فکر میکردم «افبیآی» دنبالم است
پارسینه: جوانی ٣٠ساله به نام محمد که به مدت هشتسال به مادهمخدر شیشه اعتیاد داشت، توانست خودش را درمان کند.
او از یکسالونیم پیش رها شده و زندگی سالمی دارد. او میگوید: «خودم باورم نمیشود با آن حال خراب از اعتیاد رهایی پیدا کردهام. خدا را شکر الان درمان شدهام.» محمد در گفتوگو با «شرق» داستان زندگیاش را شرح داده است:
چه شد که اولینبار مصرف را شروع کردی؟
مصرف من از الکل شروع شد. اولینبار عروسی پسرعمهام بود که مشروب مصرف کردم اما بعد از مدتی دیدم مصرف تریاک و شیشه راحتتر است. سریعتر مصرف میشد. دهانم بو نمیگرفت و تهیه مواد دردسرهای الکل را برای تهیه نداشت. اوایل با دوستانم دربند و درکه میرفتیم و تریاک مصرف میکردیم. پیش خودم میگفتم مصرف میکنم ولی معتاد نمیشوم. همین طرز تفکرم باعث شد مصرف کنم تا معتاد شوم. با دوستانم شب به دربند میرفتیم و تا صبح مصرف میکردیم. صبح هم مسافت زیادی کوهنوردی میکردیم و لذت میبردیم اما بعد از یکی،دوماه دیگر نمیشد بالا برویم. بعد از مدتی یکی از آشنایان گفت مادهای به اسم شیشه آمده و اعتیاد هم ندارد. نمیگویم مقصر او بود چون اگر او نبود ممکن بود یکی دیگر به من شیشه بدهد و مصرف کنم. خلاصه مصرف کردم و دیدم سرحال شدهام. شب خوابم نمیبرد و دوست داشتم همیشه بگردم و تفریح کنم این حال فقط شاید تا ششماه ادامه داشت بعد از آن مصرف برایم به اجبار تبدیل شد. اواخر باید شیشه مصرف میکردم تا فقط بتوانم راه بروم. به جرات میتوانم بگویم اگر مصرف نمیکردم، نمیتوانستم قدم بردارم.
چطور فهمیدی معتاد شدهای؟
همان دفعهاول که ترک کردم، فهمیدم مصرفکننده شدهام. بعد از ششماه یا یکسال از شروع مصرف وقتی که ترک کردم، دیدم حالم خراب است.
بدترین خاطرهای که از دوران مصرف داری، چیست؟
یکبار کلانتری مرا گرفت و ٢٤ساعت نگه داشت. زبانم کوتاه بود و نمیتوانستم به پلیس بگویم دزد نیستم و فقط شیشه مصرف کردهام. آن شب خیلی به من سخت گذشت. آن موقع توهمات پلیسبازی داشتم و فکر میکردم افبیآی دنبالم است. خیلی مواقع هم میشد که پول مواد گیر نمیآوردم و به مشکل میخوردم.
برای تهیه پول مواد خلاف هم کردی؟
نه. بهزور از پدر و مادرم پول میگرفتم البته خیلی کم اتفاق میافتاد، چون خودم کار میکردم. من کارم بنایی بود و بعد از سومراهنمایی کار را شروع کردم اما مصرف باعث شد نتوانم بنایی هم بکنم برای همین موتور خریدم و مسافرکشی میکردم.
چه توهماتی در دوران مصرف داشتی؟
فکر میکردم تمام موتوریهای خیابان پلیس هستند و «افبیآی» دنبالم است. وقتی سوار ماشین میشدم یکسره چشمم در آینه بود و دایم آینه بغل و آینه بالا را نگاه میکردم و وقتی موتوری میدیدم، فرمان را به سمتش میگرفتم تا به او بزنم اما خدا رحم کرد و هیچوقت اتفاقی نیفتاد یا وقتی در اتاق مینشستم در را میبستم، پتو روی در میزدم و چراغ را خاموش میکردم ولی باز هم تصور میکردم یکی از سوراخ و سنبهها مرا نگاه میکند برای همین چاقو به دست بیرون میرفتم. خدا را شکر که هیچوقت کسی پشت در نبود چون اگر در آنحالت کسی مثلا مادر یا پدرم را میدیدم، ممکن بود اتفاقی بیفتد.
توصیهات به آنهایی که الان مصرفکننده هستند، چیست؟
من توصیهام به آنانی است که هنوز معتاد نشدهاند اما مصرف میکنند و این تصور را دارند که بدنشان با بقیه فرق میکند. من خودم بدنسازی کار میکردم آن موقع میگفتم بدنم با بقیه فرق دارد و معتاد نمیشوم، در حالی که چنین خیالی، اصلا درست نیست.
شرق
ارسال نظر