گوناگون

زندگي هميشه پاياني تلخ دارد حتي اگر نامت " قندي" باشد

زندگي هميشه پاياني تلخ دارد حتي اگر نامت " قندي" باشد

پارسینه: دوستاني كه در ماه هاي آخر حضور قندي در تحريريه در ساعت هاي پاياني كار و براي شوخي به او زنگ مي زدند و طوري وانمود مي كردند كه گويي او چند دقيقه قبل به آنها زنگ زده و بعد از يك بحث تلفني در تاييد يا رد اين تماس داخل اتاق مي شدند و همراه خودش قهقهه سر مي دادند،

هيچ فكر نمي كردند كه اين مرد مغرور و خندان حرفشان را باور كرده و پشت اين خنده ها راز بزرگ "فراموشي" اش را مخفي مي كند.

شخصيت تودار و به شدت حساس او باعث شده بود كه كمتر كسي به بيماري اش پي ببرد. گمان نمي كنم حتي يك نفر از جمع دوستان شوراي تيتر متوجه احوالات دروني او بوده باشد.

در يك سال آخر منتهي به آن بيماري مخوف ( ٨٨) -با وجود اينكه ،در مقايسه با ١٠ سال قبلتر، در مقام همكار، نزديك تر به او و كنارش مي نشستم- هيچ نشانه اي از تغيير نسبت به آن سال ها در او نديدم. سال هايي كه در كنار فريدون صديقي وسط تحريريه سبز رنگ روزنامه انتخاب مي نشست و سيگار را با سيگار روشن مي كرد: غرق در دود آبي بالاي سرش با همان لبخند عادتي و نگاه نافذ از بالاي عينك. به همان اندازه خوش پوش و به همان اندازه مغرور.

در آن سال هاي انتخاب ما خبرنگاران فرهنگي براي رسيدن به فريدون صديقي بايد از ابر آبي پيرامون قندي و از مقابل نگاه نافذ او كه زود با لبخندي كوتاه تلطيف مي شد، مي گذشتيم.
مانند همان سال ها بيشتر مواقع سر صحبت را ديگران با او باز مي كردند و من هم در يك سال آخر كار او در تحريريه هميشه بهانه اي براي اين كار داشتم: تيتر!

صحبت با او درباره برخي تيترهاي رسيده همكاران راهي بود هم براي به حرف درآوردن قندي و هم براي غلبه بر استرس و عدم اعتماد به نفس ناشي از در كنار او نشستن و همپاي او تيتر زدن.
پاسخ هايش كوتاه و در حد ضرورت بود. اما معلوم بود كه ديگر نشاط سابق را ندارد، در حد "بد نيست" يا فلان طور "بهتر است ". گاهي هم چيزي كه به نظرش بهتر مي آمد برايت مي نوشت.

...
نمي دانم اگر به او مي گفتند براي زندگي ات يك تيتر بزن، چه مي نوشت، و نمي دانم چرا براي رفتن عجله كرد. اما مي دانم كه همه ما دلمان مي خواست حسين قندي دستكم چند سال ديگر مي ماند و كار مي كرد. چه مي شود كرد، زندگي هميشه پاياني تلخ دارد حتي اگر نامت " قندي" باشد. بدرود آقاي قندي. آنجا كه رسيدي، سيگارت را كه روشن كردي و قلم را كه برداشتي با بهترين تيترهايت از ما به خوشي ياد كن و باز هم به همان كوتاهي لبخند بزن، تا يادمان باشد كه زندگي به كوتاهي همين لبخند است...

ابوالفضل فیضی خواه/روزنامه نگار

ارسال نظر

  • زندي

    يادش گرامي

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار