گوناگون

علی لهراسبی، راوی عاشقانه ها

پارسینه: عاشقانه خواندن کار هر کسی نیست این را از تجربه محبوب شدن انگشت‌شمار خوانندگان پاپ به‌خوبی می‌توان فهمید. علی لهراسبی با داشتن چندین و چند کار عاشقانه و موفق در کارنامه هنری‌اش یک دهه است ثابت کرده همیشه با عشق از عشق خوانده و محبوب شده است.

عاشقانه خواندن کار هر کسی نیست این را از تجربه محبوب شدن انگشت‌شمار خوانندگان پاپ به‌خوبی می‌توان فهمید. علی لهراسبی با داشتن چندین و چند کار عاشقانه و موفق در کارنامه هنری‌اش یک دهه است ثابت کرده همیشه با عشق از عشق خوانده و محبوب شده است، اما این بار خودش می‌گوید که عشق و احساس چه جایگاهی در زندگی و کارهایش دارد.

دغدغه فقط آلبوم جديد

علي جان چه خبر؟

خبر كه سلامتي، به غير زندگي روزمره و كار و تلاش درباره موزيك بايد بگويم كه شديدا پيگير آلبوم جديدم هستم. باتوجه به اينكه بدقولي كردم و باز فاصله‌اي طولاني بين انتشار آلبومم افتاد اما بخش اعظم كارهاي آلبوم تازه‌ام انجام شده و مراحل پاياني خودش را طي مي‌كند. يكسري تك‌آهنگ هم كه در طول اين مدت منتشر كردم و باتوجه به اين دغدغه‌ها مقداري از تيتراژ خواندن و كارهاي اينگونه فاصله گرفتم تا تمركز بيشتري روي كارم بگذارم.



اسم آلبوم تازه را انتخاب كردي؟ اسم آلبوم‌هايت را بر چه اساسي انتخاب مي‌كني؟

الان خيلي مرسوم است كه اسم آلبوم را اسم يكي از قطعه‌‌هاي آلبوم بگذارند كه البته بعضا اعتقاد دارند بايد اسم بهترين قطعه روي آلبوم قرار بگيرد ولي براي من معمولا اين‌طور نيست. به‌غير از «تصميم» بقيه آلبوم‌ها اسم خاص خودش را داشت.

آهنگسازي چقدر در شنيده شدن كار تاثير دارد؟ يعني اصلا مي‌شود يك آهنگ بد را با صدا و اجراي خوب شنيدني كرد؟

يك آهنگ بد را هيچ‌وقت نمي‌توان نجات داد، حتي اگر آن را خيلي خوب اجرا كني. چون آهنگ بد، بد است شايد تو فقط بتواني آن را خوب بخواني، چون اكثرا وقتي بعد از شنيدن يك كار بخواهيم آن را تجزيه- تحليل كنيم يك كاري را خوب مي‌ناميم كه همه اجزاي آن خوب كنار هم چيده شده باشد.

يك موقع هست كه يك خواننده معمولي يك كار خوب را اجرا مي‌كند و خيلي هم شنيده مي‌شود، علتش اين نيست كه خواننده كار را منفجر كرده يا اتفاق خارق‌العاده‌اي درباره‌اش افتاده بلكه به‌نظرم در اين مواقع همه‌ عوامل كارشان را درست انجام داده‌اند پس اين تعادل باعث مي‌شود كه شنونده را هم راضي كند مثل خيلي كارهايي كه شايد حتي ندانيم كه چرا خيلي شنيدني مي‌‌شود.

شديدا احساساتي​ام

درست مثل فاصله‌ها، دلنوازان يا خيلي از كارهايي كه شنيديم و بيش از حد دوست داشتني شدند، داستان اين كارها از كجا شروع مي‌شوند و به اين محبوبيت مي‌رسند؟

من حتما بايد فيلمنامه را بخوانم و با كارگردان و تهيه‌كننده خصوصا نويسنده كار صحبت كنم و بعد از گرفتن نقطه‌نظرات آنها يك زاويه عاشقانه را از داستان پيدا كنم تا با استفاده از آن نبض احساسات شنونده را به دست بگيرم. مثلا يادم است در كار سريال «فاصله‌ها» جريان نوشتن ترانه ما خيلي طول كشيد، فاصله‌ها قصه‌اي بود كه سه عشق در آن وجود داشت، يك عشق غلط، يك عشق پدر به پسر و يك عشق قديمي.

اولش شايد همه به اين اتفاق نظر رسيده بودند كه محوريت شعر همان عشق غلط باشد كه پاياني نداشت يا عشق قديمي كه پدر به نامزد سابق خودش داشت اما برخلاف اينها ما جريان عشق پدر به پسر را در تيتراژ «فاصله» روايت كرديم. ولي ترانه آن را طوري نوشتيم كه هركسي بتواند با آن همذات‌پنداري كند، يعني هركسي با برداشت خودش مي‌توانست جاي شخصيت‌ها را تغيير بدهد.

پس اين سوز صدا و شدت احساست از جايي انرژي و نشات مي‌گيرد؟

وقتي يك خواننده يك كار حرفه‌اي مي‌خواند بايد احساساتش دست خودش باشد يعني مواقعي كه لازم است، بتواند با احساس بازي كند و به آن فرم بدهد و وقتي اين كار را بتواني انجام دهي تو استوديو موقع خواندن كار مي‌تواني گریه هم بكني. من اين كاراكتر را دارم.

مثل اين مي‌ماند كه شما شايد موقع گوش دادن به يك موزيك عاشقانه هيچ معشوقي نداشته باشيد اما با شنيدن آن گريه مي‌كنيد. البته با تاكيد به اين نكته كه من اعتقاد دارم كاري كه خيلي محبوب و شنيدني مي‌شود يك اتفاقي در يكي از عوامل كار بوده يا به اصطلاح يكي حالش بد بوده كه كار دلنشين از آب درآمده و آن حتما نبايد خواننده كار شود شايد تنظيم‌كننده، ترانه‌سرا، آهنگساز ...

آدم احساساتي‌اي هستي؟

متاسفانه بله، خيلي زياد.

يعني هيچ‌وقت نتوانستی منطقي تصمیم بگیری؟

شعار «منطقي بودن» خيلي شعار قشنگيه ولي من شديدا تحت‌تاثير احساساتم هستم. خب اين خيلي جاها بد است. درواقع اصلا خوب نيست و منطقي بودن و هميشه با عقل تصميم گرفتن خيلي سخت است يا شايد نمي‌شود.

کار سياه ندارم

تو خواننده عاشقانه خوان هستي اما هميشه از فاصله و جدايي خوانده‌اي؟ چرا آن عشق در بودن ستايش نمي‌شود و نبودش را مي‌خواني؟

هميشه اينطور نيست، من در كارهايم، كار سياه ندارم، كار عاشقانه دارم، شايد چون من تعداد كارهاي عاشقانه و تلخم در مدت طولاني كه كار مي‌خوانم بيشتر بوده، مردم نمي‌خواهند باور كنند كه من كار مثبت هم خواندم يا مي‌توانم بخوانم. من در آلبوم تصميم حتي قبل از آن موزيك‌هاي ريتميك زياد داشتم مثل قلبم، از خاطرم نميري، بي‌تو و...



دوست داشتن برتر از عشق است

وقتي كسي كه حس كارهايش به دل مردم مي‌نشيند حتما عشق را تجربه كرده كه آنقدر خوب از آن مي‌گويد؟ درست است؟

آره، عشق را تجربه كردم حالا با جزئياتش كاري ندارم اما من يك نتيجه‌گيري نهايي از عشق دارم؛ اينكه اصلا عشق به يك انسان وجود خارجي ندارد بلكه دوست‌داشتن است كه خيلي برتر و بالاتر از عشق است، به نظرم عشق فقط براي خالق است براي كسي كه بالاتر از فيزيك و آفرينش ماست.

يعني تو دوست داشتن را به عشق ترجيح مي‌دهي؟

همه آدم‌ها در هر موقعيتي در زندگي‌شان يك گمشده‌اي دارند برای همین احساس مي‌كني كه بايد اسير چيزي شوي، اما نمي‌داني آن چيست و وقتي آن عشق را پيدا مي‌كنند و به هم مي‌رسند باز احساس مي‌كنند آن گمشده را پيدا نكرده‌اند.

به دليل همين است كه مرز عشق و نفرت خيلي نزديكه يا اينكه يك آدم پتانسيل اين را دارد كهچندبار عاشق شود درحالي كه اين عشق نيست فقط تعبير غلطي است كه استفاده مي‌شود. عشق مفهومي فراتر از ماست، ما آدم‌ها و احساسات‌مان در مقابل آن خيلي محدوديم. به عقيده من عشق يعني نرسيدن و رسيدن يعني دوست‌داشتن.

اگر بخواهي از چندتا خواننده چندتا كار پيشنهاد بدي آن آهنگ‌ها چي هستند؟

از محسن يگانه كار «بخند» از گروه هفت «واست مي‌ميرم».
از مرتضي پاشايي «يك هست».
از خودم هم پيشنهاد مي‌دهم كه مظلوم‌ترين كار كه اسمش «نجاتم بده» كه به نظرم جزو سه تا كار خوب من است.
از احسان خواجه‌اميري «نابرده رنج».

اولين بار که ساعت 25 را ديدم شوکه شدم

ساعت «25» را مي‌بيني؟ نظرت چيست؟

ساعت «25» از جمله برنامه‌هايي است كه جايش سال‌ها در تلويزيون ما خالي بوده. اولين‌بار كه ديدم خيلي شوكه شدم و البته خوشحال كه برنامه‌اي با محوريت موسيقي ساخته و پخش مي‌شود. به نظرم اين برنامه حداقل كاري است كه مي‌شد در تلویزیون براي موزيك ما کرد و خيلي خوشحالم كه همين حداقل هم دارد انجام مي‌شود.

آلبوم تازه چه خبرهايي برايمان دارد؟

در آلبوم جديد فضا كاملا متفاوت با كارهاي قبل و ريتميك است و هنرمندان خوبي ازجمله محسن يگانه، مرتضي پاشايي و... نقش دارند. اگر بدقولي نشود از آنجايي كه عاشق فصل پاييزم آلبوم پاييز به بازار عرضه مي‌شود.

مثال از اين نوع اتفاق در آهنگ‌هاي خودت داشتي؟

آره، آره، من هميشه برام سؤال بود كه چرا تيتراژ دريايي‌ها گرفت و جواب اين سؤال خودم را چند سال بعد از اجرا و شنيده شدن كار كه با مرحوم مسعود رسام دوست شدم گرفتم. داستان اين بود كه من تازه كار موسيقي را شروع كرده بودم و كلا يك يا دو آهنگ ساخته شده، داشتم و خيلي اتفاقي مسعود رسام در ماشين دكتر چراغعلي (آهنگساز كار دريايي‌ها) صداي من را شنيده بود.

از ايشان خواسته بود كه من را معرفي كند، بعد كه براي اولين‌بار به دفترش رفتم، گفت كه براي تست كار را بخوان اگر مورد قبول بود بايد قرارداد 5ساله با ما ببنديد تا كارها را انجام بدهيم اما من با اعتمادبه‌نفس كاملا گفتم كه من قرارداد نمي‌بندم و اگر تيتراژ را بخوانم دستمزد هم مي‌گيرم. همانجا مسعود رسام گفت كه چندسال است كه مي‌خواني، گفتم تازه، ولي به‌زودي خواننده مي‌شوم. گفت كه پس خيلي از خودت مطمئني.

من هم گفتم آره و با گفتن اينكه برو به تو خبر مي‌دهم از آنجا خارج شدم و فكر كردم همه چي كنسل شد، اما 8-7 روز بعد با من براي تيتراژ تماس گرفتند و رفتم و كار ضبط شد.

درست 3-2 سال بعد كه كار پخش شده بود و من هم تاحدودي شناخته شده بودم يك‌بار كه در منزل مسعود رسام بودم داستان نوشتن ترانه آن را كه برايم گفت.

اين داستان را مثال آوردم چون مطمئنا انرژي اين كار و شنيده شدن آن از قصه مسعود رسام آمده است حتي با اينكه شعر كلام خيلي معمولي داشت اما بار انرژي با خود داشت كه اين اتفاق براي كار افتاد. درست مثل يك انرژي كه توي يك عكس است.

خاطره‌اي از ضبط موزيك و ويدئوي اي ايران

شب ضبط اين كار وقتي داشتم به لوكيشن مي‌رفتم ساعت 2 نصف شب و كلي هم برف باريده بود، نزديك رسيدنم يك پسر جواني را ديدم كه گوشه خيابان گيتار به دست زير برف ايستاده، كنار زدم كه سوارش كنم براي همين دستم را دراز كردم در را برايش باز كنم و گيتارش را از او بگيرم كه بنشيند تو كه يك مرتبه ديدم در روي دستم بسته شد و دستم لاي در گير كرد.

چون او مرا نمي‌شناخت و مي‌خواست عقب بنشيند براي همين در را روي دست من بست. آن شب در هر سكانسي كه از ما مي‌گرفتند بعد از هر كات از درد دست به خودم مي‌پيچيدم خواستم ثواب كنم كباب شدم (خنده).

جمله آخر، حرف آخر هرچي كه دوست داري آرزو مي‌كني؟

يك ديوارم اما پر از پنجره
يك خورشيدم اما زمستوني‌ام
به ‌آزادي از نوع من دل نبند
خودم تو هواي تو زندونيم
ممنون از همتون
راستی تك آهنگ تازه را هم كه تا چند روز ديگه منتشر مي‌شود را هم از دست ندهيد و مي‌توانم بگويم اين كار همه احساس من است.

منبع: مجله زندگی ایده آل

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار