گوناگون

پرویز کاظمی: خسارت دوران احمدی‌نژاد از دوران دفاع مقدس بیشتر بود/ احمدی‌نژاد تیم نداشت، ناچار به همکاری با امثال من بود/ جاده‌های منتهی به احمدی‌نژاد یک طرفه بود

پارسینه: پرویز کاظمی می گوید اگر زاویة تعامل آقای احمدی‌نژاد با مجلس در دورة اول 20 درجه بود در دورة دوم 180 درجه شد.

به گزارش نامه نیوز، بیش از 32 ماه از پایان ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد می گذرد و همچنان بحث درباره عملکرد دولت دهم ادامه دارد و نقدهای گسترده ای به نحوه عملکرد این دولت مطرح است.

پرویز کاظمی وزیر رفاه دولت نهم که نخستین وزیر برکنار شده از سوی محمود احمدی نژاد است انتقادهای فراوانی را به عملکرد وی دارد. به اعتقاد کاظمی آقای احمدی‌نژاد به ناچار وی را وارد سیستم کرد؛ چون فرصتی نداشت و باید کاری می‌کرد تا دل نمایندگان مجلس را به دست بیاورد.

یکی از نقدهایی که از سوی کاظمی به عملکرد دولت احمدی نژاد مطرح است به هزینه های اشتباهات مدیریت وی مربوط می شود. به گفته وی در طول هشت سال جنگ تحمیلی خسارت مادی فراوانی بر ما وارد شد؛ اما معنویت و همدلی و همراهی و استقامت مردم در کشور افزایش پیدا کرد و خودمان را به دنیا ثابت کردیم؛ اما در طول هشت سال ریاست آقای احمدی‌نژاد هم خسارات مادی و هم خسارات معنوی بر ما وارد شد؛ اعتبار و ارتباطات داخلی‌مان لطمه خورد، بزرگ‌منشی در کشور بر هم ریخت، اقتصاد و اخلاق خسارت دید، دروغ‌گویی، ریا و تزویر افزایش یافت و ارتباطات جهانی ایران مورد تمسخر دنیا قرار گرفت.

در نخستین روزهای سال 1395 نامه نیوز در یک گفت و گوی تفصیلی با پرویژ کاظمی عملکرد دولت های نهم و دهم را مورد بررسی قرار داده است که در ادامه بخش نخست این گفت وگو را مطالعه می فرمایید.

***

آقای احمدی‌نژاد سال 84 تصدی وزارت رفاه را به شما پیشنهاد داد و شما آن را قبول کردید. به یاد دارم ایشان در مجلس گفتند که خدا کاظمی را به من معرفی کرد. در مورد آشنایی‌تان با آقای احمدی‌نژاد و قبول پست وزارت رفاه توضیح دهید؟

گاهی در مقاطع زمانی مختلف اتفاقاتی رخ می‌دهد که در همان مقطع، پی به کُنه مطلب نمی‌بریم؛ اما با گذر زمان و تاریخی شدن آن وجوه دیگرش مشخص می‌شود که با قرار دادن آنها در کنار یکدیگر رویداد جالبی صورت می‌گیرد؛ مثلاً آمریکا هر سی سال یک بار اسنادی را منتشر و رابطة افراد مختلف با یکدیگر را افشا می‌کند. در آن مقطع زمانی نیز اتفاقاتی روی داد که بعدها وقتی آنها را کنار یکدیگر قرار دادیم، متوجه شدیم که این حرکت چگونه انجام شده است.

آقای احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست‌جمهوری اصلاً‌ انتظار پیروزی در رقابت با آقای هاشمی رفسنجانی و همچنین آمادگی تشکیل کابینه را نداشت. انتظارات و توقعات از آقای احمدی‌نژاد بسیار بالا بود و خود ایشان نیز به این مسئله دامن می‌زد. در این زمان میان ایشان و مجلس تقابلی وجود داشت. آقای احمدی‌نژاد دوست داشت نوع تعاملش با مجلس در آن زمان و در دورة بعدی یک طرفه باشد.

همة وزرای آقای احمدی‌نژاد به جز چهار وزیر رفاه، نفت، تعاون و آموزش پرورش از مجلس رأی اعتماد گرفتند. آقای سید مهدی هاشمی برای وزارت رفاه به مجلس معرفی شد؛ اما رأی نیاورد؛ بنابراین آقای مدنی به عنوان سرپرست وزارت رفاه تعیین شد.

از قبل با آقای احمدی‌نژاد آشنایی نداشتم در جلسه‌ای با سید مهدی هاشمی در مورد مشکلات کار صحبت می‌کردم که بحث تصدی وزارت رفاه پیش آمد من موافقت و دیدگاه‌هایم را بیان کردم ایشان نیز استقبال کرد. سال‌ها کار مدیریتی انجام داده‌ام و کارم سفارشی نبوده است. من مدیر نمونة صادرات کشور و مدیر نمونة غرب تهران شدم و شرکتم نیز یکی از بهترین شرکت‌های بورس بود؛ بنابراین عملیاتی کار کرده بودم و با مدیریت آشنایی کافی داشتم و روابط بین‌الملل را خوب می‌دانستم و به طور کلی با بورس و بنگاه‌های اقتصادی آشنایی داشتم.

بعد از بیان دیدگاه‌هایم به آقای هاشمی چند جلسه با آقای ثمره هاشمی داشتم و آنها به این نتیجه رسیدند که اگر به مجلس معرفی شوم با توجه به سوابق و توانایی‌هایم رأی خواهم آورد. پس از آن نیز یک الی دو جلسه با آقای احمدی‌نژاد داشتم.

بنابراین اولین قدم برای معرفی شما به آقای احمدی‌نژاد و پیشنهاد تصدی وزارت رفاه را آقای سید مهدی هاشمی به شما دادند.

بله.

در میان صحبت‌های‌تان گفتید که آقای احمدی‌نژاد دوست داشت یک طرفه پیش برود. منظورتان این است که با مجلس تعامل مطلوبی نداشت؟

بله. اگر زاویة تعامل آقای احمدی‌نژاد با مجلس در دورة اول 20 درجه بود در دورة دوم 180 درجه شد؛ یعنی در دورة دوم اصلاً تعامل نداشت. روحیات آقای احمدی‌نژاد یک‌طرفه بود. در اوایل تعامل می‌کرد؛ ولی در دور دوم و به ویژه دو سال آخر ریاست خود کاملاً‌ متفاوت بود و علناً می‌گفت که آنها را قبول ندارد و وقتی وزرایش را رد کردند سعی می‌کرد از طریق معرفی اشخاصی که بتوانند رأی اعتماد دریافت کنند دل نماینده‌ها را به دست بیاورد.

برگردیم به توضیحات قبلی؛ یک الی دو جلسه با آقای احمدی‌نژاد داشتم و دیدگاه‌ها و چارچوب‌های فکری‌ام را بیان کردم. بعد از نهایی شدن صحبت‌های‌مان یک جلسة دو نفره گذاشتیم که به من گفت که می‌خواهم شما را به عنوان وزیر رفاه معرفی کنم و کاغذی را به عنوان میثاق‌نامه برای امضا کردن مقابل من قرار داد. به ایشان گفتم که من هم شرایطی دارم؛ من به سه دلیل وزارت را پذیرفتم؛ اول اینکه احساس کردم فضایی در کشور به وجود آمده که می‌خواهد مدیریت اسلامی را در کشور نشان دهد و من نیز که دنبال چنین فرصتی بودم تا بتوانم با ارزش‌های انقلاب و اسلام یک مدیریت علمی را اعمال کنم که هم مسلمان‌ها اعتبار بیشتری یابند و هم به دنیا ثابت کنیم که ما هم قادر به انجام کارهایی هستیم. دوم اینکه فکر نکنید؛ اگر وزیر شوم چیزی به دست می‌آورم؛ بلکه چیزهایی از دست خواهم داد و تصور نشود که خیلی برای من انگیزه دارد؛ چون در شغل و پست مدیریتم راحت‌تر و آزادتر هستم و درآمد بیشتری دارم. سوم اینکه سال‌هاست زحمت کشیده‌ام و مدیر کاروان حج هستم و وزیر شدن باعث می‌شود که دیگر حج نروم.

ایشان موافقت کردند و من هم میثاق‌نامه را امضا کردم.

حاشیة هایی در جلسه رأی اعتماد شما برای پست وزارت رفاه وجود داشت، در این خصوص صحبت کنید.

باید داستان پیرمؤذن را بگویم. آقای احمدی‌نژاد آقایان محصولی، فرشیدی، ناظمی اردکانی و من را برای دریافت رأی اعتماد به مجلس معرفی کرد. روش کار این‌گونه بود که به همراه معاونت حقوقی ریاست جمهوری یعنی آقای موسوی برای صحبت کردن به کمیسیون‌های مختلف می‌رفتیم و با توجه به نوع کمیسیون‌ها با ادبیات خاص خودش صحبت می‌کردیم؛ مثلاً در کمیسیون صنایع، صنعتی و در کمیسیون بودجه، بودجه‌ای و در کمیسیون اقتصاد، اقتصادی و در کمیسیون اجتماعی، اجتماعی و ... صحبت می‌کردیم.

هر کدام از نمایندگان نظر خود را دربارة من بیان کردند و آقای دکتر پیرمؤذن، نمایندة مردم اردبیل در کمیسیون بهداشت که حالا به آمریکا رفته است به صراحت گفت که به شدت با آقای کاظمی مخالفم و اعتقادم بر این است که وزیر رفاه باید پزشک باشد. پس از نمایندگان نوبت من بود که صحبت کنم. من دیدگاه‌های مدیریتی، برنامه‌ها و بحث‌های اقتصادی و مدیریتی‌ام را بیان کردم و در پایان گفتم که هیچ دلیلی وجود ندارد که یک تک‌تیرانداز، فرماندة گردان باشد. تک‌تیرانداز، تک‌تیرانداز است و فرمانده و مدیریت نیز متفاوت است. همان جلسه و پس از صحبت‌های من آقای پیرمؤذن گفت که توضیحات ایشان من را قانع کرد و من با ایشان موافق هستم و به ایشان رأی می‌دهم.

به نظر می‌آمد که نمایندگان در آن جلسه از صحبت‌هایم اقناع شده‌اند. وزرای پیشنهادی با توجه به نوع تعاملی که نمایندگان با آنها دارند متوجه می‌شوند که رأی می‌آورند یا نمی‌آورند. در آن دوره همة نمایندگان نسبت به آقای محصولی شدیداً موضع داشتند.

در چه بحثی؟

در بحث مدیریتی. آقای محصولی به عنوان وزیر نفت در یکی از کمیسیون‌ها تقریباً 20 الی 25 دقیقه صحبت کرد؛ ولی یک کلام دربارة نفت نگفت؛ مثلاً می‌گفت که در جبهه موتورگازی داشتم و آقای احمدی‌نژاد زیر دست من بود و من فرماندة او بودم. آقای محصولی اصلاً دربارة آیندة نفت، ساخت، کارشناسان، بودجة کشور، اوپک و غیره صحبتی نکرد؛ همچنین نوع برخوردش از بالا به پایین بود. به یاد دارم در یکی از کمیسیون‌ها می‌گفتند که آقای احمدی‌نژاد معتقد است که مسئولان باید مردمی و خاکی باشند؛ آقای محصولی دارایی شما چقدر است؟ او در پاسخ گفته بود 20 میلیارد تومان.

آن زمان، 20 میلیارد تومان عدد بسیار سنگینی بود. آقای محصولی تعامل خوبی با نمایندگان نداشت و نمی‌توانست خوب ارتباط برقرار کند. یک سری چیزها ذاتی است؛ اما در ذات ایشان نبود که خوب برخورد کند؛ بنابراین نمایندگان و کمیسیون‌ها به شدت نسبت به ایشان موضع داشتند؛ طوری که در راهروهای مجلس بلندبلند می‌گفتند که به شما رأی نمی‌دهیم.

روز موعود فرا رسید و آقای احمدی‌نژاد از اینکه آقای محصولی اقبالی ندارد ناراحت بود و با تأخیر به مجلس آمد. اینقدر دیر آمد که آقای حداد عادل، رئیس مجلس وقت به ایشان گفت که «آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا». پس از حضور رئیس‌جمهور در مجلس عده‌ای به آقای محصولی تفهیم کردند که انصراف دهد؛ چون نمایندگان موضع شدیدی داشتند و اگر برای رأی اعتماد می‌رفت خیلی بد می‌شد؛ بنابراین آقای محصولی انصراف داد. من در آن جلسه بالاترین رأی را آوردم و آقای احمدی‌نژاد در معرفیِ من گفت که آقای کاظمی را خدا به من داد.

آن جلسه به صورت مستقیم از صدا و سیما پخش می‌شد؛ بنابراین به نکته‌ای اشاره کردم و آن اینکه مردم و ملت عزیز، آقای احمدی‌نژاد کاغذی به عنوان میثاق‌نامه مقابلم گذاشت که چیز بدی در آن ننوشته بود؛ ولی باید بگویم که میثاقم را زمانی امضا کردم که اخوی شهیدم را در آغوش گرفتم و غسل دادم و در قبر گذاشتم. فکر می‌کنم آن میثاق به مراتب از این میثاق محکم‌تر و با ارزش‌تر باشد و سعی کردم این میثاق را حفظ کنم. بعد از بیان این مطلب آقای احمدی‌نژاد حواسش را جمع کرد و متوجه شد که با چه کسی صحبت می‌کند.

بعدها متوجه شدم که آقای احمدی‌نژاد به ناچار ما را وارد سیستم کرد؛ چون فرصتی نداشت و باید کاری می‌کرد تا دل نمایندگان مجلس را به دست بیاورد؛ اگر دقت کنید متوجه می‌شوید که به هر طریقی بود آقای محصولی یا آقای علی احمدی را که به عنوان وزیر تعاون معرفی شده بود؛ ولی رأی اعتماد نیاورد وارد دولت کرد.

بعدها آقای احمدی‌نژاد در اظهارنظری گفته بود که ما این اشخاص را به مجلس معرفی می‌کنیم؛ اگر نتوانستیم با هم بسازیم، نمی‌سازیم و دوباره نیروهای خود را احیا می‌کنیم؛ ولی من سعی کردم چارچوب‌های فکری خود را حفظ کنم.

حدود یک سال وزارت رفاه را در اختیار داشتید. دلیل انصراف‌تان چه بود؟ آقای احمدی‌نژاد در برخی رسانه‌ها مطرح کردند که آقای کاظمی به دلیل عدم توانایی پاسخگویی به مجلس و مردم استعفا داد. سؤال دیگر اینکه آیا ادغام وزارت تعاون و رفاه و تأمین اجتماعی به استعفای شما مربوط است یا خیر؟

کار مدیریتیِ بسیاری انجام داده‌ام و با کارشناسان و مدیران خارجی بسیاری کار کرده‌ام و نمی‌توانم کار غیر کارشناسی یا بدون مطالعه را بپذیرم. آقای احمدی‌نژاد به همراه معاون اجرایی و معاون اول و وزیر اقتصاد آمدند و خواستند که ظرف یک ماه سهام عدالت بدهیم. من به ایشان گفتم که ظرف یک ماه اصلاً امکان ندارد؛ اما ایشان اصرار داشتند که باید در مدت یک ماه این امر صورت پذیرد. من به ایشان توضیح دادم که باید شرکت‌ها شناسایی شوند و مجامعی برگزار شود و افرادی که باید سهام به آنها تعلق بگیرد شناسایی شوند؛ اما ایشان اصرار داشتند که ظرف یک ماه صورت گیرد. من به ناچار پیشنهادی ارائه کردم و آن اینکه برای شناسایی افراد از کمیتة امداد و بهزیستی شروع کنیم که افراد مستحق‌تر را شامل می‌شوند؛ اما با این حال آمار و اطلاعات اعضای کمیتة امداد را هم نداریم؛ وقتی این‌طور صحبت می‌کردم او بسیار ناراحت می‌شد. در مورد پرداخت یارانه هم این‌گونه بود. با این نوع مسائل نمی‌توان چکشی برخورد کرد؛ بلکه باید مطالعه و تحقیق و بررسی و کار کارشناسی صورت گیرد؛ چون این تصمیمات مملکتی هستند.

ما با بسیاری از وزرای برکنار شده آقای احمدی نژاد مصاحبه داشتیم. نقطة اشتراک صحبت همة مصاحبه‌شونده‌ها این بود که آقای احمدی‌نژاد خیلی به نظرات کارشناسی ما توجه نمی کرد و تصمیمات خود را عملیاتی می کرد.

بله درست است. آقای احمدی‌نژاد به 20 استان سفر کرد. من یک بار از ایشان سؤال کردم که چرا سفرهای استانی می‌رویم؟

ایشان ‌به استان‌های مختلف می‌رفت و دربارة پروژه‌هایی که قصد انجام آنها را داشت، توضیح می‌داد در واقع بودجه را توضیح می‌داد؛ بنابراین اتفاق خاصی در این سفرها روی نمی‌داد. این سفرها حقیقت‌های پوپولیستی بودند. گاهی مدیر می‌تواند بسیاری از کارها را از راه دور کنترل کند. ارتباط با مردم و حضور در میان آنها کار بسیار خوبی است و باید صورت گیرد؛ ولی اگر بخواهید آمار و اطلاعات دریافت کنید که مثلاً‌ در فلان استان چه اتفاقی افتاده است از راه دور نیز امکان‌پذیر است.

ما به استان‌ها سفر می‌کردیم و مردم به استقبال می‌آمدند و نیازها و خواسته‌های خود را بیان می‌کردند یک بار در کنار مسئول بهزیستی دولت نشسته بودم که شخصی جلو آمد و گفت بچة معلول دارد و می‌خواهد بهزیستی آن را بپذیرد. آقای احمدی‌نژاد از من خواست که او را بپذیرم. من گفتم که با بودجه‌ای که در اختیار دارم چهار نفر را تحت پوشش قرار داده‌ام و شش نفر نیز در نوبت قرار دارند یا باید او را در لیست شش نفره قرار دهم و یکی از آن شش نفر را خارج کنم یا بودجه را اضافه کنید یا به این سه نفر اضافه کنیم و دیگر اینکه تکلیف کسانی که به ما دسترسی ندارند، چیست؟ آقای احمدی‌نژاد در پاسخ به من گفت؛ «یک کاری بکنید!»

هر چیزی منطق خاص خود را دارد؛ وقتی بودجه ندارم و چهار معلول را به زحمت نگه داشته‌ام و شش معلول دیگر هم در نوبت قرار دارند این یک نفر را چگونه به آنها اضافه کنم. ایشان انتظار داشت ما معجزه کنیم یا مثلاً می‌گفت که برای جهیزیة کمیته امداد پول بدهید؛ در حالی که من بودجه نداشتم.

من تنها وزیری بودم که با نماینده‌های مجلس رابطة خوبی داشتم. به نظرم مدیریت باید این‌گونه باشد. اصلاً مدیریت یعنی تعامل. اگر دولت با مجلس تعامل نداشته باشد، نمی‌تواند درست عمل کند. 240 نمایندة مجلس، نامه‌ای برای قدردانی از من نوشتند. قانونی است که اگر تعداد نمایندگان تقدیرکننده بیش از 150 نفر باشد آن تقدیرنامه در تریبون مجلس خوانده شود؛ بنابراین تقدیرنامة من در مجلس خوانده شد. نتیجه می‌گیریم که من قوی بودم که مجلس از من تقدیر کرد. آقای احمدی‌نژاد از این موضوع ناراحت بود که چرا مجلس باید از شما تعریف کند در حالی که این تقدیر و قدردانی به نفع اوست. ایشان تصور می‌کرد با این قدردانی من با مجلس همسو خواهم شد.

در دورة وزارتِ من، بیمة روستایی از 2 میلیون به 19 میلیون رسید که جشن پایانی گرفتند و برای آن مدال دریافت کردم. به نظرم اینها ایراد نیستند؛ بلکه ایراد آنجایی است که می‌خواهید جاده یک طرفه باشد. آقای احمدی‌نژاد معتقد بود که ژنرال است و بقیة افراد سربازهایش هستند و گروهبان و سرهنگ و سرگردی وجود ندارد؛ در حالی که اشتباه است و اصلاً شدنی نیست.

من در مصاحبه‌ای بیان کردم که مدیریت، با دو بالِ «اختیار» و «مسئولیت» پرواز می‌کند و اگر یکی از آنها نباشد پرواز صورت نمی‌گیرد؛ اگر من وزیر هستم؛ بنابراین اختیار دارم و در قبال فعالیت‌هایم باید به مجلس پاسخگو باشم نه اینکه افرادی را بیاورید و آنها خراب‌کاری کنند و من به مجلس پاسخگو باشم؛ بنابراین من به عنوان وزیر در مقابل قانون، مجلس و مردم مسئول هستم.

یکی از افتخارات آقای احمدی‌نژاد این بود که صد سال روی بودجه کار کرده است؛ وقتی اینها معیار ارزشی باشند همین‌طور هم عمل خواهد شد. گاهی ساعت سه بامداد در خوابگاه دانشجویان جلسه می‌گذاشت. کدام مدیر چنین رفتاری دارد؟ کسی که مدیریت بداند کاملاً این موضوع را نفی می‌کند.

به سفرهای استانی آقای احمدی‌نژاد اشاره کردید؛ در برخی از این سفرها بسیاری از مردم برای ملاقات با رئیس‌جمهور می‌آمدند و نامه می‌دادند شاید گاهی هزاران یا میلیون‌ها نامه جمع می‌شد و طبیعتاً عقلانی نیست که یک نفر همة این نامه‌ها را بخواند و اصلاً امکان‌پذیر نیست.

منتها باید این‌گونه نگاه کرد که مردمی که نامه می‌دهند حتماً مشکل دارند آنها شغل می‌خواهند، مریضی دارند، وام می‌خواهند که بسیاری از این مشکلات مربوط به مشکلات اقتصادی کشور است که اگر دولت، اقتصاد کشور را راه بیندازد همة آنها حل خواهند شد نه اینکه در استانداری بنشیند و مردم مشکلات خود را بازگو کنند. این روش‌ها در مدیریت منسوخ شده‌اند؛ اگر دولت درست کار کند قادر است بسیاری از مشکلات را بر اساس آمار و اطلاعاتی که دارد، حل کند. امروزه بیماران از راه دور دربارة بیماری خود صحبت می‌کنند و پزشکان بیماری آنها را درمان می‌کنند.

در دورة آقای احمدی‌نژاد جلسات استانی چندین ساعته برگزار و مصوباتی در آن بیان می‌شدند حال باید دید که این مصوبات چقدر یا در کجا اجرایی می‌شدند در حالی که این جلسات هزینه‌های بسیاری را در بر داشت یا گاهی همة وزرا با یک هواپیما به سفرهای استانی می‌رفتند که قرار شد تا شش وزیر در یک هواپیما و شش وزیر دیگر در هواپیمای دیگر باشند که اگر یکی از هواپیماها سقوط کرد دولت منحل نشود. این مباحث در آن دوره وجود داشت، در واقع وقتی از کار کارشناسی دور می‌شوید به چیزهایی می‌پردازید که به آن حواشی می‌گویند همیشه حاشیه جای متن را می‌گیرد. دولت در ژاپن بیست دقیقه جلسه تشکیل می‌دهد نه اینکه کار نمی‌کنند؛ بلکه کار کارشناسی می‌کنند و همه چیز تعریف شده است.

در برخی از کشورهایی که ساختار پارلمانی دارند سه ماه یک بار جلسه تشکیل می‌شود. نمایندگان در این کشورها حدود سه ماه روی یک پروژه فعالیت و پژوهش می‌کنند و بعد از سه ماه جلسه می‌گذارند و قانون را تصویب و اصلاح می‌کنند.

من این موضوع را به عدد و رقم تبدیل کردم و در یکی از مصاحبه‌هایم گفتم که بیش از 30 سال از انقلاب گذشته است و مجلس در هفته دو جلسه تشکیل می‌دهد که در طول یک سال 100 جلسه و در طول 30 سال سه هزار جلسه می‌شود. واقعاً چقدر قانون داریم که می‌خواهیم آنها را تصویب کنیم؟ مثلاً برای انتخابات، 45 قانون وجود دارد و هر سال برای آن متمم می‌زنیم که فقط وقت خودمان را می‌گیریم. به نظرم باید کار کارشناسی در کشور جا بیفتد؛ اگر مدیریت عالی کشور به سمت کار کارشناسی برود کشور متحول می‌شود در غیر این صورت با سعی و خطا پیش می‌رویم کما اینکه امروز نیز همین‌طور است؛ مثلاً یک رئیس‌جمهور برنامة چهارم را قبول ندارد؛ بنابراین آن را تغییر می‌دهد؛ در حالی که برنامه چهارم قانون و مجلس آن را تصویب کرده است. چارچوب باید درست و وزیر مجری بودجه باشد نه اینکه همه چیز را بر هم بزند.

در طول 37 سال، نظام آموزشی چهار یا پنج بار تغییر کرده است.

چون کار ما کارشناسی نیست. در قرآن آمده است که «هَلْ یَستَوِی الَّذِینَ یَعلَمُونَ وَالَّذِینَ لا یَعلَمُونَ»؛ «آیا خداوند می‌گوید که کسانی که علم دارند با کسانی که علم ندارند، برابرند». این تبعیض نیست؛ بلکه ارزش‌گذاری است. خداوند بیان می‌کند که این عالِم، فقط عالِم فقهی نیست؛ بلکه کسی است که فکر و علم و اندیشه دارد و باید برای او ارزش قائل شد. کسی که فکر و سواد دارد، می‌داند چه کند. تا به امروز مجلس سه هزار جلسه تشکیل داده است که هنوز نیز ادامه دارد. از تعداد این جلسات به این نتیجه می‌‌رسیم که تصمیم‌گیرندگان مسلط نیستند و آگاهی ندارند.

گاهی سؤال می‌شود که آیا کشور پیشرفت کرده است؟ پیشرفت کشور در گرو پیشرفت دولت نیست؛ بلکه در گرو پیشرفت دولت و مجلس است؛ چه زمانی به پیشرفت این دو با یکدیگر دست خواهیم یافت؟ هنگامی که فرهنگِ کار کارشناسی و علمی در کشور ایجاد شود نه اینکه هر دولتی که سر کار می‌آید تا نگهبان در را هم تغییر دهد.

آقای احمدی‌نژاد اعتقادی به کار کارشناسی‌شده نداشت و در دولت او جاده یک طرفه بود؛ در حالی که مدیریت یک طرفه امکان‌پذیر نیست و باید تبادل اطلاعات صورت گیرد. رئیس‌جمهور موظف است که وزیر انتخاب کند تا مجلس به او رأی دهد. یک رئیس‌جمهور باید از وزیرش بخواهد تا در مورد مسائل مختلف به او توضیحاتی بدهد و او را راهنمایی کند. وزیر، امین رئیس‌جمهور است و باید در مورد مسائل مختلف گزارش دهد.

قبل از انقلاب، شخصی که قصد نمایندگی مجلس داشت به مردم گفت که شما باید به کسی رأی دهید که می‌داند چه می‌خواهید. حال به من رأی دهید؛ چون من می‌دانم شما چه می‌خواهید. آقای احمدی‌نژاد چنین روحیه‌ای داشت و عملاً گوش شنوا نداشت و متکلم وحده بود و این روحیة او ضربات بسیاری بر کشور وارد کرد.

من عمرم را در کار مدیریت گذراندم و تشخیص دادم که مسیر ایشان درست نیست. ما با یکدیگر تعارض پیدا کردیم.

آقای احمدی‌نژاد بارها از من خواست کارهایی انجام دهم که قابل انجام شدن نبود و من درخواست او را رد می‌کردم؛ برای همین یک روز من را صدا زد و در حضور آقای الهام به من گفت که آقای کاظمی ما نمی‌توانیم با یکدیگر همکاری کنیم، من هم گفتم که من نیز چنین احساسی دارم و از فردا نمی‌آیم؛ چون من به عنوان وزیر مسئول هستم و باید دربارة زیرمجموعه‌ام به مردم و مجلس پاسخگو باشم و کسی نیستم که شما هر کاری بکنید و من به مجلس پاسخ بدهم.

به همین دلیل گفته بود که عدم توانایی ...

ایشان دربارة من مسائلی را بیان کرده و من نیز مطالبی گفته‌ام، شنونده باید تصمیم بگیرد که چه کسی درست می‌گوید. 240 نمایندة مجلس من را تأیید کردند و من بیمة روستایی را درست کردم و موفقیت‌های دیگری نیز داشتم که نشان‌دهندة توانایی‌ام است.

من استعفایم را در دو صفحه بدون خط‌خوردگی نوشتم و به آقای احمدی‌نژاد تحویل دادم. بعدها متوجه شدم که ایشان خیلی بدشان نمی‌آمد که من نباشم.

بارها در جلسات هیئت دولت بحث‌های کارشناسی صورت می‌گرفت که گاهی مخالفت می‌کردم که ایشان ناراحت می‌شد؛ در حالی که درست‌تر این بود که ناراحت نشود؛ چون مردم به مجلس رأی داده‌اند و مجلس نیز به من رأی داده است و من نمی‌توانم برای خوش آمدن دل کسی بگویم که موافق یا مخالفم. بلکه مسئولم که اگر طرح یا موضوعِ اشتباهی مطرح شد به آن اذعان یا برای اجرای آن از طریق نظرسنجی، گزارش و اطلاعات پیگیری کنم. وظیفة وزیر و مدیر این است، نه اینکه هر چه شما گفتید بله قربان بگویم که البته نتیجة چنین رفتارهایی ما را به فاجعه‌ای در دنیا رساند.

چه کسی پاسخگوی کاهش ارزش پول ملی در کشور است؟ ایشان در طول سال برای پایین آوردن نرخ بهره نظرسنجی می‌کرد؟ که بسیاری موافق آن نبودند؛ اما در روز 27 و 28 اسفند به شورای پول و اعتبار آمد و دستور پایین آوردن نرخ بهره را داد. با پایین آمدن نرخ بهره جابه‌جایی پول اتفاق افتاد و هزار تومان به سه هزار تومان و دارایی مردم به یک سوم تقلیل یافت. می‌دانیم که تولید ناخالص ملی را با ارز و دلار تبدیل می‌کنند که آن زمان 900 میلیارد دلار بود؛ اما با کاهش نرخ بهره به 300 میلیارد دلار کاهش یافت؛ چون ارزش پول کاهش یافته و رنکینگ جهانی پایین آمده بود؛ بنابراین درآمد سرانه نیز کاهش یافت. این اتفاقات باعث شد سرمایه‌گذاران به دلیل ناثباتی بازار کسب و کار، در ایران سرمایه‌گذاری نکنند.

باور من این است که در طول هشت سال جنگ تحمیلی خسارت مادی فراوانی بر ما وارد شد؛ اما معنویت و همدلی و همراهی و استقامت مردم در کشور افزایش پیدا کرد و خودمان را به دنیا ثابت کردیم؛ اما در طول هشت سال ریاست آقای احمدی‌نژاد هم خسارات مادی و هم خسارات معنوی بر ما وارد شد؛ اعتبار و ارتباطات داخلی‌مان لطمه خورد، بزرگ‌منشی در کشور بر هم ریخت، اقتصاد و اخلاق خسارت دید، دروغ‌گویی، ریا و تزویر افزایش یافت و ارتباطات جهانی ایران مورد تمسخر دنیا قرار گرفت.

گویندة یک برنامة تلویزیونی در کانادا هنگام مصاحبه با من گفت، که اگر می‌خواهید مانند آقای احمدی‌نژاد مصاحبه کنید، مصاحبه نکنیم یا می‌گفتند که با آقای احمدی‌نژاد صحبت کنیم و بخندیم یا نمونة آن دانشگاه کلمبیاست که می‌بینیم چه اتفاقی افتاد. همة این رفتارها به ضرر کشور بود. رئیس‌جمهور سخنگو و اعتبار یک کشور است.

پیشنهاد می‌کنم خبرنگارها و کسانی که دست به قلم هستند یا به اطلاعات دسترسی دارند؛ فعالیت‌های آقای احمدی‌نژاد را در طول هشت سال ریاستش بررسی کنند؛ متوجه خواهیم شد که هر دو هفته یک بار یک مشکل و بحران داخلی یا خارجی داشته‌ایم که از روحیات ایشان نشأ‌ت می‌گرفت.

من از روز اول حدس زدم که آقای احمدی‌نژاد با چنین معیارهایی نمی‌تواند ادامه دهد و افتخار می‌کنم که به عنوان اولین وزیر تشخیص دادم که ایشان نمی‌تواند کار کند. آن زمان خیلی‌ها از ایشان تعریف و تمجید می‌کردند. الان کسی هنر نکرده که دربارة آقای احمدی‌نژاد اظهارنظر کند.

خب آن زمان به نفع بسیاری از اصول‌گرایان بود که آقای احمدی‌نژاد را نقد نکنند.

در جمهوری اسلامی مسئولیت پذیرفتن معنای بسیاری دارد؛ اگر مسئولیتی می‌پذیریم باید پاسخگوی خون شهدای قبل از انقلاب، دوران انقلاب، شهدای جنگ تحمیلی و بیعتی که با امام و رهبری بستیم، باشیم. هر کسی به جایی می‌رسد که باید حرفی بزند، باید بزند. من ترسی از بیان حقایق ندارم. مدیریت، شهامت، شجاعت، درایت و سلامت نفس می‌خواهد. تملق بسیار باب شده است که رفتار بسیار بدی است.

من نباید دوست داشته باشم و اگر دوست داشتم دیگران نباید زمینه را فراهم کنند. «کَلَّا إِنَّ الإِنسَانَ لَیَطغَی أَنْ رَآهُ استَغنَی»؛ «اگر کسی خدا را در زندگی‌اش فراموش کرد، طغیان کرده است.» اگر کسی احساس غنا یا غرور کرد، طغیان کرده است. باید همیشه خود را بندة خدا بدانیم؛ اگر چیزی را مشاهده می‌کنیم، مسئول هستیم که آن را بیان کنیم؛ شاید اگر از همان ابتدا مسائل را بیان می‌کردیم به اینجا نمی‌رسیدیم.

بارها تأکید کردم که مسئولان اگر تصمیم غلط بگیرند و باعث جدایی یک زن و شوهر شوند، مسئول‌اند. خانواده‌های بسیاری به دلیل مشکلات اقتصادی از هم پاشیدند، چه کسی مقصر است؟ یا وقتی ارزش پول ملی به یک سوم کاهش یافت، اجاره‌خانه‌ها بالا رفت، تورم افزایش یافت، مردم نتوانستند زندگی خود را بچرخانند؛ چه کسی مقصر بود؟ ما باید نسبت به این مسائل پاسخگو باشیم؛ نه اینکه آمار دهیم که دو و نیم میلیون شغل ایجاد کرده‌ایم؛ وقتی رشد اقتصادی منفی بود؛ چگونه شغل ایجاد کردید؟

در نموداری در وب‌سایت‌شان آورده‌اند که مالکیت خودرو در طول هشت سال افزایش یافته است.

یک سؤال دارم و آن اینکه چرا هر دولتی بر سر کار می‌آید آمار و اطلاعاتش همه خوب هستند و دولت‌های دیگر بد؟ یک جای کار ایراد دارد. در حضور مقام معظم رهبری درخواست کردم که یک سازمان سنجش آمار داشته باشیم که زیرنظر دولت نباشد. دولت‌ها آدم‌ها را می‌چینند و به آنها دیکته می‌کنند. در طول چند سال پس از انقلاب هر دولتی سر کار آمده آمار خوب ارائه کرده است؛ رشد اقتصادی خوب است، صادرات خوب است و ... دولت بعدی همة آنها را نفی می‌کند؛ بنابراین آمار در ایران ایراد دارد. اینها بحث‌های کارشناسی و ساختاری هستند. بحث من در اینجا فرد نیست؛ بلکه ساختار است.

نماینده‌ای که یک روز سابقة اجرایی ندارد یا تفاوت میان پاراف و امضا یا بودجه، منابع و مصالح را نمی‌داند، چگونه می‌خواهد قانون وضع کند؟ به نظرم یک نماینده برای ورود به مجلس باید همة اینها را بداند و کارکشته باشد و یک دوره را بگذراند؛ اگر یک نمایندة مجلس بخواهد از یک وزیر سؤال بپرسد باید اطلاعات کافی داشته باشد.

یکی از نمایندگان در کمیسیون مجلس از من سؤال اشتباهی پرسید. من به او گفتم که سؤال شما اشتباه است؛ باید این سؤال را بپرسید. او گفت؛ سؤال خود را جواب دهید. من هم جواب دادم. او گفت؛ قانع شدم. نماینده‌ای که سواد و تجربة کار موفق داشته باشد، درست سؤال می‌پرسد و پاسخ را به خوبی می‌فهمد؛ اما وقتی سواد ندارد هر کس هم به او مشورت بدهد باز هم متوجه نمی‌شود؛ در نتیجه جلسات متعدد می‌گذارد و مرتب قانون وضع می‌کند.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار