گوناگون

تحلیلی بر رمان "دائی جان ناپلئون"

پارسینه: رمان طنز دائی جان ناپلئون ، رمانی شیرین و بسیار زیباست که با زبان طنز و روانش ، مخاطب را متقاعد می کند تا بنشیند و این رمان طنز نسبتا طولانی را بخواند

.ایرج پزشکزاد،خالق دائی جان ناپلئون ، رمان را با یک گره بزرگ شروع می کند.عاشقی سعید نسبت به لیلی دختر دائی جان ناپلئون.از آنجایی که دائی جان ناپلئون با پدر سعید اختلافات بسیار زیادی دارند ، این گره بزرگ محسوب می شود.هدف اصلی پزشکزاد در این رمان بیشتر طرح ماجراها و افکار دائی جان ناپلئون است تا رفع و رجوع شدن گره عاشقی سعید و لیلی.

دائی جان ناپلئون بزرگ یک خاندان اشرافی محسوب میشود و از آنجایی که عاشق شخصیت ناپلئون است بدخواهان او ، اورا دائی جان ناپلئون می نامند.دائی جان ناپلئون دچار بیماری توهم توطئه است و هراتفاقی را که دور و اطرافش می افتد را به انگلیسیها نسبت میدهد.(که از این جور افراد دور اطراف ما کم نیستند...)

ایرج پزشکزاد با زرنگی تمام دائی جان ناپلئون را به حاشیه می برد و چندوچون زندگی اورا تعریف می کند.چون اگر شخصیت اول داستان را دائی جان ناپلئون قرار میداد ، شاید خود او و رمانش مورد قضاوتهای ناعادلانه قرار می گرفت.(ر که هم اکنون هم قرار گرفته است.)

ایرج پزشکزاد که هم اکنون هم مقیم فرانسه است می گوید که ابتدا ، این رمان را به سفارش یکی از دوستانش برای مجله فردوسی می نویسد و پس از هر شماره چاپ مجله و دیدن بازخورد واکنش مردم ، به ادامه نوشتن رمان ترغیب می شود و در انتها می شود همین رمان بسیار زیبایی که جلوی روی ماست.

شخصیت پردازیها در رمان دائی جان ناپلئون بسیار قوی و زیباست.(بیش از حد خوب)

شخصیت های دائی جان ناپلئون، اسدالله میرزا ، مش قاسم ،عزیزالسلطنه و حتی قمر دختر عقب مانده ی ماجرا که هرکدام گوشه ای از داستان را گرفته اند و پیش می برند.

تیکه کلامهای گیرای شخصیت ها : دروغ چرا تا قبر آ آ آ آ (مش قاسم) و یا سفر سانفرانسیسکو ( اسدالله میرزا )

پزشکزاد داستان را با یک گره بزرگ طرح می کند و با دیگر گره های کوچکتر پیش می برد .تمام این گره های ریز و درشت کاملا منطقی اند و به خاطر علایق و سلایق این خانواده اشرافی بوجود آمده است که همین هنرمندی پزشکزاد را نشان می دهد. در انتها هم پایان غافلگیر کننده و زیبای رمان...(کسانی که رمان را خوانده باشند می فهمند که چرا می گویم غافلگیر کننده و زیبا...)
دائی جان ناپلئون بر اثر فشار عصبی توطئه توهم مرد ، لیلی زن پوری فش فشو شد ، مش قاسم نوکر دائی جان ناپلئون بخاطر گران شدن زمین دورافتاده اش ثروتمند شد و لقب سالار را گرفت و جوانان را دور خود جمع می کرد و از قهرمانیهای خود در جنگهای در برابر انگلیسیها تعریف می کرد، همانکاری که قبل تر دائی جان ناپلئون انجام می داد.دائی جان در ذهن خود رویای جنگ با انگلیسیها را می بافت و آن را برای دیگران تعریف می کرد و مش قاسم هم خود را در آن جنگها پادوی آقا می دانست.

این رمان سالها بعد از چاپ بعلت استقبال مردم توسط ناصر تقوایی به سریال برای شبکه ملی تبدیل شد که البته ناصر تقوایی کمترین تصرف را در داستان داشت و او حتی برای نوشتن سناریو از خود پزشکزاد هم دعوت کرده بود که پزشکزاد این دعوت را قبول نکرده بود.

حمید نیک بخت

ارسال نظر

  • مش قاسم

    دروغ چرا........ تا قبرآآآ
    كردي كبابم بالام جان!!!!!!!!!!!!!!!!!

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار