گوناگون

تا عبرتي باشد براي آيندگان!

پارسینه: رويكرد به اقتباس در سينما و تلويزيون ايران در مقاطع مختلف زماني همواره به يك شكل نبوده و طبعا محصول نهايي متناسب با رويكرد اوليه با واكنش‌هاي مختلفي مواجه شده است.

وجه مهم و تعيين‌كننده در اقتباس، تعريف اوليه‌اي است كه نويسنده يا نويسنده- كارگردان براي شيوه و نوع اقتباس خود درنظر مي‌گيرد. اقتباس مستقيم و اقتباس غيرمستقيم يا آزاد ۲رويكرد اصلي به آثار ادبي يا فيلم‌ها و مجموعه‌هاي خارجي و داخلي، قديمي و جديد و... محسوب مي‌شوند كه نقش تأثيرگذاري در موفقيت محصول نهايي دارند.

در سينماي ايران برداشت مستقيم و آزاد از آثار ايراني و خارجي هرچند به نسبت كل توليدات زياد نبوده اما اكثرا موفق بوده است. از «گاو»، «دايره مينا»، «ناخدا خورشيد» و «نقطه ضعف» تا «بانو»، «سارا»، «پري»، «ميهمان مامان»، «شب‌هاي روشن»، «درخت گلابي»، «آژانس شيشه‌اي»، «گاهي به آسمان نگاه كن»، «اينجا بدون من»، «خواهران غريب»، «گاوخوني» و..

در تلويزيون هم مي‌توان از مجموعه‌هاي «دايي‌جان ناپلئون»، «قصه‌هاي مجيد»، «پاورچين» و... به ‌عنوان نمونه‌هاي موفق اقتباس نام برد كه با برداشت مستقيم يا آزاد از يك اثر ادبي يا تصويري، تبديل به مجموعه‌هايي جذاب، مستقل و بهره‌مند از خلاقيت‌هاي ذهن و تفكر نويسنده و كارگردان شدند. مجموعه طنز «پاورچين» يك برداشت هوشمندانه از سريال خارجي «دوستان» بود كه با وام‌گرفتن از چارچوب داستاني و روح روابط و مناسبات شخصيت‌هاي محوري به گونه‌اي بر بستر درام و مناسبات ايراني و اينجايي قرار گرفت كه همچنان قابل ديدن است.

از نمونه‌هاي نه‌چندان موفق اقتباس در سينما نيز مي‌توان به «اشباح»، «ترديد»، «مواجهه»، «عاشق مترسك»، «نيمه‌پنهان»، «چهل سالگي»، «پاداش سكوت»، «گوشواره» و... اشاره كرد

در اغلب اين آثار هرچند نويسنده و كارگردان از بيان تصويري دراماتيك از قصه و درام اوليه دور ماندند اما براي رسيدن به اثري شخصي از زاويه نگاه و جهان‌بيني خود تلاش كردند. البته روش سومي هم در اقتباس و برداشت وجود دارد كه در سينما و تلويزيون ايران هم باب است ولي به علت دور بودن نسبت آن با هنر اقتباس آزاد يا مستقيم، تحت عنوان كپي‌برداري از آن ياد مي‌شود

و منصفانه هم نيست اين شيوه را در زيرگروه اقتباس طبقه‌بندي كرد. چراكه در اين شيوه، كپي‌بردار (نه نويسنده) به گونه‌اي نعل به نعل اثر اوليه را (چه در حوزه ادبي چه در حوزه تصويري) با كمترين خلاقيت و توجه به زمان، جغرافيا، فرهنگ و مناسبات رايج وطني كپي كرده و در متن خود جاي مي‌دهد كه اثر نهايي چيزي نيست جز نسخه بدل اثر اول كه امتيازهاي اصيل اوليه را هم دارا نيست اما كپي‌بردار دچار تصور باطل خلق يك اثر جديد مي‌شود.

همان‌طور كه در گذشته پلات‌هاي داستاني متعددي بودند كه نسخه فارسي، هندي، تركي و... آنها تبديل به فيلم‌هايي ضعيف و سطحي مي‌شد، امروز هم كم نيستند فيلم‌هاي سينمايي كه تنها با چند تغيير جزیي در نام و احتمالا پوشش و شكل روابط، به كپي‌كاري‌هاي ضعيفي تبديل مي‌شوند در حالی‌که در ارزشمند بودن اثر اوليه نيز هزاران اما و اگر وجود دارد.

اينها مقدمه‌اي بود كوتاه در باب بحثي كه اين روزها با پخش يك مجموعه مناسبتي رمضاني ميان مخاطبان درگرفته است. مخاطباني كه تنها افراد خاص نيستند كه دستي بر قلم و نگارش و رصد مجموعه‌هاي غيروطني دارند، بلكه اتفاقا مخاطبان عام و آگاهي هستند كه به لطف شكست مرزهاي رسانه‌اي با توليدات آن‌سوي مرزها آشنا شده‌اند.

مجموعه تلويزيوني «هفت‌سنگ» نوشته عليرضا بذرافشان، سارا خسروآبادي، حسين تراب‌نژاد و فروغ فروهيده مصداقي از كپي‌برداري سهل‌الوصول از مجموعه «خانواده مدرن» آمريكايي است با كمترين نوآوري و بهره‌مندي از خلاقيت نويسندگانش كه هريك تجربه‌هايي در كارنامه دارند. كپي‌برداري كه با مجاز و مشروع كردن روابط و مناسبات مجموعه اصلي محدود به تغيير رابطه يك پسر و دختر نوجوان به ۲ پسر نوجوان (ارسلان قاسمي و دوستش) و رابطه يك زوج همجنس‌گرا به يك زوج نازا (فرناز رهنما- بهنام تشكر) شده و حتي در انتخاب جنسيت دختري كه به فرزندخواندگي مي‌گيرند، خلاقيتي به كار نرفته است.

درحالي‌كه مثلا انتخاب فرزندخوانده پسر با تكيه بر ريشه‌هاي سنتي اينجايي مي‌توانست در راستاي ايراني‌كردن روابط و تلاش اين زوج نازا براي متقاعد كردن پدربزرگ باشد كه مي‌خواهد نسلش از سوي پسرش ادامه پيدا كند.

كپي‌برداري در اين سريال به همين شيوه نعل به نعل حتي در كارگرداني، ميزانسن، جنس بازي بازيگران و حتي انتخاب قالب نريشن براي روايت نيز ادامه پيدا كرده بدون اين‌كه گوشه‌اي از جذابيت‌هاي سريال اوليه كه مخاطبان زيادي داشته و جوايز متعددي هم گرفته، وارد سريال «هفت‌سنگ» شده باشد

به همين ترتيب به جاي اين‌كه مخاطب با يك سريال ايراني و ملموس مواجه شود كه همراه با لذت كشف و جذابيت‌هاي نوآورانه باشد، از همان ابتدا توجه‌اش به كپی‌برداري سطحي و سهل‌الوصول اين كار جلب مي شود.

نهايتا كار به جايي رسيده كه پس از پخش همان يكي، ۲ قسمت ابتدايي، دامنه اين اعتراض‌ها به رسانه‌هاي آن سوي مرز رسيده و اين سريال بدل شده به مدرك مستدلي براي عدم رعايت قانون كپي‌رايت در ايران. اين اتفاق ناخوشايند از پيامدهاي مثبت شكسته شدن مرزهاي رسانه‌اي و فراگير شدن خبط‌هاي چنيني است تا عبرتي باشد براي آيندگان!

زهرا نجفی/شهروند

ارسال نظر

  • رضا

    فکر نمی کنین دیگه زیادی دارین کشش میدین؟

  • ساناز

    نه آقا رضا

  • ناشناس

    می خواستن یه چیزی ساخته باشن ولی خسته بودن!

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار