گوناگون

سایه روشن سخنان اوباما برای ایرانیان

پارسینه: سخنرانی آقای اوباما، رییس جمهور امریکا در مجمع عمومی سازمان ملل متحد از منظر یک ناظر بی طرف و یک نفر ساکن سیاره زمین، می توانست آرام بخش تلقی شود، به ویژه هنگامی که سخنرانی های او را با سخنان رییس جمهور پیشین ایالات متحده یعنی جرج بوش مقایسه کنیم.

دو سخنرانی ارایه شده در مجمع عمومی اهمیت بیشتری داشت؛یکی سخنرانی رییس جمهور خودمان و دیگری رییس جمهور امریکا. درباره سخنان آقای روحانی چند یادداشت نوشته شده و اکنون بهتر است اشاره ای هم به سخنان اوباما شود. سخنرانی آقای اوباما، رییس جمهور امریکا در مجمع عمومی سازمان ملل متحد از منظر یک ناظر بی طرف و یک نفر ساکن سیاره زمین، می توانست آرام بخش تلقی شود، به ویژه هنگامی که سخنرانی های او را با سخنان رییس جمهور پیشین ایالات متحده یعنی جرج بوش مقایسه کنیم.
سخنرانی های بوش همراه با نخوت و غرور و تماما مبتنی بر ستیزه جویی و تسلط بر دیگران با اتکای به قدرت و خط و نشان کشیدن برای این و آن بود. با شنیدن آن سخنرانی ها، اعصاب شنونده از این همه نخوت و غرور خط خطی می شد و به همین دلیل نگرشی کاملا منفی در جهان علیه ایالات متحده شکل گرفت و حتی مبارزه جویی علیه آنان در عراق و افغانستان به یک ارزش تبدیل شد و چه بسیار کسانی که از شکست امریکا در عراق خوشحال شدند، در حالی که با داعش و بنیادگرایی افراطی مخالف بودند، ولی در برابر آنان باز هم نسبت به شکست امریکایی ها خشنودتر می شدند.
شاید همین رفتار بوش و شکست امریکا بود که مردی که مخالف حمله به عراق بود، رییس جمهور آنجا شد و ادبیاتی جدید را که مخالف با گذشته بود ترویج کرد. وی ادبیات جدیدی برگزید و هرچند هنوز قدرت رکن اصلی این سخنرانی را تشکیل می دهد که البته گریزی از آن نیست.
او اشاره داشت که: «کسانی هستند که فکر می کنند هرکسی قدرت دارد می تواند به همه تسلط داشته باشد... افراطی گری و زیر پا گذاشتن دموکراسی در کشورهای دموکرات هم گاهی دیده می شود... خیلی از قدرت های بزرگ خلاف اصول بین الملل عمل می کنند... من به عنوان رهبر بزرگ ترین ارتش جهان آماده ام از منافع کشورمان و متحدان مان به هر وسیله ای دفاع کنم اما هرگز نمی خواهم به گذشته و جنگ برگردیم... قدرت به تنهایی نمی تواند مشکلات جهان را حل کند و سرکوب هم نمی تواند انسجام به وجود بیاورد... در دنیای امروز ملاک قدرت براساس میزان اراضی شما و استخراج منابع نیست بلکه قدرت واقعی نزد ملت هاست.
من رهبر بزرگ ترین ارتش دنیایی هستم که تا به حال تاریخ به خود دیده و مطمئن باشید برای دفاع از کشورم و متحدم تعلل نخواهم کرد... بعضی کشورها می گویند برای جلوگیری از هرج و مرج یا مقابله با تروریسم باید بعضی آزادی ها را محدود کرد و مثلا از بشار اسد که بمب بشکه ای بر سر مردم خود می ریزد، حمایت می کنند... امریکا در عراق این درس دشوار را گرفت که با وجود قدرت نظامی و هزینه های هنگفت، نتوانست بدون همکاری با سایرین موفق شود.»
او در برخی موارد نیز عملا گام برداشت؛ از جمله پیگیری توافق با ایران گام مهمی بود که او در جهت پیشبرد این هدف خود برداشت. بنابراین در مقایسه با جرج بوش باید از وجود اوباما در کاخ سفید رضایت داشت. اینکه رهبر بزرگ ترین ارتش جهان می پذیرد که قدرت تنها از لوله تفنگ بیرون نمی آید و همه مشکلات را با آن نمی توان حل کرد گام بزرگی به جلوست.
با وجود این باید دو نکته مهم را در سخنان و نگاه اوباما مورد توجه قرار داد؛ یکی آنجا که به اقدام برای حفظ و منافع امریکا اشاره می کند. اگر فقط اوباما یا مسوولان امریکایی معیار تشخیص این مورد باشند و سایر کشورها نیز به همین روش تعیین منافع کنند، روشن است که این نحوه رفتار به سرعت تبدیل به جنگ خواهد شد. باید معیاری قابل قبول در رعایت حریم منافع و امنیت کشورها تعریف کرد که مبتنی بر نوعی توافق و تفاهم عام باشد و نه مبتنی بر قدرت و اراده های درون کشوری.
این نکته ای بود که در سخنان آقای اوباما مغفول بود. شاید بگوییم این جملات را برای خالی نبودن عریضه زده و باید آن را در کنار سایر اظهارات وی تعبیر و تفسیر کرد. در این صورت بخش دیگر سخنان وی دچار اشکال می شود، آنجا که درباره بشار اسد گفت. اینجا قصد دفاع از بشار اسد نیست، همچنان که قصد دفاع از مخالفان او نیز نیست، چرا که قصد قضاوت کردن وجود ندارد و بهتر است بگوییم قضاوت کردن در این مورد مشکلی را حل نمی کند.
مساله این است که اگر با منطق آقای اوباما به قضیه نگاه کنیم، آیا فقط انداختن بمب با بشکه اشکال دارد؟ اگر مثلا به صورت هواپیماهای بدون سرنشین یا با موشک و بمب های ویرانگر حمله شود اشکال ندارد؟ یا اگر روی مردم کشور دیگر ریخته شود اشکال ندارد؟ آیا مثلا اگر با هواپیما به مردم بی دفاع غزه حمله شود و تمام منطقه را ویران کنند، اشکالی ندارد و می توان از آن دفاع کرد، فقط در این میان کار اسد غیرقابل دفاع است؟
کاری که امروز عربستان سعودی در یمن می کند، آیا شایسته یک اعتراض عادی هم نیست که آقای اوباما به آن اشاره کند؟ آیا حمایت از تروریست های منطقه از سوی عربستان را باید با سکوت برگزار کرد؟ واقعا با کدام منطق می توان حمله یک کشور را با انواع هواپیماهای پیشرفته علیه یک کشور فقیر توجیه و از آن حمایت کرد؟
هم آقای اوباما و هم سایر کشورهای منطقه می دانند آنچه که امروز در یمن می گذرد داخلی است و حمایت های خارجی اگر هم باشد نقش قابل توجهی در آنجا ندارد، پس چرا باید در برابر جنایات علیه یک ملت سکوت کرد ولی وقتی به سوریه می رسیم که چندین کشور با تمام قدرت و به صورت آشکار و رسمی در آن دخالت می کنند، خواهان سرنگونی حکومت آن می شویم بدون اینکه هیچ تضمینی برای صلح و دوری از افراطی گری بعد از رفتن اسد داده شود؟
در محافل دیپلماتیک کمتر تردیدی وجود دارد که ایالات متحده مخالف سیاست های مداخله جویانه عربستان در سوریه و حمایت عملی آن از داعش است، ولی چرا در عمل نسبت به این اقدامات اعتراض نمی کنند؟ یک پرسش جدی که می توان طرح کرد، آیا آقای اوباما و دولت ایالات متحده فراموش کرده اند که ١٥ نفر از ١٩ نفر حمله کننده در حوادث ١١ سپتامبر از عربستان سعودی بودند؟
آیا رهبر القاعده از افراد نزدیک به خاندان آل سعود نیست؟ آیا این افراد به همین تعداد بوده ا ند و تمام شده اند یا آنان بخش کوچکی از واقعیت کوه یخ سیاست و اندیشه مذهبی در عربستان هستند که سر از آب بیرون آورده اند. اگر آن ١٥ نفر ایرانی یا سوری بودند، امروز چه رفتاری را از سوی آمریکایی ها شاهد بودیم؟
بنابراین جملات خوب و آرام بخش آقای اوباما وقتی به تطبیق مصداق می رسد از آن استحکام اولیه و آرام بخشی خود دور می شود ولی چاره چیست، باز هم باید خدا را شاکر بود که بوش نیست و الا معلوم نبود که الان در منطقه با چه جهنمی مواجه بودیم.

منبع : روزنامه اعتماد

ارسال نظر

  • مهدی عباسپور

    از هر جنبه ای که نگاه کنیم آقای اوباما لااقل برای ما بهتر از آقای بوش هست. در کل دمکرات ها کم تر از جمهوری خواها خودشونو درگیر جنگ می کنن و این یه واقعیته. ولی متاسفانه انتخابات آمریکا در پیشه و هیچ بعید نیست جمهوری خواها پیروز بشن و روز از نو روزی از نو...

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار