گوناگون

نشست دانشجویان حزب‌اللهی: نه به کارآفرینی سرمایه‌داری رسیدیم نه تأمین نیازهای اساسی در کمونیسم

تریبون مستضعفین نوشت:

مقام معظم رهبری در چهارمین روز ماه مبارک رمضان در دیدار کارگزاران نظام بار دیگر بر اهمیت اقتصاد مقاومتی تاکید کرده و در ذیل آن فرمودند: «مردمى کردن اقتصاد، جزو الزامات اقتصاد مقاومتى است.» پیرامون بیانات ایشان در باب مردمی کردن اقتصاد، نشستی با حضور محمدصادق شهبازی، روح الله ایزدخواه، سیدسعید منجم‌زاده، مسعود براتی و مهدی خوجگی در باب مردمی کردن اقتصاد برگزار شد.

در ابتدای این نشست محمد صادق شهبازی دبیر اسبق جنبش عدالتخواه دانشجویی به ۴ الگو تغییر اجتماعی در علوم اجتماعی اشاره کرد:

۱. الگوی تغییر از بالا (سیاست گذاری از بالا): که در آن بدون توجه به مردم و دیگر لایه های اجتماعی در پی تغییر هستند. مانند الگوی آتاتورک، رضا شاه، ببیسمارک.
۲. الگوی تغییر از پایین؛ که در آن از طریق انقلاب های اجتماعی و برهم زدن ساختارهای اجتماعی در پی تغییرند مانند الگوی انقلاب‌های کمونیستی.
۳. الگوی تغییر از وسط (پارلمانتاریستی) از طریق تغییر نهادهای جامعه مدنی و قوانین به دنبال ایجاد تغییر هستند.
۴. الگوی تغییر سه جانبه (کشورهای اسکاندیناوی) که در سالهای اخیر غرب به آن رسیده یعنی تغییر از بالا، وسط (پارلمانتاریستی) و پایین (جامعه مدنی) را همزمان دنبال می کنند.

شهبازی بعد از شرح این چهار الگو به تبیین الگوی جمهوری اسلامی پرداخت. او الگوی امت و امامت (الگوی جمهوری اسلامی) را شبیه الگوی چهارم علوم اجتماعی دانست.

وی در ادامه به پنج ویژگی که برای انقلاب اسلامی قائل بود پرداخت:

۱. فکری و فرهنگی بودن انقلاب اسلامی
۲. مردمی بودن؛ دخالت بخش های مختلف مردم نه طبقاتی و حزبی و مذهبی
۳. رابطه مردم با سیستم اداره کشور(رهبری) یا همان رابطه امت و امامت
۴. قدرت انقلاب اسلامی در نفی نظام سلطه جهانی
۵. ساختار اجتماعی خاص انقلاب اسلامی که خانواده محور بوده لذا شکل گیری، پیشرفت، ادامه و حتی مناسبت‌های سالیانه‌اش بر همین محور است.

شهبازی با بیان اینکه ما با عنصر دوم کار داریم گفت: این عنصر شیوه‌ی انقلاب را شکل داده و باعث شده مدل انقلاب ما بسیاری از نظریات علوم اجتماعی و ارتباطات را عوض کند. مثل مقاومت رسانه‌های ضعیف در برابر رسانه‌های قوی (انقلاب کاسِتی). همین عنصر بود که یکسری از وقایع و نهادهای اول انقلاب را شکل داد مانند: تسخیر لانه جاسوسی، جهاد سازندگی و سازمان بسیج مستضعفین. بعد از آن برهه ما این حضور مردم را سیستماتیک و نهادینه نکردیم. به جز برخی ازعرصه‌های خاص مانند حمایت مردم از اصل نظام، فتنه، مناسبت‌های سالیانه جمهوری اسلامی (سخنرانی‌ها، نماز جمعه های رهبری، راهپیمایی‌ها) و انتخابات که عرصه‌های حضور مردم اند.

شهبازی در پایان تاکید کرد الان لازم است ما این حضور را به عرصه‌های دیگر هم بسط دهیم.

روح الله ایزدخواه کارشناس مسائل اقتصاد و سیاست‌های صنعتی در ادامه این نشست با اشاره به سخنی از مقام معظم رهبری مبنی بر اینکه سرمایه مردم و مدیریت مردم باید اقتصاد را بر دوش بگیرد و دولت پشتیبانی کند، گفت: تا الان آنچه که فهم شده سرمایه مردم است ولی مدیریت مردم تبیین نشده است. مردمی شدن اقتصاد جنبه وسیع‌تری نسبت به حضور مردم دارد مثلا می‌توان خصوصی‌سازی، کارهای خیریه‌ای، کمیته‌ای و… را حضور مردم دانست یعنی حضور مردم صرفاً به صورت مشارکت. اما وقتی می گوییم مردمی کردن اقتصاد یعنی از سخت‌افزار تا نرم‌افزار، از راس تا پایین، از کل تا جزء به دست مردم باشد. این با مشارکت مردم که سال‌ها مطرح است و ادبیات علمی هم برایش زیاد تولید شده است و همچنین با خصوصی‌سازی خیلی تفاوت دارد؛ زیرا خصوصی‌سازی یعنی شما اجازه بدهید سرمایه مردم وارد بشود (در سطح بنگاه)، مشارکت مردم کمی از این وسیع‌تر است.

ایزدخواه بعد از اشاره‌ای به تاریخ اوایل انقلاب بیان داشت: جنبه‌هایی از مشارکت مردم در اوایل پیروزی انقلاب مثلاً در نهضت سواد آموزی و توزیع نفت بود. اما از زمانی که جهاد سازندگی به صورت نهاد، وارد اقتصاد شد و قرار شد کار هایی را که نکردیم انجام دهد، ما یک الگوی مردمی شدن اقتصاد را تجربه کردیم. البته تنها در حوزه‌های خاصی مثل توسعه روستایی و مهندسی جنگ نه در صنعت یا خدمات.

سید سعید منجم‌زاده از کارشناسان معاونت علمی ریاست جمهوری در تعریف مردمی شدنِ اقتصاد، توجه به بستر مطرح شدن این بحث را مهم دانست. ایشان در تبیین این بستر بیان داشت: ما در دهه چهارم انقلاب هستیم و سیاست‌های خصوصی سازی سال‌هاست در کشور ما پیاده می شود. پیش از آن هم با سیاست های دولتی کردن اقتصاد مواجه بودیم. امروز بسیاری از شرکت‌های دولتی ما واگذار شده اند و در اختیار شرکت ها، هولدینگ‌های شبه‌خصوصی یا نهادهای عمومی غیردولتی قرار گرفته اند و الان ما با یک بخش نسبتاً نحیف خصوصی مواجه هستیم.

منجم زاده ادامه داد: منظور رهبری از مطرح کردن این بحث مشارکت هر چه بیشتر مردم در فضاهای تولیدی است. الان عموم مردم دغدغه ورود به تولید را ندارند و با نگاه‌های ملی‌گرایی و مذهب‌گرایی اوایل انقلاب هم فاصله گرفته ایم. ایشان همچنین هشدار دادند که در مردمی کردن اقتصاد، اقتصاد را باید به عنوان اقتصادی پویا و رقابتی در نظر بگیریم.

مسعود براتی از اعضای شبکه تحلیل‌گران تکنولوژی ایران(ایتان) مردمی کردن اقتصاد را شامل دو بعدِ اقتصادی و فرهنگی دانست. در بعد اقتصادی تامین سرمایه، اجرای پروژه‌ها و از این قبیل امور توسط مردم مطرح می‌شود. در بعد فرهنگی نیز این مهم است که مردم اقتصاد مملکتشان را از خودشان دانسته و نسبت به آن حساسیت داشته باشند؛ یعنی برایشان مهم باشد کاری که انجام می‌دهند برای اقتصاد کشورشان مفید است یا باعث رونق یک اقتصاد دیگر می شود.

براتی به گره خوردن عدالت اجتماعی با مردمی کردن اقتصاد اشاره کرد و تأکید کرد که خصوصی کردن اقتصاد را نباید با مردمی کردن آن اشتباه بگیریم. بخش خصوصی بخشی است که سرمایه و توانمندی‌هایی دارد لذا فضایی برای حضور در اقتصاد در اختیارش قرار داده می‌شود. اما مردمی کردن با توزیع ثروت و عدالت اجتماعی ارتباط پیدا می کند. در مردمی کردن اقتصاد مردم باید در حوزه‌هایی وارد شوند که ثروت‌زاست و این ثروت بین اقشار مردم توزیع می‌شود.

دبیر سابق جنبش عدالتخواه دانشجویی در بحث سرمایه گذاری به تفاوت بین سرمایه‌ی مردم و سرمایه‌ای که بخش خصوصی دارد اشاره کرد و گفت: این گونه که مردم در بانک سرمایه بگذارند و بانک آن سرمایه‌ها را به بخش خصوصی وام داده و یک سود ثابتی هم به مردم بدهد به عدالت اجتماعی نزدیک نیست.

وی تأکید کرد: اقتصاد اسلامی اقتصادی تولید محور است.

براتی در جواب به انتقادی که اقتصاد سرمایه‌سالار آمریکا را نیز در همین چارچوب تولیدمحور می‌داند گفت: اقتصاد آمریکا تولید محور نیست. آخرین تحلیلی که در باب بحران اقتصادی در ۲۰۰۸ بود بیان می کرد که اقتصاد آمریکا در حال حرکت از یک اقتصاد تولیدی به اقتصاد اعتباری است.

ایزدخواه نیز در توضیح لزوم تولیدمحور بودن اقتصاد گفت: دو بحث را باید از هم تفکیک کنیم یکی شکل اقتصاد و دیگری محتوای آن را. آنجایی که درباره ی محتوا بحث می‌کنیم تولیدمحور یا سرمایه محور مطرح می شود. سرمایه داری هم دو نوع است یکی سرمایه‌داری صنعتی (ژاپن) یکی هم تجاری (انگلیس) که مبتنی بر بورس‌بازی و ابزارهای مالی است. اقتصاد اسلامی تولیدمحور است در برابر سرمایه‌محور، تجارت محور یا بازرگانی‌محور نه در برابر عدالت‌محور. اقتصاد تولیدی است یعنی مثل ژاپن بر مبنای تولید می‌چرخد. ممکن است اقتصادی بر مبنای دلالی بچرخد مثل جاده ابریشم (ایران قدیم). مردمی کردن اقتصاد بیشتر ناظر بر شکل اقتصاد است. ما سه شکل داریم: بنگاههای بزرگ مثل ژاپن، بنگاههای کوچک که مردم بتوانند در آن وارد شوند و اقتصاد مهاجری مانند سنگاپور که با سرمایه خارجی می چرخد.

وی با اشاره به بُعد دیگر اقتصاد -علاوه بر شکل و محتوا- که بعد ارزشی آن است گفت: اقتصاد اسلامی غایتش عدالت، شکلش مردمی و محتوایش تولیدی است.

این کارشناس اقتصادی افزود: رهبری درباره تولید و مصرف بحث کرده اند ولی توزیع را هنوز مطرح نکرده اند. بحث چهارمی هم در اقتصاد وجود دارد به نام مدیریت توسعه، که چیدمان سه‌تای دیگر را مشخص می‌کند.

ایزدخواه در ادامه نشست به تبیین و بسط مدل مدیریت جهادی در جهاد سازندگی پرداخت و گفت: تاریخچه علم مدیریت را که برسی می کنیم؛ ۲۰۰ سال پیش، از مدیریت علمی و تیلوری شروع کردند که مدیریت نظامی بوده و همه چیز دقیق بود.ب عد دیدند انسان جایگاهی ندارد لذا به مدیریت انسانی تغییر یافت؛ آمدند جلوتر به مدیریت مشارکتی رسیدند. سپس به این نتیجه رسیدند که انسان محور است و لذا تبدیل به مدیریت کارآفرین شد و در نهایت هم مدیریت دانش بنیان. مدیریت ما که مدیریت جهادی بود همه این وجوه را در خودش داشت.

وی با انتقاد از سیاست‌های اقتصادی بعد از جنگ گفت: بعد جنگ نه به سمت اقتصاد غرب که سرمایه دارِ کارآفرین باشد رفتیم نه به سمتی که مردم محور توسعه باشند. بلکه به سمت سرمایه‌سالاری متکی به بوروکراسی دولتی رفتیم. نه توانستیم به آن اندک پیشرفتی که سرمایه داری داشت برسیم و نه آنچه که در کمونیسم رخ داده بود یعنی تامین نیازهای اساسی برای مردم را محقق کنیم. و همچنین نتوانستیم به مدیریت نهادی آن‌طور که در اروپا و اسکاندیناوی(نوعی سوسیالیزم) رخ داده بود برسیم. یعنی نتوانستیم مدل‌هایی که در اقتصاد غیراسلامی رخ داده بود و مشکل را به گونه‌ای مسکنی حل کرده بود -مثل بنگاه‌های کارآفرین، بازارهای کارا- ایجاد کنیم، بلکه ملغمه ای درست کردیم و مردم را هم صرفاً مصرف‌کننده محسوب کردیم در حالی که امام مردم را مستقیم مخاطب قرار می‌داد، مثلا در جهاد سازندگی امام مردم را مخاطب قرار می‌دهد نه قشر خاصی را. بعد از جنگ صرفا از رفاه و مصرف صحبت شد؛ انگار مردم فقط باید بهشان رسیدگی شود. چه کسی رسیدگی کند؟ یک جماعت اقل بوروکرات. با چه ابزاری؟ سرمایه‌سالاری و در جاهایی هم مدیریت خشک دستوری.

ایزدخواه ادامه داد: بعد از جنگ، جریان استحاله برای زدودن اقتصاد مردمی گفتند مدیریت جهادی صرفاً یک روحیه است نه مدل. این در حالی بود که مدیریت جهادی یک سازماندهی بوده و تمام فاکتورهای مدیریت (رهبری، سازماندهی، منابع انسانی، بودجه ریزی و کنترل) را داشت. اما آنها به یک روحیه تقلیلش دادند. اگر فقط روحیه بود چرا قبل و بعدش که این روحیه بود دستاوردهای جهاد ادامه نیافت؟

وی با اشاره به خلاء وجود نهاد در اقتصاد گفت: جهاد یک نهاد بود. ما الان تشکل و ابزارها را داریم، شرکت تعاونی داریم، بهترین قوانین تعاونی را که قابل رقابت با دنیاست داریم، ولی نهادی (نه سازمان) که مدیریت کند نداریم.

ایزدخواه در پاسخ به این انتقاد که مدل جهاد در حال حاضر جواب نمی‌دهد چرا که در اقتصاد باید با پارامترهای کارایی و سود برنامه‌ریزی کنیم گفت: جهاد تجربه‌ی سودآوری موفقی هم داشت. در احیای راضی کشاورزی، یکی از سخت ترین کارهای کشاورزی تجربه‌ی موفقی داشت. الان احیای اراضی ۲۰ سال یکی از آرزوهای دولت است. در پنج سال برنامه چهارم نهایت ۱۰۰ هزار هکتار احیا شد. در حالی که ۱۸ میلیون هکتار آماده‌ی احیا است. جهاد در سال ۶۰ به وسیله مردم این کار را انجام می داد.

وی در پایان در انتقاد به این تفکر که عده‌ای جهادی بودن را در جدایی از دولت می دانند گفت: جهادی بودن کنار گذاشتن دولت نیست بلکه به‌کارگیری ظرفیت‌های دولت و مردم است.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار