گوناگون

فرار از زندان، مختارنامه، و دکترین انتقادی مغالطه

فرار از زندان، مختارنامه، و دکترین انتقادی مغالطه

پارسینه: نقد فرهنگی/

* سید کمال‌الدین دعائی
بالاخره پس از چند سال انتظار سریال «مختارنامه» بر صفحهٔ تلویزیون ایرانی نمایان شد. اگرچه شخصیت جنجالی و متناقض‌نمای‌ مختار ثقفی در جای خود جنجالی بوده است، اما پخش سریال مختار در زمانی که آبستن حوادث و اتفاقات و تحت سیطرهٔ مطلق نگاه سیاسی است، آن را بسیار تأویل‌‌برانگیز کرده است. از شیوهٔ راه‌ رفتن و معاشرت «مختار» گرفته تا حرکات و جملات «سلیمان بن صرد» تا رنگ عمامهٔ «عبیدالله بن زیاد» به هنگام ورود به کوفه، این روزها سوژهٔ تحلیل‌ها و نگاشته‌های رسانه‌ای و گاه مورد مصادره به مطلوب جناح‌های متضاد سیاسی واقع شده است؛ حکایت اما چیز دیگری است.
شیوهٔ مرسوم در رویکرد انتقادی نسبت به مقولهٔ فیلم و سینما، بر دو قسم «نقد ژورنالیستی» و «نقد آکادمیک» جریان دارد. منتقدان یا -به عبارت بهتر- بازبین‌گران ژورنالیست که برای روزنامه‌ها و مجلات یا پایگاه‌های اینترنتی می‌نویسند، فیلم‌ها را از وجوهی چون فیلم‌نامه و پیرنگ، بازی‌گری، میزانسن و کارگردانی و یا وجوهی عامه‌پسندتر چون حواشی آن و وضعیت گیشه بررسی می‌کنند. این شیوهٔ نقد، به علت نفوذ خود به شدت در نوع نگاه مخاطبان به فیلم تأثیرگذار است.
در سوی دیگر، منتقدان آکادمیک با اتخاذ مشی علمی و تحلیلی، محتوای سینمایی را در ارتباط با دیگر شاخه‌ها چون روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و فلسفه برای فهم چگونگی کارکرد و کارویژهٔ فیلم و چرایی تأثیر آن بر مخاطب وا می‌کاوند. این نوع نگاه انتقادی که تحت عنوان « تئوری فیلم » و « مطالعات سینمایی » دسته‌بندی می‌شود، مخاطب خود را در فصل‌نامه‌های تخصصی پژوهشی و یا نشست‌های دانشگاهی می‌یابد.

در قبال سینمای ایرانی البته هر دو این رویکردها و به فراز و نشیب خود رایج هستند؛ اما در سال‌های اخیر نوع سومی از نگاه انتقادی به سینما و تحت عنوان «نقد استراتژیک سینما» متولد شده است و به پشتوانهٔ حمایت‌های رسمی، نضج و رواج یافته است. در این رویکرد، هر فیلم سینمایی یا سریال تلویزیونی با پیش‌فرض وجود اهداف استراتژیک سیاسی در ورای آن بررسی می‌شود و ابزار اصلی آن، «نماد گرایی» و تقلیل تمامی وجوه فرمی و محتوایی به بررسی نمادها و سمبل‌های آشکار و پنهان فیلم، بدون در نظر گرفتن زمینه‌های فرهنگی و تاریخی آن است.

اگرچه این نوع نگاه انتقادی نیز در جای خود آموزنده و سرگرم‌کننده است، اما «نقد استراتژیک سینما» در صورت‌بندی عمومی خود از وجود حفره‌ها و مغالطات پنهان منطقی رنج می‌برد. از ذکر نمونه‌هایی که بعد از این می‌رود، در پی آموزش منطق نیستم و صرفا از آن‌ها جهت تقریب به موضوع اصلی سود می‌جویم.

به استدلال یا نشان‌وند زیر و روند نتیجه‌گیری از مقدمات (1 و 2) برای رسیدن به نتیجه (3) دقت کنید:
1. همهٔ گربه‌ها گوشت می‌خورند.
2. رئیس‌جمهور ایالات متحدهٔ آمریکا گوشت می‌خورد.
3. پس رئیس‌جمهور آمریکا یک گربه است.

و نمونهٔ دیگر:

1. مسلمانان سوسیس گوشت خوک نمی‌خورند.
2. گاندی در زمان حیاتش سوسیس گوشت خوک نمی‌خورد.
3. پس گاندی یک مسلمان بود.

اگرچه بطلان و فساد این‌گونه استدلال‌ها به دلیل وضوح و طنز‌گونگی آن‌ها بر ما نمایان است، اما این شکل استدلال فصل مهمی را در مغالطات منطقی شامل می‌شود که به نام « مغالطهٔ تمثیل » و در جایی «قیاس مع‌ الفارق» شناخته می‌شود. در نتیجهٔ این نوع مغالطه، حکم یک مقدمه بدون شباهت کامل به مقدمهٔ دیگر سرایت می‌یابد.

بررسی آن‌چه که در این سال‌ها تحت عنوان «نقد استراتژیک سینما» رواج یافته است و از طریق همایش‌ها و دوره‌ها و -اخیرا- برنامه‌های صداوسیما نهادینه شده است، نشان می‌دهد که منتقدین پای‌بند به این شیوه برای اثبات پیش‌فرض‌های خود، چاره‌ای جز عبور از این مسیر آشفته ندارند و حاصل آن نیز افتادن از چالهٔ «نمادگرایی» به چاه «مغالطهٔ تمثیل» است.

چندی پیش مطلبی در سایت‌های خبری منتشر شد که حاوی متن سخنرانی یکی از نظریه‌پردازان و متعهدین نقد استراتژیک در بررسی سریال معروف Prison Break (فرار از زندان) بود. اگرچه اکنون امکان پرداخت تفصیلی به این نقدگونه نیست، اما بازخوانی چند مقطع از آن برای ادامهٔ این روایت ضروری است.

رویکرد کلان جناب منتقد محترم چنین است که در هر بخش از سخنان خود، با یافتن یک وجه شبه بین ماوقع فیلم و مکاتب فکری و سیاسی رایج در دنیا، با « تعمیم شتاب‌زده » بر تجویز آن توسط سریال و سازندگان آن حکم می‌کند. نقل چند مثال خالی از لطف نیست:

1.
"حرف اصلی اين است: «سونا يك خيابان يكطرفه است». يعنی همه وارد آنجا می‌شوند، ولی هيچ‌كس از آن‌جا بيرون نمی‌آيد مگر بميرد. پس سونا مثل گوانتانامو يك خيابان يك‌طرفه است، افراد وارد آن می‌شوند ولی فقط جنازه‌ٔ آن‌ها از آن‌جا بيرون می‌رود... بهتر است بگوييم زندان سونا همان گوانتاناموست..."

2.
"در این سریال همه هم‌دیگر را می‌خورند تا خورده نشوند... داروینیسم سیاسی‌ اجتماعی پیام شاخص فلسفی این فیلم است."

3.
"در این سریال «مایکل اسکوفیلد» از بیرون زندان وارد غار می‌شود و همه به او امید می‌بندد که با او بتوانند با او فرار کنند... پس مُـثــُـل افلاطونی ذات فلسفی این سریال است (!)... برای فهم فسلفهٔ ملاصدرا کافی است 22 قسمت سری 1 سریال «فرار از زندان» را ببینید..." (نقد سید اکبر موسوی بر این قسمت: + )

بدین ترتیب، سخنران محترم در نقد هر اپیزود از هر سریال (که در این مکتب سریال‌های استراتژیک نامیده می‌شوند)، طیفی وسیع از مفاهیم -از سوسیالیسم و کاپیتالیسم تا فمینیسم و سکولاریسم- کشف می‌کند و آن‌ها را در لابه‌لای لایه‌های پنهان فیلم افشا می‌کند و البته دست آخر مشخص نمی‌شود که بالاخره فیلم در پی نهادینه‌ کردن لیبرالیسم است یا آموزش حکمت متعالیهٔ ملاصدرا! مسلما جای‌گزینی تفکر امنیتی به جای تفکر انتقادی تبعاتی در بر دارد که در درازمدت مشخص خواهد شد و بر فرض آن‌که در ورای فیلم‌نامه، فکر فلسفی یا فرهنگی نهفته باشد، امر تحلیل و واکاوی آن به دست فیلسوف حرفه‌ای و متخصص جامعه‌شناسی و مطالعات فرهنگی صورت می‌گیرد، نه استراتژیست. بررسی بیش‌تر این مقولهٔ در حال رواج را به موعدی دیگر و به اهلش وا می‌گذارم و به جمع‌بندی آن‌چه مدّنظر است می‌پردازم.

«دکترین انتقادی مغالطه» تیغ دو لبی است که الزاما و همیشه در خدمت اهداف سویهٔ فرهنگی مسلط نخواهد بود. نسلی که با تلمّذ در این مکتب (به عنوان موضع انتقادی رسمی) رشد می‌کند، با نگاه در هر پدیده و هر محتوا، به ناخودآگاه و به تبع یک وجه شبه، به همانندسازی و همان‌پنداری می‌پردازد.

سریال استراتژیک این روزها اما، « خانه‌داران درمانده » و « جریکو » و « 24 » نیست، « مختارنامه » است.

در اپیزود پیشین این سریال، ابن زیاد در پاسخ به عمرو بن حجاج که به همراه قبیلهٔ مذحج در اعتراض به دستگیری و ضرب‌وشتم «هانی بن عروة» شورش کرده بودند، چیزی بدین مضمون گفت: "این کار عده‌ای شرطهٔ نادان و خودسر بود که دمار از روزگارشان در خواهم آورد، گفتم دستار بیاورند، سر آوردند."
«مختارنامه» (مانند دیگر آثار سینمایی-تلویزیونی) قویّا مستعد عمل‌آوری در بوتهٔ «دکترین انتقادی مغالطه» است. در روزهای اخیر، مطالب فراوانی در گوشه‌وکنار رسانه‌ها مشاهده کرده‌ام که هر نویسنده با استفادهٔ ضمنی از رویکرد پیش‌گفته، به تحمیل باورهای خود بر متن این سریال و همانندانگاری آن با روزگار فعلی (به ویژه حول وقایع سال 88) پرداخته است.
حال برای حامیان ساخت این سریال و مسئولین صداوسیما که خود در تحکیم نگاه مزبور مؤثر بوده‌اند، توقعی گزاف خواهد بود که مانع فرارَوی برداشت‌های مخاطبان «مختارنامه» از فکر و هدف اولیه‌اش بشوند.

ارسال نظر

  • محسن

    استفاده فراوان کردیییمممم

  • محمد

    آقاي متنقد شما كه خودت سطح تحليل و انتقادت از حسن عباسي خيلي سطحي تر و منتطق كلامت ضعيفتر است.
    متاسفم كه براي كوبيدن امثال عباسي به هر چيزي تمسك ميكنيد
    چراكه دقيقا دست روي جايي گذاشتيد كه قوت حسن عباسي هست و نه ضعف اون

  • م

    آفرین ،اتفاقا بهترین راه را انتخاب کردید،به حرف کوردلان توجه نکنید.ممنون.

  • علی

    داداش اگه عباسی نگفته بود الان هیچکس تو ایران نمیدونست 24 چیه

    حالا همه شدن مدعی

  • اصغر

    مطالعه ی این پست وبلاگ آقای روانبخش واقعا راهگشاست

    http://www.ravanbakhsh.blogfa.com/post-261.aspx

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار