گوناگون

گفتگو با فرهاد آئیش به مناسبت بازی‌اش در سریال «کلاه پهلوی»

پارسینه: گفت‌وگو با فرهاد آئیش همیشه جذاب و خواندنی است؛ نه به خاطر سال‌ها تجربه در عرصه‌های گوناگون هنری از بازیگری، نویسندگی و کارگردانی در تئاتر گرفته تا بازی در سینما و سریال‌های تلویزیونی. گفت‌وگو با آئیش همیشه خواندنی است؛ نه به خاطر نقش‌های شیرین، کمیک و به‌یادماندنی‌اش از «مکس» و «ماشاء‌الله‌خان» در سینما گرفته تا «مش‌رحمت» و «حشمت‌خان» در تلویزیون.

گفت‌وگو با فرهاد آئیش همیشه جذاب و خواندنی است؛ نه به خاطر سال‌ها تجربه در عرصه‌های گوناگون هنری از بازیگری، نویسندگی و کارگردانی در تئاتر گرفته تا بازی در سینما و سریال‌های تلویزیونی. گفت‌وگو با آئیش همیشه خواندنی است؛ نه به خاطر نقش‌های شیرین، کمیک و به‌یادماندنی‌اش از «مکس» و «ماشاء‌الله‌خان» در سینما گرفته تا «مش‌رحمت» و «حشمت‌خان» در تلویزیون. گفت‌وگو با آئیش همیشه جذاب و خواندنی است، به این خاطر که کمدی بخشی از وجود، شخصیت و دغدغه حرفه‌ای و هنری‌اش است و او با نقش‌های دیدنی و ماندگارش این را بارها به نمایش گذاشته است. این گونه است که حتی در دهه ششم زندگی‌اش که به گفته او دیگر دل ‌و ‌‌دماغ و انگیزه دوران جوانی را ندارد، هنوز هم وقتی صحبت از کمدی به میان می‌آید، چشمانش برق می‌زند و صدایش شور و حرارت خاصی پیدا می‌کند. آنچه می‌خوانید، گفت‌وگو با هنرمندی است که با کمدی زندگی کرده و بی‌مهری به این ژانر دلش را می‌سوزاند.

مجموعه «قطار ابدی» نخستین تجربه شما به عنوان بازیگر در تلویزیون پس از بازگشت به ایران بود. حضور در این مجموعه پرمخاطب که تصویر جدیدی از کمدی به مردم ارائه ‌کرد، چقدر در معرفی شما به عنوان یک بازیگر نزد مخاطبان تاثیر داشت؟

واقعیت این است که آن زمان تازه به ایران برگشته بودم و اصلا با فضای تلویزیون و کار هنری کشورم آشنا نبودم. زمانی هم که بازی در این سریال به من پیشنهاد شد، هیچ ذهنیتی راجع به آن نداشتم و دقیقا نمی‌دانستم چه اتفاقی قرار است، بیفتد. من با تهیه‌کنندگان این مجموعه بیژن بیرنگ و مرحوم مسعود رسام آشنایی قبلی داشتم و آنها برای این مجموعه به دنبال چهره جدیدی بودند که کلیشه نباشد و در نهایت به من لطف کرده و انتخابم کردند. تا پیش از ساخت این مجموعه اصلا پیش‌بینی نمی‌کردم، کار متفاوت و با‌کیفیتی شود و فقط هنگام تولید و ضبط برنامه حس خیلی خوبی نسبت به آن داشتم.

البته آن روزها همه چیز برایم تازه بود و حتی اگر در یک سریال عادی و معمولی هم بازی می‌‌کردم، می‌توانست برایم جذاب باشد، هر چند بهروز بقایی به عنوان کارگردان این سریال هم نقش زیادی در ایجاد یک فضای صمیمی و حرفه‌ای داشت و این کار را برای بازیگران مجموعه آسان‌تر می‌کرد. به هرحال قطار ابدی پس از برنامه‌های کمدی، آیتمی پخش می‌شد که در آن زمان بشدت مورد استقبال قرار گرفته بود و این کار را برای موفقیت آن سخت‌تر می‌کرد. با این حال این مجموعه نوآوری و خلاقیت زیادی داشت و با بهره‌گیری از ساختاری کاملا متفاوت‌، فضای تازه‌ای را در تولید سریال‌ها و برنامه‌های کمدی در تلویزیون گشود. در قطار ابدی دیگر خبری از فضاهای کلیشه‌ای و خسته‌کننده نبود و مخاطب کار جدیدی را در قالبی کاملا متفاوت می‌دید. این سریال بسیار خوش‌آب و رنگ و بامزه بود و به همین دلیل مخاطبان استقبال زیادی از آن کردند.

پس از بازی خوبتان در این مجموعه، به عنوان یک بازیگر کمدی مطرح شدید و نقش‌های زیادی را در این ژانر بازی کردید. برای شما مهم است که مخاطبان بیشتر شما را یک بازیگر کمدی بدانند؟

نه من دلم می‌خواهد مخاطب مرا این ‌گونه بشناسد که می‌توانم در ژانرهای متفاوتی بازی کنم. هرچند در دوران حضور در تلویزیون و سینما ناگزیر در مسیری افتادم که هم مردم و هم فیلمسازان اکنون مرا با کمدی می‌شناسند.

این برای شما به عنوان یک بازیگر اتفاق خوبی نیست؟

اگر مرا صرفا یک بازیگر کمدی بشناسند، آن‌ وقت نقش‌های غیر‌کمیک به من پیشنهاد نمی‌شود و در یک قالب خاص محدود می‌شوم. من همیشه سعی کرده​ام از این مساله فرار کنم. بارها پیش آمده به دلیل حال و هوای فکری و روحی‌ام آمادگی حضور در یک کار کمدی را ندارم، اما ناگهان در یک دوره دائم این نوع آثار به من پیشنهاد و دستم برای انتخاب بسته می‌شود.

شخصیت شما در زندگی خصوصی هم همین اندازه کمیک و شیرین است؟

با نگاه طنز به دنیا نگاه کردن بخشی از فلسفه زندگی و شخصیت من است. این نگاه و ویژگی در کارها و نقش‌هایی هم که بازی کرده‌ام، جریان دارد. هر چند الان به اقتضای سنم، دیگر دل و دماغ و روحیه گذشته را ندارم، اما کمدی همیشه بخشی از وجودم بوده و هست و اصولا در زندگی خصوصی‌ام آدم بانمکی هستم (با خنده). هیچ وقت از داشتن این روحیه پشیمان نیستم، فقط قدرت جسمی‌ام نسبت به گذشته کمی کمتر شده، آن زمانی انگیزه‌هایم زیاد بود و با همه شوخی می‌کردم و اساسا به خاطر همین روحیه‌ام بود که سراغ کارهای کمدی رفتم، اما این روزها بیش از هر چیز به تنهایی و تفکر نیاز دارم و این هم خصوصیت میانسالی است.

به نظر می‌رسد که این وجه از شخصیت‌تان تاثیر زیادی در گرایش شما به نقش‌های کمدی داشته است؟

درست است. کمدی بخشی از شخصیت‌ام است و شخصا آن لذتی که از یک نقش کمیک می‌برم بسیار بیشتر از تراژدی است، هرچند این مساله تا اندازه زیادی به حس و حال شخصی‌ام هم مربوط می‌شود. به هرحال ویژگی‌های شخصیتی‌ام مسیر حرفه‌ای بازیگری‌ام را تحت‌الشعاع قرار داده است.

بسیاری، آثار کمدی را ذاتا سطحی و کم‌عمق می‌دانند. به عنوان یک بازیگر کمدی نگران نیستید که با این نگاه مورد قضاوت قرار بگیرید؟

بله، متاسفانه برخی به این مقوله بسیار تحقیرآمیز نگاه می‌کنند و این واقعا دردناک است. حتی در برخورد روزمره با مردم، هنگامی که برخی به من می‌گویند نمی‌خواهید کار جدی بازی کنید، واقعا تعجب می‌کنم. شخصا تمام نقش‌ها و کارهایم برایم جدی است و از ته قلب آنها را دوست دارم. از سوی دیگر برخی کمدی را تنها یک وسیله می‌دانند، مثلا ابزاری برای رسیدن به یک گیشه بهتر یا برای گفتن یک حرف به اصطلاح مهم. این نوع نگاه کاملا فرصت‌طلبانه بوده، بی‌احترامی به کمدی است و دلم را می‌سوزاند. چرا هیچ‌وقت آثار کمدی در جشنواره‌های داخلی جایزه نمی‌گیرند؟ آیا داوران از اهدای جایزه به این آثار خجالت می‌کشند یا کمدین‌های ما هنرمند نیستند. این موضوع جای بحث و تامل زیادی دارد. این نگاه و رویکرد به ژانر کمدی بسیار غم‌انگیز و در واقع یک توهین بزرگ است. هشدار می‌دهم به کمدی به عنوان وسیله نگاه نکنید و به آن احترام بگذارید.

نگاه و تعریف شما از کمدی چیست؟

از آنجا که کمدی در نسبت با مخاطبانش و فرهنگ آنان معنی پیدا می‌کند، کسی که وارد این مقوله می‌شود برای موفقیت، باید ویژگی‌های آنها را بدرستی بشناسد و آن را متناسب با زبان طنازی در کشور خود بازآفرینی کند. به عنوان یک ایرانی، سبک من در کمدی نیز ایرانی است و آنچه در این ژانر برایم اهمیت دارد سویه زیبایی‌شناختی آن است. من کمدی را که گوشه‌چشمی‌ به گیشه داشته باشد و مخاطب را برای هدفی دیگر جذب کند، نمی‌پسندم.

یعنی وجه سرگرمی کمدی برای شما مهم‌تر از عوامل دیگر است؟

بسیاری کمدی‌های صرفا سرگرم‌کننده را نمی‌پسندند و تصور می‌کنند یک کمدی موفق حتما باید نگاه انتقادی داشته باشد، اما به نظرم سرگرم‌کنندگی کمدی می‌تواند گاهی برای آن کافی هم باشد، برای مثال در نقاشی سبک‌های زیادی وجود دارد، اما انتقادی بودن یا نبودن آن چندان اهمیتی ندارد و در ماندگاری این آثار نقش چندان مهمی را بازی نمی‌کند. در تاریخ سینما و تلویزیون، آثار کمدی‌ای ماندگار شده‌ که به لحاظ ساختاری نوآوری و تنوع داشته‌اند. اشکالی ندارد کمدی فقط سرگرمی باشد به شرط آن که از نظر ساختار یک نوآوری ایجاد کند. به نظرم این که یک حرف را چگونه بزنیم بسیار بیشتر از محتوای آن اهمیت دارد.

اگر نگاه شما به کمدی با نگرش مخاطب متفاوت باشد، این تضاد موجب برقرار نکردن ارتباط بین شما و مخاطب نمی‌شود؟

چالش اصلی ما دقیقا همین‌جاست و این موضوع می‌تواند مرا به عنوان یک کمدین موفق دست‌کم برای خودم جلوه بدهد. اگر یک کمدین بتواند مخاطب را غیر از عادت‌های کلیشه‌ای بخنداند، تحول بزرگی ایجاد کرده است، حتی اگر حرفی مهم و جدی هم در پس کمدی نزند و صرفا ایجاد سرگرمی ‌کند. به عنوان بازیگر سعی می‌کنم تماشاگر سبک‌ها و ذائقه‌های مختلفی را تجربه کند، در مقابل مخاطب هم باید بتواند طعم‌های مختلفی را بچشد و خود را به یک شکل خاص محدود نکند. ما بیش از هرچیز به نوآوری در تجربه‌های هنری و به ساختارها و سلیقه‌های جدید در کمدی نیاز داریم.

در تمام نقش‌هایی که در فیلم‌ها و سریال‌های مختلف بازی کرده‌اید، می‌توان رگه‌های مشترکی از یک نوع نگاه را دید. این تجربه چگونه حاصل شده است؟

آنچه از من در کارها و نقش‌هایم وجود دارد در واقع شخصیت خودم است. همیشه سعی کرده‌ام تا از یک‌سو نقش را به خودم و از سوی دیگر خودم را به نقش نزدیک کنم. من با نقش صادقانه برخورد می‌کنم، آن را بازی نمی‌کنم. از طرفی از باج دادن به تماشاگر خجالت می‌کشم، این که کاری کنم تا تماشاچی به هر قیمتی بخندد، در مقابل سعی می‌کنم تا جنبه‌ها و ویژگی‌های کمیک یک نقش را پیدا کرده، روی آن تاکید بیشتری کنم. همچنین تفاوتی بین تیپ و شخصیت نمی‌گذارم و دوست دارم نقش شخصیت‌هایی را بازی کنم که غلو شده باشد، ولی نه این که بازی غلو شده ارائه بدهم و چالش اصلی‌ام این است که آن شخصیت غلو شده را به عنوان یک شخصیت ارائه بدهم نه یک تیپ کلیشه؛ غلوی که به درد کمدی بخورد و آن‌قدر صادقانه و واقعی بازی شود که مخاطب باورش کند و در عین حال بامزه هم باشد. خوشبختانه تا حدودی در این کار موفق بوده‌ام.

اگر بازی اغراق‌آمیز خوب از کار درنیاید ممکن است از طرف مخاطب پس زده شود؟

قطعا همین‌طور است. بازی اغراق‌آمیز و بازی لوس مرز بسیار باریکی دارد که اگر نادیده گرفته شود، مخاطب از آن استقبال نخواهد کرد. به همین دلیل است که برخی از بازیگران ما بیش از اندازه غلو شده بازی می‌کنند و برخی دیگر آن‌قدر لوس و بی‌مزه که به شکست یک اثر کمدی می‌انجامد. اما برخی موفق به راه رفتن روی این مرز یا بند شده به بازیگرانی موفق تبدیل می‌شوند. چالش من دقیقا رعایت این مرز است. حالا این که چقدر در رعایت این اصل موفق بوده‌ام، چیزی است که دیگران باید نظر دهند، اما شخصا به وجود این مرز آگاهم؛ مثلا در کارهای نخستم همچون قطار ابدی به دلیل کم‌تجربگی چندان بانمک نبودم و می‌توانستم بازی بهتری را ارائه کنم.

در اجرای نقش‌هایتان از بداهه هم استفاده می‌کنید؟

همیشه به متن اصلی وفادارم و تغییری در نقش نمی‌دهم. من به عنوان یک بازیگر باید خلاق باشم و سعی می‌کنم به حیطه خلاقیت کارگردانم وارد نشوم و در مقابل امیدوارم که به حیطه خلاقیت بازیگری‌ام ورود نکنند.

کدام‌یک از نقش‌هایتان را بیشتر از بقیه دوست دارید؟

نمی‌توانم بگویم کدام را بیشتر دوست دارم، نقش‌های زیادی بوده که از آن لذت برده‌ام. در سینما فیلم «مکس» و شخصیت آن را خیلی دوست دارم، چرا که نقطه‌عطفی در کارنامه بازیگری‌ام بود و مرا به مخاطبان معرفی کرد. در میان سریال‌ها هم نقش مش‌رحمت در سریال «شمس‌العماره» برایم بسیار حساس و چالش‌برانگیز بود. در سریال «سه، پنج، دو» نقش حشمت‌خان بسیار جذاب بود و و دائم با این نقش درگیر بودم و انرژی زیادی برای آن گذاشتم. در مجموعه «همه خانواده من» هم با این که کار چندان دیده نشد، با وجودی که کار خوبی بود، اما نقش برایم چالش‌برانگیز بود و آن را دوست داشتم، اما برخی از کارهایم را هم اصلا نمی‌پسندم که خوشبختانه تعدادشان چندان زیاد نیست. مثلا سریال «باجناق‌ها» را با این‌که خودم کارگردانی کرده‌ام به هیچ عنوان دوست ندارم، نه تنها دوست ندارم که مثل زخمی در قلبم است. در قطار ابدی هم تجربه کمی داشتم و فکر می‌کردم هر نقشی را باید عین آنچه نوشته شده اجرا کنم، اما الان تغییراتی را در نقش ایجاد می‌کنم بدون آن‌که به متن لطمه‌ای بخورد.

شما تجربه‌ کار کمدی در دو فرهنگ مختلف غرب و ایران را دارید، فکر می‌کنید ایرانی‌ها را آسان‌تر می‌توان خنداند؟

خنداندن ایرانی‌ها کار سختی نیست. مردم برخی از فرهنگ‌ها و کشورها را خیلی سخت‌تر از این می‌توان خنداند، مثلا آلمانی‌ها خیلی به سختی می‌خندند. به هر حال هر جامعه‌ای خصوصیت‌های خاص خودش را دارد، اما ایرانیان ذاتا طناز، بامزه و شوخ هستند. مردم ما خیلی خوش‌خنده‌اند و قریحه طنازانه بالایی دارند و به همین دلیل خیلی خوب با کمدی ارتباط برقرار می‌کنند. اساسا ما فرهنگ مستعدی برای طنزپردازی داریم و به همین دلیل کمدی و طنز طرفداران زیادی در کشورمان دارد.

وقتی فرهنگ مردم به گونه‌ای است که خیلی راحت می‌توان آنها را خنداند، این موضوع می‌تواند به یک آسیب یا تهدید برای آثار کمدی تبدیل شود و این نوع آثار را به سمت لودگی و ابتذال سوق دهد.

بله، این موضوع واقعا خطرناک است. وقتی آثار کمدی به لودگی و سطحی‌نگری رو می‌آورد، انگار خنجری را در قلبم فرو می‌کنند. حیف است وقتی مردم ما آن‌قدر طناز و شوخ هستند به ساخت آثار سطحی و لوس رو بیاوریم. ما باید افق نگاه خود به کمدی را بازتر و بازتر کنیم و فکر نمی‌کنم این کار چندان سخت باشد، فقط کافی است نگاه جدی‌تری به این مقوله داشته باشیم.

شما تجربه بسیاری در حوزه کمدی داشتید، جنس کمدی در مدیوم تلویزیون چه تفاوتی با سینما و تئاتر دارد؟

نمی‌دانم، راستش را بخواهید همیشه با این مقوله به صورت حسی ارتباط برقرار کرده و این گونه به آن فکر نکرده‌ام.

به عنوان هنرمندی که سابقه حضور در تلویزیون، سینما و تئاتر را دارید، خود را متعلق به کدام یک از این حوزه‌ها می‌دانید؟

تلویزیون را به دلیل مخاطبان گسترده و نفوذی که در طیف‌ها و قشرهای گوناگون مردم دارد، خیلی دوست دارم و از کار کردن در فضای این رسانه لذت زیادی می‌برم. در مقام عمل هم همیشه برادری‌ام را به تلویزیون ثابت کرده‌ام، اما هرازچندگاهی افسرده می‌شوم و در این حالت، فقط تئاتر به کمکم می‌آید و سعی می‌کنم تا از این طریق دوباره روح و درونم را بازسازی کنم. به هر حال به این پرسش هیچ پاسخی ندارم جز این که بگویم عشق و دغدغه اصلی‌ام تئاتر است. چون در تئاتر بیش از هر چیز خودم هستم یا احساس خوبی که از تماشای برخی از نمایش‌ها به من دست می‌دهد، به هیچ عنوان قابل مقایسه با سینما و تلویزیون نیست؛ البته با این که واقعا عاشق تئاترم، اما جزو آن دسته از آدم‌هایی نیستم که می‌گویند تئاتر بهتر است و از بد روزگار به سینما و تلویزیون آمده‌ایم.

پس چرا با وجود علاقه به کار تلویزیونی، سریال‌سازی را ادامه ندادید؟

بعد از با‌جناق‌ها خیلی ترسیدم. تا مدت‌ها بعد از این سریال پیشنهادهای مختلفی به من ارائه شد، اما هر بار با ترس فرار کردم. تکرار شرایط این سریال و اتفاقاتی که در آن مقطع افتاد نگرانم می‌کرد و می‌ترسیدم که آن کابوس دوباره برایم تکرار شود، حتی الان هم که به آن فکر می‌کنم، تنم می‌لرزد. نمی‌دانم شاید خودم هم ضعف‌هایی داشتم مثلا نگاهم بیش از اندازه آرمانگرایانه بود یا شاید باید آن زمان، به سوال شما که پرسیدید جنس کمدی در مدیوم تلویزیون چه تفاوتی با دیگر حوزه‌ها دارد، بیشتر فکر می‌کردم. با وجود این در کل آدم خوشبینی هستم و همیشه نیمه پر لیوان را نگاه می‌کنم و اکنون هم اگر شرایط مهیا باشد و تهیه‌کننده‌ای باتجربه پشتم بایستد، حتما در این حوزه کار خواهم کرد. علاقه زیادی به انجام این کار دارم، چون همان طور که گفتم مدیوم تلویزیون را می‌پسندم؛ البته متنفرم از این که کارهای معمولی را تکرار کنم.

سلیقه من در کارهایم معلوم است، همیشه نگاه نو و خاصی به کمدی در تئاترهایم یا نقش‌هایم داشته‌ام، ولی آنچه اهمیت دارد این است که آیا این نگاه مناسب این مدیوم هست یا نه؟ فقط باید پل ارتباط بین اثر و مخاطب را پیدا کنم، کاری که در تئاتر خیلی خوب انجامش دادم، اما تلویزیون حوزه پیچیده‌تری است. برای من خیلی جذاب بود که در تلویزیون کار کنم و ببینم که می‌توانم با مخاطبی گسترده‌ ارتباط برقرار کنم، به عنوان بازیگر این ارتباط را برقرار کردم، اما به عنوان کارگردان نه.

همان‌طور که اشاره کردید برنامه‌سازی در تلویزیون بسیار پیچیده‌ و دشوار است، فکر می‌کنید برنامه‌سازان چگونه می‌توانند برنامه‌های ماندگاری را در این حوزه تولید کنند؟

هر بار که یک شجاعت، نوآوری و خلاقیت در تلویزیون اعمال شده با موفقیت همراه بوده و در مقابل هر ‌زمان که برنامه‌سازان سراغ کلیشه‌های تکراری و امتحان پس‌داده رفته‌اند، به شکست انجامیده است. این یک هشدار برای همه ما و دلسوزان مدیوم تلویزیون است. نباید مخاطب عام را دست‌کم بگیریم و فقط به صورت روتین برنامه درست کنیم، باید استراتژی مشخصی داشته باشیم. به هر حال تلویزیون فضا و ظرفیت رشد زیادی دارد و از آنجا که مردم همیشه از نوآوری در این عرصه استقبال می‌کنند، تولید آثار خلاقانه و متنوع با موفقیت همراه خواهد بود، اما حرکت در این عرصه بیش از هرچیز نیازمند شجاعت و شهامت است.

بازی در نقش «سرپاس مختاری» در سریال «کلاه پهلوی» نخستین تجربه شما در یک پروژه تاریخی محسوب می‌شود، از این تجربه بگویید.

اصولا از بازی کردن در نقش‌های تاریخی که ما به ازای واقعی دارند خیلی می‌ترسم و با آن راحت نیستم. چون به هرحال بازیگر در قبال آن شخصیت‌ها مسئول است و به همین دلیل تا پیش از این سریال هیچ‌‌گاه سراغ این ژانر نرفتم.

این نقش هم نقشی نبود که دوست داشته باشم، نه چالشی برایم داشت نه جای کار داشت. نقشی که بازی کردم می‌توانست جالب باشد در صورتی که آن فیلم راجع به آن شخصیت بود، ولی چون این نقش کوتاه بود و فقط در چند سکانس ظاهر می‌شد، جای پرداخت نداشت و نمی‌توانستم کاری برایش انجام دهم. از این نقش لذت نبردم؛ البته این به معنای آن نیست که دیگر کار تاریخی بازی نکنم. اتفاقا قرار است بزودی در نقش یک شخصیت تاریخی روی صحنه تئاتر بروم و الان هم در حال تحقیق و مطالعه روی آن هستم و بشدت هیجان زده‌ام.

اکنون که پس از سال‌ها به کارنامه هنری خود نگاه می‌کنید، احساس رضایت دارید؟

راستش را بخواهید در گذشته از عملکرد خودم رضایت داشتم، اما الان نه، آن روزها بشدت آرمانگرا بودم، اما این روزها، گاهی خودم را زیر سوال می‌برم، ولی نمی‌دانم دلیلش چیست. شاید به این دلیل است که انگیزه‌هایم یک مقدار کمتر از قبل شده و این مرا غمگین می‌کند. جوان که بودم فکر می‌کردم هنر و بویژه تئاتر همه زندگی‌ام است، ولی الان بیش از هرچیز به آرامش فکر می‌کنم. شاید نشانه‌های پیری و نزدیک شدن مرگ است (با خنده). شاید شناخت خودم و انسان بهتری بودن جانشین آرمانگرایی گذشته‌ام، شده است. گاهی‌وقت‌ها که به تماشای تئاتر کارگردانان جوان می‌نشینم حسرت می‌خورم که برای تئاتر چرا این قدر کم انرژی می‌گذارم.

به همین دلیل است که این اواخر کم‌کار شده‌اید؟

کم‌کار نشدم، فقط چون انگیزه‌هایم کمتر از قبل شده با وسواس بیشتری کار می‌کنم. من در انتخاب کارها بیشتر حسی و لحظه‌ای تصمیم می‌گیرم و نگاه آینده‌نگرانه و محاسبه‌گرانه ندارم. به همین دلیل بارها شده کار خوبی به من پیشنهاد شده، اما چون نقش را دوست نداشتم، آن را قبول نکردم. الان فقط در صورت دوست داشتن نقش یک کار را انتخاب می‌کنم. به همه بازیگران جوان هم توصیه می‌کنم به جای آن که دائم به فکر بازی نقشی باشند که برای آینده حرفه‌ای‌شان بهتر است، نقشی را بازی کنند که که دوستش دارند.

در طول این سال‌ها و پس از نقش‌های متفاوتی که بازی کرده​اید، فکر می‌کنید به اندازه توانایی که در عرصه بازیگری دارید، نقش دلخواهتان به شما پیشنهاد شده است؟

خوشبختانه در طول فعالیت حرفه‌ای و هنری‌ام نقش‌های متنوع زیادی را بازی کرده‌ام که بیشتر آنها را دوست دارم؛ البته در این میان بعضی از نقش‌ها جای کار بیشتری داشته و روی آن کار کردم و برخی کمتر جای بسط داشته و چندان خوب در نیامده است. هرچند تمام این کارها برایم لذت‌بخش بوده، اما به هر حال آدم همیشه می‌داند که می‌توانسته بهتر باشد، اما این که حسرت بخورم که می‌توانستم بهتر باشم به نظرم یک وسواس بی‌خود است.

انسان همانی است که هست. من هم همان چیزی هستم که تا به حال با نقش‌هایم ارائه دادم. بالاتر از آن چیزی که ارائه دادم، نیستم. حالا شاید زمانی یک موقعیتی پیش بیاید که نقشی بهتر ارائه بدهم اما این جوری نیست که ادعا کنم من خیلی بهتر از آن چیزی هستم که تا به حال ارائه داده‌ام، ولی شما ندیدید. نه، نقش خاصی نیست که بخواهم انجام بدهم تا بعد از آن همه بفهمند فرهاد آئیش کیست؛ آئیش همان کسی است که همین نقش‌ها را تا به حال بازی کرده است.

پیوستن به «قطار ابدی»

فرهاد آئیش نمایشنامه‌نویس، بازیگر، کارگردان تئاتر و نیز بازیگر سینما و تلویزیون سال 1331 در شمیران متولد شد؛ او دوران دبستان و دبیرستان را در تهران گذراند و چند سال بعد برای ادامه تحصیل به انگلستان و سپس آمریکا سفر کرد و در آنجا به تحصیل فیلمسازی و عکاسی پرداخت.

آئیش همچنین در این مدت به کارگردانی و بازی در بیش از 40 نمایشنامه به زبان‌های فارسی و انگلیسی پرداخت. او پس از 27 سال، سال 1376 به ایران بازگشت. هرچند آئیش در زمان کودکی بیشتر به نقاشی و موسیقی علاقه داشت و در دوران جوانی هم به عکاسی ‌پرداخت و سال‌ها در این عرصه فعالیت کرد، اما در نهایت بازیگری در سینما و تلویزیون و نویسندگی و کارگردانی در تئاتر را به عنوان حرفه اصلی خود برگزید.

او پس از بازگشت به ایران، فعالیت خود را نخست با تئاتر آغاز کرد و نمایش «چمدان» را به عنوان نخستین کارش روی صحنه برد تا مزه اجرا را در کشور و میان مردم خودش بچشد، اما هفت سال طول کشید تا آئیش با بازی در سریال «قطار ابدی» (بهروز بقایی) از صحنه تئاتر به قاب تلویزیون قدم بگذارد. مجموعه‌ای که شهرت بسیاری برایش به همراه داشت و پس از آن بود که این بازیگر توانا نقش‌های بسیاری را در سینما و تلویزیون به​عهده گرفت و در فیلم‌های «عزیزم من کوک نیستم» (محمدرضا هنرمند) و «شب‌های تهران» (داریوش فرهنگ) بازی کرد.

وی با کارگردانی سریال با جناق‌ها که به همراه همسرش مائده طهماسبی در آن بازی هم می‌کرد، سریال‌سازی در تلویزیون را نیز تجربه کرد؛ تجربه‌ای که البته دیگر ادامه نیافت، اما بازی درخشان در فیلم سینمایی «مکس» ساخته سامان مقدم، نقطه عطفی در کارنامه حرفه‌ای آئیش بود و جایگاهش را به عنوان یک کمدین مستعد تثبیت کرد.

او بعد از آن در فیلم‌ها و سریال‌های کمدی بسیار‌ی به ایفای نقش پرداخت که فیلم سینمایی «پوپک و مش ماشا‌الله» و سریال‌های «شمس‌العماره» و «سه، پنج، دو» از آن جمله است؛ آثاری که آئیش را به چهره‌ای محبوب و دوست‌داشتنی نزد مخاطبان تبدیل و جایگاهش را تثبیت کرد.

عرفان جلالی / گروه رادیو و تلویزیون

منبع: جام جم

ارسال نظر

  • ناشناس

    هنرمند سلامت باشی.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار