«تریو تهران» تازهترین اثر رضیه انصاری، نویسنده شبیه عطری در نسیم است. این رمانِ کوچک به شیوه خاصِ خود به زندگی سه زن در بستری سیال از زمان میپردازد. گویی همچنانکه که فصلها پیش میروند شخصیتها برشانههایِ کمجانِ یکدیگر میایستند و حیات مییابندبیآنکه مشترکاتی برجسته به غیر از جنسیت داشته باشند. از این رو، تریو تهران را میتوان اثری اپیزودیک نامید که در سه فصلِ مستقل روایت میشود و بر خلافِ این استقلال، خارج از فرم و قالبِ روایتی که دارد نمیتوان به آن پرداخت.
به تعبیری، فرم و ریختِ روایت، اهمیت زیادی در پرداختن به مضمونِ اصلیِ آن دارد. مضمونی که از دلِ روایتِ زندگیِ عالیه، منیژه و سالومه شکلِ واقعیِ خود را پیدا میکند. این فرم که در ظاهر ساده ولی ابهامآور است سهل و ممتنع به نظر میرسد و در خوانش اولیه ممکن است این سوال را در ذهن مخاطب ایجاد کند که چه دلیلی داشته که مقطعی کوچک و کوتاه از زندگی این سه زن در سه فصلِ کوتاه روایت شود بیآنکه رابطهای ویژه در میان باشد؟ این سوال بیتردید محترم و بهجا ست و برای رسیدن به جوابِ آن نباید شتاب کرد.
در «تریو تهران»، آنچه اهمیت دارد تاریخ، حوادث و رویدادهایِ سیاسی و اجتماعی است ضمن اینکه هر یک از فصلها بر پایه متنی دیگر، روایت شده است. فصلِ اول، براساسِ نمایشنامه اشغال، نوشته بهرام بیضایی؛ فصلِ دوم، بر اساسِ داستان آرامش در حضور دیگران، نوشته غلامحسین ساعدی؛ و بخش آخر براساسِ اپرایِ سالومه ریشارد اشتراوس نوشته شده است. حال آنکه همانطور که گفته شد هر یک از بخشها تنها و تنها به روایت یک برش از زندگیِ زنها میپردازد. هیچ نظمیدر این برشها وجود ندارد بنابراین باید صبورانه در انتظارِ فرجامِ کار بود. زیرا در فصلِ آخر، تریو تهران به شیوه خود کامل میشود.
پس این بینظمیاز دلِ فرمِ روایت بیرون آمده است وبنابراین انتظار میرود این برشهای مقطعی از زندگیِ شخصیتها، در جایی به یکدیگر پیوند بخورند یا معنایی عینی پیدا کنند. باید بگوییم که این انتظاری است که بیشک برآورده نمیشود. عالیه، منیژه و سالومه سه صدا، سه کلمه و سه جهان هستند. در واقع، فصلِ آخر که چنانچه گفته شد بر اساسِ اپریِ سالومه ریشارد اشتراوس روایت شده، قطعهای کلیدی برای فهمِ رمان است.
دراین فصل که طولانیترین فصلِ کتاب و قویترین بخشِ آن به لحاظِ روایت هم است، با چرخشِ ناگهانی زاویه دید از سومشخصِ محدود به اول شخص روبهرو میشویم. چرخشی که فقط وقتی معنادار میشود که بپذیریم فصلِ سالومه شاهکلیدِ معنایی اثر است. به این ترتیب بعد از خواندنِ کامل رمان درمییابیم هوشمندانهترین حرکتِ نویسنده برای انتقالِ مفاهیمیکه در نظر داشته، همین انتخابِ نامها و نیز بینامتنیتِ جاری در زیر لایه اثر است.
در اپرای سالومه، از سه صدایِ سوپرانو که زیرترین نوعِ صدایِ زنانه است، استفاده شده. شاهکاری که باید آن را شنید تا عظمتش را درک کرد. پس به نظر میرسد تریو تهران، قرار بوده رمانی باشد در بیان شکوهِ زنِ ایرانی. اگر رابطه این سه زن را با بستر تاریخیِ کتاب در نظر آوریم جز این نیز نمیتواند باشد.
پس به ناچار میپذیریم که این سبکِ تریو تهران است تا به شیوه خاصی به سه نسل از زنانِ ایران بپردازد. اما چرا اُپرای سالومه؟ پاسخِ قطعی در دست یا در متن نیست. مثلِ خیلی از سوالهایِ دیگر، نظیرِ فصلِ اشتراکِ این سه زن و دلیلِ روایتِ سه صدایِ مستقلِ زنانه یا سوپرانو... اما چیزی که باید بی چون و چرا پذیرفت این واقعیت است که تریو تهران زبانِ نویسندهاش است برای بیانِ دغدغههایی که اگرچه تازه نیستند اما تمام نشدنی هستند. تمهیدی که او به آن متوسل شده و از آنِ خودِ اوست. دغدغه انصاری در روایتِ دومین اثرش، تهران، تاریخ و زن است.
اما کدامیک در مرتبهای بالاتر میایستند؟ به اعتقادِ من، تاریخ! تاریخی که به تعبیرِ میلان کوندرا بهسانِ نورافکنی گرداگردِ حیاتِ شخصیتهایِ رمانش در چرخش است و نورِ خود را بر این حیات و رخدادهایش میتاباند؛ رخدادهایی که در سکونِ تاریخ نامرئی و ناشناخته باقی میماند.حقیقت این است که این نورافکن تابانده شده درحالیکه بازتابی چنان که انتظار میرود، ندارد و به نظر میرسد متن، قربانیِ خستگی و کسالتی شده که نشانههایِ آن در جای جایِ متن و مخصوصا در نحوه پایانبندیِ فصلها وجود دارد. چنانکه در وجودِ هر یک از این سه زن.
به همین دلیل است که تریو تهران انتظارِ مخاطبش را در برابرِ ادعایی که آرام آرام در متن مطرح میکند برآورده نمیکند. عالیه، منیژه و سالومه از محدوده تصویری که در رمان میسازند فراتر نمیروند و حتی قادر نمیشوند همپایِ قدرتی که در روایت و زبانِ اثر است پیش بروند. باید گفت تریو تهران ایده بسیار خوبی دارد، برای مخاطبی خاص نوشته شده، ضمن این که توانایی نویسندهاش در مهندسیِ ساختمان و زبانِ اثر قابل تقدیر است. اما مصالحی که صرفِ این ایده و طرح شده ناکافی است و پیداست که متن، قربانیِ شتابزدگیِ معماری بیحوصله شده است.
نویسنده: فرشته نوبخت
منبع: روزنامه آرمان روابط عمومی
سلام
این نقد توسط بنده نوشته شده. آوردن نام نویسنده ی هر متنی، حق مولف است. بنابراین خواهش می کنم ذیل این یادداشت نام نویسنده نقد را هم بنویسید.
با احترام با سلام ممنون از اینکه از سایت پارسینه دیدن کردید. حتما تصحیح خواهد شد