گوناگون

جوابیه عبدالرضا داوری به سایت رجانیوز :سخن ما با آیت الله مصباح یزدی چیست؟

شبکه ایران: سایت رجانیوز، چندی قبل با انتشار مطلبی، عبدالرضا داوری از فعالان سیاسی طرفدار گفتمان دکتر احمدی نژاد و مهندس مشایی را مورد حمله قرار داده، این سایت اما بخش اعظمی از جوابیه داوری را سانسور کرده است. متن کامل و سانسور نشده این جوابیه را می خوانید:


بسمه تعالی

مدیریت محترم سایت رجانیوز
با سلام این جوابیه در پاسخ به مطلبی که تحت عنوان «از تئوریسین خشونت تا تمجید در مناظره ها و بازگشت به تئوری منحرفین» به تحلیل مواضع اینجانب در قبال آیت الله مصباح یزدی پرداخته اید و با عبارت «نان به نرخ روز خوری» اینجانب را نواخته اید نگاشته شده و وفق ماده 23 قانون مطبوعات جهت درج در سایت رجا نیوز ارسال می گردد:



بسم الله الرحمن الرحیم
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَى مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ(سوره مبارکه حجرات آیه 6)
اى کسانى که ایمان آورده‏اید، اگر دروغگویى برون شده از فرمان خداى ، به شما خبرى آورد ، نیک بررسى کنید تا مبادا نادانسته به مردمى آسیب رسانید، و آنگاه بر آنچه کردید پشیمان گردید



از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف رب



این روزها به تجربه دریافته ام که شبکه ای سازمان یافته بر آن است چنان هزینه دفاع از دولت را بالا ببرد تا کسی جرات نکند زبان بگشاید یا قلم به دست گیرد و از احمدی نژاد و مشایی دفاع نماید و اگر کسی چنین کرد و از خطوط قرمز آقایان عبور نمود، چنان آتشی بر سرش می ریزند که عبرت سایرین شود.شاید اگر رسانه ای غیر از رجانیوز به اتهام «نان به نرخ روز خوری» متصفم کرده بود اهمیتی نمی دادم و آن را برای ذخیره آخرت خود لحاظ می کردم اما این اتهام از «رجانیوز» که مدیرانش به تفصیل مرا می شناسند و روزها و هفته ها در کنار یکدیگر برای دفاع از گفتمان امام و انقلاب گفته بودیم و نوشته بودیم و «رجانیوز» را محلی برای انتشار متن دهها یادداشت،سخنرانی و مناظره این حقیر قرار داده بودند ، بسیار برایم عجیب آمد و با خود گفتم چرا موضوع دفاع اینجانب از احمدی نژاد و مشایی اینچنین برعزیزان رجانیوز گران آمده که دچار نسیان شده اند و خود را به کشفی بزرگ نائل دیده اند و ارشمیدس وار در فضای مجازی دویده اند و فریاد «یافتم یافتم» را برای کشف بزرگ «یک مدافع نان به نرخ روز خور جریان انحرافی» سر داده اند؟

کیست که نداند «رجانیوز» ، حدود 4 سال و در حساس ترین شرایط کشور ، صفحات مهمترین تحلیلها و مقالات خود را به همین «نان به نرخ روز خور جدیدالمکشوف» اختصاص داده بود! چه شده است «رجا نیوز» ی که ماهها در جلسات تحلیلی خود این حقیر را قدر می دانست و بر صدر می نشاند ، ناگهان از خوابی گران برخواسته و مرجع کارشناسی خود را «نان به نرخ روز خور» و صاحب «تحلیلهای آبکی» می نامد؟

براستی این چه منطقی است که اگر کسی مطابق میل و خط و ربطمان سخن بگوید استاد و کارشناس برجسته و … است واگرهمان فرد مطابق میلمان نگوید و ننویسد، نان به نرخ روز خور و صاحب تحلیلهای آبکی و جعلی است! کاش حداقل اعتبار رسانه خود را پاس می داشتیم و مختصر عقلی هم برای مخاطبان خود قائل می شدیم. براستی چه کسی نان به نرخ روز خور است؟
این روزها که هرگاه در دفاع از اندیشه مهندس مشایی نوشتم و بلافاصله به تهمتی نواخته شدم ، دریافته ام که برای حضور در این عرصه باید دائما شهادتین بر لب باشد تا به ارتداد و خروج از دین آلوده نشوی و کارنامه اعمالت را نیز دائما در جیب نگاه داری که به همدستی با جواسیس خارجی و مفسدان داخلی متهم نشوی. متاسفانه مخالفان احمدی نژاد و مشایی ، از هر گروه و دسته ای که باشند ، در یک شیوه مشترکند؛ پس از هر مقاله و مصاحبه ای که در دفاع از مهندس مشایی نوشته یا گفته می شود،به جای آنکه به نقد و بررسی آنچه نوشته و گفته می شود بپردازند ، پرونده سازی و فحاشی را آغاز می کنند و به طرفه العینی این توصیه مبارک مولای متقیان حضرت علی (ع) را به کناری می نهند که « انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال» .



اما سخن ما با حضرت آیت الله مصباح یزدی چیست؟
یکی از مهمترین دامهایی که همواره در مقابل انقلابها و نهضتهای توحیدی قرار دارد ، دوگانه انگاری ها و دوقطبی سازی های کاذبی است که با طراحی پیچیده به سوژه سازی های فرعی و شکاف افکنی های کاذب در بدنه اجتماعی می پردازند تا موضوع اصلی انقلاب و نهضت را از دستور کار خارج سازند. چند نمونه عینی و تاریخی از این دو قطبی سازی کاذب را می توان چنین فهرست کرد:


-کشف حجاب طاهره قره العین(نماد بهاییت) که در آستانه انقلاب مشروطه برای انحراف اذهان از موضوع اصلی عدالتخواهی به سمت مبحث فرعی زنان
-بزرگ نمایی حزب توده برای انحراف اذهان از مبارزه با استعمار انگلیس به سمت احساس خطر از حاکمیت کمونیسم
- بزرگ نمایی موضوع بهاییت در سالهای پس از کودتای 28 مرداد 32 با هدف انحراف اذهان از مقابله با استبداد و استعمار حاکم در رژیم پهلوی
-بزرگنمایی موضوع مارکسیسم از سوی ساواک در دهه 50 با هدف رو در رو قرار دادن انقلابیون مسلمان با مارکسیستها
-پردازش پروژه شریعتی ستیزی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با هدف رو در رو قرار دادن انقلابیون مسلمان
-پردازش تضاد دموکراسی خواهی - اقتدار گرایی در سالهای پس از دوم خرداد با هدف پوشاندن تضاد اصلی ملت با سیاستهای اقتصادی دولت سازندگی و اصلاحات
-پردازش تضاد انحراف - حزب الله پس از یوم الله 9 دی 88 برای پنهان سازی حامیان پیدا و پنهان فتنه


اینها نمونه ای از تلاشهای دشمن برای سوژه سازی های فرعی و شکاف افکنی های کاذب در بدنه اجتماعی کشورمان بوده اند.

اگر از یک سو مشی امام خمینی(ره) را در موضوع اولویت نداشتن مقابله با بهاییت در سالهای پیش از انقلاب و ضرورت پرهیز از «شریعتی ستیزی» در نظر بگیریم و از سوی دیگر شیوه مقام معظم رهبری را در ابداع واژه «مردمسالاری دینی» به منظور مقابله با شکاف افکنی تجدیدنظرطلبان حول دوقطبی دمکراسی خواهی-اقتدار گرایی در سالهای میانی دهه 70 و نیز فرعی خواندن موضوعات حاشیه ای علیه دولت دهم را بررسی کنیم در می یابیم که یکی از مهمترین کارکردهای رهبری انقلاب اسلامی ایران در پنجاه سال اخیر(چه در دوره رهبری اول و چه در دوره رهبری دوم) ، ممانعت از حرکت جامعه در مسیر تضادهای کاذب و بزرگنمایی این قبیل شکافهاست و این کمترین معتقد است که راهبرد ولایی پرهیز از دوقطبی سازی های کاذب ، در برخی مقاطع تاریخی کمتر مورد توجه حضرت آیت الله مصباح یزدی قرار داشته است و انتقاد دیروز و امروز اینجانب به ایشان نیز در همین تحلیل ریشه دارد که در بندهای زیر مجددا توضیح می دهم.

البته لازم است در همین جا بر این نکته تاکید نمایم که همه مباحث طرح شده در این انتقادات ، سوالات یک شاگرد کوچک از استادی بزرگ است و هرگاه کسانی بخواهند با غرض ورزی های سیاسی ، شان حضرت آیت الله مصباح یزدی را مورد هجمه قرار دهند در شمار نخستین کسانی خواهم بود که با آنان مقابله خواهم کرد. کمااینکه در سال 87 و زمانیکه سیدعلی اکبر محتشمی پور با بکارگیری لفظ توهین آمیز «فرقه مصباحیه» حرمت شکنی علیه حضرت آیت الله مصباح یزدی را رواج داد، در یکی از سرمقاله های روزنامه کیهان با عنوان «مصباح مطهر» نوشتم که توهینهایی از این دست ادامه راه گروهک فرقان علیه استاد شهید مرتضی مطهری است.



الف-انتقاد اول : اصرار حضرت آیت الله مصباح یزدی بر «شریعتی ستیزی» در دوران اوج مبارزه با رژیم پهلوی:
حضرت آیت الله مصباح یزدی در اوج گیری مبارزات علیه رژیم پهلوی ، مقابله با اندیشه های دکتر علی شریعتی را در دستور کار خود قرار می دهد و «شریعتی ستیزی» ایشان به ایجاد درگیری و دوقطبی هواداران و مخالفان شریعتی در مدرسه حقانی(محل تدریس ایشان) منجر می شود که با دخالت آیت الله شهید دکتر بهشتی و انتقاد آن شهید والامقام از شیوه حضرت آیت الله مصباح یزدی ، ایشان مدرسه حقانی را به حالت قهر ترک گفته و به «موسسه در راه حق» نقل مکان می کنند.

شرح این واقعه را به نقل از سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی مرور نمایید:«نقددهای جدی آیتالله مصباح بر پارهای از اندیشهها و تفکرات دکتر شریعتی اولین چالش فکری - سیاسی ایشان با بسیاری از گروهها و شخصیتها بود؛ چالشی که در یک سوی آن آیتالله مصباح و سوی دیگر آن بسیاری از شخصیتهای موجه و بزرگ انقلاب قرار داشتند…شهید بهشتی، آیت الله خامنه ای، آیت الله هاشمی رفسنجانی، آیت الله طالقانی و برخی دیگر از بزرگان انقلاب نیز گر چه غالبا به اشتباهات مهم دکتر معترف بودند، اما در نوع برخورد با اندیشههای او روشی متفاوت را برگزیدند.

این اختلاف روش تا حدی بود که روابط گرم و صمیمی آیت الله مصباح با برخی از این بزرگان را برای مدتی به سردی متمایل ساخت. شهید بهشتی از نزدیکترین دوستان آیتالله مصباح بود که همکاریهای بسیار گسترده و دامنهداری را سامان داده بودند. آخرین همکاری مصباح با شهید بهشتی به ادارهی مدرسهی حقانی ارتباط پیدا میکرد؛ مدرسهی علمیهای که طرح نوین آن محصول اندیشهی مترقی شهید بهشتی بود و مدیریت اجرایی آن را شهید قدوسی بر عهده داشت و از همکاری آیتالله جنتی و آیتالله مصباح در هئیت مدیره بهره میبرد.

نفوذ اندیشه های شریعتی در این مدرسه با واکنش آیت الله مصباح مواجه شد و همین امر دو جبهه را در میان طلاب مدرسهی حقانی شکل داد: گروهی مخالف سرسخت شریعتی و گروهی دیگر دوستدار و حامی جدی او شدند. مشاجرات این دو گروه حتی گاهی موجب بروز بداخلاقیهایی میان آنها میشد تا حدی که شهید بهشتی در سخنانی در جمع طلاب این مدرسه از مشاجرات میان هر دو گروه از طلاب به شدت انتقاد کرد. شهید بهشتی در عین حال روش آیت الله مصباح را در نقد شریعتی نپسندید و بر برخی از مواضع ایشان خرده گرفت، ولی آیتالله مصباح که مخالفت با اندیشههای شریعتی را تکلیف شرعی خود میدانست و از وضعیت موجود مدرسه ناراحت بود، تصمیم گرفت تا از ادامهی همکاری با آن مدرسه استعفا دهد. استعفای آیت الله مصباح نه تنها جو متشنج مدرسه را آرام نکرد، بلکه بر شدت اختلافات افزود. هیئت مدیره نیز تصمیم گرفت برای کنترل جو مدرسه شش نفر از موافقان و شش نفر از مخالفان سرسخت شریعتی را از مدرسه اخراج کند. با اجرای این تصمیم هیجده نفر دیگر از مخالفان دکتر خواستار بازگشت دوستان خود به مدرسه شدند و اعلام کردند که در صورت عدم برگشت دوستانشان به مدرسه به جمع شش نفرهی آنها خواهند پیوست، اما هیئت مدیره همچنان بر اخراج آنها اصرار ورزید و بدین ترتیب 18 نفر دیگر از مدرسه بیرون رفتند و حلقهی اولیهی شاگردان مصباح شکل گرفت…امام خمینی که در آن مقطع طرح هر مسئلهای جز مبارزه با شاه و تشکیل حکومت اسلامی را انحراف از مسیر انقلاب میدانست، با ارسال پیامی به ایران خواستار پایان دادن به مباحث اختلافبرانگیزی چون کتاب "شهید جاوید" و "مسئلهی علی شریعتی" شد و بدین گونه آتش اختلافات برای مدتی فرو نشست. »
منبع: https://www.irdc.ir/fa/content/3587/print.aspx


همانگونه که ملاحظه کردید سایت رسمی مرکز اسناد انقلاب اسلامی که اتفاقا به لحاظ گرایش فکری و سیاسی نزدیکترین گرایش موجود به حضرت آیت الله مصباح یزدی است ، با استناد به نظر حضرت امام خمینی(ره) ، پی گیری مباحث اختلاف انگیز نظیر «شریعتی ستیزی» از سوی حضرت آیت الله مصباح یزدی و همفکرانشان را «انحراف از مسیر انقلاب» دانسته و موضع ایشان را کاملا مخالف با «شخصیتهای موجه و بزرگ انقلاب» معرفی می کند. علاوه بر انتقادات حضرت امام خمینی(ره) از پروژه «شریعتی ستیزی» حضرت آیت الله مصباح یزدی و یارانشان ، حضرت آیت الله خامنه ای نیز پروژه «شریعتی ستیزی» در سالهای پیش از انقلاب را «بی ثمر و زیان بخش» توصیف می کنند .

به بخشی سخنان حضرت آیتالله خامنهای که در سال 1359 و به مناسبت سالگرد فوت دکتر شریعتی در مسجد اعظم قم، بیان شده دقت فرمایید:«در سال 50 و 51 احساسات ضد شریعتی و احساسات شریعتیگرایان در اوج تخاصم بود و اینجا و آنجا بحثها و قلمزدنهای بیثمر و احیاناً زیانبخش و گفتن و شنیدنهای بیفرجام پایان ناپذیر وقت عزیز جامعه و ما و انقلاب ما را میگرفت.»
حضرت آیت الله خامنه ای در ادامه همین سخنرانی صراحتا پروژه «شریعتی ستیزی» که متاسفانه از سوی حضرت آیت الله مصباح یزدی و یارانشان با جدیت دنبال می شد را نقشه دشمنان انقلاب اسلامی و ساواک معرفی کرده و می گویند:«دشمن در آن وقت خوب فهمید که به کجا تکیه کند. نقشه اختلاف افکنی و در این نقشه دشمن یک جانبه بازی نکرد بلکه دو جانبه بازی کرد. از دو طرف دو جناح و دو جبهه را به جان هم انداخت. کسانی را به بهانه اشتباهات شریعتی آنچنان برانگیخته کرد که حاضر شدند بگویند این حتی دین ندارد، سنی بودن پیشکش چون چیز خیلی کمی بود، معتقد به الله و معتقد به نبوت هم نیست. متقابلاً عدهای را وادار میکردند که بیایند به مردم و جوانها بگویند بفرمائید اسلام یعنی این، مسلمانها یعنی این، روحانیت یعنی این، تبلیغ اسلامی حوزه علمیه یعنی این که این اندیشهها و این آرمانها و این هدفها و این سوز و این گداز را بیدینی میداند، و این بازی گرفت و به طور فاجعهآمیزی هم گرفت و آن کسانی که در این میانه می ایستادند و به دو طرف هشدار میدادند، به یک طرف میگفتند بابا برای اشتباهات کوچک، برای خطاها و لغزشهای قابل اغماض، اصالتها و ارزشهای بزرگ را فراموش نکنید و به قول خود شریعتی مجازات را به قدر گناه بدهید و نه بیشتر، او خودش هم میگفت من اشتباهاتی دارم، اما مجازاتی که بعضی از آقایان برای من در نظر میگیرند صد برابر بزرگتر از اشتباه من است. اگر صد برابر بزرگتر نبوده ده برابر بزرگتر بود و به این طرف بگویند موضع عکس العملی انفعالی پیدا نکنید. آن کسی که به نام حوزه علمیه کتاب مینویسد سر تا پا فحش، به دلیل فحاشیاش جزء حوزه علمیه نیست. حوزه علمیه جای عالمانه سخن گفتن است و نه عامیانه تهمت و افتراء و فحشآمیز. این عدهای که این وسط را گرفته بودند اتفاقاً از دو طرف میخوردند. عدهای به اینها میگفتند روشنفکرزده و عدهای میگفتند مرتجع و این دلیل آن بود که نقشه سازمان امنیت خیلی خوب گرفته بود.
و در سوی دیگر انتقاد تبدیل شد به فحاشی و این اختلاف به دو حرکت شدید متخاصم مبدل شد و بعد از آن همه کوشش و تلاش که توانسته بود روحانیت و جوان را کنار هم قرار بدهد این دو بتدریج با هم قهر میکردند و از هم رو برمیگرداندند. خوشبختانه انقلاب اسلامی ایران اوجش، اشتغال بزرگش، همه این ناصافیها و قشرها و ناهنجاریها را ذوب کرد و از بین برد.»
حضرت آیت الله خامنه ای در همین سخنرانی و برخلاف بینش و منش مجریان پروژه «شریعتی ستیزی» ، به معرفی مرحوم دکتر علی شریعتی پرداخته و راجع به وی چنین می گویند:«شریعتی آن کسی بود که نقطه التقاء روشنفکری اسلامی و جریانهای روشنفکری قبل قرار گرفت. لذا حق بزرگی به گردن اندیشه روشن بینانه و روشنفکرانه اسلامی دارد.به قول آقایان «آنتی تز» جریان روشنفکری ضد اسلامی دقیقاً شریعتی بود. من پیش از خیلی از کسانی که بعدها با پارهای از اشتباهات دکتر آشنا شده بودند به خاطر انس و آشنایی و صمیمیت و رفاقت، نقطههای اشتباه را در اندیشه او مشاهده و لمس میکردم، گاهی هم با هم بحث میکردیم، اما میدیدم که او چه میکند، لمس میکردم که او چه هنر بزرگی دارد به کار میبرد، نمای خارجی اسلام در دید طبقات تحصیلکرده و روشنفکر در آن روز یک نمای ضد روشنبینی بود. درست است که در سال 42 و 43 و چند سال بعد از آن، به واسطه مقاومت عظیمی که مردم به پشتگرمی و اتکاء حوزه علمیه کردند، نظرها نسبت به اسلام تا حدود زیادی واقعبینانه شد، اما این معنایش این نبود که اسلام مبارز است، اسلام مقاوم است، اسلام ضدظلم است، معنایش این نبود که اسلام ما را به پرواز بینهایتی، به سوی اندیشههای ناگشوده فکری و مقدس و انسانی و شریف سوق میدهد، این کار شریعتی بود، شریعتی توانست نسل جوان را یکجا و دربست به طرف مذهب و ایمان مذهبی بکشاند. این کار را او به طبیعت خود میکرد، تصنعی در این کار نداشت، طبیعتاً اینطوری بود، او خودش یک چنین ایمانی داشت، او خودش یک چنین دید روشنی به اسلام داشت و به همین دلیل بود که آنچه از او میتراوید این فکر و این منش را ترویج میکرد. بعد از بلوغ شریعتی در عرصه روشنفکری و بر منبر روشنفکری اسلامی بسیار بودند کسانی که معلمان شریعتی بودند، اما کشف نشده بودند، ولی کشف شدند، شریعتی به خود من بارها میگفت که من مرید مطهری هستم، مطهری را استاد خودش میدانست و ستایشی که او از مطهری میکرد، ستایش یک آشنا به شخصیت عظیم و پیچیده و پرقوام مطهری بود، اما مطهری در سایه و یا در پرتو حسنظن و اقبالی که جوان روشنبین روشنفکر و نسل تحصیل کرده به اسلام پیدا کرده بود شناخته شد. قبلاً مطهری را همکارها و همدرسها و شاگردهایش فقط میشناختند، طلوع مطهری در آفاقی شد که آن افاق را از لحاظ جو کلی، کوششهای شریعتی به وجود آورده بود و یا در آن سهم بسیار بزرگی داشت. البته ارج و ارزش فیلسوف متفکر پرمغزی مثل مطهری در جای خود روشن و واضح است. »
منبع:روزنامه جمهوری اسلامی، 4 تیر 1359، ص 12



ب-انتقاد دوم : اصرار حضرت آیت الله مصباح یزدی بر مقابله با مفهوم مردمسالاری دینی:
پس از دوم خرداد 76 ، یکی از شگردهای جریان تجدیدنظرطلب که به حمایت پنهان برخی صاحب منصبان مصلحت گرا نیز مستظهر بودند، ایجاد دوقطبی کاذب دمکراسی خواهی - اقتدارگرایی بود و دائما در گزاره های خود بر طبل حاکمیت دوگانه (تضاد نهادهای انتخابی و انتصابی) به عنوان محصول شکاف دمکراسی خواهی - اقتدارگرایی می کوفتند .

حضرت آیت الله خامنه ای در همان زمان برای دور کردن کنشگران سیاسی از شکاف کاذب دمکراسی خواهی - اقتدارگرایی ، گزاره «مردمسالاری دینی» را ابداع و ترویج نمودند تا از گسترش و تعمیق شکاف کاذبی که تجدیدنظرطلبان در برابر مسیر انقلاب اسلامی می گستراندند ، جلوگیری به عمل آید.ابداع گزاره های مرتبط با "مردمسالاری دینی" از سوی حضرت آیت الله خامنه ای و تلاش برای ورود این واژه به ادبیات سیاسی ایران و تبدیل آن به گفتمان رایج, تلاشی هدفمند و آگاهانه از جانب مقام معظم رهبری بود که در شرایطی خاص و با هدف مقابله با دوگانه انگاری کاذب دمکراسی خواهی-اقتدارگرایی طراحی گردید .

ایشان در توضیح واژه «مردمسالاری دینی» اظهار داشتند: «اصل مردم سالاری دینی بر نقش تعیین کننده مردم در سرنوشت سیاسی و حکومت در چارچوب مبانی اسلام تآکید می کند که برگرفته از آموزه های مترقی اسلام درباره حقوق ملتُ کنترل قدرتُ نظارت بر حاکمان و مشارکت مردم است. این اصل مهم و بنیادین با دموکراسی سازگار است.»
منبع:https://derang90.blogfa.com/post-71.aspx


مع الاسف تلاشهای حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین مردمسالاری دینی به منظور مقابله با دوگانه انگاری کاذب دمکراسی خواهی-اقتدارگرایی ، هیچگاه مورد عنایت حضرت آیت الله مصباح یزدی قرار نگرفته و ایشان با نظریات خاص خود در حوزه مردمسالاری دینی چنان سخن می گفتند که همواره بیانات ایشان مورد استناد تجدیدنظرطلبان برای اثبات تضاد مردمسالاری با حکومت دینی قرار می گرفت.در همین رابطه به بخشی از سخنان حضرت آیت الله مصباح یزدی که با عنوان «دمکراسی رهاورد باطل سقیفه» بیان شده ، توجه فرمایید:«گروه طراحان سقیفه، اولین کسانی بودند که بنای دموکراسی اسلامی را گذاشتند و گفتند: این مردم هستند که باید برای پیغمبر(صلی الله علیه وآله) جانشین تعیین کنند. عده ای گمان می کنند که دموکراسی ارمغان غرب برای ما است؛ اما این مسأله ابتکار امروز نیست، بلکه ارمغان شوم طراحان سقیفه است که گفتند مردم باید حکومت را تعیین کنند! پیغمبر(صلی الله علیه وآله) فرمود: خدا علی(علیه السلام) را تعیین کرده، آنها گفتند: ما می خواهیم خودمان حاکم تعیین کنیم! به این ترتیب، اساس «دموکراسی» در سقیفه گذاشته شد.»
منبع:https://www.kayhannews.ir/891219/8.htm#other801


علاوه بر این موضوع یکی از انتقاداتی که در همان ایام متوجه حضرت آیت الله مصباح یزدی بود شیوه مجادله و طرح موضوع از سوی ایشان بود.
در همین رابطه به سخنان آقای دکتر امیرحسین ترکش دوز از فعالین جبهه عدالتخواه و مدیر سایت احیاء توجه فرمایید:« انتقادی که در سالهای اخیر به حق متوجه استاد مصباح بود، از این زاویه صورت می پذیرفت که چرا یک مدرس خبره و مصنف عالیقدر علوم عقلی و شخصیتی که عمر پربار خود را مصروف باریک اندیشیهای نظری کرده است در حوزه" سیاست عملی" در قامت یک" خطیب" ظاهر میشود که بسیاری از پیچیدگیها در فهم دین و نیز در عرصه واقعی سیاست را در قالب گزارههای انشایی فاکتور میگیرد.»
منبع: https://ehyaa.net/?p=472


همین شیوه خطابه گرایانه حضرت آیت الله مصباح یزدی در مواجهه با تجدیدنظرطلبان ، موجد فضایی می شد تا تجدیدنظرطلبان بتوانند مستندات بیشتری را برای عدم سازگاری حکومت دینی با مردمسالاری وطبیعتا تعمیق شکاف دمکراسی خواهی-اقتدارگرایی ارائه نمایند.مقایسه این شیوه برخورد حضرت آیت الله مصباح یزدی با شیوه ای که استاد شهید مرتضی مطهری در قبال جریانهای منحرفی چون فرقان در پیش گرفتند نشان می دهد که شیوه حضرت آیت الله مصباح یزدی از تطابق کامل با شیوه استاد مطهری برخوردار نیست.

ج- انتقاد سوم : اصرار حضرت آیت الله مصباح یزدی بر منحرف نمایاندن دولت احمدی نژاد:
در شرایطی که بر اساس اسناد و شواهد معتبر می توان نشان داد که از فروردین 1389 تاکنون ، آبشخور پروژه منحرف خواندن یاران احمدی نژاد و بنی صدریزاسیون رییس جمهور از سایت رسمی آقای اکبر هاشمی رفسنجانی سیراب شده است و دوگانه انگاری کاذب انحراف - حزب الله هم در همین بستر ریشه دوانده است ، مع الاسف حضرت آیت الله مصباح یزدی و بسیاری دیگر از چهره های ارزشمند انقلاب ، گزاره های کاذب عملیات فریب جریانهای وابسته گرا برای منحرف نمایی دولت دهم را به عنوان گزاره های واقعی پذیرفته و دائما در مواضع خود تضاد انحراف-حزب الله را تقویت نموده اند ، آنهم در شرایطی که رهبر معظم انقلاب در نهان و آشکار همواره دست هادی و حامی خود را پشت دولت دهم نهاده و هرگونه انحراف «رویکردی» و «عملکردی» در دولت دهم را نسبت به دولت نهم نفی کرده اند و در همین رابطه فرموده اند:« در جمعبندى نقاط قوّت و نقاط ضعف، وقتى ما نگاه میکنیم، ترجیح را به نقاط قوّت میدهیم … یک بخش دیگر از این نقاط قوّتى که به نظر من روى آن باید تکیه کرد، مسئلهى برجسته شدن ارزشهای انقلاب است. در این سالهائى که دولت نهم و دولت دهم بر سر کار بودند تا امروز، گفتمان انقلاب و ارزشهاىانقلاب و چیزهائى که امام به آن توصیه میکردند و ما آنها را از انقلاب آموختیم، خوشبختانه کاملاً برجسته شده: مسئلهى سادهزیستى مسئولان، استکبارستیزی، افتخار به انقلابیگرى. یک دورهاى بر ما گذشت که اسم انقلاب و انقلابیگرى و اینها به انزوا افتاده بود؛ سعى میکردند به عنوان یک ارزش منفى یا ضد ارزش، از این چیزها یاد کنند؛ مقاله مینوشتند، حرف میزدند، گفته میشد. امروز خوشبختانه اینجور نیست، درست بعکس است؛ گرایش عمومى مردم و مسئولان کشور به حرکت انقلابى، جهتگیرى انقلابى، ارزشهاى انقلابى و مبانى انقلاب است. این را توجه داشته باشید که یکى از عوامل گرایش مردم به دولت، همین هاست؛ یعنى مردم به این ارزشها اهمیت میدهند. مسئلهى دعوت به عدالت، مسئلهى سادهزیستى، دور بودن مسئولان از تجمل؛ اینها خیلى چیزهاى مهمى است.»
منبع: https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=20831


در شرایطی که حضرت آیت الله خامنه ای به صراحت از برجسته شدن ارزشهای انقلاب در دوران حاکمیت دولت دهم (که بیش از دوسال است زیر ضربه اتهام انحراف قرار دارد) سخن گفته اند ، حضرت آیت الله مصباح یزدی جریان حاکم بر دولت دهم را مشابه تشکیلات فراماسونری و شدیدترین خطر از صدر اسلام تا کنون معرفی نموده اند. به نمونه هایی از مواضع حضرت آیت الله مصباح یزدی که در توصیف جریان حاکم بر دولت بیان شده است ، توجه فرمایید:
«خطری که من احساس میکنم شدیدترین خطری است که تا به حال اسلام را تهدید کرده است و آن هم از سوی نفوذیهایی است که در بین خودیها در حال رشد هستند ... امروزه در درون جامعه ما تشکیلاتی فراماسونری در حال شکل گرفتن است ... جای تعجب نخواهد بود اگر برخی از کسانی که امروز دم از رهبری میزنند و از یاران رهبری هستند، فردا فتنه بزرگتری را به وجود آورند»
(24 فروردین 1390)
«در چند سال اخیر، چنین احساسی پیش آمده که خطری پیچیده نسبت به اساس فکری جامعه در حال شکلگرفتن است و شیطان تمام تجربیات وحیلههای خود را به کار گرفته تا طرز فکری انحرافی را در جامعه القاء کند ... هدف این تفکر انحرافی آن است که در آینده این تصور القا شود که تمام فعالیتها، طرحها و خدمات انجامشده در این چند سال از جانب یک نفر منحرف بوده و او بزرگترین استراتژیست عالم است و هر کاری که انجام دادهایم از او الهام گرفتهایم و بنابراین او باید رئیسجمهور آینده شود و کشور را اداره کند ... نوک پیکان جریان انحرافی به طرف اسلام و ارزشهای اسلامی نشانه رفته است»
(29 اردیبهشت 1390)
« ... اگر همه این سخنان (مواضع جریان انحرافی) فقط در حرف خلاصه میشد، امکان داشت آنها را حرفهایی دیوانهوار به حساب آوریم، اما به دست گرفتن گلوگاههای اقتصادی و پروژههای عظیم اقتصادی کشور، ایجاد شبکه عظیم سیاسی در وزارتخانهها، استانداریها و نهادهای دولتی و خصوصی، سفرهای خارجی و ارتباط معنادار با شخصیتهای خارجی، تفسیرهای معنادار از قیام مسلمانان در شمال آفریقا (بیداری انسانی)، سوق دادن هدفها به سوی انگیزههای ملی و تضعیف جایگاه ولیفقیه، همه و همه ما را به این نتیجه میرساند که این حرکتها نمیتواند فقط به خاطر رئیسجمهور شدن و قدرت باشد، بلکه هدف از بین بردن اسلام و ارزشهای اسلامی است.»
(8 خرداد 1390)
منبع:https://www.fardanews.com/fa/news/199459/تضاد-گفتمانی-پایداری-درباره-جریان-انحرافی
سوال اینجانب از محضر حضرت آیت الله مصباح یزدی این بود که این قبیل سخنان در «فراماسونر خواندن تشکیلات نزدیک به دولت» و «استفاده از امکانات عظیم دولت با هدف از بین بردن اسلام و ارزشهای اسلامی» ، چگونه با بیانات حضرت آیت الله خامنه ای که زنده شدن ارزشهای انقلاب را میوه درخت دولتهای نهم و دهم می نامند ، قابل جمع است؟ آیا سخنان مقام معظم رهبری حجتی آشکار و پاسخی کافی برای امحاء دوقطبی کاذب انحراف-حزب الله نیست؟
در پایان امیدوارم گفتگوهایی از این دست موجب رشد آگاهی و ارتقاء بصیرت عامه باشد تا بتوان در فضایی آکنده از عدالت ، منطق ، انصاف ، ادب و اخلاق به تحلیل شرایط عمومی کشور بپردازیم و همواره این آیه شریفه را نیز در ذهن خود مرور نماییم:
وَلاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ(سوره مائده، آیه8)
دشمنى گروهى نباید سبب شود که عدالت را رعایت ننمایید. عدالت را پیشه سازید که آن به تقوا نزدیکتر است و از خدا بترسید زیرا که خداوند به آنچه انجام مى‏دهید، آگاه است.



عبدالرضا داوری
22 شهریور 1391

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار