گوناگون

کاپیتان استقلال کیست؟

پارسینه: داستان فقط مربوط به یک رنگ خاص نیست، مشت نمونه خروار است. کسی به دل نگیرد این حرف ها را و لطفا انگ تعصب به نگارنده زده نشود. بحث درد یک جامعه است، همه باشگاه ها عضو خانواده فوتبال ایران هستند و نمی توان نقطه ضعفی غیر فنی را تنها مختص به یک رنگ دانست.

کسی به دل نگیرد این حرف ها را و لطفا انگ تعصب به نگارنده زده نشود. بحث درد یک جامعه است، همه باشگاه ها عضو خانواده فوتبال ایران هستند و نمی توان نقطه ضعفی غیر فنی را تنها مختص به یک رنگ دانست.

داستان فقط مربوط به یک رنگ خاص نیست، مشت نمونه خروار است. کسی به دل نگیرد این حرف ها را و لطفا انگ تعصب به نگارنده زده نشود. بحث درد یک جامعه است، همه باشگاه ها عضو خانواده فوتبال ایران هستند و نمی توان نقطه ضعفی غیر فنی را تنها مختص به یک رنگ دانست.

سالها است كه سخن از بين المللي شدن مي گوئيم و از حرفه اي بودن تعريف كرديم اما در ساده ترين مسائل هم قادر نيستيم كه بين المللي باشيم . نگاهي به حوادث اخير بيافكنيم؛ قصه كاپيتاني در استقلال بايد تا اين اندازه مهم باشد؟! جواد نکونام تا همین چند وقت پیش در حرفه ای ترین لیگ دنیا توپ می زده است، مهدی رحمتی شماره یک فوتبال ایران و بدون شک بهترین سنگربان حال حاضر فوتبال ایران است. واقعا خنده دار است وقتی قضایا را از بیرون نگاه می کنیم.

اشتباه نكنيد، معتقديم بازوبند كاپيتانی آن طور که امیر قلعه نوعی گفته يك تكه پارچه نيست بلکه نشان كاپيتاني مفهوم رهبري مي دهد. يعني كسي كه قادر به رهبري گروهي باشد و اين رهبر بايد تاثير گذار باشد و توجه كند و تصميم گيري صحيحي داشته باشد و تحمل خود را بالاتر از هم نگاه دارد. حالا آيا اين ويژگي هاي را در ميان مدعيان كاپيتاني در استقلال ديده ايم؟!

يك كاپيتان بين المللي خوب چه كسي است؟ براي بيان مثال نگاهي به رهبران موفق چند سال اخير فوتبال جهان يعني مرداني چون كاسياس و ژاوي و پويول و مي اندازيم. اين رهبران نشانه هاي رهبري را كه ذكر كرديم به خوبي دارند. آنها تيمهاي خود را به خوبي رهبري مي كنند. بعنوان مثال كاسياس مشكل بزرگي كه با مورينيو دارد در اين نكته است كه روابط خوبي با بارسلونائي‌هائي چون ژاوي و پويول و ... دارد و اين مسئله به مذاق مورينيوی مغرور خوشايند نيست كه گويا پديده " پرتغالي ها" ما در مورد او هم صدق مي كند كه مي انديشند مركز جهان هستند.

كاسياس خونسرد است. با او رفتار بدي مي كنند اما روي نيمكت مي نشيند و در طول سالهاي طولاني بازي خود هيچگاه دنبال حاشيه نبوده است و كم فروشي نكرده و منافع خودش را بر منافع تيمي ترجيح نداده است، و از همه مهمتر او يك برند موفقيت است او در وجه داخلي يعني در لا ليگا و چه در بعد جهاني تيم ملي اسپانيا عامل موفقيت بوده است.

در فوتبال ما چه كاپيتان موفقي در سالهاي اخير مي توانيم بيابيم كه اين چنين بوده باشند؟ مرداني چون نكونام و يا فرهاد مجيدي و يا رحمتي چنين رفتارهائي داشته اند؟ شايد مقايسه بي دليلي باشد كه كاسياس را با مردان فوتبال آماتور حرفه اي نما مقايسه كنيم، پس به معيار هاي خود باز مي گرديم در فوتبال ما كاپيتان هاي ما چه كساني بوده اند؟ چه معيار هائي داشته اند؟ بر خلاف نظر علي فتح الله زاده كه معتقد است مكتبي در استقلال نیست(هرچند وی چند ماه پیش معتقد به وجود مکتب حجازی در استقلال بود و قلعه نوعی را جزو این مکتب دانست) بايد بگوئيم كه فوتبال ما و تيمهائي چون استقلال امروز و تاج ديروز و پرسپوليس امروز و شاهين ديروز و پاس ديروز و كيان و دارائي و عقاب و ... مكتب دارند و براي اثبات اين معيارها به سخنان حسن آقا حبيبي اشاره دارم كه مي گويد؛ "در روزگار ما تيمها و بازيكنان با هم قسم نامه امضا مي كردند". خود حسن آقا پس از اختلاف با تيم شاهين دكتر اكرامي نمي توانست به تيم تاج منتقل شود زيرا بايد تكليف قسم نامه او مشخص مي شد.

اما در فوتبال امروزي به راحتي تيم را ترك مي كنند و حتي اعلام مي كنند دوست ندارند كه براي اين تيم بازي كنند علي رغم اين كه مخارج بي دليلي را برتيمي تحميل كردند. فرهاد مجيدي تيم را به يك باره ترك مي كند به قطر مي رود و يا نكونام مجاني از اوساسونا جدا مي شود اما اعلام مي كند باشگاه بايد به او چند صد هزار يورو در ازاي رضايتنامه از اوساسونا بپردازد آيا اين گونه افكار شايسته كاپيتاني است؟ رحمتي چند بار در هنگامي كه قرار داد داشته ناز كرده كه از تيم مي رود و اين مسائل فقط مختص استقلال نيست و يا حسن آقا حبيبي مي گويد؛ "در تيم پاس تا ۸ كاپيتان پشت سر هم معلوم بود" اين معيارها در تيمهاي ما وجود دارد فرهاد مجيدي مي گويد؛ "خودم بازوبند كاپيتاني را به بازو جوان ترين بستم" آيا اين روش معناي مديريت مي دهد؟ و يا جواد نكونام بي اين كه سابقه استقلالي شدن داشته باشد به صرف اين كه كاپيتان تيم ملي است خواهان كاپيتاني در استقلال بوده است؟!

مي پرسيم چرا اين قصه براي علي دائي رشد كرده در فوتبال مدرن آلمان نبوده كه حاضر نشد در حضور يحيي گل محمدي و پيرواني در پرسپوليس و يا صادقي در سايپا اين كار را بكند؟ از سوي ديگر گوئي يادمان رفته است كه رهبري در تيم با زور و اجبار حاضل نمي شود بلكه عامل توافقي و حتي در خيلي از وقتها انتخابي و يا حتي انتصابي است و به بازيكني ربط ندارد كه بخواهد به زور كاپيتان شود كه نمونه آن كاپيتاني پاتريك اورا در منچستر يونايتد در زماني است كه گيگز و اسكولز همچنان در تيم هستند.

بيائيم نگاهي به الگوهاي كاپيتاني خودمان يعني مرداني چون علي جباري و ناصر حجازي و حسن حبيبي و پرويز دهداري و علي دائي و کریم باقری ... و يا نمونه هاي خارجي چون توتي و رائول گونزالس و فرناندو هيرو و پويول و كاسياس و بكن بائر و كرايوف و بابي مور و... بياندازيم و بيانديشيم كه اگر كاپيتاني بايد بر اساس منطق و رهبري باشد، شايد خيلي از صداهاي امروز بايد خاموش مي شد!

منبع: افکار نیوز

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار