میدان اعدام: از «قاپوق» تا چوبه دار
همشهری سرنخ/شماره 132/ولی الله خلیلی:
میدان اعدام برای بیشتر تهرانیها، مخصوصا تهرانیهایی که سن و سالی از آنها گذشته اسم آشنایی است؛ میدانی قدیمی در یکی از جنوبیترین محلات تهران که سرگذشت شنیدنیای دارد؛ میدانی که سالها از آن برای گردنزنی و به دار آویختن مجرمان خطرناک استفاده میشد و به همین دلیل به محلی برای تجمع مردم تبدیل شده بود. اما با گذشت زمان این میدان تاریخی هم بالاخره رنگ آرامش را دید و با تغییر نام به میدانی معمولی، شبیه دیگر میادین پایتخت شد.
یکی از پنج میدان اصلی تهران در زمان قاجار، میدانی خارج از حصار شهر بود با کاربری خاص که تنها در زمانهای معین گروهی از مردم برای تماشای مراسم گردنزنی در آن جمع میشدند و بعد از تمام شدن مراسم، همه برای ادامه زندگی و کار به شهر برمیگشتند.
نمایش و اجرای حکم گردنزنی افراد در این میدان باعث شده بود تا نام این میدان «پاقاپوق» گذاشته شود. چراکه در زمانهای گذشته «قاپوق» وسیلهای بود چوبی یا فلزی که افراد قبل از گردن زدن به آن بسته میشدند تا در زمان اجرای حکم و بریده شدن گردنشان تکان نخورند. در وسط این میدان هم قاپوقی چوبی وجود داشت که افراد قبل از اجرای حکم به آن بسته میشدند.
میدان فضایی بود خاکی که در وسط آن تپهای وجود داشت که روی آن ستون گرد آجری کوتاهی ساخته بودند برای اجرای حکم. روی این ستون آجری قاپوق قرار داده میشد و بعد از بستن بدن مجرمان به قاپوق مردم در پای تپه میایستادند به تماشا و به همین دلیل هم میدان را «پا قاپوق» مینامیدند نه «قاپوق».
با امضای سند مشروطیت توسط مظفرالدین شاه و پیروزی انقلاب مشروطه میدان پاقاپوق تهران هم دستخوش تحولات گوناگون شد. انقلابیون که گردنزنی را وحشیگری میدانستند با تصویب قانونی گردنزنی را ممنوع کردند و از آن به بعد انجام اعدام بوسیله داروتیرباران در ایران جای گردن زنی را گرفت.
با تصویب این قانون کاربری میدان خارج از شهر قاپوق هم که کمکم با بزرگتر شدن تهران جایی در جنوب شهر برای خود پیدا میکرد، تغییر یافت و این بار به جای تماشای مراسم گردنزنی، مردم برای تماشای به دار آویختن افراد و اعدام آنها در این میدان جمع میشدند. نام میدان همزمان با عوض شدن مدل کاربری آن به اعدام تغییر پیدا کرد.
پس از این تغییر، تپه خاکی وسط میدان تخریب شد و قاپوق میان میدان برداشته و به جای اینها تختگاهی دیواردار ساخته شد که روی آن تیرک چوبی و طناب دار جای گرفته بود. اما همه این تغییرات باعث نشد تا میدان، تماشاچیان خود را از دست بدهد. حکم مرگ اجرا میشد فقط تغییراتی در نحوه اجرا پیش آمده بود و قاپوق وتیغه گردن زدن جای خود را به طناب و چوبه دار داده بودند.
البته با گسترش خانهها و مغازههای شهر و به خصوص وسیع شدن بازار تهران از اواخر دوران قاجار «میدان اعدام» در داخل شهر قرار گرفته بود بنابراین انجام حکم اعدام و وسایل اجرای حکم مثل چوبه دار کمکم از این میدان برچیده شد و به محل باغشاه تقاطع خیابان سپه منتقل شد. بعد از این، میدان اعدام به دلیل وجود دروازه محمدیه که در سال آخر پادشاهی محمدشاه قاجار در سال 1263 هجری قمری در نزدیکی این میدان ساخته شده بود به «میدان محمدیه »تغییر نام پیدا کرد، نامی که هنوز هم این میدان به آن نام خوانده میشود.
با این حال هنوز هم هستند کسانی که وقتی میخواهند آدرس بدهند، به نام قدیمی این میدان اشاره میکنند؛ یعنی میدان اعدام. با این حال این روزها در میدان اعدام دیگر هیچ خبری از دار و اجرای حکم اعدام نیست و در وسط میدان هم فضای سبز و سازه هلالی شکل فلزی جای لوازم به دار آویختن افراد را گرفته است. به این ترتیب میدانی که روزگاری محل گردنزنی و اجرای حکم اعدام بود به بازار عمدهفروشی خواروبار و برنج تبدیل شده است و هر روز گروهی از مردم برای خرید انواع خوراکی راهی این میدان میشوند که در 200 سال گذشته داستانهای مختلفی به خود دیده است.
داستان «محمدعلی» جاروکش کاخهای سلطنتی که پدرش سرایدار سردر «باب همایون» بود یکی از همین قصههاست. پسر جوانی که مقداری از طلای روی تخت مشهور طاوس را دزدید و وقتی دستگیر شد ناصرالدینشاه دستور داد سر او را از بدنش جدا کرده و جسدش را چند روزی در میدان پاقاپوق آویزان کنند تا درس عبرتی باشد برای دیگران!
حق تیغ و میرغضب
شاید این اصطلاح را شنیده باشید که مردم به افرادی با چهرههای خشن و ترسناک میگویند«شبیه میرغضب است» یا برای ترساندن افراد میگویند«کاری نکن بسپارمت دست میرغضب». میرغضبها افرادی بودهاند که ارتباط مستقیمی با اجرای حکم گردنزنی و اعدام در زمان گذشته و به خصوص در دوران قاجار داشتهاند. افرادی که وظیفه اجرای حکم گردنزنی، اعدام و تشریفات اجرای حکم را برعهده داشتهاند و در واقع همان جلادها بودند.
طبق متون تاریخی مختلف مراسم اجرای حکم و به خصوص گردنزنی در تهران قدیم برای مجرمی که قرار بود به زودی به سوی مرگ برود از چند روز قبل ازاعدام با سپرده شدن مجرم به دست میرغضب شروع میشد.
در کتابهای تاریخی مثل تهران قدیم «جعفر شهری» و تهران قدیم «ناصر نجمی» نقل شده است که میرغضبها افرادی قویهیکل، خشن، دائمالخمر و به شدت عصبی بودند که لباسی قرمز به تن میکردند و خنجر به کمر میبستند. شغل میرغضبها شغلی بدون درآمد دولتی بود و آنها درآمد زندگی خود را از راه مجرمانی که از چند روز قبل از گردنزنی و اجرای حکم به آنها تحویل داده میشدند، تامین میکردند.
میرغضبها با گرداندن محکومان در سطح شهر و مجبور کردن آنها به گدایی برای خود پول جمع میکردند. آنها مجرمان را که زنجیرهایی به دست، پا و حتی بینی و گوش داشتند به محلهای پررفتوآمد شهر و ورودی قبرستانها میبردند و با اجبار آنها به التماس و گدایی برای خود درآمد کسب میکردند.
اگر رهگذران پولی به مجرم نمیدادند میرغضب با کشیدن مجرم روی زمین یا کشیدن زنجیرها سعی میکرد دل مردم را به درد بیاورد تا پولی بدهند تا مجرم زجر کمتری بکشد.
ماجرای گدایی مجرم برای میرغضب تا رسیدن زمان اجرای حکم او ادامه پیدا میکرد اما درآمد میرغضب با رسیدن زمان اجرای حکم مجرم در میدان «پاقاپوق» به پایان نمیرسید زیرا او تازه در زمان اجرای حکم به فکر به جیب زدن پول بیشتری بود که در اصطلاح «حق تیغ» خوانده میشد. اصطلاحی که تا سالها بعد در بین مجرمان برای کشتن یا بریدن صدای فردی دیگر مورد استفاده قرار میگرفت.
حق تیغ پولی بود که میرغضب در زمان اجرای حکم گردن زدن مجرم از خانواده او و افرادی که برای تماشا آمده بودند جمع میکرد، البته نه برای اجرای حکم و نمایش مرگ بلکه برای آنکه یا درد کمتری گردن مجرم را بزند.
او بعد از بستن مجرم به قاپوق، سینی و کاسه به دست به میان افراد جمع شده در میدان میرفت تا پول جمع کند و پس از چرخیدن در بین افراد به کنار قاپوق برمیگشت و با توجه به میزان پول جمع شده تیغ یا همان ساطور خود را به سوهان میکشید تا تیز شود و محکوم در زمان اجرای حکم زودتر و با درد کمتری راهی سفر مرگ شود. اگر او در دوره گردی پول کمی جمع میکرد عصبانی شده و وقتی برای اجرای حکم به کنار محکوم میآمد سعی میکرد گردن او را به بدترین شکل ممکن از بدنش جدا کند.
میرغضبها در چنین شرایطی گردن مجرمان رابه شیوه ای دردناک می بریدند تا مردم تماشاچی و خانواده او هم از دیدن این لحظهها و فریادهای مجرم وحشتزده شوند. همین رفتارهای سنگدلانه میرغضبها هم بود که باعث شد تا آنها در تاریخ و ادبیات عامه مردم اصطلاحهای مختلفی همچون «سپردن دست میرغضب» را به خود اختصاص دهند.
البته با انقلاب مشروطه و برچیده شدن بساط گردنزنی و جایگزین شدن دار از میزان خشونت میرغضبها و مراسم اجرای حکم مجرمان هم کم شد و تشریفاتی جدید جای کارهای قبلی را گرفت.
مثلا میرغضبها مامورانی از اداره نظمیه شدند که برای انجام هر حکم انعامی از دولت میگرفتند و مجرمان هم دیگر مجبور به گدایی در خیابانها نبودند و در عوض شب پیش از اعدام به آنها چلوکباب میدادند و از او میخواستند اگر میخواهد وصیت کند.
همچنین به مجرمان قبل از آویخته شدن بر دار سیگاری داده میشد تا بکشند. این سیگارچون از سوی یکی از رئیسهای اداره نظمیه به نام «ادیبالسلطنه سمیعی» برای اولینبار به یک مجرم داده شده بود به نام سیگار «ادیبالسلطنهای» شناخته میشد.
دنبال گنج در میدان محمدیه
اما ماجرای این میدان قدیمی و حوادث جنجالی آن فقط به تاریخ گذشته کشورمان برنمیگردد؛ صبح یکی از روزهای سال 1384 بود که دوباره اسم این میدان سر زبانها افتاد. سردار طلایی فرمانده نیروی انتظامی آن روز تهران با حضور در میدان محمدیه پرده از ماجرای عجیب باند 7 نفرهای برداشت که در اطراف این میدان با استفاده از نقشه گنج به دنبال یافتن آثار قدیمی گرانبها بودند.
اعضای این باند که توسط پلیس دستگیر شده بودند به مدت 7 ماه با استفاده از نقشه گنج به صورت شبانهروزی و در چند شیفت برای به دست آوردن گنج، تونلی به طول یک کیلومتر را در عمق 10 متری حفر کرده بودند.
سردار طلایی در مورد شرح ماجرای یافتن گنج و دستگیری این افراد به خبرنگاران گفت: «ساکنان کوچهای در حوالی میدان به رفتوآمدهای چند نفر به یک منزل مسکونی مشکوک شدند و موضوع را به مرکز فوریتهای پلیسی 110 گزارش دادند و ماموران هم با عزیمت به محل، خانه موردنظر را به صورت نامحسوس کنترل کرده و فهمیدند که چند ماه قبل افرادی این خانه را به مبلغ 27 میلیون تومان خریدهاند و در حال خاکبرداری مخفیانه در آن هستند.»
سردارطلایی درادامه افزود: «ماموران بعد از بررسیها، ابتدا 2 نفر از ساکنان خانه را در بیرون از محل دستگیر و پس از ورود به خانه 5 نفر دیگر را هم که مشغول حفر تونل بودند دستگیر کردند.» در بازرسیهای پلیس از محل حفر تونل ،یک قطعه ظرف آبخوری سفالی و یک تکه لوله سفالی آبرسانی مربوط به دوران قاجار کشف شده بود.
اعضای دستگیر شده باند در اعترافات خود گفتندکه آنها عملیات حفاری را ابتدا از کاروانسرایی واقع در میدان محمدیه آغاز کرده بودند و پس از 5 متر پیشروی، فعالیت خود را با تهیه یک دستگاه گنجیاب و خرید یک منزل مسکونی در کوچهای دیگر ادامه داده بودند. آنها با نورپردازی در مسیر تونل و استفاده از پمپ برای هوارسانی داخل تونل توانسته بودند پیشروی خوبی داشته باشند و عنوان کنند که تنها چند روز تا گنج فاصله داشتهاند.
ارسال نظر