي که تصور مي کردند از آن ها گرفته شده به صحنه خيابان ها مي آمدند نه براندازي- اين بود که از تجمعات رسمي خياباني مانند نماز جمعه و روزقدس به اين دليل که حکومت نمي تواند از حضورشان جلوگيري کند براي عده کشي خياباني استفاده کنند البته هرچه زمان مي گذشت و دشمن اعتراض ها را به سمت اهداف براندازي خود بيشتر سوق مي داد، با شفاف ترشدن مواضع از حمايت مردمي کمتري برخوردار مي شد بعنوان مثال بعد از شعارهاي انحرافي نه غزه، نه لبنان... در روز قدس و حمايت «دست اندرکاران» فتنه - به تعبير رهبرانقلاب- بخش زيادي از نخبگان دست از حمايت خود از جريان سبز برداشتند اما هنوز تصميم نگرفته بودنددر مقابل اين جريان دست به حرکتي جدي بزنند و حداقل سکوت خود را بشکنند همچنين بخشي از مردم هنوز اهميت حضور خود را درک نکرده و منتظر بودند درصورت اعلام نياز مسئولان در صحنه حضور يابند و بخشي ديگر نيز هنوز در حال و هواي رقابت هاي انتخاباتي سير مي کردند و اختلافات موجود را ادامه رقابت احمدي نژاد، موسوي مي ديدند و چون از رفتار دو طرف و حاميان تندروشان دلزده شده بودند سکوت در پيش گرفته و نظاره گر بودند اما خيابان کشي مخالفان به جاي عزاداري در روزعاشورا که براي همه مردم ايران از جايگاه خاصي برخوردار است و مخالفت علني آنان با نظامي که نشان داده بود ميراث دار صاحب اين روز است و زمينه ساز ظهور منتقم آن، براي همگان روشن کرد که همانطور که رهبرانقلاب از ابتدا تاکيد مي کردند مساله موجود احمدي نژاد يا موسوي نيست بلکه مساله تلاش براي براندازي نظام اسلامي با سوءاستفاده از احساسات عده اي معترض است.

هشتم و نهم ديماه سرآغاز ي مهم

اين بينش که پيش از وقايع روز عاشورا نيز کم کم در حال گسترش بود به يکباره فراگير شد در نتيجه، مردم منتظر فراخوان مسئولان نشدند و باحرکتي خودجوش ابتدا در چند شهرمهم که مهمترين آن ها مشهد بود، پيش از آنکه مسئولان در واکنش به خواست افکارعمومي تصميم به فراخوان براي راهپيمايي 9دي بزنند حرکت 8 دي را رقم زدند و حماسه 9 دي را کليد زدند به همين دليل براين باورم که حرکت مردمي 8 دي مخصوصا در شهرهاي مشهد و تبريز حتي از حماسه فراگير 9 دي مهمتر است در نتيجه اين شرايط مردم در 9 دي در دفاع از باورهاي انقلابي و اسلامي خود حضوري ميليوني پيدا کردند ، اين در حالي بود که تا پيش از آن، اکثريت مردم به رصد شرايط مي پرداختند و بخش کمي از جامعه حرکت هاي اجتماعي فعال در عرصه سياسي کشور را تشکيل مي دادند که مي توان آن ها را تحت عنوان دو جريان کلي سبز و مدافعان انقلاب تقسيم بندي کرد.

اين دو جريان فعال نيز از طيفي با سلايق مختلف تشکيل مي شدند. طيف جريان سبز از معترضين به نتيجه انتخابات شروع مي شد تا به معاندين و مخالفين نظام اسلامي پايان مي يافت و در جريان مدافعان نظام نيز ولايت مداران معتدل و منتقد به برخي اشتباهات، يک سر طيف را شامل مي شدند و افرادي که معتقد بودند اتفاقات پيش آمده فرصتي است براي حذف همه اصلاح طلبان و منتقدان، در سر ديگر طيف قرار داشتند.

در شروع ماجرا کنار ماندن اکثريت جامعه، برآيند حرکت هاي اجتماعي فعال را به نفع جريان سبز مخصوصا در پايتخت رقم زده بود اما با گذشت زمان با جدا شدن هر چه بيشتر منتقدين و معترضين به انتخابات از جريان سبز از يک سو و از حالت انفعال درآمدن تعداد بيشتري از نخبگان و مردم در دفاع از انقلاب از ديگر سو، برآيند «حرکت هاي اجتماعي فعال» را کم کم به سمت تغيير سوق مي داد.

جهت برآيند حرکت هاي اجتماعي فعال هنوز تغيير کلي نکرده بود تا اين که وقايع روز عاشورا اتفاق افتاد و همانطور که گفته شد با فعال شدن اکثريت جامعه و ريزش سريع بخش معتدل طيف جريان سبز، برآيند حرکت هاي اجتماعي فعال در عرصه سياسي کشور از سويي به سوي ديگر «تغيير جهت» داد.

به گونه اي که بايستي آن را «نقطه عطف» آن مقطع تاريخي که شيب منحني تغيير جهت داد، ناميد البته با بصيرتي که مردم به دليل خدامحوري و ولايت پذيري داشتند اين واقعه قابل پيش بيني بود اما همانطور که به فرموده امام اسلام زنده از محرم و صفر است، حماسه جامعه ساز قيام حسيني اين رويداد قابل پيش بيني را به جلو انداخت.

چرا مخالفان بعد از 22 بهمن نااميد شدند نه بعداز 9دي

اين که چرا بعد از حماسه 9 دي در عزم مخالفان نظام براي مقابله خلل زيادي ايجاد نشد برمي گردد به دو مساله که توجه به نکته دومي براي مسئولان و اصحاب رسانه براي آينده از اهميت زيادي برخورداراست. دليل اول اين بود که 9 دي «نقطه عطف» و آغاز تغيير جهت شيب منحني تحرکات اجتماعي بود و نه «نقطه اوج» آن در نتيجه حضور مردم در راهپيمايي 22 بهمن بسيار بيشتر و پرشکوه تر از 9 دي بود و با اينکه آغاز تغيير جهت از اهميت بيشتري از نقطه اوج برخورداراست اما تاثير ملموس نقطه اوج بيشتر از نقطه عطف است اما دليل مهمتر اين مساله برمي گشت به فضاسازي رسانه اي دشمن و بي اعتمادي که به رسانه هاي داخلي ايجاد شده بود به گونه اي که مخالفان - اعم از معترض و معاند- به دليل بي اعتمادي به رسانه هاي داخلي همه چيز را از دريچه رسانه هاي خارجي، وبلاگ ها و سايت هاي معاند مي ديدند و اين رسانه ها به گونه اي موضوعات از جمله حماسه 9 دي را بازنمايي مي کردند که با واقعيت فاصله زيادي داشت اما در روز 22 بهمن، چون مخالفان به غلط باور کرده بودند که اکثريت جامعه با آن ها هستند تصميم گرفتند به صورتي پراکنده و غيرمنسجم درون مردم جاي بگيرند تا به اصطلاح خودشان حکومت نتواند با آن ها برخورد کند آنان قرار گذاشته بودند همزمان نمادهاي منتسب به خود را به يکباره بيرون بياورند و به نمايش بگذارند و اقتدار اجتماعي خود را با جمعيتي که فکر مي کردند بسيار بيشتر از حاميان انقلاب است در روز ملي جمهوري اسلامي به نمايش بگذارند به همين دليل اين بار مخالفان که درون جمعيت بودند واقعيت را با چشمان خود ديدند نه از دريچه رسانه هاي فتنه انگيز.

با اينکه هميشه اهميت نقطه عطف بسيار بيشتراز نقطه اوج است و به عبارت دقيقتر نقطه اوج (22بهمن) نتيجه نقطه عطف (9 دي) است اما در 22 بهمن مخالفين به دليل مشاهده مستقيمي که از واقعه داشتند، ديگر دچار فريب رسانه اي نشدند و با چشمان خود انبوه ميليوني جمعيت از پير و جوان را ديدند درحالي‌که مي توانستند در فريادها و چشمان مردم باورهاي عميق آنان به اسلام و انقلاب را حس کنند و مشاهده کردند که دشمنان انقلاب دربرابر سيل عظيم مردمي که معتقد به اسلام حسيني هستند چه اندک و چه کوچک هستند.

خلاصه آنکه به اصطلاح تدبير خارج نشينان معاند براي قدرت نمايي براندازان نظام در مهمترين اجتماع انقلابي سال، باعث شد هيچ تحرک رسانه اي نتواند اين برداشت واقعي از مردم ايران را تغيير دهد و در نهايت در 22 بهمن 88 که نتيجه راه پيمايي و حضور تاريخي 9 دي بود، تير خلاصي بر پيکر دشمنان نظام وارد شد. «و مکروا مکرالله والله خيرالماکرين».

آفرينش: قذافي و تحولات ليبي

«قذافي و تحولات ليبي» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني بونش است كه در آن مي خوانيد:

قذافي در واقع ديكتاتوري سرکوبگر در ليبي است كه حدود 42 سال بر مردم بي‌پناه اين کشور حكمراني مي‌كندو اينک نيز در پرتو گسترش دومينوي بحران و انقلاب در خاور ميانه و شمال آفريقا در طول يك هفته گذشته چنان كشتاري بر ضد مردم ليبي از زمين و هوا به راه انداخته كه حتي نماينده ليبي در سازمان ملل خواستار مداخله جامعه بين‌المللي براي متوقف كردن اين حمام خون و تشكيل جلسه فوري شوراي امنيت شد.

در اين بين به راستي قذافي مردي که همواره سوژه مهمي براي رسانه هاي بين المللي بوده است اينک در انديشه چه چيزي است وآيا به راستي در انديشه ترک قدرت و فرار از کشور هم چون ساير اقتدارگرايان مصرو تونس است و يا اينکه تداوم سرکوب وي را همچنان در قدرت حفظ خواهد کرد؟ در اين ميان اگر به راستي به تحولات کنوني ليبي و تداوم شورش و قيام مردم در اين کشور نگريسته شود مي توان سناريو هايي را براي آينده اين کشور در نظر گرفت.

از يک طرف بايد گفت که انقلابيون ليبي موفق شده اند که علاوه بر كنترل كامل بر شهرهاي بنغازي، دومين شهر بزرگ ليبي و البيضا، مرزهاي اين كشور با مصر را تصرف كنند به علاوه بخش عمده‌اي از نيروهاي ارتش و پليس به انقلابيون پيوسته‌اند و اقدام به تشكيل كميته‌هاي مردمي كرده‌اند.

در اين ميان موجي از واگرايي و شکاف نيز در ميان دستگاه سياسي داخل و ديپلمات هاي ليبي به وقوع پيوسته است اين امر بيشک هر چند مي تواند روند سقوط ساختار سياسي و پايتخت را سرعت بخشد اما بايد گفت هم چنان بسته به عوامل و متغير هايي ديگري شامل خارجي و داخلي نيز هست تا عملا قذافي را در سراشيبي سقوط قرار دهد.

در اين راستا بايد به مهمترين عامل يعني نو ع واکنش قذافي و هوادارانش به تداوم قدرت نگاه کرد در اين بين بايد گفت که قذافي به نظر مي رسد نه بن علي تونسي است و نه مبارک بلکه اکنون وي مي کوشد تا با تمام توان و حتي با توسل به هواپيماهاي نظامي مردم معترض را سرکوب کند لذا چنانچه روند سرکوب گري وحشيانه وي تداوم داشته باشد نمي توان به سقوط در کوتاه مدت وي اميدوار بود.

گذشته از اين نيز مي توان متغير ها و اميدواري هايي را نيز مشاهده کرد که در صورت تجميع آن مي توان در کوتاه مدت شاهد سقوط وي بود: نخست انکه با رفتار هاي سياسي نظامي قذافي در قبال معتر ضان و سرکوب شديد حتي هوايي بايد گفت از يک سو دامنه شکاف در بين هيات حاکمه بيشتر شده است و بسياري از مقامات سياسي داخل و خارج اين کشور استعفا داده اند و از طرفي هم موجي از محکوميت جهاني از طرف سازمان هاي بين المللي و کشورها، دولت وي را هدف قرار داده اند به طوري که اکنون کمتر کسي را ياراي حمايت از قذافي است اين روند بي شک مشروعيت سياسي و بين المللي دولت وي را بسيار کاهش داده است و عملا مي تواند روند سقوط وي را در کنار افزايش فشارهاي بين المللي بيشترو بيشتر کند.

دوم انکه در داخل کشور نيز دو عامل ديگر جدا از مردم معترض عملا مي تواند روند سقوط وي را تسريع بخشد نخست ساخت قبيله اي ليبي در کنار سرکوب گسترده مردم اکنون باعث شده است اين امر تبديل به تهديدي عمده براي دولت وي گردد و دوم آنکه هر چند ليبي يك ارتش قدرتمند همانند ارتش مصر ندارد اما ترس قذافي از ارتش همواره و جود داشته است و اکنون نيز به نظر ميرسد با افزايش فشارهاي داخلي و خارجي ارتش نيز چه با کودتا و... در مقابل قذافي قرار گيرد امري که عملا شيرازه امور را از دستان ديکتاتور ديوانه ليبي در خواهد آورد.

ديکتاتوري که اکنون نه داراي حاميان عمده اي در خارج است و نه مشروعيتي داخلي لذا به نظر ميرسد هر چند مي کوشد در کوتاه مدت با سرکوب گسترده قدرت را حفظ کند اما اکنون توازن قدرت ديگر به نفع وي نيست و روند سقوط تدريجي وي چه در کوتاه مدت و يا ميان مدت فراهم تر شده است هر چند نيز ممکن است اين امر موجب ايجاد حمام خوني از شهروندان ليبي گردد.

مردمسالاري: «راستي آزمايي در مورد آمار دولت؟»

«راستي آزمايي در مورد آمار دولت؟» سرمقاله روزنامه مردمسالاري به قلم مهدي عباسي است كه در آن مي خوانيد:
اشتغال از آن دست موضوعاتي است که به دليل گره خوردن مستقيم با زندگي مردم، همواره از دغدغه هاي جامعه بوده است.

بيکاري جوانان ايران نيز همواره در صدر مشکلات کشور بوده و بر اين اساس، دولت ها کوشيده اند تا در راستاي ايجاد فرصت هاي شغلي تلا ش کنند.دولت هاي نهم و دهم نيز از اين قاعده مستثني نيست و محمود احمدي نژاد قول داده که تا پايان عمر دولت دهم مشکل بيکاري را حل کند.

در حاليکه، سال 89 روبه پايان است اما گويا قرار نيست که نرخ بيکاري توسط دولت به صورت رسمي اعلام شود و در اين ميان دولت در اين روزها مي کوشد تا با تبليغات گسترده از ايجاد يک ميليون وهشتصدهزار فرصت شغلي در سال جاري خبر دهد.

رئيس دولت و وزير کار در اظهار نظرهاي جداگانه اي اعلام کرده اند که تا به امروز يک ميليون و ششصدهزار شغل ايجاد شده و تا پايان سال اين رقم به يک ميليون و هشتصدهزار خواهد رسيد.

دولت همچنين قول داده که در سال آينده، 2.5 ميليون فرصت شغلي جديد ايجاد کند.

درکنار اين اخبار، خوب است به اين نکته هم که توسط وزير کار نيزمورد تاکيد قرار گرفته، بپردازيم که با هر 100 ميليون تومان مي توان سه شغل ايجاد کرد.

همچنين محمدرضا رحيمي، اخيرا مدعي شده بود که دولت قصد دارد که در سال آينده، 2 برابر سال جاري، فرصت شغلي ايجاد کند که اگر به آمار رسمي اعلامي استناد کنيم، بايد سه ميليون و ششصدهزار شغل ايجاد شود.

براساس اين اخبار، چند سوال اساسي، باز هم مطرح است: اول آنکه، در حالي که وزير کار اعلام کرده که حجم بازار کشور، قطعا جوابگوي ايجاد 2.5 ميليون شغل نيست، چگونه معاون اول دولت، سخن از ايجاد سه ميليون و ششصد هزار شغل در سال آينده به ميان مي آورد؟ به اين نکته بايد توجه کرد که ايجاد سه ميليون و ششصد هزار شغل نيازمند 120 هزار ميليارد تومان اعتبار است که تحقق چنين وعده اي، جاي تامل بسيار دارد.

دوم آنکه، براي افکار عمومي مهم است که بدانند، اين رقم اعلا مي از سوي دولت درخصوص ايجاد اشتغال در سال جاري، درچه حوزه ها و عرصه هايي بوده و اين آمار تا چه ميزان اشتغال پايدار بوده است؟

سوم آنکه، آمار اعلا مي از سوي دولت، بهتر است راستي آزمايي شود و حداقل افکار عمومي بدانندکه در هر شهرستان، چند شغل ايجاد شده است. در حال حاضر 384 شهرستان در کشور وجود دارد.

بهتر است وزارت کار حداقل آمار ايجاد فرصت شغلي در 10 شهرستان به صورت مجزا اعلا م کند تا مشخص شود که اين رقم اعلا مي در خصوص ايجاد اشتغال، تا چه ميزان واقعي است.چرا که در کمترين ميزان براساس جمعيت، بايد حداقل هزار شغل در هرشهرستان به عنوان پايه ايجاد شده باشد، که واقعيت ها از برخي شهرستان ها چنين اتفاقي را مخابره نمي کند.

لذا درخواست مي شود تا وزارت کار به طور رندم فرصت هاي شغلي ايجاد شده در چند شهرستان را در اختيار افکار عمومي قرار دهد تا با بررسي واقعي، راستي آزمايي اين آمار معلوم شود.

دنياي اقتصاد: «جابه‌جايي در قدرت هاي نفتي: عراق، ونزوئلا يا ايران؟»

«جابه‌جايي در قدرت هاي نفتي: عراق، ونزوئلا يا ايران؟» سرمقاله دكتر سيد احمد ميرمطهري است كه در آن مي خوانيد:

هفته گذشته «ويكي ليكس» گزارش‌هاي محرمانه سال‌هاي 2007 تا 2009 ميلادي بين مقامات آمريكايي در مورد ميزان ذخاير نفتي عربستان و ترديد در خصوص صحت برآورد اين ذخاير را منتشر كرد.

گزارش‌هاي مزبور مدعي است ذخاير نفتي اين كشور 40 درصد بيشتر از آنچه كه هست برآورد شده و چنانچه اين برآورد اضافي از محاسبات حذف شود، ديگر عربستان در شرايطي نيست كه بتواند قيمت نفت در سطح جهان را كنترل و تعديل كند.

اگر آنچه كه مطرح شده به فرض كوچك‌ترين احتمال، واقعيت داشته باشد، اين يك اتفاق بزرگ در سطح تمامي معادلات نفتي و قيمت جهاني نفت و نحوه كنترل آتي آن بوده است و منجر به جابه‌جايي قدرت‌هاي نفتي جهان به خصوص ايران مي‌شود.

عربستان سعودي با افزايش بهره‌وري ، توان توليد تا حدود 10 ميليون بشكه در روز را دارد كه اين ميزان توليد حدود 3.5ميليون بشكه در روز «ظرفيت مازاد» بر تقاضاي بازار است و معمولا از اين ظرفيت بازار براي كنترل قيمت نفت در سطح جهاني استفاده مي‌شود.

اينكه عربستان كماكان اولين توليدكننده بزرگ نفت جهان است، شرايط به قوت خود باقي است، ولي با افشاي ترديد در مورد ذخاير نفتي اين كشور بعيد است كه مانند گذشته بتواند نقش تعديل كننده قيمت نفت را در جهان بازي كند و قطعا ديگر كشورهاي نفتخيز جهان به دنبال تجهيز خود براي اين جانشيني هستند.

آمارهايي كه اخيرا عراق در مورد ذخاير نفتي و سرمايه‌گذاري در ميادين نفتي خود منتشر كرده، هرچند صاحب نظران به علت اغراق آن را متناقض خوانده‌اند ولي مي‌تواند كوششي براي جانشيني عراق به جاي عربستان از نظر توانمندي‌هاي نفتي در كنترل قيمت جهاني نفت تلقي شود.

عراق براي رسيدن به جايگاه عربستان از اين منظر راه درازي در پيش رو دارد، ولي اگر به توليد 12 ميليون بشكه در روز دست يابد بدون ترديد از اوپك خارج خواهد شد و به صورت قدرت نفتي، مستقل از اوپك ودر تقابل با آن عمل خواهد كرد.

در اين ميان كوشش‌هاي ونزوئلا با آمارهايي كه اخيرا از توان نفتي خود منتشر كرده نيز قابل توجه است و اين كشور هم با بزرگ‌نمايي نفتي مي‌خواهد جايگاه خود را از اين طريق تغيير دهد.

در كنار اين مطالب كه خود در تغيير قيمت نفت موثر است، انقلاب در مصر و احتمال اندك بسته شدن كانال سوئز كه مي‌تواند در انتقال 1.5ميليون بشكه در روز اثر‌گذار باشد يا تحولات اخير در بحرين كه 40 درصد نفت جهان از كنار آن عبور مي‌كند يا ناآرامي‌هاي ليبي كه تامين‌كننده نفت اروپا است، سوالاتي است كه از ديدگاه تاثير بر قيمت نفت، جهان پاسخي قطعي براي آن فعلا ندارد.

افشاي ذخاير نفتي اثبات شده امروز در جهان از اسرار كشورهاي توليدكننده نفت بوده و كمتر كشوري حاضر است آن را برملا كند.

اما در مقام مقايسه با توجه به وسعت مناطق نفتخيز ايران به‌خصوص ذخاير دست نخورده در حاشيه جنوبي كشور و در كنار سواحل خليج فارس كه نيمي از اين دريا در اختيار ايران است و ذخاير نفتي غني درياي خزر و وجود ميادين نفتي متعدد كشف شده يا دست نخورده و حتي به‌رغم شرايط نامناسب برخي چاه‌هاي فعلي همگي مي‌تواند دليلي بر طرح اين ادعا باشد كه جايگاه فعلي ايران از نظر ذخاير نفتي بالاتر از آنچه كه تخمين‌ زده شده است مي‌باشد و اگر بيشتر از عربستان نباشد كمتر نيست، مشروط برآنكه براي آينده اين صنعت و سرمايه‌گذاري و توسعه آن در چارچوب يك سند ملي انرژي حركت شود.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار