گوناگون

جدیدترین تحلیل محسن رضایی از انتخابات دهم ریاست جمهوری: رفسنجانی در دام احمدی نژاد افتاد

ویژه نامه همشهری: قبل از شروع مصاحبه به شوخی و جدی به "آقا محسن" گفتیم که سئوالاتمان صریح است و حتی شاید شبیه بازجویی شود، با لبخند معروفش موافقت کرد و ما همه سئوالات صریح مان را پرسیدیم ولی ابتدای همه سئوالاتمان ناخودآگاه با خطاب "آقا محسن" بود. چیزی بین صمیمیت و صراحت یا جمع این دو!

شاید گفتن این حرف بی‌رحمانه باشد که آقامحسن به اندازه ای که "نظامی و فرمانده ای خوبی بود- و شاید هم باشد- چندان سیاستمدار خوبی نیست ولی آرمان‌های بزرگ و خیرخواهی در عرصه پیچیده سیاست را در کلامش پیدا کردیم، آقامحسن شاید الان دریافته باشد که در سیاست خیلی نمی توان منتظر "فتح خرمشهر" یا "فتح فاو" بود!

آقامحسن گفت در مناظره ها (که بسیاری آن را قوی ترین حضور رضایی در صحنه انتخابات می‌دانند) مثل مرحوم تختی در کشتی معروفش عمل کرده است و سراغ پای مجروح حریف نرفته است. اما گفت که احمدی نژاد یکبار حسابی عصبانی اش کرد ولی او نهایتا با یک مکث 3-4 ثانیه ای توانست بر خودش مسلط شود!

مصاحبه مشروح ما با دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام که غروب یک روز بهاری، در دفتر کار شيك و مدرن او صورت گرفته است را از نظر می‌گذرانید:


شما پيگير و مبدع طرح دولت ائتلافي بوديد و تصريح كرديد چون ديگر اضلاع وارد ميدان نشدند شما وارد شديد. اضلاع ديگر كه به تفصيل در مورد آنها خواهيد گفت، چرا به صحنه نيامدند و شما آمديد؟

دولت ائتلافي كه مي‌گفتم دو كلمه كارآمد و متعهد را به عنوان پسوند داشت و منظورم اين بود كه وقتي رئيس‌جمهور شدم تمام نيروهاي متعهد و كارآمد را از هر دو جناح و از هر جايي كه مي‌بودند و حتي مستقل‌ها را وارد عرصه كنم. البته نيروهاي متعهد و كارآمد در ميان اصولگرايان بيشترند كه به خاطر نوع تعهدشان به نظام است. قصد داشتم يك دولت قوي از همه نيروهاي متعهد و كارآمد درست كنم تا بتوانيم جهشي در پيشرفت و توسعه ايجاد كنم، كه هدف اصلي من بود، براي اينكه بتوانم اين شعار را پرچم‌داري كنم بايد خودم جلو نمی آمدم و سراغ كساني مي‌رفتم كه این تفکر را قبول می‌داشتند و آنها را برخودم مقدم می‌کردم تا به صحنه مي‌آمدند و من آنها را كمك مي‌كردم.

دليل اين مساله چه بود؟

اين مساله صداقت من را نشان مي‌داد و براي من دولت كارآمد و ائتلافي مهم بود و اگر كس ديگري مي‌توانست اين را عملي كند، بهتر بود. قصد داشتم ثابت كنم كه این ايده را به خاطر خودم نمي‌گويم و به خاطر اعتقادم مطرح مي‌كنم.

براي پيگيري طرح دولت ائتلافي سراغ چه كساني رفتيد؟

آقايان لاريجاني، ولايتي و ... . در حقيقت اين كار از تيرماه سال 1387 شروع شد كه وقت بسيار خوبي هم داشتيم.

دلايل آقايان براي نيامدن به صحنه چه بود؟

آقايان هر كدام دلايلي مي‌آوردند. مثلا آقاي لاريجاني مي‌گفت كه من تازه رئيس مجلس شده‌ام و موقعيت مناسب نيست. آقاي ولايتي مي‌گفت كه آقا به من تكليف كنند. من به ايشان گفتم كه ما هر كدام قبل از ثبت‌نام بايد نظر آقا را بپرسيم.

آقاي قاليباف چطور؟

آقاي قاليباف يك ماه كار را شروع كرد اما بعد كنار گذاشت.

چرا؟

در طول اسفندماه فعال شد ولي بعد كار را زمين گذاشت. دليل آن را نپرسيدم.

سراغ آقاي احمدي‌نژاد رفتيد يا اصلا چنين قراري نداشتيد؟

اولين جلسه‌اي كه درتیرماه گذاشتيم، گفتم كه بايد با آقاي احمدي‌نژاد شروع كنيم كه اگر ايشان قبول كنند ديگر نيازي به صحبت با كس ديگري نيست. قرار شد آقاي لاريجاني با ايشان صحبت كنند اما بعدا وقتي آقاي عسگراولادي و باهنر براي مساله‌اي پيش آقاي احمدي‌نژاد رفتند، آقاي لاريجاني گفت كه با توجه به برخوردي كه آقاي احمدي‌نژاد با اين آقايان كرده است بي‌فايده است كه اين بحث را با ایشان مطرح كنيم و نتيجه مشخص است.

پس فكر مي كنيد در آن زمان نوع طرح دولت ائتلافي با توجه به اين مسائل سوخت شد و ديگر نمي‌توانستيد روي آن كاركنيد؟

نه، چون قرار بود هر كدام از ما كه بيايد يك دولت ائتلافي تشكيل دهيم. در دولت ائتلافي لازم نيست كه 5-4 نفر كانديدا شويم. يك نفر هم كه مي‌آيد وقتي رئيس‌جمهور مي‌شود از توان همه استفاده مي‌كند. در حقيقت ايده من اين بود كه دولتي از 5-4 رئيس‌جمهور تشكيل دهيم.

تقريبا «خط سوم» ديگر، درست است؟

نه لزوما. اما انقلابيون اصولگرا و يا اصولگرايان انقلابي. چون ما انقلاب و جنگ را اين‌طور اداره كرديم و اگر من در زمان انقلاب و جنگ از همه نيروهاي ارزشي مانند ذوالقدر، دهقان، شمخاني و صفوي استفاده نمي‌كردم، از عهده كارهاي بزرگ برنمي‌آمديم. تجربه به من نشان داد كه براي كارهاي بزرگ بايد در چارچوب ارزشي حركت كنيم و نه جناحي. مهم اين است كه همه نيروهاي ارزشي معتقد به نظام و انقلاب شانه‌هايشان را زير بار اداره کشور بگذارند.

فكر نمي‌كنيد اين منطق، منطق نظامي بود؟

همه دنيا اين‌طور اداره مي‌شود. تنها جايي كه اين‌طور اداره نمي‌شد آمريكا بود كه در اين كشور هم، اوباما قاعده قبلی را کنار گذاشت و كلينتون، گيتس را به كار گرفت. ليبرال‌ها هم مي توانستند با هم مشاركت كنند. خاتمي يك ليبرال بود. مي‌توانست در مورد ليبرال‌هاي راست و چپ ائتلافي عمل كند. دولت ائتلافي مي‌تواند ائتلاف همه نیروهای همفکر باشد، ائتلاف ليبرال‌ها باشد و یا اگر رئیس‌جمهور ارزشی باشد، می‌تواند ائتلاف ارزشي‌ها باشد. اما من معتقد به دولت ائتلافي كارآمد و متعهد بودم و از قاعده اصولگرايي مي‌خواستيم اين مدل را تست كنيم كه اولين بار هم بود كه در ايران تست مي‌شد.

فكر مي‌كنيد موفق بوده؟

به نظرم موفق مي‌شد.

موفق مي‌شد يا شد؟

ما كه دولت تشكيل نداديم.

نفس اينكه موضوع مطرح شد موفق بود و يا اينكه ايده سوخت؟

طرح‌هايي نظير دولت سايه و به‌كارگيري نخبگان منوط به موفقيت من در انتخابات بود.

فكر مي‌كنيد كاملا اين ايده از بين رفته است؟

به نظر من در آينده اين ايده خود را در اداره کشور غالب مي‌كند و گزينه‌اي بهتر از دولت ائتلافي نيست.

آقا محسن مي خواهم به طور صريح بپرسم كه شما دور بعد انتخابات رياست‌جمهوري هم كانديدا مي‌شويد؟

هنوز براي آينده تصميم نگرفته‌ام.

برخي صاحب‌نظران، حضور شما را باعث كم شدن راي اصولگرايان و خلاف نظم اصولگرايان مي‌دانستند. آيا اين مساله را قبول داريد و يا فكر مي‌كرديد پيروز مي‌شويد؟

من اين حرف را قبول ندارم. من رای خودم را داشتم و آقای احمدی نژاد رای خودش را. من يك ماه بيشتر وقت نداشتم. همه كانديداها چندين ماه وقت داشتند. از زماني كه اعلام كردم به صحنه مي‌آيم و آخرين مشورت‌ها را با مقامات عالي رتبه كشور انجام دادم، سي و چند روز بيشتر وقت نداشتم و وقتي شروع كردم عملا يك ماه شد. چيزي كه اعلام كردم اين بود كه آبرويم را كف دست مي‌گذارم و به صحنه مي‌آيم. من دو انگيزه داشتم يكي اينكه اسب زين‌كرده‌اي را درست كنم كه نظام و مردم روي آن سوار شوند و از معركه بيرون بياييم. ...

يعني دولت اسب زين‌كرده شود؟

بهتر است بگويم يك موقعيت سياسي آماده كه از معركه بيرون بيايم، چون معتقد بودم که نباید به پرتگاه برویم و یا با بازگشت اصلاح‌طلبان شكست بخوریم.

هنوز هم به آن اعتقاد داريد؟

بعدا همين‌طور شد. بعد از انتخابات دیدیم که چه اتفاقاتی افتاد. من به رفتارهاي هر سه نفر ديگر انتقاد جدي داشتم. من بر قانون و اخلاق تاكيد داشتم. در وقت قانوني شكايت كردم و وقتي شوراي نگهبان نظرش را اعلام كرد، آمدم كنار و عملا با رفتارم مي‌خواستم ثابت كنم كه اگر همه اين‌طور كنند هيچ حادثه ناگواري در كشور نداريم .

قريب به 80 درصد اصولگرايان به اين نتيجه رسيده بودند كه احمدي‌نژاد كانديدايشان است و مي‌گفتند ما كفي براي اصولگرايي قائليم و هر كدام در راي بيشتر باشد آن فرد جلو بيايد. اما رفتار شما خلاف اين منطق بود و مي‌گفتند آمدن شما باعث ريزش بخشي از راي ما مي‌شود.

ببينيد من مي‌دانستم كه كروبي تا آخر مي‌ماند. لذا دو نفر اصولگرا با دو نفر از اصلاح طلبان در صحنه بودند.

البته يك احتمال هم بود كه موسوي و كروبي چند روز مانده به رای گیری كنار بروند و اين مساله در يكي از ستادهاي ايشان دوهفته مانده به انتخابات مطرح شد كه هر دو كنار بكشند، ولی جمع بندی آنها این شد كه اگر كنار بكشند هيچ تاثيري در انتخابات نخواهد گذاشت زیرا که دو نامزد دیگر در نهايت می‌مانند و انتخابات انجام می‌شود واعتراض آنها بی نتیجه خواهد بود.

اين اولين بار است كه چنين بحثي مطرح مي‌شود.

به خاطر ابهاماتي كه برايشان مطرح شده بود، مي‌خواستند اين كار را انجام دهند. بعد از اينكه كميسيون صيانت از انتخابات را تشكيل دادند، يكي از پيشنهاداتي كه از طرف دوستانشان به آنها داده شد اين بود كه برويد كنار و ادامه ندهيد.

منظور از دوستانشان چه كساني هستند؟

افرادي كه در ستادهاي آقايان كروبي و موسوي بودند.

لايه افراطي‌شان مدنظرتان است مانند مجاهدين انقلاب؟

نمي‌توانم بگويم افراطي يا عقلاني.

اسمي مي‌توانيد بگوييد؟

فكر مي‌كنم الان درست نباشد. همان موقع به من اطلاع دادند كه بحث جدي است كه هر دو فرد كنار بروند. اگر من در صحنه نبودم شايد اين اتفاق مي‌افتاد و انتخابات ايران با يك كانديدا انجام می‌شد.

گفته شده بود يكي از اهدافي كه شما مي‌خواستيد در صورت رئيس‌جمهور شدن دنبال كنيد، تشكيل سازمان اطلاعات بود. اين موضوع را تاييد مي كنيد؟

نه. گفتم كه يكي از انگيزه‌هاي من براي شركت در انتخابات اين بود كه يك اسب زين‌كرده‌اي براي نظام درست كنيم. انگيزه دوم هم تحقق يك سري برنامه‌ها بود كه كشور به آن نياز داشت و به طور گسترده‌ هم روي آن كار شده بود. در بعد اقتصادي بحث فدراليسم اقتصادي و برنامه‌هاي ايجاد اشتغال و توليد را مطرح كردم. من طرح‌های گداپروری را قبول نداشتم و طرح ديگري داير بر به كار بردن يارانه‌ها براي توليد و اشتغال داشتم و در بحث دانشگاه و دانشجويان و خانم‌هاي خانه دار و سربازي هم طرح هاي بسياري داشتم.

شما خودتان را با برنامه ترين كانديداي دوره دهم مي‌دانستيد؟

دیگران می‌گفتند. در نظرسنجي‌هايي كه صداوسيما از مردم گرفت هم اين را ديدم. دليل اصلي استقبال نخبگان کشور هم همين بود، حتی برخي از طرفداران موسوي و احمدي‌نژاد هم به طرف من جلب شدند. اما مي‌گفتند ما از ترس اينكه مبادا فرد مقابل راي بياورد ناچاريم تصميم ديگري بگيريم. در روزهاي آخر ستاد ما پر بود از طرفداران هر دو طرف كه تبريك مي‌گفتند و اظهار علاقه مي‌كردند.

بعد هم مي‌گفتند به شما راي نمي‌دهيم....

و پوسترهاي ما امن‌ترين پوسترهايي بود كه پاره نمي‌شد.

گفته مي شد يكي از دلايل ورود شما به عرصه انتخابات، رايزني‌هاي آقاي هاشمي با شما و يا شما با ايشان است. اين مساله صحت داشت؟

آقاي هاشمي مخالف آمدن من بود.

چرا؟

من در فروردين 88 با ايشان مشورت كردم نظر مساعدی ندادند. بعدا هم به صورت علنی تصريح کردند که اگر لاريجاني، روحاني و ولايتي بيايند من به يكي از آنها راي مي‌دهم.

پس براي كساني كه ادعا مي كنند شما با نظر آقاي هاشمي آمديد چه پاسخي داريد؟

این تاکتیک شناخته شده ای بود که آنها از اصلاح‌طلبان یادگرفته بودند. كساني كه اين حرف را مي‌زنند دو گروه‌اند. يك عده كه مرا مي‌شناسند و براي تضعيف من اين حرف را مي‌زدند. آنها استقلال راي‌ بنده را مي‌دانند كه تابع كسي نيستم. تابعيت من از ولايت فقيه هم به خاطر اعتقادم است و از موضع چاپلوسي و ترس نيست. من از موضع اعتقادي با افراد برخورد مي‌كنم.

چه كساني اين نگاه را به شما داشتند؟ دولتي‌ها؟

بالاخره افرادي بودند. دسته دومي كه آن ادعا را مطرح كردند افرادي بودند كه نمي‌دانستند و از انگيزه‌هاي من از حضور در صحنه خبر نداشتند و چون مي‌ديدند كه در يك فرصت يك‌ماهه مي‌آيم و ابهام برايشان بود.

دليل آنها اين بود كه شما حاضر نيستيد مرزبندي روشني با آقاي هاشمي در نزد افكار عمومي داشته باشيد؟

اتفاقا مرزبندي داشتم. قبل از اينكه اختلاف احمدي‌نژاد و هاشمي تشديد شود، مرزبندي من آشکار بود. انتشار نامه‌ امام و نظرات دیگری که بود نشان می‌داد که من و ایشان از منتقدين یکدیگر هستیم. اما وقتي اختلاف‌ها و درگير‌هاي چند سال اخیر به‌وجود آمد به اين مساله فكر كردم كه چراغ وحدت را روشن كنم. نظام را در خطر دیدم. وصیت امام از جلوی چشم‌هایم رژه می‌رفت که به آقای هاشمی و مقام رهبری فرموده بودند "من نگران اختلاف شما هستم."

قبل از انتشار نامه، نقدهاي شما به آقاي هاشمي ظهور و بروز داشت؟

هم ایشان و هم من انتقادهای خود را مطرح می‌کردیم. البته لزومی هم نداشت كه علني شود. البته مرزبندي من با جريان دوم خرداد فرق مي‌كرد. قبل از اينكه دوره دوم رياست‌جمهوري خاتمي شروع شود در نامه‌اي گفتم كه چرا در برابر لشكركشي رفراندومي كه مجاهدين انقلاب اسلامي شروع كردند، سكوت مي‌كنيد؟ چرا از حمله پاسداران انقلاب به پايگاه منافقين تقدير و حمايت نمي‌‌كنيد؟ اما از اين ساختارشكنان حمايت مي كنيد؟ گفتم اگر كسي كه رئيس‌جمهور بشود و راه شهدا را ادامه ندهد مورد حمايت نخواهد بود. ما هيچ نگاهي هم به قدرت نخواهيم داشت، اما اگر كساني خلاف مسير شهدا عمل كنند در برابر آنها مي‌ايستيم.

پايگاه راي شما بچه‌حزب‌اللهي‌ها هستند. آنها هم با جريان هاشمي زاويه دارند و مي‌گويند ما از آقاي محسن خط‌كشي نمي‌بينيم كه نهايتا بر همراهي شما با ايشان قضاوت مي‌ كنند.

من اين برداشت را قبول ندارم.

براي اصلاح اين برداشت كاري نكرده‌ايد؟

ببينيد من همه كاركردهای دفاع از نظام را تبليغاتي نمي‌دانم. يكي از كاركردهاي اصلي من پشت صحنه است. من صحبت‌هاي بسياري با آقايان ناطق نوری، سيدحسن خميني، هاشمي رفسنجاني و ديگران داشته و دارم و حتما نظام را فداي اشخاص نمی‌کنم. ازطرف دیگر با اظهارنظر و موضع‌گيري تبليغاتي، نمي خواهم منافع شخصی را بر منافع نظام ترجیح بدهم. حاضر به تضعیف خود هستم ولی نمی پسندم به مردم و نظام آسیبی وارد شود. وظيفه‌ام اين است كه عملكردم به نفع نظام باشد. برخي همه تخم‌مرغ‌هايشان را در سبد تبليغات و موضع‌گيري مي‌گذارند اما من حداكثر 50 درصد عملكرد سياسي‌ام در موضع‌گيري‌هاي علني است و كاركردهاي پشت صحنه را كم‌اهميت‌تر از روي صحنه نمي‌بينم. لذا هميشه رو بازي نمي‌كنم و يك بخشي از وظيفه خودم را پشت صحنه مي‌بينم و حتي در زمان دوم خرداد نيز چنين بود.

مي‌توان اين‌طور تحليل كرد كه شما خواسته و ناخواسته زير سايه هاشمي هستيد. بحث تحت حمايت بودن نيست اما جايگاه شما در مجمع اين مساله را تداعي مي‌كند؟

نامزد آقای هاشمی برای دبیری مجمع تشخیص مصلحت نظام کسی دیگر بوده است. اما نظر آقا این بوده که من دبیر مجمع بشوم.

قبول داريد چنين تحليلي درست است؟

كسي كه چنين تحليلي دارد را مورد شماتت قرار نمي‌دهم. اما من اين تحليل را قبول ندارم، كساني كه با من بوده‌اند و مرا مي‌شناسند، یعنی خواص، چنين فكري نمي‌كنند. من فرد مستقلی هستم و عقاید خود را دارم.

شما چه زاويه‌هاي فكري‌اي با آقاي هاشمي داريد؟

هر كس اختلاف نظرهايي با فرد ديگر دارد.

منظورتان اين است كه شما با آقاي هاشمي صرفا اختلاف نظر داريد و اختلاف رويكرد و مبنا نداريد؟

در مورد مسائل فرهنگي و اقتصادي به ويژه‌ در دوران رياست جمهوري آقاي هاشمي زاويه‌هاي زيادي با ايشان داشتم.

با اين اتفاقاتي كه در سالهاي اخير افتاده شما قبول داريد كه نقش سياسي آقاي هاشمي تمام شده است؟

من هنوز معتقدم كه در اين مورد بايد وصيت امام(ره) را پيگيري كنيم.

وصيت امام چه بود؟

وصيت امام اين بود كه بين نظام و آقاي هاشمي اختلاف ايجاد نكنيم. البته روشن است كه محور رهبري و ولايت فقيه است، اما نبايد وقتي اختلافي پيش مي‌آيد دامن بزنيم. بايد نزديكي ايجاد كنيم. رويكرد من هم تاكنون همين بوده است.

در اجراي اين وصيت موفق هم بوديد؟

در قبل از زمان آقاي احمدي‌نژاد، رويكردم اين نبود. چون چنین چيزي وجود خارجي نداشت. ولي از يك سال و نيم بعد از آغاز به كار دولت دكتر احمدي‌نژاد، احساس كردم اين شكاف در حال به وجود آمدن است. لذا از آن موقع يكي از كارهايي كه در مجمع پيگيري ميكردم همين بود که نگذارم اختلافی به‌وجود آید.

نگفتيد كه آقاي هاشمي چه دلايلي داشت كه به شما گفت با كانديداتوري شما مخالفم؟

نمي‌دانم. اما آقاي‌هاشمي يك بار به من گفت كه به نظر من نامزدي شما مناسب نيست و يك بار ديگر هم گفت كه از آقا اجازه بگيريد. البته ايشان مي‌دانستند كه بدون مشورت آقا كاري نمي‌كنم.

دليلي به شما نگفتند؟

نه چيزي نگفتند.

آقاي هاشمي در اولين نماز جمعه خود بعد از انتخابات چند راهكار ارائه دادند. شما با آن‌ها موافقيد؟

راهكارشان چه بود؟

مثلا آزادي زندانيان يا دلجويي از آنها.

خيلي از افرادي كه منظور آقاي هاشمي بودند كه آزاد شدند.

آيا لازم نبود كه اين بحث‌ها منتسب به آقاي هاشمي شود؟

بله. خود من بيشتر از آقاي هاشمي در آزادي زندانياني كه گناهكار نبودند موثر بودم ولي هيچ‌گاه هم اين حرف‌ها را نزدم.

مثلا چه كساني؟

بسياري از دانشجويان دستگيرشده، پدرانشان تماس مي‌‌گرفتند، ما هم پرونده‌شان را بررسي می‌کردیم و اگر می‌دیدیم كه بی‌گناه هستند، براي آزاديشان كمك مي‌كرديم. البته براي کسانی كه نقشي در اغتشاش داشتند، اقدامي نمي‌كردم.

پس با راهكارهاي آقاي هاشمي موافق بوديد؟

ببينيد من پس از انتخابات در نامه‌اي كه به آقاي شاهرودي نوشتم، تعبيرم اين بود كه دادگاهي كه براي اغتشاشگران تشكيل شده، براي متخلفان كهريزك نيز تشكيل دهيد.

من قانون را محور گذاشته بودم و هر كس از آن تخلف مي‌كرد، چه اصولگرا و چه اصلاح‌طلب تذكر مي دادم كه بايد بر مبناي قانون عمل شود. من در اين نامه لفظ اغتشاش را هم ذكر كردم كه بدانند باور داشتم که برخي اغتشاشگر بودند.

آقاي رضايي، قبل از انتخابات با شما از طرف ستاد آقاي موسوي و يا آقاي احمدي‌نژاد رايزني شد كه به نفع يكي از آنها كنار بكشيد؟

خير، هيچ‌كدام چنين رايزني نداشتند.

شايد چون فكر مي‌كردند وزن راي شما پايين است، نيامدند سراغ شما؟

نه. هر چهار نفر پذيرفته بودند كه با یکدیگر رقابت كنند و هيچ تلاشي از طرف يكي براي بيرون كردن ديگري صورت نمي‌گرفت.

آقاي رضايي مي‌خواستيم از شما چند سوال هم درباره تجربه مناظرات انتخاباتي بپرسيم. مي‌خواستيم بدانيم قبل از انجام مناظره‌هاي تلويزيوني شما با نامزدهاي ديگر صحبتي مي‌‌كرديد؟

نه، بلافاصله وارد صحنه مي‌شديم.

آقاي دكتر، از مناظره با آقاي احمدي‌نژاد خاطره‌اي داريد؟

مناظره كه تمام شد دوستان آقاي احمدي‌نژاد ناراحت بودند. مثلا مي‌گفتند آمار بيكاري كه مي‌گفتيد مربوط به زمان دوم خردادي‌ها بوده ونه دردوران آقای احمدی نژاد.

در مورد شاخص فلاكت چيزي نگفتيد؟

اين شاخص يك آمار بين‌المللي است ولی دوستان آقای احمدی نژاد از آن اطلاع نداشتند.

آقاي دكتر،‌ مشاور شما در مناظره با احمدي‌نژاد كه بود؟ چرا كه شما كاملا آماده به نظر مي‌رسيديد؟

من هر سه نفر را كاملا مي‌شناختم و در مناظره با هر سه نفر هم مراعات آنها را كردم.

چرا؟ شما به عنوان يك رقيب بايد تلاش مي‌كرديد و باعث ريزش راي رقيبتان مي شديد.

شاید اشتباه کردم. نباید با خوش بینی با آقایان برخورد می‌کردم. من مطمئن بودم اگر تمام توان خود را در مناظره بکار می‌گرفتم اوضاع عوض مي‌شد.

مثلا به آقاي احمدي‌نژاد چه مي‌توانستيد بگوييد؟

ببينيد، ايشان الان در راس قوه مجريه است و من هم قصد كمك دارم. همين حالا هم نامه‌هايي را به جهت كمك و مشاوره به ايشان مي‌نويسم، كه عموما غیرعلنی است. من نمي خواهم وارد آن فضا شوم.

در مناظره با احمدي‌نژاد جايي مكث كرديد؟ دليل چه بود؟

آنجا كمي عصباني شدم. خودم را کنترل کردم. بحث در مورد اداره كشور توسط سپاه در اوايل انقلاب بود.

يعني مخالف نقد سپاه بوديد؟

به صلاح نبود. مخالف خلاف گويي بودم.

مناظره با آقاي موسوي چطور بود؟ مثلا نحوه برخورد ايشان با سوالات شما چه طور بود؟

آقاي موسوي برخي سوالات من را بي پاسخ گذاشت. مثلا يكي از سوالات بنده از ايشان اين بود كه شما بايد تكليف خود را روشن كنيد كه مجاهدين انقلاب و مشاركت را در دولت خود مي‌آوريد يا خير؟ شما طوري رفتار مي‌كنيد كه باارزشي‌ و حزب‌اللهي‌ها را طرف خود قرار مي دهيد. اما از آن طرف مشارکتی ها هم در تشكيلات شما هستند، آیا شما مي‌خواهيد اين افراد را در دولت به كار بگيريد يا خير؟ كه ايشان جواب نداد.

سوال بي‌پاسخ شما در بحث اقتصادي از آقاي موسوي چه بود؟

گفتم شما سياست‌هاي اصل 44 را قبول نداشتيد الان چه مي‌گوييد. باز ايشان در رفت و گفت كه اصل 43 هم بايد باشد. گفتم كه شما مشروط مي‌كنيد؟ به هر حال ايشان در اين دو زمينه جواب مرا نداد.

از مناظره‌هاي انجام‌شده غير از مناظره خودتان كدام را پسنديديد؟

هر سه مناظره را ضعيف مي‌دانم. چون بيشتر منازعه بود و كلا از بحث مناظره خارج شد.

آقاي رضايي، فكر مي كنيد بزرگ‌ترين دستاورد شما در انتخابات دهم چه بود و براي خود شما چه دستاوردي داشت؟ اگر بخواهم دقيق‌تر بپرسم بايد بگويم چه ديدگاه‌هايي پيش از انتخابات داشتيد كه با حضور شما آنها متحول يا عوض شد؟

من توانستم با نخبگان کشور ارتباط برقرار کنم. از سوي ديگر توانستم برنامه‌های جدیدی برای اداره کشور ارائه کنم. حضور من از شدت درگیری‌ها کاست. و البته به دو سه نكته از قبل هم فكر مي‌كردم ولي به اين حجمي كه اتفاق افتاد آن را باور نمي‌كردم. يكي از آنها اوج‌گيري احساسات بود.

از طرف چه كسي؟

هم هواداران و هم نامزدها. آن‌قدر كه عقلانيت تحت‌الشعاع احساسات قرار گيرد را باور نمي‌كردم. در اين انتخابات عقلانيت تحت تاثير احساسات و عواطف قرار گرفت. نماد آن هم حرف‌هايي بود كه طرفين مي‌زدند. راي‌ها جايي نمي‌رفت كه عقل‌ها مي‌رفت. در حالي‌كه عقلا تشخيص مي‌دادند. به نكته ديگري كه فكر مي‌كردم اين بود كه اصولگراياني كه نمي‌خواهند به احمدي‌نژاد راي ‌دهند به سمت نامزد اصولگراي ديگر مي روند كه اين‌طور نشد.

مثلا چه كساني؟

خوب نيست اسم مطرح شود، اما براي من عبرت شد. بخشي از كار من اين بود كه سبد اصولگرايان را در انتخابات بازتر كنيم و هر اصولگرايي كه مي‌خواهد در جبهه خود راي دهد بتواند حق انتخاب داشته باشد.. بدنه راي دادند. بسياري از روحانيون و مراجع خودشان گفتند كه به شما راي داديم.

*حتي مراجع؟

بله، خودشان به من گفتند. يكي از مراجع محترم در مشهد به من گفتند كه به شما راي دادم و يا بسياري از روحانيون بزرگ شهرستان‌ها كه تعدادي نظير آيت الله طاهري‌خرم‌آبادي، استادي و راستي اطلاعيه هم دادند. اينها براي من بسيار ارزشمند بود چون ديدم كه تنوعي در حق انتخاب ارزشي‌ها و اصولگرايان درست كردم.

نكته سوم كه فكرش را نمي‌كردم، تقابل آقايان هاشمي و احمدي‌نژاد بود. يعني برخوردي كه آقاي احمدي‌نژاد با آقاي هاشمي در مناظره كرد و نامه‌اي كه آقاي هاشمي فرستاد. بنده انتظار تقابل تا اين عمق را نداشتم، زحمت بسياري هم براي سه‌قطبي كردن انتخابات كشيدم. ليكن با رفتار اين دو همه آنها به هم خورد. اگر آن شب آقاي احمدي‌نژاد به آقاي هاشمي حمله نمي‌كرد و يا اگر حمله كرد آن نامه نوشته نمي‌‌شد برداشت من از انتخابات يك فضاي سه‌قطبي بود.

يعني به نظر شما اگر آن تقابل ايجاد نمي‌شد، فضا سه قطبي مي شد؟

بله. اين تقابل را آقاي احمدي‌نژاد شروع كرد و آقاي هاشمي در دام ايشان افتاد و اوضاع را به هم زد. آن روزي كه نامه آقاي هاشمي منتشر شد، بسيار عصباني شدم. چون مي‌دانستم اين نامه چقدر پروژه آقاي احمدي‌نژاد را كامل مي‌كند و اوضاع به سمت دوقطبي‌شدن مي‌رود. در‌ حالي‌كه اگر اين نامه نبود، وضع ديگري درست مي‌شد و پروژه سه‌قطبي شدن پيش مي رفت. من اگر مي‌دانستم كه فضا اين‌گونه مي‌شود، مناظرات را اين‌طور برگزار نمي‌كردم.



يعني مراعات نمي‌كرديد؟

بله. حتما آقاي موسوي و آقاي احمدی نژاد را به چالش بيشتر مي‌كشاندم. در حقيقت اين مساله را حساب نكرده بودم.



اما بسياري از افرادي كه از آقاي احمدي‌نژاد شناخت داشتند، پيش‌بيني اين فضا را داشتند. شما چنين تصوري نداشتيد؟

برخي بحث‌ها در معادلاتم بود اما حمله به آقايان هاشمي و ناطق‌نوري و خاتمی و پاسخ آقاي هاشمی به شکل آن نامه و فضاهاي خارج از رقابت را فكر نمي‌كردم، مطرح شود.



آقاي رضايي، شما راي احمدي‌نژاد را ناشي از چه مي‌دانيد؟ نگاهي است كه اين آرا را ثمره تلاش شخص احمدي‌نژاد مي‌دانند و نگاهي ديگر ثمره جرياني مي‌دانند كه از وي حمايت كرد.

تركيب آراي آقاي احمدي‌نژاد يك طيف را شامل مي‌شود. عده‌اي در جبهه اصولگرايي مي‌گفتند نظر آقا روي ايشان است و از اعتبار آقا براي احمدي‌نژاد استفاده كردند. درحالي‌كه همه جا از من سوال مي‌كردند، و من هم مي‌گفتم خود آقا در مشهد و بعد از آن گفتند كه هيچ‌كس نمي‌داند به چه كسي راي مي‌دهم و به صراحت هم گفته بودند.



اين مساله وزن زيادي در آراي احمدي‌نژاد داشت؟

بسيار موثر بود. در ميان توده‌هاي متدين خيلي موثر بود. راي طيف دوم به جايگاه ايشان باز مي گردد. بالاخره ايشان رئيس‌جمهور بود و اين مساله در ايران همواره يك امتياز است. كسي كه در قدرت باشد و به صحنه انتخابات بيايد يك امتیاز دارد كما اينكه در تمام دور دوم‌های ریاست جمهوری اين موضوع را شاهديم. يكي از دلايلي كه هر رئیس جمهوری در ايران دو دوره‌اي مي‌شود اين مساله است و معمولا بين پنج تا ده ميليون راي مربوط به قدرت است. مساله سوم پديده خيلي عجيبي است كه دوستان و آقاي احمدي‌نژاد هم به آن اشاره كردند و آن هم اين بود كه كساني براي اولين بار به ايشان راي دادند.



شما چه وزني براي اين آرا قائليد؟

نسبت به دو مورد قبل كمتر است اما قابل تامل است.



چرا اين اتفاق افتاد؟

چون برخي از رفتار آقاي احمدي‌نژاد اين‌طوري برداشت مي‌كردند كه كل سي سال گذشته را زير سوال مي‌برد. اين طور تبليغ شده بود. البته من اين را قبول ندارم هر چند كه ايشان حرف‌هايي مي‌زد كه چنين برداشتي از آن مي‌شد اما من هنوز به چنين نتيجه‌اي نرسيده‌ام كه همه صحبت‌هاي ايشان اينگونه بود اما تبليغي صورت مي‌گرفت كه احمدي‌نژاد قصد دارد همه چيز را تغيير دهد. برخي جاها هم شنيدم كه "اگر تبليغ نمي‌شد كه نظام با ايشان است راي احمدي‌نژاد بيشتر مي‌شد." البته من اين حرف را افراطي مي‌دانم و همان موقع گفتم كه اين حرف را قبول ندارم اما درصدي موثر بود. بحث‌هايي نظير رفتن دختران به استاديوم و صحبت‌هاي آقاي الهام در مورد عدم هماهنگي‌هاي نيروي انتظامي در طرح امنيت اجتماعي به عنوان نمادهاي رفتاري اين طيف راي بود. بخشي هم مربوط به خود آقاي احمدي‌نژاد بود.



اين مساله را چگونه تحليل مي‌كنيد؟

افكار و اعتقادات و كارهايي هم كه آقاي احمدي نژاد انجام داده بود، نيز راي داشت. در روستاها كار كرده بود. سهام عدالت و سفرهاي استاني موثر بود. به هر حال كاركرد ايشان و تيم‌اش موثر بود. بحث‌هاي مبارزه با اشرافيگري، مبارزه با فقر و فساد و تبعيض و ... هم همين طور.



آقاي دكتر به عنوان يك تحليل شما فكر مي‌كنيد كه رياست‌جمهوري در ايران "احمدي‌نژادي" شده است و نفر بعدي بايد با اين شاخص‌ها ادامه دهد و يا اينكه احمدي‌نژاد ديگر تكرار نمي‌شود؟

نه خاتمي، نه هاشمي و نه احمدي‌نژاد تكرار نمي‌شود. البته گرايشاتشان چرا. مثلا گرايشات تكنوكراتي يا ليبرالي و يا اگر اسم گرايش فعلي را پوپوليستي بگذاريم (به تعبير منتقدان آقاي احمدي‌نژاد) و يا گرايشات دولتي ايشان، كه دولت را متولي مردم مي‌داند مانند نگاه دهه 60 و يا نگاه سوسياليست‌هاي خداپرست، ممكن است تكرار شود.



مثلا ممكن است افرادي با تيپ احمدي‌نژاد بيايند؟

ممكن است بيايند. اما بعيد مي‌دانم موفق شوند. البته در بحث دولت ائتلافي بسياري از كساني كه با آقاي احمدي‌نژاد كار كرده‌اند قابل استفاده‌اند. اين افراد مي‌توانند در دولت آتي باشند اما نه با اين تركيب. با تركيب ديگري كه در اصولگرايي باقي مي‌ماند.



عده‌اي احمدي‌نژاد را باهوش‌ترين رئيس‌جمهور ايران مي‌دانند. شما با اين تعبير موافقيد؟

نه، احمدي‌نژاد از نظر تاكتيكي خوب است اما از نظر راهبردي ضعيف است. مثلا به نظر من حرف روز يكشنبه بعد از انتخابات ايشان در برخورد با رقبا و يا معترضان ناپخته بود. ايشان مي‌توانست از موضع پيروز انتخابات برخورد كند و بگويد شما همه بياييد و من از همه توانايي‌های شما استفاده مي‌كنم.


آقاي دكتر، در مورد حوادث بعد از انتخابات، حضرت آقا تعبير فتنه را به كار بردند. در مورد شكل‌گيري اين فتنه يك نگاه اين بود كه مساله از قبل برنامه‌ريزي شده بود، اما عده‌اي هم مي‌گويند كه فتنه حاصل هيجاني بود كه راه افتاد و خارجي‌ها روي آن سوار شدند. قبل از انتخابات اين فتنه پيش‌بيني را مي‌كرديد؟ نقش خارجي‌ها را در اين مساله چه قدر مي‌بينيد؟

من سه عامل را در حوادث بعد از انتخابات تفكيك مي‌كنم. يكي به اعتراضات بخشي از مردم به خاطر ابهام و ترديد و جو ناشي از خود رقابت‌هاي انتخاباتي كه ماهيت اجتماعي داشت و اصلا سياسي نبود، باز مي‌گشت. عامل دوم، نزاع سياسي بود كه در درون اعتراضات شكل گرفت. در اين دعواي سياسي لایه سومی هم از گروه ضدنظام شکل گرفت و به عنوان دايره سوم وارد عمل شد. و ضدانقلاب و دشمنان ما هم به عنوان دايره چهارم در دايره سوم وارد شدند.

لذا با چهار لايه درحوادث مواجهيم. دشمنان ما وارد لايه متصل به آنها كه ضدانقلاب بودند شدند و آنها وارد نزاع سياسي شدند و نفوذ کردند و متاسفانه لایه سیاسی اعتراضات اجتماعی مردم را سیاسی کردند. دولتمردان و فعالان سیاسی بايد مي‌آمدند و ضمن اينكه لايه ضدانقلاب و دشمنان را در يك گروه مي ديدند، دايره نزاع سياسي را از آن تفكيك مي كردند، و در ادامه نيز اعتراضات اجتماعي را يك گروه مي‌كردند و بر اساس آن سه استراتژي مي‌بايست مي‌داشتند. مديريت سياسي - امنيتي كشور نبايد با يك استراتژي به عرصه مي‌رفت. بايد با سه استراتژی و سه مديريت صحنه همزمان وارد صحنه مي‌شدند.

بايد با معترضان بر اساس يك استراتژي اجتماعي برخورد مي‌شد و نظام براي آنها آغوش باز مي‌كرد. يعني اينكه مي‌گفتند ما پاسخ سئوالات شما را می‌دهیم.

يعني فضاهاي محدودي براي اعتراض آنها باز مي‌كردند؟

و مديريت مي‌كردند. يعني كل اعتراضات را به محيط اجتماعي مي‌برديم و آن را با مديريت اجتماعي اداره مي‌كرديم. مديريت اجتماعي يعني استراتژي- برخوردها و رفتارها همه بايد اجتماعي باشد. با ضدانقلاب و دشمنان خارجي نيز بايد برخورد سیاسی- امنيتي مي‌ كردند.

مانند بازداشت‌هايي كه شد؟

ببينيد، هيچ‌جاي دنيا به اغتشاشگر گل نمي‌دهند. در فضاي سياسي- امنيتي نيز اين مساله را مديريت مي‌كردند و نزاع سياسي را با مديريت سياسي عملي مي‌كردند. شبيه كاري كه احمدآقا در مورد بحث قهر آقاي طالقاني در اوايل انقلاب عملي كرد.

در آن زمان بعد از آنكه احمدآقا متوجه شد كه آقاي طالقاني قهر كرده اند سوار يك پيكان شد و رفت شمال. در آنجا احوال آقاي طالقاني را پرسيد. منافقين آنجا را حفاظت مي‌كردند. احمدآقا به آيت الله طالقاني گفت كه اين‌طور نمي‌توان صحبت كرد. پيامي از طرف امام دارم كه بايد به خود شما بگويم. آنها كنار از آن محيط بحث رفتند. بعد از چند دقيقه احمدآقا گفت كه اگر در شهر گشت بزنيم، بهتر مي‌توانيم حرف بزنيم و آقاي طالقاني را سوار ماشین کرد و به تهران آورد و پيش امام برد.

آقاي طالقاني بعد از گفت‌وگو با امام مصاحبه قويي انجام داد و بعد هم در نمازجمعه محكم و قاطع از امام و ولايت دفاع كرد و قضيه حل شد و گرنه فتنه‌اي در حال شكل‌گيري بود. در همان زمان با قهر آقاي طالقاني يك هفته كشور در تلاطم بود و در جايي كه امام در اوج قدرت بود شعار عليه ايشان دادند. البته كار خوبي كه ما بچه‌هاي انقلاب انجام دادیم، راهپيمايي در مسير خیابان انقلاب تا فردوسي در حمايت از امام بود كه كار عظيمي بود كه در تلطيف فضا بسيار موثر بود. آن راهپيمايي و كار احمدآقا نزاع سياسي را تمام كرد.

مقطع فعلي چه كسي مي‌توانست چنين نقشي را ايفا كند؟

اين موضوع يك مديريتي را مي‌خواست. مثلا آقاي ناطق و آقاي هاشمي افراد مناسبی بودند. من هم تلاشم را كردم اما نگرفت. موقعي كه به شوراي نگهبان رفتم تلاشم اين بود كه آقاي كروبي و موسوی را به آنجا ببرم و كار را تمام كنم و هر چه شوراي نگهبان گفت تمكين كنيم. اين راه‌حل خوبي بود و شخصا به هر دو تلفن كردم و رفتم شوراي نگهبان. جلسه خوبي بود و اوضاع عوض شد.

با چه كساني در شورا جلسه بود؟

همه اعضاي شورا بودند و دعوت كردند و ما رفتيم اما آن دو نفر نيامدند.

آقاي رضايي شما در تحليلتان از حوادث پس از انتخابات چه وزني به نظام سلطه مي‌دهيد؟ آيا نظام سلطه با برنامه‌ريزي از قبل وارد ماجرا شد؟

اينها هميشه برنامه‌ريزي دارند وقتي وقايع روز دوشنبه و سه‌شنبه بعد از انتخابات را ديدند با تمام توان به صحنه آمدند.

آقاي رضايي بعد از انتخابات نقل قولهايي از جلسه شما و آقاي هاشمي منتشر شد. آيا شما در مورد ميزان آرا با آقاي هاشمي گفت‌وگو كرديد؟

ممكن است صحبت كرده باشيم. البته تا قبل از اظهار نظر نهایی شورای نگهبان از تخلف صحبت می‌کردم .

تخلف يعني چه؟

به هر معنايي مي‌تواند باشد. از پول دادن يا تبليغات و استفاده از امكانات دولتي ولي کلمه تقلب را به كار نبردم.

آقاي رضايي، شما تقلب در انتخابات را قبول داريد؟

نه. برای من ثابت نشد. به نظر من وقتي شوراي نگهبان اظهارنظر كرد بايد همه تمكين مي‌كرديم. ما بايد به سازوكارهاي قانون‌اساسي احترام مي گذاشتيم.

اين مساله، قانون‌گرايي‌تان را نشان مي‌دهد اما شما اخباري داشتيد و در جايگاه مهمي هم هستيد. اين اخبار به شما چه چيز را القا مي‌كرد؟

بين اعتقاد و قبول كردن يك مساله‌اي تفاوتی وجود دارد. اگر هر كس بخواهد بر اساس اعتقاد خود عمل كند هيچ‌گاه حكومت كردن امكان‌پذير نيست. به همين دليل مي‌گويند وقتي شما يك اعتقادي داريد، اما وقتي قاضي حكم مي‌كند بايد تابع نظر و حكم قاضي باشيد. در انتخابات نيز چنين است. در دنيا ملاك اين است كه وقتي نظر نهايي قانونگذار اعلام مي‌شود، افراد قبول مي‌كنند، حال هر اعتقادي كه داشته باشند.

استدلال ديگري داشتيد كه تقلب صورت نگرفته است؟

بررسي نكردم. ...

شما در بازشماري آرا هم شركت كرديد؟

نفرات ما به هفت استان رفته بودند و من گفتم شما عمل نكنيد تا ما خبر دهيم. دو سه تا از شهرها اين كار را كردند.

كدام شهرها؟

فكر مي كنم گيلان غرب بود. يكي هم از صندوق‌هاي شهر اصفهان بود. ما به هفت استان اكيپ‌هاي فراوان فرستاده بوديم و ده درصد آرا را تحويل گرفته بودند. همه منتظر دستور بودند ولی قضيه را پيگيري نكرديم.

اخوي شما ادعاهايي داشت مبني بر اينكه بسياري از تعرفه‌هاي بازشماري شده با خودكار يك‌شكل پر شده است. شما هيچ‌گاه ادعاهاي ايشان را پاسخ نداديد؟

چرا. اطلاعيه دادم كه تنها سخنگو و نماينده ما در شوراي نگهبان از طرف ما سنديت دارد.

يعني اين اخبار را فاقد سند مي‌دانستيد؟

يك اظهارنظر شخصي بود.

مانند موضع آقاي دانش‌جعفري در جلسه با مقام معظم رهبري؟

ایشان هم نظر شخصی خود را دادند. ولی آقاي دانش‌جعفري از موضوع دلسوزي مطالبي را نزد رهبري طرح كرد. و اگر رهبر انقلاب از آقایان نخواسته بود که صادقانه حرف‌هایشان را بزنند ایشان این حرفها را نمی زد. از طرف دیگر بقيه افراد که از ستادهای دیگران آمده بودند، بيرون چنين حرف‌هايي را مي زدند. آقاي دانش‌جعفري در آن جلسه آن‌ حرف ها را طرح كرد تا پاسخ آقا داده شود كه دقيقا بدانند نظر آقا چيست. سخنان ايشان بر اساس دلسوزي براي نظام بود.

نقل مي‌كنند كه شما با برخي مواضع دانش‌جعفري موافق نبوديد؟

گفتم ايشان با من مشورت نكردند چون جلسه سريع اتفاق افتاد.

‌آقاي رضايي به نظر شما در حوادث پس از انتخابات چه كساني بايد دستگير مي‌شدند و نشدند و چه كساني از دستگيرشدگان نبايد دستگير مي‌شدند، چند مورد را نام ببريد؟

با متخلفان در جبهه خودی بايد برخورد قاطع‌تري صورت مي‌گرفت. كساني كه مدعي بودند كه خدمت به نظام مي‌كنند، ولي تخلف كردند. به همين دليل به جاي اينكه اشخاص تاواني را بپردازند همه تاوان بر دوش نظام افتاد.

به طور مشخص چه كساني؟

شخصی ها بودند، در نهادها بودند. در بيرون نهادها هم همين طور. عوامل حمله به كوي دانشگاه، كهريزك، دانشگاه اصفهان، كوي سبحان. اگر با شخصي برخورد مي‌شد و هزينه‌ها را اشخاص مي‌پرداختند خيلي بهتر از اين بود كه تمام هزينه‌ها بر دوش نظام مي‌افتاد. در تمام دنيا متخلفان حضور دارند. مگر در آمريكا متخلف نيست؟

آقاي رضايي شما بعد از آن قضاياي اوليه با آقاي احمدي‌نژاد تماس داشتيد؟

بله. در مراسم تنفيذ بود كه خدمت حضرت آقا نشسته بوديم. جلسه سه ربع طول كشيد كه شروع شود، با هم احوالپرسي كرديم. بحث انتخابات نشد.

با آقاي موسوي و كروبي هم تماس داشتيد؟

تا قبل از اينكه شوراي نگهبان اظهارنظر كند ارتباط داشتيم اما بعد از آن و مخصوصا بعد از اينكه عكس حضرت امام در دانشگاه تهران پاره شد. من به آنها گفتم كه براي لبيك گفتن به رهبري در نماز جمعه شركت كنيد و آنها نکردند. در نتيجه ارتباط ما با آنها قطع شد.

در مكالمات تلفني چه گفتيد؟

پيشنهاد من اين بود كه سير قانوني را تقويت كنيم.

چه استدلالي داشتند كه نمي‌پذيرفتند؟

كروبي گفت موافقم ولي ميرحسين هم نظر دهد. موسوي گفت كه با ستاد هم مشورتي بكنم اما بعد از آن ارتباط قطع شد.

اين تصويري كه ما الان از ميرحسين موسوي داريم نسبت به ميرحسين دهه 60 خيلي شبهه‌برانگيز است. آيا شما از رفتار سياسي الان آقاي موسوي تعجب نكرديد؟

خيلي از رفتارها قبلا ديده مي‌شد اما به صورت تند و حاد نبود.

مثلا چه رفتاري؟

مثلا بحث اصرار بيش از حد بر نظراتش قبلا ديده نمي‌شد. بعد از انتخابات چيز ديگري جلوه كرد.

باتشكر از وقتي كه در اختيار ما قرار داديد

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار