جايي همين نزديكي
پارسینه: نام ديگر دشت هويج دشت گُرچال است. گرچال كلمهاي است تركيبي از گر و چال. گر يا آگر در گويش ايرانيان باستان به معناي آتش است. هنوز در ميان بعضي افراد گر گرفتن اصطلاح رايجي به شمار ميرود. چال نيز به معناي جايگاه است. اهالي اين منطقه معتقدند كه اين اين منطقه را جايگاه آتش يا آتشدان ميناميدهاند. بعضي محققان بر اين عقيدهاند كه اين نامگذاري به علت گرمتر بودن اين دشت نسبت به قلههاي اطراف آن است.
پارسینه/ سعید کیایی : اولش براي من سخت بود كه به فاصلهي يكي - دو ساعت از تهران، به جايي برسم كه آرزو كنم كلبهاي چوبي در آن داشته باشم و باقي عمرم را در آن بگذرانم. صداي رود و زلالي آب و نرم نرمكِ گذر نسيم، تمام صداهاي چند كيلومتر آن طرفتر را جايي پنهان كرده بود كه انگار هيچ وقت نبودهاند. 2400متر ارتفاع از سطح درياي آزاد، نسبت به ارتفاعات بسيار ديگري كه در كشور خودمان هست، ارتفاع زيادي نيست، اما اينجا، در اين ارتفاع به ظاهر آشنا و نزديك، ناگهان از پس سنگهاي پيچ در پيچ به سرزميني ميرسي كه بهت و سكوت برايت به ارمغان ميآورد.
براي رسيدن به دشت هويج دو راه وجود دارد. يكي آنكه بعد از گذر از لشكرك و لواسان و افجه مسير پنج كيلومتري را با خودرو پشت سر بگذاري و به سرزمين عجايت برسي و ديگر اينكه بعد از افجه هشت كيلومتر را به سمت شمال شرق بروي و از كوچه باغها و طبعتِ - هنوز - بكر اين منطقه استفاده كني. من مسير دوم را انتخاب كردم. و حالا كنار دفترچه يادداشت سفرهايم نوشتهام «براي صعود زمستاني، تجهيزات كامل». راستش به من گفته بودند اين روزها هم آنجا سراسر برفي است. اما آنقدر نبود كه خيال ميكردم.
سفر به دشت هويج به نظر من سفري يك روزه نبايد باشد. من و همسفرانم در اين سفر توانستيم تا خود دشت هويج برويم و نشد از ديدنيهايي كه در نزديكي و حتي همجوار اين دشت قرار دارد بهرهاي ببريم.
در شمال اين دشت درهاي قرار دارد كه به آن درهي افجه ميگويند. از تصاويري كه در جستجوها از آنجا ديدهايم برميآيد كه این دره در فصول مختلف سال مورد توجه گردشگران محلي قرار دارد. حتي اين مسير مورد توجه كوهنوردانی كه از آن مسیرها برای صعود به قلههای آتشكده، ساكا، یخچال و مهرچال استفاده میكنند نيز هست؛ تا آنجا كه در قديم از اين مسير تا دشت لار سفر، اهالي و جستجوگران، سفر ميكردهاند. اينطور كه در يادداشتهايي قديمي از اهالي و كساني كه به آنجا سفر كردهاند برميآيد، بسياري براي شكار نيز به اين مناطق سفر ميكردهاند.
در دورهي صفوي به دليل سفرهاي متعددي كه به آنجا ميشده است كاروانسرايي سر راه ساخته شده كه امروز آن را سوی ديگر دیواره صخرهای كوه كه در انتهای دره واقع شده است ميتوان ديد.
در سفرنامهها آمده است، «در امتداد این مسیر آبشار پسچویك در فاصله 5/1 كیلومتری شمال شرقی روستا و در منطقه یال كوه كه مشرف به دشت هویج است، قرار دارد.
این آبشار حدود 15 متر ارتفاع داشته و اطراف آن پوشیده از درختهای افرا است. آبشار زیبای موآب كه در سینهكش قله ساكا و قبل از دشت هویج واقع شده است نیز در حدود 180 متر ارتفاع دارد و بجز اواخر تابستان كه تا حدی آرام و كمآب به نظر میرسد در سایر فصول پرآب و خروشان است.» البته در سفري كه ما به آنجا داشتيم در اين محل آبشار پر آبي نديديم. اما ردي از حضور اين آبشار به چشم ميخورد.
نام ديگر دشت هويج دشت گُرچال است. گرچال كلمهاي است تركيبي از گر و چال. گر يا آگر در گويش ايرانيان باستان به معناي آتش است. هنوز در ميان بعضي افراد گر گرفتن اصطلاح رايجي به شمار ميرود. چال نيز به معناي جايگاه است. اهالي اين منطقه معتقدند كه اين اين منطقه را جايگاه آتش يا آتشدان ميناميدهاند. بعضي محققان بر اين عقيدهاند كه اين نامگذاري به علت گرمتر بودن اين دشت نسبت به قلههاي اطراف آن است. البته روايت ديگري هم هست. در اين روايت كه آن را منسوب به شاهنامهي فردوسي هم ميدانند فرانك پس از مرگ همسرش آبتين، براي فرار از دست او فريدون، پسرش را در اين دشت به دست دشتبان ميسپرد.
براي رسيدن به دشت هويج دو راه وجود دارد. يكي آنكه بعد از گذر از لشكرك و لواسان و افجه مسير پنج كيلومتري را با خودرو پشت سر بگذاري و به سرزمين عجايت برسي و ديگر اينكه بعد از افجه هشت كيلومتر را به سمت شمال شرق بروي و از كوچه باغها و طبعتِ - هنوز - بكر اين منطقه استفاده كني. من مسير دوم را انتخاب كردم. و حالا كنار دفترچه يادداشت سفرهايم نوشتهام «براي صعود زمستاني، تجهيزات كامل». راستش به من گفته بودند اين روزها هم آنجا سراسر برفي است. اما آنقدر نبود كه خيال ميكردم.
سفر به دشت هويج به نظر من سفري يك روزه نبايد باشد. من و همسفرانم در اين سفر توانستيم تا خود دشت هويج برويم و نشد از ديدنيهايي كه در نزديكي و حتي همجوار اين دشت قرار دارد بهرهاي ببريم.
در شمال اين دشت درهاي قرار دارد كه به آن درهي افجه ميگويند. از تصاويري كه در جستجوها از آنجا ديدهايم برميآيد كه این دره در فصول مختلف سال مورد توجه گردشگران محلي قرار دارد. حتي اين مسير مورد توجه كوهنوردانی كه از آن مسیرها برای صعود به قلههای آتشكده، ساكا، یخچال و مهرچال استفاده میكنند نيز هست؛ تا آنجا كه در قديم از اين مسير تا دشت لار سفر، اهالي و جستجوگران، سفر ميكردهاند. اينطور كه در يادداشتهايي قديمي از اهالي و كساني كه به آنجا سفر كردهاند برميآيد، بسياري براي شكار نيز به اين مناطق سفر ميكردهاند.
در دورهي صفوي به دليل سفرهاي متعددي كه به آنجا ميشده است كاروانسرايي سر راه ساخته شده كه امروز آن را سوی ديگر دیواره صخرهای كوه كه در انتهای دره واقع شده است ميتوان ديد.
در سفرنامهها آمده است، «در امتداد این مسیر آبشار پسچویك در فاصله 5/1 كیلومتری شمال شرقی روستا و در منطقه یال كوه كه مشرف به دشت هویج است، قرار دارد.
این آبشار حدود 15 متر ارتفاع داشته و اطراف آن پوشیده از درختهای افرا است. آبشار زیبای موآب كه در سینهكش قله ساكا و قبل از دشت هویج واقع شده است نیز در حدود 180 متر ارتفاع دارد و بجز اواخر تابستان كه تا حدی آرام و كمآب به نظر میرسد در سایر فصول پرآب و خروشان است.» البته در سفري كه ما به آنجا داشتيم در اين محل آبشار پر آبي نديديم. اما ردي از حضور اين آبشار به چشم ميخورد.
نام ديگر دشت هويج دشت گُرچال است. گرچال كلمهاي است تركيبي از گر و چال. گر يا آگر در گويش ايرانيان باستان به معناي آتش است. هنوز در ميان بعضي افراد گر گرفتن اصطلاح رايجي به شمار ميرود. چال نيز به معناي جايگاه است. اهالي اين منطقه معتقدند كه اين اين منطقه را جايگاه آتش يا آتشدان ميناميدهاند. بعضي محققان بر اين عقيدهاند كه اين نامگذاري به علت گرمتر بودن اين دشت نسبت به قلههاي اطراف آن است. البته روايت ديگري هم هست. در اين روايت كه آن را منسوب به شاهنامهي فردوسي هم ميدانند فرانك پس از مرگ همسرش آبتين، براي فرار از دست او فريدون، پسرش را در اين دشت به دست دشتبان ميسپرد.
Dorod bar to va etelaat va akshaye fogholade, merci
آفرین بر این همه عکس های هنرمندانه،
خیلی زیباست