متن تاثیرگذار در ۹۰ به یاد آتشنشانها
پارسینه: در ابتدای برنامه این هفته ۹۰ فردوسیپور نریشنخوانی احساسی همراه با تصاویر غمانگیز پیرامون جان باختگان حادثه پلاسکو (نوشته پژمان راهبر) در ابتدای برنامه داشت.
به گزارش نامه نیوز، متن نریشن به شرح زیر است:
کنار دستگاه هایی که بی وقفه آوار را جابه جا می کنند ، چشم ها به معجزه ایست که از راه برسد . اعجاز ، مثل گل هایی که در ثانیه آخر به ثمر رسید . مثل شوری ناگهانی از انتهای ناامیدی که سرنوشت یک فصل ، یک جام یا یک بازی را عوض کرد . مثل وقت اضافه ای که هرگز تمام نشد الا با ضربه ای که تقدیر برای خوشحالی ما کنار گذاشته بود . مثل امواج ثبت شده در یک دستگاه زنده یاب در سحرگاه حادثه ...
از لحظات هولناک فروریختن ساختمان پلاسکو تا همین حالا هزار بار مرده و زنده شده ایم . روزها، ساعت ها و دقیقه ها برای نوری که بی هوا از آن عمق مجهول بیرون بزند . شاید که آتش گلستان شده باشد برای شان که می خواستند آتش را برای جامانده ها و ترسیده های حادثه گلستان کنند. هر نفسی که میکشم میپرسم از خودم زیر آن آوار هوا هست هنوز؟ چند نفر ماندهاید آنجا، چند نفر آخر؟ چند نفرتان دوباره نور را میبینید؟ چند نفراز شما برادرانم؟
شمایی که آن بالا ، زده بودید به دل دود و شعله و غبار و خطرهمیشه بهترین های زندگی ما خواهید ماند . شما که جان تان را دادید برای یک عمر ، یک پدر ، یک برادر و یک لبخند بیشتر. شما، شماره ده ها و شماره یک های این این میدان . نه های کاذبی که به عرض آتش زدید . شش های خستگی ناپذیر و آن مدافعان بیدار متعصب که اگر نداشته بودیم تان چقدر جان که به پاشنه چرخیده بود.
وقتی که ازتان حرف می زنیم ، یادمان هست چه قهرمان هایی بودید. خیلی ستاره تر از آنچه فکرش را بکنیم ؛ یک چیزی که کسی نبود جز خودتان ، خود خودتان برادرها.
کنار دستگاه هایی که بی وقفه آوار را جابه جا می کنند ، چشم ها به معجزه ایست که از راه برسد . اعجاز ، مثل گل هایی که در ثانیه آخر به ثمر رسید . مثل شوری ناگهانی از انتهای ناامیدی که سرنوشت یک فصل ، یک جام یا یک بازی را عوض کرد . مثل وقت اضافه ای که هرگز تمام نشد الا با ضربه ای که تقدیر برای خوشحالی ما کنار گذاشته بود . مثل امواج ثبت شده در یک دستگاه زنده یاب در سحرگاه حادثه ...
از لحظات هولناک فروریختن ساختمان پلاسکو تا همین حالا هزار بار مرده و زنده شده ایم . روزها، ساعت ها و دقیقه ها برای نوری که بی هوا از آن عمق مجهول بیرون بزند . شاید که آتش گلستان شده باشد برای شان که می خواستند آتش را برای جامانده ها و ترسیده های حادثه گلستان کنند. هر نفسی که میکشم میپرسم از خودم زیر آن آوار هوا هست هنوز؟ چند نفر ماندهاید آنجا، چند نفر آخر؟ چند نفرتان دوباره نور را میبینید؟ چند نفراز شما برادرانم؟
شمایی که آن بالا ، زده بودید به دل دود و شعله و غبار و خطرهمیشه بهترین های زندگی ما خواهید ماند . شما که جان تان را دادید برای یک عمر ، یک پدر ، یک برادر و یک لبخند بیشتر. شما، شماره ده ها و شماره یک های این این میدان . نه های کاذبی که به عرض آتش زدید . شش های خستگی ناپذیر و آن مدافعان بیدار متعصب که اگر نداشته بودیم تان چقدر جان که به پاشنه چرخیده بود.
وقتی که ازتان حرف می زنیم ، یادمان هست چه قهرمان هایی بودید. خیلی ستاره تر از آنچه فکرش را بکنیم ؛ یک چیزی که کسی نبود جز خودتان ، خود خودتان برادرها.
ارسال نظر