گوناگون

سادگی و صداقت سرگرد سرخی را دوست دارم

سادگی و صداقت سرگرد سرخی را دوست دارم

پارسینه: درصد کسانی که شاهگوش را پسندیده اند بیش از افرادی است که این سریال به ذائقه شان خوش نیامده

مقابل نام حمیدرضا آذرنگ در دایره المعارف های هنری عنوان نمایشنامه‌نویس، کارگردان و بازیگر تئاتر آمده است؛ هنرمندی که بازیگری را به صورت حرفه ای در سال 80 با بازی در "شوخی‌های خدا" مجموعه سه اپیزودی قصه‌های شهر جنگی اثر حسن برزیده آغاز کرد و سه سال پس از آن در "هفت شب" (امیر قاسم‌ راضی) حضور یافت. اما حضور اذرنگ در عرصه تئاتر حرفه ای ، تولدی افتخار آفرین بود. سال 85 مصادف شد با دریافت جایزه اول نویسندگی از جشنواره فجر برای نمایش خیال روی خطوط موازی و این آغازی شد برای سایر افتخارات هنری آذرنگ در این عرصه؛ برترین بازیگران تئاتر سال ۸۸ در هفتمین دوره جشن بازیگر تئاتر (جشن شب بازیگر) برای بازی در دو نمایش «اهل قبور» و «خنکای ختم خاطره»، بازیگری سوم، جشنواره فجر برای نمایش "چهار حکایت از چندین حکایت رحمان"؛ ۱۳۸۳‏، نویسندگی اول، جشنواره فجر برای نمایش "خیال روی خطوط موازی"؛ ۱۳۸۵‏، کارگردانی اول، جشنواره عدالت و امید؛ ۱۳۸۸‏، نویسنده برگزیده جشن اردیبهشت تئاتر ایران برای نمایش "مادرمانده"؛ برنده جایزه اول بازیگری مرد از سی امین جشنواره تئاتر فجر برای نمایش "خون رقصه" 1390، برنده جایزه اول نمایشنامه نویسی در بخش بین الملل سی امین جشنواره تئاتر فجر برای نمایشنامه " دو لیتر در دو لیتر صلح" 1390 ، تنها نمونه هایی از عناوین بود که آذرنگ در سالهای فعالیتش در عرصه تئاتر از آن خود کرد. در نهایت اما آذرنگ بار دیگر به عرصه تصویر بازگشت و در سال 86 مقابل دوربین سریال "آن سوی دریا این سوی خاک" (فرزین مهدی‌پور) قرار گرفت. در مدیوم سینما هم با بازی در فیلم سینمایی ملکه در سال 91 توانست دیپلم افتخار بهترین بازیگر مکمل مرد در جشن منتقدان سینمایی ایران از آن خود کند. آذرنگ این روزها با سریال شاهگوش و فیلم سینمایی آسمان زرد کم عمق مهمان شبکه نمایش خانگی و پرده سینما است. او در سریال شاهگوش میرباقری که در هفته های اخیر توانسته رقم خوبی از فروش را هم به خود اختصاص دهد، نقش سرگرد سرخی کلانتری ملت را بازی می کند، سرگرد کرمانشاهی که با رئیس کلانتری با بازی فرهاد اصلانی بر سر ریاست کلانتری، رقابت دارد، نقشی که توانسته توجه هیا بساری را به خود جلب کند. حمید فیلم «آسمان زرد کم عمق» هم از دیگر نقش آفرینی هایی آذرنگ است که این روزها بر پرده سینماها نشسته است. به همین بهانه گفتگویی با وی انجام داده ایم تا از «شاهگوش» و «آسمان زرد کم عمق» و سایر برنامه های این روزهایش بپرسیم.

آقای آذرنگ! قبل از هر چیزی، با توجه به اینکه خاستگاه بازیگری شما تئاتر است، بازیگری در تئاتر و بازی در عرصه تصویر و مقابل دوربین چه تفاوتی دارد؟

از منظر من، زمانی که یک نفر اسم خودش را بازیگر می گذارد ، هیچ مدیومی برایش فرقی نمی کند و تجربه هر مدیومی برایش ، عبور از اتفاقی است که باید رخ بدهد. اگر در سینما فاصله کانونی و دوربین مدنظر باشد بازیگر تئاتر هم می تواند این مسئله را بیاموزد مانند همه بازیگرانی که بدون هیچ سبقه بازیگری به سینما می آیند، و بازیگری را یاد می گیرد.

چه شد که این گذار اتفاق افتاد؟

به باور من گذار نبود، گذر بود. متاسفانه نسل پیشین تئاتر کمتر مورد توجه قرار می گرفتند، شاید به دلیل قطع ارتباط یک نسل از بازیگران تصویر با تئاتر، لطمه های فراوانی به عرصه تصور وارد شد اما در سالهای اخیر دیدیم که بازیگران تئاتر به عرصه تصویر آمدند و خوش هم درخشیدند. این اتفاق هم برای من گذر بود که انتخاب کردم و انتخاب شدم.

اتفاق خوبی که در سالهای اخیر افتاد ، همین حضور بازیگران تئاتری در عرصه تصویر و درخشیدنشان در این مدیوم بود.

به نظر من این مربوط به بازیگر نیست، یک مدتی بود که بازیگران تئاتر در عرصه تصویر حضور نداشتند، این روزها اما تغییر سلیقه مخاطب، باعث حضور بازیگران تئاتر در عرصه تصویر شده است. در دوره ای نیاز تلویزیون ما نوع خاصی از طنز بود اما الان جامعه از این نیازهای فاصله گرفته است زمانی که با مردم کوچه و خیابان صحبت می کنیم متوجه ارتقای سطح مخاطبان این دوره می شوم. در این میان ما هم باید خود را به اندازه شروع مخاطب بالا ببریم و برنامه هایی در حد آنها بسازیم. زمانی که هنرمند از سلیقه مخاطب عقب بماند، روز شکستش است.

شما در عرصه تئاتر هم تجربه بازیگری، هم نویسندگی و هم کارگردانی را داشته اید، کدام یک از این تجریه های برایتان دلپذیرتر است؟

برای من تفاوتی چندانی ندارد، من احساس کردم که به نویسندگی علاقه دارم و نوشتم بازیگری هم همینطور، من از کودکی بازیگری را دوست داشتم و بهترین آموزگار من در آن سالها آئینه بود، بعد از بهمن عیوق که سالها پیش در سال 66 و در کوران جنگ بدون هیچ انتظاری به نوجوانان و جوانان شهرهای مختلف جنوب تئاتر می آموخت؛ مردی عاشق که ابتدا به ساکن این عشق را به من اموخت، پیرمرد سپید موی و نجیبی که افتخار من شاگردی او است، بازیگری و نویسندگی دوست داشته های من بود که به عشق تبدیل شد و تا به امروز با هم آمدیم و امیدارم فعالیتم معیار خوبی برای قضاوت باشد.

آقای آذرنگ! چه شد که برای بازی در «آسمان زرد کم عمق» انتخاب شدید؟

پس همکاری مشترکی که با سعید ملکان در فیلم ملکه داشتم، او که تهیه کنندگی آسمان را هم برعهده داشت مرا برای بازی در نقش حمید این فیلم به بهرام توکلی معرفی کرد و من فیلم نامه را مطالعه کردم. این فیلم نامه به اندازه ای خوب بود که من بسیاری از پیشنهاداتم را رد کردم و دربست در خدمت گروه قرار گرفتم، یک گروه دوست داشتنی.

کار با بهرام توکلی چطور بود؟

یک جمله ای را «صابر ابر» در یکی از گفتگوهایش در این باره می گوید که «کار با بهرام توکلی مانند اعتیاد می ماند و اگر کسی با او کار کردن احساس می کند که نیاز دار بار دیگر این تجربه را تکرار کند.» من نمی خواهم این جمله را تکرار کنم ، اما موضوع این است که آدمهایی در دنیا هستند که حضور در کنارشان، تعبیر آرامش مطلق است و انسان در کنارشان می تواند به بهترین نحو به کارش را انجام دهد. بهرام توکلی یکی از این ادم ها است و امیدوارم هر کجایی که هست سلامت باشد و بتواند کارش را به راحتی ادامه دهد.

از کاراکتر حمید که در «آسمان زرد کم عمق» بگویید.

حمید بخشی از یک جامعه بیمار گونه بود، حمید با بیماری خودش وارد یک جامعه بیمار شد، همه آدم های دچار نقصان هایی بودند، این شرایط روز جامعه مدرن است، هیچ فرقی نمی کند که تو از کدام طبقه یا قومیت باشی، این خصیصه جامعه مدرن برای همه یکسان است. در این میان تصادفی رخ می دهد که زندگی دو نفر را دچار چالش می کند. خیلی ها می گویند که حمید قصه «آسمان زرد کم عمق» بیمار است اما من می گویم هیچ ادمی بیمار نیست اگر شرایط را واکاوی کنیم و روانشناسی موقعیت و شخصیت داشته باشم و با رجعتی به گذشته می بینیم که همه ما مثل دانه های یک بافته زنجیر وار به هم متصل هستیم و اگر یکی دچار شکافتگی باشد، همه متاثر می شوند. من حمید را اینگونه دیدیم. من نقش هایم را زندگی می کنم نه بازی به همین خاطر نقش را متهم نمی کند. امیدوارم همراهی من و کاراکتر حمید که هر دو هم نام بودیم یا همنام شدیم ( چون در ابتدا اسم این کاراکتر حمید نبود) سفر سلامتی بوده باشد.

شما برای بازی در نقش حمید "آسمان زرد کم عمق" از سوی منتقدین ماهنامه فیلم به عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل مرد انتخاب شدید، نظرتان در خصوص این انتخاب چه بود؟

برخی از من می پرسند که چرا نقش های کوتاه و مکمل بازی می کنی اما من مفهوم این سوال را متوجه نمی شوم. به باور من آدم در هر جایگاهی از این عرصه مقدس که قرار می گیرد باید وظیفه اش را انجام دهد، اگر فراتر از آن بروند، بازی بیرون می زند و گروه دچار مشکل می شود و برعکس.

آخرین ساخته بهرام توکلی اما بر خلاف انتظارات نتوانست توجه منتقدان در جشنواره سی و یکم فجر به خود جلب کند، به نظر شما چرا؟

جشنواره قاعده خاص خودش را دارد و به دلیل در هم تنیدگی و فشردگی برنامه ها خیلی از دوستان حتی فیلم را تا پایان ندیده بودند و تا میانه فیلم را دیده و قضاوت کرده بودند. این از خصوصیات جشنواره است و در این میان من به نگاه منتقدان احترام می گذارم اما خودم آسمان زرد کم عمق را دوست دارم و به صداقت و نگاه و زاویه دید بهرام توکلی به این عرصه بسیار علاقمندم .

برسیم به شاهگوش! چه شد که برای بازی در نقش سرگرد سرخی کلانتری ملت انتخاب شدید؟

آقای میرباقری به عنوان داور تئاتر کارهای من را دیده بودند، و از من شناختی داشتند تا «خنکای ختم خاطره» که پس از آن من را برای بازی نقش فتاح در سریال یلدا دعوت کردند. در آن کار یک ارتباط قلبی میان ما برقرار شد؛ اقای میر باقری هم از جنس همان بهمن عیوق ها است، عاشقانه کارش را دوست می دارد با انرژی ای بی نظیر کار می کند که امیدوارم این انرژی همواره همراهش باشد و همه کائنات کمک کنند که ایشان با همین انرژی به کار خود ادامه دهند. از همان روزهای یلدا بود که صحبت هایی در خصوص ساخت شاهگوش به میانه آمد و اقای میر باقری لطف کردند و من دعوت کردند امیدوارم که شرمنده شان نشده باشم.

یکی از مهم ترین مولفه های کاراکتر سرگرد سرخی، لهجه کرمانشاهی اوست، چرا لهجه کرمانشاهی؟

من وقتی فیلم نامه را خواندم دیدم سرخی دارد با من کرمانشاهی صحبت می کند، من زمانی که فیلم نامه را می خوانم ، با کاراکتر حرف می زنم. من به اقای میرباقری پیشنهاد دادم که سرخی گویش کرمانشاهی داشته باشد، علاوه بر اینکه من عاشق گویش ها هستم، گویش های تمام اقوام.

چه خصوصیتی باعث شد که با خواندن کاراکتر سرخی فکر کنید که کرمانشاهی است

من این را حس کردم و فاکتور دیگری در این میان نداشتم.

در آوردن لهجه کرمانشاهی یا توجه به اینکه خودتان کرد نیستید، چطور انجام شد؟

من مدت کوتاهی در اندیمشک با قوم لر زندگی می کردم که گویش لری به کردی نزدیک است. با خواندن سرخی ناگهان لحن او در من حلول کرد و انگار خود سرخی داشت با همین گویش با من حرف می زد. الان هم که با هم وطنان کرمانشاهی هم گفتگو می کنم، می بینم که آنها هم راضی هستند.

تا آنجا که در فیلم نامه قسمت چهارم به آن اشاره شده سرگرد سرخی و سرگرد خفته ، سابقه دوستی دارند اما در این میان رقابتی هم میان این دو به وجود آمده است.

در گفتگوهایی که ما با هم داشتیم معلوم می شود دوستی این دو به سالهای جنگ باز می گشته، به نظر من این رقابت نیست، هر آدمی پر از هیجان ها و رفتارهایی است که به رنگ خودش در آمده این فرد زمانی که فکر می کند حقی از او خورده شده است و به جایگاهی که باید نرسیده است واکنش هایی نشان می دهد، این احساسات در همه آدم ها هست در جاهایی که رتبه بندی درجه ای دارند این احساسات بیشتر مشخص می شود. در بخش هایی از فیلمنامه من صداقت و سادگی این ادم را دیدم، که سعی می کنم به آن بپردازیم.

تجربه بازیگری طنز در قالب تصویر را چگونه می بینید؟

تفاوتی ندارد و نفس تجربه است که زیبا است. من اسمش را بازی نمی گذارم، من نقش هایم را زندگی می کنم، نفس این زندگی کردن زیبا و دوست دشتنی است چه در تئاتر و چه در تصویر. ترس شریفی در همه کارها همراه من است که انگار کار اول است و من این ترس شریف را دوست دارم.

پارنتر مستقیم شما در این سریال، آقای فرهاد اصلانی است، این همکاری مشترک چطور بود؟

من با فرهاد اصلانی در دهه گذشته یک تجربه کار در تله تئاتر نوشته علیرضا نادری داشتم که در انجا رابطه صمیمی میان ما به وجود امد و در واقع تئاتر ما را به من گره زد. فرهاد بی نظیر است ، معصومیتی کودکانه دارد که ستودنی است یک انسان کاملی که یک جاهایی صفا و صمیمیت کودکانه ای دارد.

برای بازی در نقش یک فرد نظامی، آیا به منش نظامی هایی که در طول زندگی با آنها مراوده داشتید، گریزی زدید؟

من بخش اعظمی از عمرم را با نظامی ها برخورد داشتم. هشت سال در جنگ بودم در اندیمشک بودم در کنار نظامی ها و اکثر آدمهای دیگر ، تجربه های متفاوتی داشتم و انواع و اقسام رفتارها را در میان آنها دیده بودم. اما خب متاسفانه معدودی از نیروی انتظامی در برخی موارد رفتارهای مناسبی را در قبال مردم بروز نمی دهند که این باعث افزایش فاصله با مردم می شود. به عنوان مثال چند شب پیش من در خیابان وصال شیرازی در حال پارک کردن مایشنم بودم، یکی از نیروی انتظامی به همراه سربازش در خیابان بودند من با کمال ادب به آن سردگرد گفتم ممکن است کمی عقب بروید تا من بتوان پارک کنم گروهبان با فریاد عربده سان پاسخ داد « تو برو عقب تر » در این میان جوانی که در خیابان با تعجب به این گفتگو نگاه می کرد گفت «تو چرا نگاه نمی کنی؟ برو خونه تا ندزدیدنت»!! ببنید برخورد بد یک نفر با لباس نیروی انتظمی چقدر می تواند در ابروی این قشر تاثیر داشته باشد. این افراد با این لباس نماد عمومی هستند رفتار یک پلیس می تواند عملکرد کل پلیس را زیر سوال ببرد و همه مامورین نیروی انتظامی باید این را در نظر داشته باشند. زمانی که به کلانتری همان محله رفتم و گفتم یکی از گروهبان چنین رفتاری داشته است ماموری که انجا بود گفت: «شما؟ من گفتم ببخشید، گفت برو حالا پیگیری می کنیم.» که از صد تا فحش بدتر بود. از فردای آن روز دیگر نمی خواستم سر تصویربرداری بروم، اما مشاور نظامی خود شاهگوش با من صحبت کرد و من دیدم خیلی از پلیس ها کشور ما مانند پلیس های سریال شاهگوش هستند اما متاسافانه اهمال عده محدودی می تواند تصویر نیروی انتظامی را در اذهان عمومی مکدر کند.

واکنش مردم پس از توزیع سه چهار قسمت ابتدایی سریال شاهگوش با خود شما چطور بوده است؟

واکنش ها متفاوت است چون مردم صاحب سلیقه های متخلفی هستند، خیلی ها خوششان می آید و خیلی ها هم نه اما انچه که خود من دیده ایم این است که درصد کسانی که شاهگوش را پسندیده اند بیش از افرادی است که این سریال به ذائقه شان خوش نیامده. می گویم کسی نپسندیده اما درصد کسانی که پسندیدند بیشتر بوده است. با توجه به اینکه قصه شاهگوش تازه دارد به قسمت های جذابش می رسد، امیدورام که مخاطبان سریال را دنبال کنند و کسانی هم که ارتباط برقرار نکرده اند هم، تقلیل پیدا کند.

تفاوتی که سریال های شبکه نمایش با سریالهای رسانه ملی دارند این است که این سریال باید توانایی راضی کردن مردم برای خرید را داشته باشند، به نظر شما شاهگوش توانسته از پس این رسالت بر بیاید؟

امار فروش سریال عدد قابل توجهی را نشان می دهد. به عنوان مثال از شهرستان با من تماس گرفته اند و از من تشکر کرده اند. خب من نظرم را می گویم و اصلا نمی خواهم قضاوت کنم. سریال شبکه نمایش خانگی مانند سریال های تلویزیونی نیست که یک بار پخش شود و تمام، این سریال مانند عضوی از خانواده وارد خانه های مردم می شود و خانواده ها هر وقت که دلشان برای سریال تنگ بشود می توانند به راحتی به سی دی رجوع کنند و بار دیگر سریال را ببینند. در خصوص شاهگوش این سریال توانسته آن ارتباطی را که باید با مردم برقرار کند و امیدوارم این روند ادامه داشته باشد.

شاهگوش در کنار نقاط مثبتی که دارد، برخی مولفه های منفی هم دارد که کل کار را تحت تاثیر قرار داه است. به عنوان مثال بازی میرباقری و برخی از قسمت هایی پرت سریال که هیچ تاثیری در ادامه روند داستان یا جذابیت آن ندارد. به عنوان مثال سکانس های مربوط به مسافر کشی امیر علی، سکانس های داخلی آژانس پدر امیر علی و . . . و کاراکتر هایی مانند سوسک و اهالی باز داشتگاه و کارکنان اژانس.

به نکته خوبی اشاره کردید. متاسفانه در کشور ما پس از پایان پخش یک سریال طی برنامه هایی به نقد و بررسی آن می پردازند، ای کاش این حس همراهی را در طول کار وجود داشته باشیم و منتقدان و اهالی رسانه در طول پخش سریال نکات ضعف ان را یاد اور شوند تا این پیشنهادات و انتقادات در ادامه آن تاثیرگذار باشد و نظرات مردم و منتقدان در سریال دخیل باشد. به نظر من این همکاری در هنر لازم است و این دلسوزی ها می تواند باعث پیشرفت کارها شود. به نظر من این روند باید در سیستم هنری ما وجود داشته باشد، این طور نباشد که اگر سریالی موفق بود رقیب تلقی شود بلکه هشداری می توان باشد برای اینکه سطح سریال ها به سطح مخاطب مردم نزدیک کنیم.

اولویت بندی تان برای بازیگری در میان مدیوم ها مختلف به چه صورت است؟ دوست دارید در کدم مدیوم بیشتر حضور داشته باشد؟

به باور من هنر یک خانه است، اتاق های مختلف دارد، تئاتر اتاق من است اما قرار نیست به اتاق سایر دوستانم نروم و به انها سر نزنم، بالاخره من به این خانه آمده ام تا کاری انجام بدهم و هر جایش که کاری از من بر می آید باید وظیفه ام را انجام بدهم. این انفکاک خوب نیست و این جدایی بحث های بد و زشتی را به وجود می آورد از جمله اینکه چرا انها به تئاتر نمی ایند و چرا ما باید به عرصه تصویر برویم. اینها واقعا هیچ چیز را جلو نمی برد. به نظر من زیر این سقف واحد همه ما باید پذیرای هم باشیم و هیچ کس هم در کره خاکی جای کسی را تنگ نمی کنند و هر کس به اندازه قدرتش، به اندازه دلش و به اندازه جریانی که در وجودش جاری است، می تواند قدم بزند و مزاحم کسی هم نباشد، بلکه دوش بارشان باشد نه بار دوششان.

بازیگری در عرصه تئاتر مخاطبان بازیگر را محدود به اقشار خاصی می کند که قدم به سالن های تئاتر می گذارند اما بازی در عرصه تصویر چه سینمای و چه تلویزیون، گستره مخاطبان را به گسترگی همه مردم کشور نزیک می کند، با شهرتی که در میان عموم مردم پس از بازیگری در عرصه تصویر داشتید چطور کنار آمدید؟

من این شهرت را تجربه نکرده ام و امیدوارم همین زندگی راحتی که الان دارم را هم در ادامه هم داشته باشم. اگر معنای شهرت این است که مردم در خیابان آدم را بشناسند و اتفاقاتی که رایج است رخ بدهد! من واقعا به این زندگی آرام و راحتم علاقمندم چون احساس می کنم صمیمیت بیشتری با مردم دارم. اما اگر با کارم من قرار باشد به چنان شهرتی برسم ، ترجیح می ردهم همین زندگی امروز اهم ادامه پیدا کند.

این روزها مشغول چه کاری هستید؟

فعلا تماما سر پروژه شاهگوش هستم اما برای جشنواره فیلم فجر امسال سه کار دارم، بلوک 8 خروجی 2 امینی، با دیگران ناصر ضمیری و کار مهرداد موفق یامی است که قرار است تبدیل به فیلم سینمایی شود و در فجر امسال حضور داشته باشد که امیدوارم این اتفاق برای این فیلم بیفتد چون در ژانر کودک ونوجوان یک قصه عامه پسند ساده و صمیمی دارد.

در پایان اگر صحبتی مانده؟

آرزوی سلامتی می کنم برای تمام کسانی که فرهنگ و هنر این مملکت دغدغه شان است و برای همه مردم خوب این سرزمین که همه رنج ها را یک جا کشیده اند و آرزو دارم که همه شادی های را هم یک جا تجربه کنند.
نویسنده : سپيده آماده
منبع : جوان آنلاين

ارسال نظر

  • فاطمه

    من فیلم شاهگوش رو خیلیییییییییی دوست دارم ازاین سریال خوبتون سپاس گزارم راستی به اقای ازرنگ هم بگم که ما هم اندیمشکی هستیم طرف دار پرو پا قرص جناب سرگرد سرخی

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار