گوناگون

پاسخ محسنیان راد به یادداشت علی معلم دامغانی

پارسینه: به هر حال من تصور می کنم روزگاری فرا خواهد رسید که انسان معاصر، دهکده جهانی را ترک کند و به طور کامل مقیم بازار پیام شود.

دوستان گرامی
سلام

از اینکه به طور همزمان، معلم سابقتان را از مرقومه آقای محمد علی معلم دامغانی، رئیس فرهنگستان هنر ایران مطلع فرموده و با لطف بسیارتان شرمنده ام نمودید سپاسگزارم. لازم است حضور شما بزرگواران عرض کنم از اینکه اینگونه مورد فحاشی قرار گرفته ام نمی رنجم. اما از اینکه شاعری که سمت والای فرهنگستان این کشور را دارند، کمی صرف وقت نکرده و راجع به دو مقوله عرایض بنده حتی بررسی کوچکی ننموده و سریعاً دست به قلم شده اند متأسفم. برای اطلاع شما و دیگران، چند توضیح کوتاه ضروری است:

در مورد تلگراف نوری عصر داریوش، پس از انتشار کتاب سه جلدی ایران در چهار کهکشان ارتباطی در سال 1384 و پخش 13 ساعت برنامه تلویزیونی «ارتباط ایرانی» از کانال 4 تلویزیون ایران در باره محتوای آن و آگاهی عموم از فرضیه بنده، سال گذشته رساله ای در گروه باستان شناسی دانشگاه تهران به راهنمایی آقای دکتر حسن کریمیان و مشاوره حقیر با درجه عالی دفاع شد که عنوان آن «باستان شناسی ارتباطات: پژوهشی در خصوص کاربرد و نقش سازه های ارتباطی دوربرد در توسعه ارتباطات و اعمال حاکمیت ملی در ایران باستان » بود. این پایان نامه نیز تأیید کننده دیگری در باره تلگراف نوری عصر داریوش در ایران است. ( دارنده آن رساله اکنون دانشجوی دکتری باستان شناسی است و موضوع را کماکان دنبال می کند) اکنون چاپ سوم کتاب ایران در چهار کهکشان ارتباطی در بازار است و اگر عمر اجازه دهد، در دومین ویرایش، سرنخ ها و شواهد دیگری که در این 10 سال به کمک دانشجویانم یافته ام بر اسناد قبلی خواهم افزود. یکی از این سرنخ ها مربوط به شب پخش مصاحبه بی بی سی است که ایران گرد پر تجربه و کوشا، آقای اینانلو زنگ زدند و ضمن ارائه شواهدی از برج هایی دیگر، از برجی یاد کردند که در کوهستان های اردبیل واقع است و مردم محلی آن را «برج پیام» می نامند.

در مورد بازار پیام، که آن را لاطائلات، حرف مفت، ابوعطا، سخن هرزه و از این قبیل نامیده اند، باید عرض کنم که 14 سال پیش، این آینده نگری را به صورت یک مقاله ستند به زبان انگلیسی برای اخذ پذیرش به انجمن بین المللی تحقیق در ارتباط جمعی فرستادم که پس از داوری برای ارائه در کنفرانس محققان ارتباطات در بوداپست پذیرفته شد. روز 9 سپتامبر 2001 وقتی مقاله را ارائه می کردم موضوع آنقدر مهم تشخیص داده شد که رئیس جلسه زمان پرسش و پاسخ را دو برابر معمول نمود. دو سال بعد توسعه یافته آن مقاله را در کنفرانس دیگری در مادرید ارائه نمودم که نماینده ایران در یونسکو نیز حضور داشت و عصر آن روز به توصیه برگزار کنندگان کنفرانس، مصاحبه کوتاهی در باره عصر پس از دهکده جهانی با کانال علمی تلویزیون مادرید داشتم. چند سال پیش مقاله بازار پیام در ایران در مجله علمی پژوهشی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه داوری و چاپ و پس از آن به زبان عربی و انگلیسی در بیرون از ایران منتشر گردید.
حضور اخیر بنده در آمریکا نیز برای گذراندن فرصت مطالعاتی 6 ماهه از سوی دانشگاهم در دانشگاهی در کالیفرنیا بود، مصاحبه با بی بی سی نیز اینگونه شکل گرفت که وقتی برای سخنرانی در باره کهکشان چهارم ارتباطی به دپارتمان ایران شناسی دانشگاه مریلند دعوت شده بودم، خبرنگار بی بی سی در واشینگتن نیز جزو شنوندگان سخنرانی بودند و پس از یکماه مبادله ایمیل، اطلاع دادند که با پیشنهاد بنده که محدوده مصاحبه فقط دو نظریه مورد بحث باشد موافقت کردند. یادآوری کنم که چند هفته قبل از ضبط بی بی سی، خبر بسیار مهمی در سطح جهان منتشر شد حاکی از آنکه دو پسر 14 ساله که هیچ توانی در درک زبان یکدیگر نداشتند، در اولین آزمایش دستگاه ترجمه همزمان انگلیسی - اسپانیایی، توانستند به راحتی با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. فردای آن روز چند ایمیل داشتم، از جمله دانشجوی گرامی سابق و استاد توانای امروز- دکتر آشنا - که گفته بودند، فلانی یک گام دیگر به طرف بازار پیام!!

به هر حال من تصور می کنم روزگاری فرا خواهد رسید که انسان معاصر، دهکده جهانی را ترک کند و به طور کامل مقیم بازار پیام شود. ( نه شیفته آن بازارم و نه نفی کننده آن. بلکه معتقدم مرحله ای از روند تحول فن آوری های ارتباطی است. چیزی مشابه اختراع گوتنبرگ که چه دوستش داشتیه باشیم و چه نداشتیه باشیم فرا رسید و جهان را متحول کرد) به احتمال قوی عمر حقیر کفاف نخواهد داد که آن روزگار را ببینم. اما می دانم که در آن شرایط کشورهایی آسیب خواهند دید که رؤسای فرهنگستانشان به موقع آن را باور نکردند و تدبیر ننمودند.

ممنون از لطفتان- مهدی محسنیان راد

ارسال نظر

  • ناشناس

    و به هنگام سخن گفتن از گردی زمین هم، چه بسیار فضیحت که نثار گالیله شد...

  • ناشناس

    تا چش حسودت (که شاعر و رئیس فرهنگستانه) بترکه

  • بیستونی

    متشکرم آقای دکتر. چه خوب در جواب آقای معلم ، شما از ادبیات محترمانه و پاسخ منطقی استفاده کرده اید. چیزی که کم شده است این سالها.

  • ناشناس

    آقای محمد علی معلم دامغانی
    تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف.

  • ناشناس

    استاد اگر شما متن اون نامه آقای رییس فرهنگستان رو متوجه شدید لطفا برای ما هم ترجمه کنید فکر کنم به زبان یاجوج و ماجوج بود

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار