ما بدیم اما مانده تا نژادپرست شویم!
پارسینه: تعرض جنسی دو مأمور پادشاهی عربستان سعودی به دو زائر ایرانی احساسات ضدعربی را به غلغل درآورده. عوام و خواص درگیر هیجان ابلهانه شدهاند و برای دشنام دادن و خوار کردن اعراب مسابقه میدهند.
بخشی از بدنه روشنفکران ایرانی منتقد این غلیانِ تنفر است. انتقاد و انزجارشان از این رفتار به جاست اما نامی که بر آن مینهند خطاست: این مصداق نژادپرستی نیست.
چندسالی است که اصطلاح نژادپرستی در مناظره روشنفکری بر سر هویت ایرانی و نسبت «ما» و «دیگران» دستودلبازانه به کار برده میشود. مهم نیست حکایت از چه باشد؛ از خودبرتربینی ایرانی که هنر نزد اوست و بس، از بیگانههراسی و آزار مهاجران افغان، یا از تحقیر و توهین به ترک و عرب. هر چه باشد، تند و سریع نشانه نژادپرستی ایرانیان خوانده میشود.
این رفتار و پندارها همه خطرناکند و با هیچ معیار اخلاقیای هم توجیهپذیر نیستند اما نژادپرستانه خواندنشان درست نیست. نژادپرستی هم تعریف مشخصی دارد و هم تاریخ مشخصی. فرض اساسی نژادپرستی، نابرابری جنس بشر است و برای این نابرابری توضیح زیستشناسانه دارد. معتقد است که پیشرفت یا عقبماندگی قومها و مردمهای مختلف به خاطر شرایط محیطیشان، و یا به خاطر میزان دسترسیشان به فرصتها نیست، بلکه نهفته و ناشی در ژنهاست، ذاتی است لایتغیر و ابدی و ازلی. تاریخ نژادپرستی، تاریخ اروپایی است. در طول دو سه سده انبوهی از خزعبلات در اثبات برتری نژاد سفیدپوست بافته و نگاشته شد و کمکم از دل نژاد سفیدپوست هم نژاد آریایی سربرآورد.
جالب اینجاست که همین اروپاییها بودند که ما ایرانیها را با مفهوم نژاد (آنچنان که مدنظرشان بود و نه آنچنان که پیش از آن در ادبیات فارسی به کار میرفت) آشنا کردند. یکیشان ارنست رنان بود که نژاد سامی (عرب و یهود) را ذاتا پست و زیردست میخواند و نژاد آریایی را سرور و برتر. کمتر کسی میداند که جمالالدین افغانی/اسدآبادی از جمله کسانی بود که در اینباره به رنان پاسخ داد و در دو شماره از یک نشریه فرانسوی (Journal des Débats) نظریاتش را نقد کرد. حدس میزنید پاسخ جدلی رنان چه بود؟ گفت، تو خودت چون عرب نیستی، بلکه افغانی هستی و روح آریایی در تو دمیده شده میتوانی به این خوبی مناظره و استدلال کنی!
نژادپرستی، مطابق آن روایتی که اروپاییها به ما شناساندند، هیچوقت به گفتمانی غالب در ایران تبدیل نشده است. جسته و گریخته از آن برای برساختن ایدئولوژی مدرن ملیگرایی ایرانی استفاده شده اما هیچوقت به مستمسکی برای ظلم به دیگری به بهانه این که ذات و طبیعتش خوار و پست و نابارور است تبدیل نشده است.
پس چه نامی میشود روی این رفتارهای ایرانیها گذاشت؟ اگر نژادپرستی نیست پس چیست؟ اتنوسنتریزم (Ethnocentrism) اصطلاح مقبول و جاافتادهای است برای توصیف این رفتار. در فارسی گاه به «قوممداری» ترجمه شده اما بیشتر به معنای عِرق و عصبیت قومی است، این که فرهنگ یک قوم برتر از دیگری است و دیگر فرهنگها با متر و معیار ما ارزیابی شوند. آنها سوسمار میخورند (که البته نمیخورند) ولی ما نمیخوریم. ما تمدن ۲۵۰۰ساله (تا ۷هزارسال هم کشیده شده) داریم، آنها ندارند. آنها سنیاند، ما شیعهایم. عصبیتها و کلیشههای قوممدارانه جهانیاند. همه از آن بهرهای دارند. (این که همه دارند توجیه خوب بودنش نمیشود.) تایلندیها و برمهایها علیه هم، چینیها و ژاپنیها علیه هم، فرانسویها و انگلیسیها علیه هم، آرژانتینیها و برزیلیها علیه هم دارند و الجزایریها جوکهای خفیفی برای لیبیاییها میسازند. در خود مرزهای ملی هم همین کلیشهها علیه قومهای مختلف تکرار میشود: ایتالیاییها مردمان جنوبشان را کمبهره از فرهنگ میدانند، فرانسویها حکایتهای تحقیرآمیز علیه برتونها دارند و قس علیهذه. بسیاری از این کلیشهها در کشاکش جنگها و رقابتهای خونین ساخته و پرداخته شدهاند و ریشه دواندهاند.
آیا این فقط یک ایراد ملالغتی است؟ نه! قرار نیست صورت مسأله را پاک کنیم، میخواهیم آن را درست مطرح کنیم. مبارزه با نژادپرستی راههای خودش را دارد و مبارزه با توهمها و تبعیضهای قوممدارانه چارههای خودش را. جالب اینجاست که کاربرد اصطلاح نژادپرستی - اینبار در نقد رفتار ایرانیان - باز هم از سوی روشنفکران ساکن در و یا مسافر به غرب باب شده است. بله، مشکل نژادپرستی در اروپا (علیه یهودیها و عربها) و در آمریکا (علیه مردمان غیرسفیدپوست) هنوز وجود دارد. اما حتی نوع برخورد با این مشکل در اروپا و آمریکا هم متفاوت است. باید حواسمان باشد که، سهلانگیرانه و بیدقت، از یک چارچوب مفهومی که در بافتار و تاریخ غرب معنا دارد، برای تحلیل اجتماعی در جغرافیای دیگر استفاده نکنیم.
وبلاگ راوی مستوری
چندسالی است که اصطلاح نژادپرستی در مناظره روشنفکری بر سر هویت ایرانی و نسبت «ما» و «دیگران» دستودلبازانه به کار برده میشود. مهم نیست حکایت از چه باشد؛ از خودبرتربینی ایرانی که هنر نزد اوست و بس، از بیگانههراسی و آزار مهاجران افغان، یا از تحقیر و توهین به ترک و عرب. هر چه باشد، تند و سریع نشانه نژادپرستی ایرانیان خوانده میشود.
این رفتار و پندارها همه خطرناکند و با هیچ معیار اخلاقیای هم توجیهپذیر نیستند اما نژادپرستانه خواندنشان درست نیست. نژادپرستی هم تعریف مشخصی دارد و هم تاریخ مشخصی. فرض اساسی نژادپرستی، نابرابری جنس بشر است و برای این نابرابری توضیح زیستشناسانه دارد. معتقد است که پیشرفت یا عقبماندگی قومها و مردمهای مختلف به خاطر شرایط محیطیشان، و یا به خاطر میزان دسترسیشان به فرصتها نیست، بلکه نهفته و ناشی در ژنهاست، ذاتی است لایتغیر و ابدی و ازلی. تاریخ نژادپرستی، تاریخ اروپایی است. در طول دو سه سده انبوهی از خزعبلات در اثبات برتری نژاد سفیدپوست بافته و نگاشته شد و کمکم از دل نژاد سفیدپوست هم نژاد آریایی سربرآورد.
جالب اینجاست که همین اروپاییها بودند که ما ایرانیها را با مفهوم نژاد (آنچنان که مدنظرشان بود و نه آنچنان که پیش از آن در ادبیات فارسی به کار میرفت) آشنا کردند. یکیشان ارنست رنان بود که نژاد سامی (عرب و یهود) را ذاتا پست و زیردست میخواند و نژاد آریایی را سرور و برتر. کمتر کسی میداند که جمالالدین افغانی/اسدآبادی از جمله کسانی بود که در اینباره به رنان پاسخ داد و در دو شماره از یک نشریه فرانسوی (Journal des Débats) نظریاتش را نقد کرد. حدس میزنید پاسخ جدلی رنان چه بود؟ گفت، تو خودت چون عرب نیستی، بلکه افغانی هستی و روح آریایی در تو دمیده شده میتوانی به این خوبی مناظره و استدلال کنی!
نژادپرستی، مطابق آن روایتی که اروپاییها به ما شناساندند، هیچوقت به گفتمانی غالب در ایران تبدیل نشده است. جسته و گریخته از آن برای برساختن ایدئولوژی مدرن ملیگرایی ایرانی استفاده شده اما هیچوقت به مستمسکی برای ظلم به دیگری به بهانه این که ذات و طبیعتش خوار و پست و نابارور است تبدیل نشده است.
پس چه نامی میشود روی این رفتارهای ایرانیها گذاشت؟ اگر نژادپرستی نیست پس چیست؟ اتنوسنتریزم (Ethnocentrism) اصطلاح مقبول و جاافتادهای است برای توصیف این رفتار. در فارسی گاه به «قوممداری» ترجمه شده اما بیشتر به معنای عِرق و عصبیت قومی است، این که فرهنگ یک قوم برتر از دیگری است و دیگر فرهنگها با متر و معیار ما ارزیابی شوند. آنها سوسمار میخورند (که البته نمیخورند) ولی ما نمیخوریم. ما تمدن ۲۵۰۰ساله (تا ۷هزارسال هم کشیده شده) داریم، آنها ندارند. آنها سنیاند، ما شیعهایم. عصبیتها و کلیشههای قوممدارانه جهانیاند. همه از آن بهرهای دارند. (این که همه دارند توجیه خوب بودنش نمیشود.) تایلندیها و برمهایها علیه هم، چینیها و ژاپنیها علیه هم، فرانسویها و انگلیسیها علیه هم، آرژانتینیها و برزیلیها علیه هم دارند و الجزایریها جوکهای خفیفی برای لیبیاییها میسازند. در خود مرزهای ملی هم همین کلیشهها علیه قومهای مختلف تکرار میشود: ایتالیاییها مردمان جنوبشان را کمبهره از فرهنگ میدانند، فرانسویها حکایتهای تحقیرآمیز علیه برتونها دارند و قس علیهذه. بسیاری از این کلیشهها در کشاکش جنگها و رقابتهای خونین ساخته و پرداخته شدهاند و ریشه دواندهاند.
آیا این فقط یک ایراد ملالغتی است؟ نه! قرار نیست صورت مسأله را پاک کنیم، میخواهیم آن را درست مطرح کنیم. مبارزه با نژادپرستی راههای خودش را دارد و مبارزه با توهمها و تبعیضهای قوممدارانه چارههای خودش را. جالب اینجاست که کاربرد اصطلاح نژادپرستی - اینبار در نقد رفتار ایرانیان - باز هم از سوی روشنفکران ساکن در و یا مسافر به غرب باب شده است. بله، مشکل نژادپرستی در اروپا (علیه یهودیها و عربها) و در آمریکا (علیه مردمان غیرسفیدپوست) هنوز وجود دارد. اما حتی نوع برخورد با این مشکل در اروپا و آمریکا هم متفاوت است. باید حواسمان باشد که، سهلانگیرانه و بیدقت، از یک چارچوب مفهومی که در بافتار و تاریخ غرب معنا دارد، برای تحلیل اجتماعی در جغرافیای دیگر استفاده نکنیم.
وبلاگ راوی مستوری
عصر ایران:
حجت الاسلام و المسلمین محمدتقی رهبر، امام جمعه موقت اصفهان: "ملت ایران با آن عظمت و بزرگی مورد تحقیر یک مشت سوسمارخور قرار میگیریم" !
ما ترک ها که با عرب ها مشکلی نداریم . عرب های خوزستان زنده باشید
عالی بود . ممنون
غلغل چیه؟ یعنی بقیه مقاله نویسهاتون در همین حد هستند.؟ بیسواد بهش میگن غلیان احساسات نه غلغل احساسات
به این جناب خواص میگم لطفا تشریف ببرید به پایگاه الوئام سعودی و نظرات اونها رو در مورد ما بخونید در ذیل خبر مربوط به تعلیق حج عمره مخصوصا و شادی کاربران سعودی رو از نیومدن نجسهای مجوسی به زمینشون که با عنوان ارضنا میگن بخونید
http://www.alweeam.com.sa/331719/