"اونور دنیا آدمهایی هستن که یک روز عصر ساکشون رو جمع نمیکنن برن"
کسی خونه منتظرم نیست. جایی قرار نیست برم. روزی که برگشتم و کلید انداختم از خودم پرسیدم اینجا چه میکنی. جواب نداشتم. روز اول که اومدم بخاطر درس اومدم. بعد بخاطر طبال موندم و الان چیکار میکنی اینجا؟ من در کل این قاره هیچ خانوادهای ندارم. دوست قابل حساب نیست. رابطه دوستی یک معامله مدامه که اگر طرفین هردو ازش بهره نبرند به سادگی قطع میشه و منطقی هم هست. من الان در اوج دوران ضرردهی و کمنفعی برای اطرافیانم هستم و خب…
همیشه برام عجیب بود اونهایی که ساعت چهار روز جمعه کار رو دودر نمیکنن بدوند خونه، الان ساعت چهار و نیم است و من تازه رفتم قهوه بخرم. نمیخوام برم خونه کاری ندارم. البته میشه برم کتاب بخونم، میشه برم سینما، میخونه، … ولی نمیخوام. میخوام خودم رو عذاب بدم، میخوام شمشیر تنهایی که تو شکمم کردم رو بچرخونم. دردش رو تا ته ته حس کنم. چند قاره اونورتر یک خونه هست که همیشه چای گرم داره و یک میز گرد برای من و ایلیا، یک برادر هست که هروقت بهش زنگ بزنی پایه قهوه خوردن تو یک کافه است. اونور دنیا آدمهایی هستن که یک روز عصر ساکشون رو جمع نمیکنن برن، دعوات میکنن ولی ترکت نمیکنن چون من بچهشونم، خواهرشون، عموزادهشون.
و من احمق ترکشون کردم که تا ساعت هفت شب روز جمعه کار کنم، من احمق خودم رو وصل کردم به سرزمینی که حتی یادم نمیآد چرا بهش مهاجرت کردم، من احمق…..
وبلاگ پیاد رو
البته در ایران ومخصوصاً درشهرهای بزرگ جامعه رفته به این سمت ونه فقط در دوستی که ازدواج وروابط خانوادگی هم بر پایه سود وضرره. ولی من شخصا محبتهایی که ازدوستانم در مواقع گرفتاری دیدم ازقوم وخویش ندیدم. من سالها اوکراین بودم وهمانجا هم ازدواج کردم هیچوقت هم احساس دلتنگی نکردم .با عرض تاسف باید بگم درحال حاضر اونا خونگرم ترومهربان ترن ومخصوصاً قضیه ازدواج مثل ایران رنگ وبوی معامله نمیده که موقعیت اجتماعیت چیه؟چقدر پول داری یاچیزی به اسم مهریه داشته باشن که بخوای چونه بزنی.اگرذره از ادم باشی بسیار بسازتر ازدختران ایرانی هستن.. زیباییشون هم به جای خود
كسي جلوي شما رو براي برگشتن گرفته عزيز دل؟ خوب برگرد هم حال با خانواده بودن رو ببر هم مشكلات كوچك و بزرگ زندگي اينجارو تحمل كن .
منه احمق هم توو این مملکت گل و بلبل ام هر روز اخبار ناامید کننده میشنم و در ب در دنبال کارم که پیدا نمیشه و شرمنده کانون گرمیم که تو ازش دوری و از بیکاری دارم دیوونه میشم
با رکود و آینده ای مبهم و خاکستری
خوب شما احمقی خانوم جان
بیا ایران وقتی سرکار پارتی بازی کردن یا اصلا کار پیدا نکردی یا سوپرمارکت محل از تو با دکترات درآمدش بیشتر بود میفهمی برای چی اونجایی:)