گوناگون

آیا برباد رفته هنوز هم محبوب ترین فیلم تاریخ سینما است؟!

آیا برباد رفته هنوز هم محبوب ترین فیلم تاریخ سینما است؟!

پارسینه: آیا پس از ۷۵ سال که از ساخت این فیلم می گذرد و با تغییر زمانه هنوز لایق چنین محبوبیت و جایگاهی است؟

دو نظر سنجی که در سالهای ۲۰۰۸ و ۲۰۱۱ انجام شد نشان داد که بر باد رفته هنوز هم از تمام فیلمهای دیگری که از سال ۱۹۳۹ تاکنون عرضه شده اند در میان مردم محبوبیت بیشتری دارد. اگر تغییر ارزش پول و تورم در هفت دهه گذشته را در نظر بگیرم خواهیم دید که از نظر درآمد و فروش در گیشه نیز موفق ترین فیلم تاریخ بوده است.

هر چند این آمار بسیار مهم هستند ولی می توان گفت که جای تعجبی ندارد. فیلم برباد رفته همواره به عنوان درخشنده ترین اثر هالیوود تلقی شده و به همین خاطر ممکن است هیچکس در جایگاه ویژه این فیلم تردید نکرده باشد.

همه ما پهنای تصویر و رنگ های تند فیلمبرداری تکنی‌کالر این فیلم را به یاد داریم. زیبایی بی پرده و جسورانه ویوین لی بازیگر نقش اسکارلت و جذابیت مردانه کلارک گیبل بازیگر نقش رت باتلر در ذهن همه حک شده است. صحنه های رویارویی و جنگ لفظی این دو شخصیت را همه به یاد دارند و تصور عمومی این است که برباد رفته فیلمی است که سینما دوستان همیشه آن را خواهند ستود.

این فیلم به هیچ وجه یک داستان ساده و بی ضرر برای تفریح و سرگرمی تمام اعضای خانواده نیست. این فیلم به شکل جذاب و فریبنده ای تجاهل و اغماض در برابر خلافکاری و بی عدالتی، دروغ و ناروایی و دلفریبی مزدورانه را می ستاید. پس زمینه داستان ستایش عاشقانه ای از ایالت های برده دار جنوب و تلخنامه ای علیه ایالت های شمالی آمریکاست که در دوران جنگ داخلی با برده داری مخالف بودند.

پرداخت داستان مملو از فراز و نشیب های متعددی است که مدام از کمدی سطحی به تراژدی فرساینده می رود و دوباره بازمی گردد. داستان عاشقانه ای است که قهرمان مرد و قهرمان زن آن گاهی حتی چشم دیدن یکدیگر را ندارند. در قالب سلسله حوادثی که گاه چندان به یکدیگر مربوط نیستند، ماجرای بلوغ شخصیت هایی را نشان می دهد و بالاخره پس از حدود چهار ساعت بدون اینکه چیزی را روشن و یا حل کرده باشد، ناگهان به پایان می رسد.

رمانی که داستان فیلم براساس آن نوشته شد به قلم مارگارت میچل در سال ۱۹۳۶ منتشر شد. جوایز متعددی دریافت کرد و به یکی از پرفروش ترین کتابهای بازار نشر آمریکا تبدیل شد.
اما این کتاب ۱۰۳۷ صفحه بود. دیوید سلزنیک یک تهیه کننده مستقل حق معنوی تولید فیلم را به بهای ۵۰ هزار دلار خریداری کرد. اما نوشتن فیلمنامه ای براساس این کتاب آنقدر پیچیده و دشوار بود که هیچگاه عملا تکمیل نشد.

فیلمنامه بارها و بارها توسط نویسندگان مختلف از جمله اسکات فیتزجرالد بازنویسی شد اما دیوید سلزنیک شخصا در جریان فیلمبرداری و تولید فیلم هر روزه دیالوگ های شخصیت ها را تغییر می داد.

تولید و فیلمبرداری یک فیلم بلند و پیچیده ای مثل این حتی از تکمیل فیلمنامه هم دشوارتر بود. دیوید سلزنیک قبل از انتخاب ویوین لی که در آن زمان یک بازیگر بریتانیایی ناشناخته بود، از ۳۱ هنرپیشه سرشناس هالیوود برای ایفای نقش اسکارلت امتحان گرفت.

ابتدا جورج کیوکر یکی از دوستان خود را برای کارگردانی فیلم استخدام کرد ولی بعد از سه هفته از شروع فیلمبرداری ویکتور فلمینگ را به جای او گمارد. ویکتور فلمینگ بعد از دو هفته بر اثر فشار عصبی بیمار شد و این پروژه را رها کرد. با توجه به افزایش شدید هزینه تولید فیلم، در آن روزها در ستون غیبت روزنامه ها برباد رفته را "حماقت سلزنیک" توصیف می کردند.

اما با اکران فیلم همه چیز تغییر کرد. برباد رفته به محض اکران در سینماهای آمریکا به موفقیت و محبوبیت فراوانی رسید، ده جایزه اسکار را ربود (رکوردی که بیست سال دست نخورده ماند) و پر فروش ترین فیلم سال شد.
بالاخره کمال گرایی دیوید سلزنیک تهیه کننده فیلم و ماهها مصرف داروهای انرژی زا و کار شبانه روزی او به نتیجه رسید. اما این موفقیت به هیچ عنوان تضمین شده نبود. تماشاچیان در عین حال که عاشق این فیلم می شدند ممکن بود آن را بحث برانگیز و حتی توهین آمیز تلقی کنند.

داستان بر باد رفته مثل فیلم های تاریخی و حماسی با صحنه های اشک، درد و خون شروع نمی شود بلکه آغاز آن بیشتر شبیه کمدی های رمانتیک است.

اسکارلت اوهارا با بازی ویوین لی جذاب، در یک میهمانی پر زرق و برق زمینداران و اشراف ایالت های جنوبی با دلفریبی سبکسرانه به سینه دو خواستگار دلداده خود دست رد می زند. با وجودیکه آمریکا در آستانه جنگ داخلی فاجعه بار قرار دارد، فضای ایالت های جنوبی همچون "دنیایی که فقط می خواهد زیبایی و دلپذیری خود را حفظ کند" به تصویر کشیده می شود.
تنها چیزی که برای اسکارلت مهم است اشلی ویلکس (با بازی لزلی هاوارد) است که اخیرا با یکی از عموزاده های اسکارلت نامزد شده است. حتی توجه و اظهار علاقه های صریح و گاه جلف رت باتلر نمی تواند حواس اسکارلت را پرت کند.

نکته عجیب بعدی در فیلم برباد رفته این است که حتی پس از شروع جنگ داخلی باز هم لحن و سیاق داستانگویی آن کماکان سریع و سبکسرانه ادامه می یابد. با حادثه مرگ اولین شوهر اسکارلت مثل یک جوک برخورد می شود. در یک صحنه کوتاه نامه اعلام خبر مرگ او نشان داده می شود و بعد می بینیم که اسکارلت موقع پوشیدن لباس سوگواری به تنها نکته ای که توجه می کند سرو وضع ظاهری است.

در کل می توان گفت که سرعت این فیلم چهار ساعته واقعا حیرت آور است. وقوع پشت سر هم حوادث دراماتیک باعث می شود که بیننده هیچگاه نتواند حتی یک لحظه با آرامش به مضمون داستان دقت کند. تدوین آن چنان زیرکانه و چالاک است که بیننده به زحمت متوجه می شود که اسکارلت در طول داستان سه بار ازدواج می کند.

امروز می بینیم که فیلمی مثل هابیت در سه قسمت و یا هانگر گیمز در دو قسمت ساخته می شود. واقعا غیرقابل تصور است که در قرن بیست و یکم یک فیلمی بتواند مثل برباد رفته با این سرعت از حوادث و فراز و نشیب های داستان عبور کند.

پس از یک ساعت اول فیلم که همه حوادث شاد هستند بالاخره اسکارلت در ماجراهای جنگ داخلی گرفتار می شود و فضای داستان به شدت تیره می شود.

بینندگانی که تا این لحظه از شیطنت های عاشقانه و دلبری‌های سبکسرانه او لذت برده بودند یکباره با صحنه هایی مواجه می شوند که همان شخصیت زندگی خود را وقف کار پرستاری و نگهداری از مجروحان جنگ کرده است.

اما شخصیت خود اسکارلت در این مقطع بازجای بحث دارد. فریب‌کاری بیرحمانه، اراده ای در حد جنون و رفتار اجتماعی و ظاهری که در آن دوران کاملا خلاف عرف و غیرقابل پذیرش بود. کمتر قهرمان زنی در تاریخ سینما یک چنین شخصیت غیرمتعارفی داشت.

یکی از بحث برانگیز ترین عناصر این فیلم نحوه پرداخت شخصیت های سیاهپوست داستان است. کتاب برباد رفته به هنگام انتشار دقیقا به خاطر نگاه نژادپرستانه آن بحث برانگیز شد. دیوید سلزنیک تلاش کرد بخشهای نژادپرستانه آن را کمی تخفیف دهد ولی به عنوان مثال در یکی از صحنه های فیلم می بینیم که پدر اسکارلت به او نصحیت می کند:"تو باید با زیردست ها خیلی محکم و قاطع رفتار کنی، به خصوص با سیاه ها."

البته باید یادآور شد که به خاطر موفقیت این فیلم متی مک دانیل بازیگری که نقش خدمتکار ویژه اسکارلت را ایفا کرد اولین هنرپیشه سیاهپوستی است که جایزه اسکار را دریافت کرده است.
اما دو بازیگر سیاهپوست دیگری که در این فیلم بازی کرده اند نقش های تحقیرآمیز و کاریکارتورگونه ای دارند. مالکوم ایکس از رهبران جنبش برابری نژادی آمریکا در دهه شصت میلادی گفته بود تماشای بازی شخصیت های سیاهپوست فیلم برباد رفته برای او به عنوان یک سیاهپوست آمریکایی به شدت خجالت آور است.

در یک ساعت آخر فیلم که ماجراهای داستان دیگر به جنگ داخلی و یا تلاش مصممانه اسکارلت برای پس گرفتن ثروت خود مربوط نمی شود، کاستی و نقطه ضعف های بزرگتری در این فیلم پدیدار می شوند. در یک ساعت آخر موضوع محوری داستان یک مثلث عشقی مضحک است. با وجودیکه اسکارلت با رت باتلر ازدواج کرده اما هنوز هم در آرزوی اشلی است که یک دهه پیش اظهار عشق او را رد کرده بود.

شاید هیچ بازیگری نمی توانست با کاریزمای شیطانی کلارک گیبل رقابت کند. اما لزلی هوارد بازیگر ۴۶ ساله انگلیسی با کاکل بلوند خود که از ابتدای کار این نقش را نمی پسندید، حتی کتاب را هم نخوانده بود و به زحمت می توانست رفتار ویوین لی را تحمل کند، به خوبی این نقش را ایفا کرد و حتی سعی نکرد لهجه انگلیسی خود را بپوشاند.

پس از گذشت ۷۵ سال هنوز هم اسکارلت بیننده را مسحور و مسخ می کند. هنوز هم ماجراهای اسکارلت و رت باتلر ذهن ما را به خود مشغول می کند. اما حقیقت این است که رابطه اسکارلت و اشلی برای هیچکس اهمیت ندارد.

جوایز اسکار :

بهترین فیلم
بهترین کارگردان - ویکتور فلمینگ
بهترین هنرپیشه نقش اول زن - ویوین لی
بهترین نقش زن دوم - هتی مک‌دانل
بهترین فیلمنامه اقتباسی - سیدنی هاوارد
بهترین فیلمبرداری رنگی - ارنست هالر و ری رناهان
بهترین تدوین - هال کرن و جیمز نیوکام
بهترین طراحی صحنه - لایل ویلر
جایزه موفقیت تکنیکی به دان ماس گریو برای پیشقدم شدن در به کار بردن هماهنگ بین ابزار و ادوات در ساخت
جایزه افتخاری - ویلیام کامرون منزایس، برای موفقیت برجسته در به کار بردن رنگ برای بالا بردن حالت دراماتیک در ساخت.

صداگذاری فیلم و دوبلاژ در ایران :
احمد رسول‌زاده (مدیریت دوبله بر باد رفته و چهره ماندگار دوبله)
رفعت هاشم‌پور بجای ویوین لی در نقش اسکارلت اوهارا
حسین عرفانی بجای کلارک گیبل در نقش رت باتلر
ناصر طهماسب بجای لسلی هاوارد در نقش اشلی ویلکز
معصومه فرخنده مآل بجای الیویا دو هاویلند در نقش ملانی هملیتون
فهیمه راستکار بجای هتی مک‌دانل در نقش مامی (کلفت سیاه‌چرده منزل اوهارا)
ناصر احمدی بجای کرول نای در نقش فرانک کندی
سیمین سرکوب بجای باربارا اونیل در نقش الن اوهارا (مادر اسکارلت)
منصوره کاتبی بجای اولین کیز در نقش سوئلن (خواهر اسکارلت)
فریبا شاهین‌مقدم بجای ان رادرفورد در نقش کارین (خواهر اسکارلت)
بهرام زند در چند نقش و از جمله فرد کرین در نقش استولرت تارلتن
ناصر نظامی در چند نقش و از جمله جرج ریوز در نقش برنت تارلتن
بدری نوراللهی بجای یورا هوپ ریوز در نقش عمه پتی
آذر دانشی در چند نقش و از جمله بارتری مک کوئین در نقش پریسی (خدمتکار کم سال سیاه) و همینطور خانم نیل
آرشاک قوکاسیان بجای رند بروکس در نقش چارلز همیلتون
اکبر منانی بجای (پدر اسکارلت)

رامین شریف زاده

ارسال نظر

  • ناشناس

    همه چیز بر باد رفته
    الان را نمی گم!

  • سامان میرزائی

    اسب، زمین و زن: بر باد رفته، محبوب ترین فیلم تاریخ سینمای جهان،

    داستان: همه ی این حرف ها به کنار. داستان جذاب فیلم، عامل مهم تری برای توجه تماشاگران عام به این فیلم است. داستان فیلم در قرن نوزدهم می گذرد. همان زمانی که داستان خیلی از فیلم های وسترن در آن حوالی می گذرد. برای همین از شباهت های مضمونی بین بر باد رفته و فیلم های وسترن تعجب نمی کنیم. جدا از بحث تنهایی شخصیت اصلی و جدایی آدم ها که در بخش قبلی به آن اشاره شد و یکی از نقاط مشترک بر باد رفته و وسترن هاست، توجه ویژه ی بر باد رفته به برخی از مؤلفه های فیلم های وسترن هم جالب است. در قرن نوزدهم، زن و اسب و زمین بسیار مورد توجه بودند. چرا که دسترسی به آن ها بسیار دشوار بود. در این فیلم هم توجه خاصی به آن ها شده است. بدترین زن در این فیلم (که یک فاحشه است) به موقع کمک های بزرگی به رت و دوستانش می کند و زنی محترم به تصویر کشیده می شود. اسکارلت در اوائل فیلم سؤالی می پرسد که مضمونش چنین است که چرا باید دخترها دنبال پیدا کردن شوهر بدوند؟ ولی آن چه در طول فیلم می بینیم، برعکس است. همیشه این مردانند که دارند در پی زنان می دوند. از سوی دیگر، یکی از اولین حرف های رت پس از تولد دخترش این است که برایش یک اسب می خرد و یکی از ویژگی های مهم پدر اسکارلت هم توانایی اش در اسب سواری است که نوعی حس غرور به او می بخشد. ملک تارا هم که مهم ترین بخش زندگی اسکارلت و خانواده ی ایرلندی الاصل اوست و تمام شرف و آبروی خانواده ی اوهارا در این زمین خلاصه می شود. می بینید؟ زن، اسب و زمین.

    اما جدا از این مسائل که بیشتر به کتاب برمی گردد، خود فیلم هم ریتم تند و مناسبی دارد و تماشاگر را به خوبی به دنبال خودش می کشاند. ویکتور فلمینگ را غالباً بیشتر به عنوان یک تکنسین ماهر می شناسند تا یک فیلمساز قوی. کسی که متخصص به پایان رساندن پروژه های معلق مانده و پرهزینه شناخته می شد. (دو نمونه اش، دو فیلمی بودند که او در سال 1939 ساخت: بر باد رفته و جادوگر شهر زمرد). ولی نکته ی مهم درباره ی او این است که فلمینگ تخصص ویژه ای در داستان گویی داشت. شاید نتوان او را یکی از برترین داستان گویان تاریخ سینما دانست. ولی از این نظر، جایگاه بالایی دارد. فیلم های او، از خاک سرخ گرفته تا همین بر باد رفته و جادوگر شهر زمرد و فیلم های بعدی اش از جمله ژاندارک و... از تعادلی قابل ستایش در روند داستانی شان برخوردارند که بی شک بخش بزرگی از آن حاصل کار فلمینگ است. بر باد رفته علی رغم زمان طولانی اش، از ریتم تندی برخوردار است که از خستگی تماشاگر جلوگیری می کند. اتفاقات فیلم خیلی سریع و گاه رگباری رخ می هند و خلاصه این که فیلم هیچ گاه از نفس نمی افتد و این اتفاق برای فیلمی 220 دقیقه ای، اصلاً اتفاق کوچکی نیست. سرعت شناسایی شخصیت ها به طرز حیرت انگیزی بالاست. نگاه کنید به اولین سکانسی که اسکارلت در آن حضور دارد (سکانس مهمانی). در همین دقایق اندک با اصلی ترین ویژگی های او آشنا می شویم: بی پروا، مغرور، دمدمی مزاج، عاشق اشلی ویلکز و... در مورد رت باتلر هم همین طور. پوزخندی که او در همان اولین صحنه ای که حضور دارد به اسکارلت می زند، بیان گر خیلی از مسائل است. این نکته البته در مورد برخی از شخصیت های فرعی خوب عمل نکرده و باعث شده چندان نتوانیم به آن ها نزدیک شویم. ولی در مورد شخصیت های اصلی، بی برو برگرد مؤثر و موفق بوده است.

  • محمد

    ایکاش تصویر عفیف تری میگذاشتید

  • ناشناس

    بیکار الدوله ها

  • محمد

    وقتی شما این طور تصویری رو از فیلم انتخاب میکنید از دیگران چه انتضار که نگاه نکنند.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار