شوخی با ایدئولوگی جدی؛چرا پیامک های شوخی با دکتر شریعتی شایع شده است؟
پارسینه: تصویر اول: قطار که به ایستگاه نزدیک میشود بلندگو اعلام ميکند؛ «شریعتی». بغل دستیام یاد چیزی ميافتد با آرنج به پهلوی دوستش ميزند،گوشی همراهش را نشانش میدهد و ميپرسد «راستی این جوک را شنیدهای؟».
|
قضیه شبیه ماجرای مرغ وتخم مرغ شده است. کسی نميداند اولین پیامکها از کجا آمدند. شاید همه چیز با شبکههاي اجتماعی و وبلاگها شروع شد و بعد سر از گوشیهاي همراه ما درآورد، شاید هم برعکس.
خیلیها آن را کار نسل سومیها و مصداق اسطورهزدایی از شخصیتها یا حتی اسطورهستیزی دانستند، ميگویند انتقامی است که این نسل با همه خواستها و ویژگیهاي خودش کم کم از نسلهاي قبل میگیرد؛ آن هم بدون اینکه پای هیچ نیت عامدانه یا کینه توزی شخصی درکار باشد، ميگویند همه چیز مثل یک شوخی ساده است.
آنها کاری به آرمانها و اسطورههای نسل پیش ندارند این هم شبیه یکی از چندین موج اجتماعی هجو یا جوکسازی است که هر از گاهی درباره شخصیتی به راه ميافتد. دیگران اما آن را نه یک شوخی ساده که مصداق توهین دانستند و تمسخری این چنینی را برنامهریزی شده با هدف تخریب شخصیت و کمرنگ ساختن تاثیر اجتماعی سیاسی علی شریعتی در بین چندین نسل قلمداد کردند. از نظر آنان این کار نميتواند خودجوش باشد و حتما اهدافی پشت قضیه هست. سخن این دسته از آن ناشی ميشود که معتقدند این موج یک تفاوت عمده و محسوس با موارد قبلی هم دارد این که برای نخستین باردست به نبش قبر کسی زده ميشود که بیش از 30 سال از حذف فیزیکی اش ميگذرد.
اگرچه سخنانش دست به دست ميگردد، کتابهایش بازنشر ميشوند، مرید و نقاد ميپرورد و تاثرات اندیشهاي اش هنوز محل مناقشه بین عوام و روشنفکران است. ميگویند کار از آنجا خراب شد که برخی سخنان نغز، جملات شیرین و مطایبههاي پند آموز را بدون سند و مدرک به علی شریعتی منتسب کردند واین طرف وآن طرف نشر دادند این سخنان گاه جالب اما کم محتوا کم کم فضا را به سمت هجو و تمسخر پیش برد عدهاي هم که مترصد بودند دست به کار شدند و بازار تمسخر یاجوک داغ شد.
فقط برای لبخند
دریک جستوجوی ساده گوگلی به لینکهاي سایتها و وبلاگهایی برخورد میکنید که نوشتههایی را با مضامین «جوک دکترعلی شریعتی» باز نشر دادهاند.
دریک شبکه اجتماعی معروف هم نزدیک به چند صفحه و گروه با عنوانهایی چون طنز و جوک دکترعلی شریعتی ساخته شده است. اگرچه تعداد اعضا یا دوستداران این صفحات یا گروهها در مقابل صفحات هواداران علی شریعتی ناچیز مينماید اما اینها هم طرفداران خاص خود را دارند. از صفحهاي با تعدادی کمتر از انگشتان دست تا حتی نزدیک به هزار دوستدار.
در شناسنامه یکی از اینها آمده است: «ساختن این گروه با تمام ارادت قلبی است که به مرحوم دکتر شریعتی و افکار ایشان دارم و فقط برای جمعآوری مطالب طنزی است که دوستان خوشذوق به این بزرگوار و اطرافیانشان نسبت میدهند و مطالب نوشته شده فقط برای به وجود آوردن لبخندی بر لبان شما است و نه توهین یا تمسخر ایشان و افکارشان.»
دربالای صفحه دیگری نوشته شده: «این صفحه قصد توهین به شخصیت والای دکتر علی شریعتی را ندارد و صرفا جهت سرگرمی ساخته شده است »از مسوول یکی از این صفحات سوال کردم انگیزه شما برای ساختن این صفحه چه بوده؟ فکر ميکنید شبکههاي اجتماعی در اینترنت آغازگر رواج این نوشتهها بودند یا اینکه صرفا بازنشردهنده موجی بودید که در بیرون وجود داشت؟ به نظر شما این کار مصداق توهین نیست؟
پاسخی که دریافت کردیم این بود «من تقریبا 100 صفحه در پروفایل شخصیام لایک کردم، بعضی از آن صفحهها جوکهاي دکتر شریعتی را میگذاشتند و من هم آنها را در یک فایل ورد کپی کردم و خواستم یک صفحه داشته باشم، بعد از اینکه این صفحه را درست کردم دیدم که چند صفحه دیگر مثل صفحه من وجود دارد، دلیل و انگیزه خاصی ندارد، همین جوری گفتم کمی بخندیم، همین.» البته او نیازی نميبیند به سوال آخر ما پاسخی بدهد گرچه به نظر ميرسد پاسخ ما همان «همین» است!.
در کامنتی که زیر یکی از همین جوکها در یک تارنما گذاشته شده به این جملات بر ميخوریم «جوکهاي دکتر شریعتی میگذاریم، میگویید به بزرگان بیاحترامی نکنید! جوکهاي غضنفر اینها را میگذاریم، میگویید به قومهاي کشور توهین ميکنید. جاستین بیبر را مسخره ميکنیم، ميگویید حسودی میکنید ...! پس خودتان بگویید ما چه کار کنیم؟»
یک وبلاگنویس هم با اینکه از ساختن این جوکها و رواجش دلخور است؛ اما مينویسد: «شاید حق با بچههاي نسل جدید باشد. شاید شریعتی حرف جدیدی برای آنها ندارد. شاید همه دلخوشیهاي ما درآن روزها بیخود بود...» دیگری مينویسد: «گیر بیخود ندهید جوکهایی با محتوای شریعتی الان مد شده هر بار چیزی مد ميشود و طرفدار پیدا کند بلافاصله در اینترنت پخش ميشود و در شبکههاي اجتماعی صفحه و گروه پیدا میکند. خب شریعتی زیاد حرف زده است درباره همه چیز و همهکس، حرفهای خوبی هم زده است. حالا چه اشکال دارد اگر برخی حرفهایش دستمایه جوک قرار گیرد؟»
یک حرکت سازماندهی شده
در کنار اینها اما به صفحاتی هم برخورد ميکنید که بعد از رواج جوکها و در پاسخ به هجویهها به وجود آمدهاند با عنوانهایی چون «تحریم جوکهاي دکتر شریعتی و شخصیتهاي برجسته» یا صرفا «تحریم جوکهای دکتر شریعتی». این صفحات اما هنوز نوپاهستند و تعداد دوستدارانشان اندک.در پست یا عنوان آغازین یکی از این صفحات آمده است: «جدیدا مد شده هر جفنگ و مزخرفی به دهن هرکس ميآید یک «دکتر شریعتی» به آن ميچسباند
. نمیدانم اسم نسل پرادعای خودمان دهه شصتیها را چی بگذارم (به کسی بر نخورد لطفا). نسلی طلبکار از عالم و آدم که وقتی پای منافع خودش پیش ميآید پشت پا میزند به همه آن چیزهایی که به خاطرش مدعی بوده و سینه سپر ميکرده است.
حتی حاضر نیست برای یک لحظه هم که شده به حرفی که میزند یا کاری که میکند فکر کند که شاید، گاهی، روزی، لحظهاي ممکن است خیلی هوشمندانه و مرموزانه از نقطه ضعفش برای زیر سوال بردن تمام خواستههاش و آرمان هاش طوری استفاده کنند که خودش هم به ریش خودش بخندد. این نسل که به این راحتی شخصیتهاي مورد احترام خودش را به سخره میگیرد، اصلا نمیتواند نسل سرنوشت ساز و آیندهسازی باشد» در صفحه دیگری با عنوان «من جوک با درون مایه علی شریعتی نميفرستم» مسول صفحه طی نوشتهاي به علتیابی پدیده تمسخرو جوکسازی برای شریعتی پرداخته.
او معتقد است این حرکت ناپسند از آنجا شروع شد که تعدادی از دوستان بدون آگاهی و البته به خاطر علاقه به دکتر شریعتی شروع به پخش جملاتی بدون ذکر منبع از دکتر شریعتی نمودند، «این نوع جملات سخیف و زننده که بی شک حاصل فکر بیمار دشمنان دکتر علی شریعتی است نمیتواند ذرهاي به شخصیت ادبی، سیاسی و انسانی ایشان ضرری برساند، آنچه آسیب ميبیند فرهنگ ماست...»
یک نفر هم در همین صفحه نوشته است: «با تشکر از حرکت بسیار به جایی که انجام دادید... ولی من فکر ميکنم این حرکت سازماندهی شده و برنامهریزی شده از طرف عدهاي است و خیلی بعید است که حرکتی به این شکل اتفاقی و خودجوش بوده باشد.» نویسنده یک وبلاگ هم شاکی است از اینکه: «زمانی وقتی میخواستیم یک پیامک دلنشین برای دوستی بفرستیم سراغ گفتههاي دکتر شریعتی ميرفتیم. وقتی کسی دلش گرفته بودو نیاز به راهنمایی و کمک داشت از حرفهای دکتر شریعتی استفاده ميکردیم؛ اما حالا آنها را جوک کردهایم برای هم ميفرستیم و باهم ميخندیم.
ما کم جوک قومیتی داریم حالا هم که جدیدا برای دکتر شریعتی جوک میسازند. کسی که مهمترین دغدغه زندگیاش همین مردم بودند لااقل برای باورهای دیروز، امروز و فردای خودمان ارزش قائل باشیم.» ب
از درپای نوشتهاي در تارنمای دیگری ميخوانیم «شریعتی دوست دارد بخندی؛ ولی نه به دیگران نه به ارزشها نه به قومیتها نه به مشاهیر چقدر ما بیبها شدیم ..».
«دکتر شریعتی دستمایه طنز نیست» هم عنوان مطلبي است كه «ميرزاعلي آیتاللهی» چندی قبل در صفحه شخصي خود درخبرآنلاین نوشته است. او با اشاره به اینک شریعتی مجبور بود به طور همزمان در سه جبهه عليه رژیم پهلوی، مارکسیستها و التقاطیون مذهبی و متحجرین و انجمن حجتیه مبارزه کند، مينویسد: «از همان زمان کینه دکترشریعتی به دل هر سه گروه یادشده ماند و در دانشگاهها شاهد تخریب بیامان شخصیت این بزرگوار بودیم..... من فکر میکنم هیچگاه دشمنان دکتر شریعتی از مبارزه با او منصرف نشدند و اینک سالها پس از رحلت این دانشمند گرانمایه باز هم سعی خواهند کرد با تخریب شخصیت و اندیشههای او گذشته محوشده خود را احیا کنند و رنگ و لعابی تازه ببخشند.
آیتاللهی با اشاره به اینکه عدهای از مردم ما در طنزپردازی ید طولایی دارند و آن را از نان شب واجبتر میدانند، مينویسد: «مدتی به قوم لر و ترک میپردازند و روزگاری اصفهانی و شیرازی و...... ولی اگر روزی فقط در مورد یک قوم هجوم شدید لطیفه و جوک آغاز شود آن روزیست که باید اندیشید چه کاسهای زیر نیمکاسه است......اینک هجوم وسیع در مورد دکتر شریعتی و اینکه نام این بزرگوار دستمایه لطیفههای بیمایه و بیمحتوا قرار گرفته، نگرانکننده است و از دو حالت خارج نیست. یا اینکه پشت پرده این کار فکر و اندیشهای وجود دارد و ستاد فرماندهی تشکیل شده و جوک میسازد و پیامک میدهد و دراین میان اکثریت هم با غفلت و مسامحه دنبالهرو این جریان شدهاند یا اینکه بدون هیچ پیشینه فکری و به دنبال یک مزاح فردی این حرکت آغاز شده و ادامه یافته است؛ درصورتی که فرضیه اول درست باشد جای تاسف و حساسیت بیشتری وجود دارد و در غیر این صورت توجه به فرهنگ عمومی ضرورت خود را نشان میدهد. در هر صورت باید بدانیم سخنان دکتر شریعتی جمله به جمله با فکر و اندیشه بوده و پرمغز و بامعناست ولو اینکه مورد نقد یا اشتباه باشد.»
محمد قائد، روزنامهنگار هم در یادداشتی که ماه گذشته در سایت خود منتشر کرده این پرسش را مطرح میکند که: «چرا جماعت ناگهان به سخنران فقید بند کردهاند، پیله کردهاند یا گیر دادهاند؟ و از سوی دیگر هواداران «دکتر» در ستایشش مطالبی در اینترنت هوا کردهاند یا به چاپ دادهاند، تقریبا همه چنان پرشور که گویی سخنرانیهایش تازه ایراد شده؟»
قائد مردد مانده که کدامیک علت است و کدامیک معلول؟: «آن مضمون کوککردنها واکنشی است به تجدید غلیان شور مریدان؟ یا این هوراکشیدنها برای مقابله با لطیفههای تندوتیز است؟» و در نهایت به این ميرسد که: «درهرحال، ستایشهای انشاوار مریدان وقتی با مطایبههای هجوآمیز طاعنان همزمان شود نتیجه شاید این باشد که شمار خوانندگان بالقوه مطالب سخنران فقید را کم و کمتر کند.
میگویند اثر کلاسیک یعنی کتابی که درباره آن بسیار حرف بزنند اما کمتر کسی مایل باشد بخواند. حالا اگر آدمی مشهور موضوع لطیفههایی شود بیشتر خواننده پیدا میکند؟ خواننده جدید را متون باقیمانده از سخنران فقید احتمال دارد کسل کند در حالی که بعضی از لطیفهها او را به پوزخند یا حتی قهقهه بیندازد.»
تصویر آخر
سراغ موزه خانه شریعتی رفتم تاگپی با مسوولان موزه و بازدیدکنندگان بزنم به خصوص نظرشان را درباره همین جوکها جویا شوم؛ اما با برخورد عجیب و غریب متصدی موزه روبهرو شدم که اجازه گفتوگو با بازدیدکنندگان را به من در مکان موزه نداد. بعد هم به دنبال حبس کردنم در ساختمان موزه بود تا جلو خروج یادداشتهایی را که برداشته بودم، بگیرد..!!
مهسا جزینی/دنیای اقتصاد
اگر فرد عادی که مخالف کمی هم ندارد بخواهیم معصوم وار مطرح کنیم نتیجه ای جز این نخواهد داشت
ایشان بیشتر یک خطیب بودند تا ایدئولوگ.
حالا تو چته که اینطوری دفاع می کنی؟
درود بر دكتر شريعتي.من اصلا كتاب نمي خوندم،ولي از اون وقت كه با افكار دكتر شريعتي آشنا شدم،عاشق خوندن كتاب هاي اين بزرگوار شدم.واقعا مرد بزرگي هستن.
به شما هم(درهرسني كه هستيد)خوندن آثار
اين استاد عزيز روپيشنهاد مي كنم.
ممنون خانم جزینی..
منم بابت این موضوع خیلی ناراحتم..