آمدم عیدی بگیرم!

سید جعفر بهبهانی فرزند آیت اله سید محمد و نوه آیت اله سید عبداله بهبهانی از رهبران مشروطه ، بخاطر نفوذ پدرش یعنی سید محمد بهبهانی و حمایت از دولت کودتا به مجلس هجدهم راه یافته بود اما در مجلس یکی از مخالفان دولت زاهدی شد آنچنان که هنگام رای گیری در مورد تصویب لایحه تشکیل کنسرسیوم نفت که در تناقض کامل با اصول ملی شدن صنعت نفت بود نوشت : " بخاطر مصالحی به این لایحه رای مثبت می دهم " و چنین نوشته ای به معنای آن بود که چندان با چنین لایحه ای موافقت ندارد .

در سال 1333 یعنی در دومین سال زمامداری زاهدی ، فساد دولتیان و وابستگان به دولت کودتا به قدری بالاگرفته بود که همه حتی برخی از نمایندگانی که با حمایت دولت و از طریق انتخاباتی که در جو وحشت و خفقان برگزار شد ، به مجلس هجدهم راه یافته بودند ، به صدا در آمدند .
جعفر بهبهانی با وجودی که نخستین دوره نمایندگی اش در مجلس بود اما به دلایل گوناگون از جمله نفوذ پدر و تیزبینی شخصی خود ، ظرف مدت کوتاهی بهتر از نمایندگاه کهنه کار و با سابقه ، از چم و خم اوضاع و اطلاع از آنچه که در پشت پرده سیاست روز در جریان است مطلع می شد و این ویژگی ها ، بهبهانی را به عنوان نماینده ای گرداننده و به عبارت دیگر " نماینده دور خود جمع کن " در آورد .

پس از گسترش فساد مالی در دولت زاهدی و به قول معروف لوطی خورشدن کمک های اقتصادی آمریکا ، پهلوی دوم بهانه ای برای از میان برداشتن زاهدی به دست آورد اما مساله چگونگی کنار گذاشتن نخست وزیری بود که آمریکایی ها گردانندگی کودتای 28 مرداد را به عهده وی گذاشته بودند و در میان افسران ارتش نفوذ زیادی داشت .
برکنار زاهدی در اواخر سال 1333 دغدغه اصلی محمدرضا شده بود که با فراهم شدن زمینه سفر وی و همسرش به آمریکا و مذاکراتش با ژنرال آیزنهاور رئیس جمهوری وقت و سایر مقام های ذی نفوذ آن کشور توانست موافقت آمریکایی ها را برای برکنار زاهدی جلب کند .
اواخر اسفند ماه سال 1333 سید جعفر بهبهانی برای خداحافظی و سفر به عتبات در ایام عید به کاخ مرمر رفت تا از محمدرضا اجازه بگیرد و خداحافظی کند ، سید جعفربهبهانی هنگام خروج از دفتر محمدرضا عیدی طلب می کند و پهلوی دوم می گوید : " هنوز که عید نشده است ."
سید جعفر بهبهانی همانطور که گفته شد به اوضاع و سیاست جاری کشور واقف تر از دیگر نمایندگان مجلس بود در پاسخ می گوید : " قربان عیدی من برکناری دولت است ."
محمدرضا سر را پائین می اندازد و با تبسم به بهبهانی پاسخ می دهد " حالا برو در بازگشت عیدی خود را خواهی گرفت ."
ملکه ثریا می گوید در تعطیلات نوروز بود که روزی محمدرضا گفت امروز تیمسار زاهدی نهار میهمان ما است و می خواهم کار را یکسره و نخست وزیر جدیدی تعیین کنم ."
ثریا می گوید : خیلی تعجب کردم مردی که این همه به محمدرضا خدمت کرده و تا همین چند روز پیش چنان برخورد های دوستانه با زاهدی داشت که تصور نمی رفت به این زودی زاهدی را از کار برکنار کند اما زاهدی آمد و پس از صرف نهار و هنگام نوشیدن قهوه محمدرضا در کمال خونسردی و وقاحت رو به زاهدی کرد و گفت شما خسته شده و تمام هم و غم خود را طی دو سال گذشته صرف رتق و فتق امور کشور کرده اید بنابراین وقت استراحت شما رسیده و از این پس شغل مناسبی که سفارت دائم در دفتر اروپایی سازمان ملل باشد با حقوق مکفی و ویلای مجلل در آنجا در اختیار شما گذاشته خواهد شد ."
ثریا می افزاید : " زاهدی با شنیدن برکناری خود ، رنگ باخت اما گویی از این وقاحت و بی شرمی زبانش بند آمده بود آنگاه محمدرضا برخاست و دست خود را به سوی زاهدی دراز کرد و صمیمانه فشرد .
فردای آن روز علم ترتیب سفر زاهدی را به ژنو فراهم کرد و وقتی نخست وزیر برکنار شده کودتا خواست مهلت بیشتری برای ترک ایران در اختیارش گذاشته شود با مخالفت علم روبه روشد و درخواستش برای خداحافظی از مردم از طریق یک سخنرانی رادیویی نیز از سوی علم یا در حقیقت ارباب علم رد شد و طومار دولت زاهدی در چهاردهم فروردین ماه بسته شد و همان روز حکم صدارت حسین علاء از سوی محمدرضا صادر و علم در کابینه تازه وزیر کشورشد .
سید جعفر بهبهانی در بازگشت از سفر عتبات به حضور رسید و از اینکه پهلوی دوم به وعده خود وفا و عیدیش را عطا کرده است با سپاسگزاری و امتنان از دربار خارج شد .