فرهنگ« ستاره ها » در جامعه ایران شکل گرفته است
پارسینه: همايش تخصصي تحليل جامعهشناختي پديده سوگ مرتضي پاشايي دوشنبه ۱۷ آذر در دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامهطباطبايي برگزار شد.
به گزارش پارسینه، محمدامين قانعيراد رئيس انجمن جامعهشناسي ايران، هادي خانيكي استاد گروه ارتباطات دانشگاه علامه، سعيد معيدفر استاد گروه جامعهشناسي دانشگاه تهران، ابوتراب طالبي و وحيد شالچي اساتيد گروه جامعهشناسي دانشگاه علامهطباطبايي در این همایش به ارایه نظرات خود پرداختند. همچنين محمدحسين پناهي رئیس دانشكده علوم اجتماعي دانشگاه علامهطباطبايي مديريت پنل را برعهده داشت.
به گزارش ساعت ٢٤، سعید معیدفر عضو هیأتعلمي دانشگاه تهران بهعنوان اولين سخنران گفت: پدیدهای مانند مرگ مرتضی پاشایی امر غیرمترقبهای است و ما را غافلگیر كرد. او يكي از دلايل اين پديده را شخصیت خود مرتضی پاشایی خواند و گفت: او یک هنرمند از حوزه موسیقی پاپ بود و با روح ترانههایی که داشت هر کسی را متأثر ميكرد. در موسیقی او غم تنهایی موج ميزد.
معیدفر در ادامه افزود: امروز در سطح جامعه تغییری در سطح گروههای مرجع اتفاق میافتد و مردم به سمت شخصیتهای فرهنگی و هنری میروند. مرتضی پاشایی نیز فردی از دهه ۶۰ است که در اوج جوانی باوجود موفقیتهایی که در زمینه موسیقی داشته است ناکام میشود و دنیا را ترک میکند. عملا او میتواند حرف همنسلیهای خود را بزند. چراکه در اوج انقلاب اسلامی دهه شصتیها با یک تراکم جمعیتی به دنیا میآیند و با مشکلاتی روبهرو هستند. برای اين نسل پيش از آنكه يك فرصت در نظر گرفته شود تا حدي به نیازهای آنها پاسخ داده نشده است. نیازهایی ازجمله نیاز مالی، نیاز به شغل و... دارند و كمتر فرصت داده شد که صدای این نسل شنیده شود. از این جهت مرتضی پاشایی تأثیرگذار بود.
موضوع ديگري كه معيدفر به آن اشاره كرد نوع مرگ پاشایی بود. وي گفت: در گذشته شاهد مرگ هنرمندان بر اثر تصادف یا سوانح ديگر بوديم اما پاشايي با نوعی از سرطان از دنیا رفت و در شرایطی قرار داشت که با درد و رنج بسیاری تلاش میکرد بخواند و كنسرت برگزار کند.
این مدرس جامعهشناسی دانشگاه تهران در ادامه به مسأله مرگ مرتضی پاشایی پرداخت و بیان داشت: من تصور میکنم که این سوگ یک عقبه دارد و آن اتفاقی است که سالها قبل در جامعه ما رخ داده است و درحال شدت پیدا کردن است. البته در چند سال گذشته بحث شکاف نسلی در کشور ما مطرح شد اما شاید کسی باور نداشت که چنین پدیدهای اتفاق میافتد. ما نسلی داریم که برآمده از انقلاب است و این نسل همچنان صدای بسیار بلندی دارد. یک بخش نسلی هستند که تعداد زیادی میانسال و سالمند و تعدادی جوان در اختیار دارند. هر روز فاصله این دو از هم بیشتر میشود. در بسیاری از عادات و نگرشهایشان از هم فاصله میگیرند و در رخدادهای طبیعی این انرژی مخالف به شکل وسیعی جمع میشود و منجر به بروندادی میشود که گاهی به افراطگرایی میگراید.
شركت مردم در مراسم تشيیع پاشايي
قابل پيشبيني نبود
در ادامه این نشست، هادی خانیکی،
عضو هیأتعلمی دانشگاه علامهطباطبايي با عنوان «روایت در بستر شبکه» سخنرانی کرد و گفت: آیا این پدیده واقعی است که به فراواقعیت تبدیل شده است یا فراواقعیتی است که به واقعیت تبدیل شده است؟ نگاه ما این است که پدیده مرتضی پاشایی فراواقعیتی است که به واقعیت تبدیل شده است.
او ادامه داد: من نمیدانستم که چنین پدیدهای اتفاق میافتد چون اولین ویژگیهایی که مرتضی پاشایی را بزرگ نشان داد این بود که بدنه اصلی این روایت را شبکههای اجتماعی شکل دادند. البته این به این معنی نیست که مرتضی پاشایی هنرمند موثری نبود و مردم علاقه چندانی به او نداشتند.
خانیکی با بیان اینکه نباید فکر کرد که شبکههای اجتماعی هر کسی را میتواند به مرتضی پاشایی تبدیل کند، گفت: مرتضی پاشایی در درون شبکههای اجتماعی با همان ویژگی جامعهشناختی شکل گرفت؛ بهطوری که یک ستاره جوان در مبارزه با مرگ آن هم مرگی که خود یک مسأله در جامعه ما است جدال میکند. در عین داشتن سرطان کنسرت برگزار میکند و درونمایههای ترانههایش این موضوع را به خوبی نشان میدهد.
خانیکی در ادامه، دومین ویژگی را که در شکل گرفتن مرتضی پاشایی نقش داشت پارادوکسهایی دانست که در وجود کار او بازنمایی میشود.
او گفت: ویژگی دیگری که مرتضی پاشایی را بازنمایی کرد با توجه به ویژگیهای خبری که قایل هستیم این است که خبرهای کوچک ولی پردامنه تبدیل به خبرهای بزرگ میشود. در این مورد بهطور خاص در میان رسانههای اجتماعی باید به سراغ بعضی از اشکال خاص رسانهها رفت بهخصوص وایبر که تفاوتهایی با رسانههای دیگر دارد. در ایران وایبر جایگاه بالایی پیدا کرده است که تقریبا ایرانیان بزرگترین عضو وایبر در جهان هستند. همنوایی و ظرفیتی که موسیقی در حرکت اجتماعی دارد مولفه مهمی است بهطوری که در شبکههای اجتماعی نقش هنرمندان از ورزشکاران جلو افتاده است.
خانیکی از دیگر مولفههایی که در بزرگ شدن پدیده پاشایی نقش داشته است به غیرقابل پیشبینی بودن وایبر اشاره کرد و گفت: زبان هنرمندانه و موسیقایی از دیگر مولفههاست که از این ویژگی میتوان به ظرفیت شبکههای اجتماعی و کنشهایی که در آن شکل میگیرد، رسید؛ موضوعی که به مسائل اجتماعی خوب میپردازد. سوگ مرتضی پاشایی فقط در فضای مجازی نماند بلکه یک کنش جمعی هم شکل گرفت و این کنش جمعی قبل از مرگ او نیز شکل گرفته بود. اینها زمینهای شکل داد که کنش اجتماعی در فضای مجازی شکل بگیرد.
ابراز احساسات مردم
در سوگ هنرمندان یک پدیده عادی است
محمدامین قانعیراد رئیس انجمن جامعهشناسی ایران نیز گفت: ورود من به بحث از موضع توصیف پدیده است به این معنا که این پدیده چه بود، چه رخ داد و خود این رخداد را چگونه میتوان توصیف کرد. فکر میکنم باید خیلی خوب این پدیده را توصیف کنیم که چه اتفاقی رخ داده، چه ویژگیهایی داشته، صفاتش چه بوده، چگونه میتوان برای این پدیده مفهومسازی کرد و با توجه به ذخیره دانش در جامعهشناسی چگونه میتوانیم از این پدیده مفهومسازیهایی را انجام دهیم، چه نکات مثبتی را ارایه دهیم و درنهایت راهبردهایی در رابطه با این پدیده ارایه میدهیم چه باید باشد، آیا در این پدیده درسی برای سیاستگذاران وجود دارد یا خیر؟
رئیس انجمن جامعهشناسی ایران با غیرطبیعی دانستن رفتار مردم در سوگ مرتضی پاشایی مخالفت کرد و گفت: من با برخی از مواردی که گفته شد نظیر مشارکت بالا و غیرطبیعی بودن این پدیده مخالفم چراکه ابراز احساسات مردم در سوگ هنرمندان یک پدیده عادی است. این پدیده قبل و پس از انقلاب در مراسمهای بزرگتری دیده شده است؛ مراسمهایی که بسیار پرسوگتر از این بودهاند. فرهنگ ایرانی پیچیدگیهای خاص خود را در این موارد دارد.
او در ادامه با اشاره به غیرطبیعی نبودن بزرگداشت مرتضی پاشایی گفت: بسیاری اظهار کردند مشارکت مردم غیرعادی بوده اما به نظر من میتوانستیم آن را به راحتی پیشبینی کنیم. تا پیش از مرگ پاشایی من هيچ شناختي از اين هنرمند نداشتم و پس از این اتفاقات اسم او را شنیدم. به نظر من اگر این یک پدیده غیرطبیعی بود اصلا رخ نمیداد. ما به چیزی میگوییم غیرطبیعی که آن را نمیفهمیم. پس از مرگ او من ویدئوهای مختلفی را دیدم که افراد زیادی در کنار بیمارستان بهمن حضور داشتند و اگر فردی از آنجا رد میشد، میتوانست چنین سوگواریای را پیشبینی کند.
قانعیراد ادامه داد: پدیده دیگری که به نظر من رخ داده است مقوله شکاف نسلی است. در جامعه ایران یک همگرایی بین نسلها داریم. نسلها با هم در تعارض نیستند. کسی نمیتواند بگوید بزرگترها به موسیقی گوش نمیدهند. چه کسی میتواند ادعا کند که امروزه بیشتر خانههای ما بدون امواج موسیقیهای ایرانی و غربی است. چه کسی میتواند بگوید که سبک زندگی نسل سالمند ما تغییر پیدا نکرده است و تنها جوانان هستند که به دنبال مدها و آرایشهای مختلف هستند.
سوگ پاشایی فرصت علمی مهمی
برای بازاندیشی در الگوهای نظری
در ادامه این نشست، ابوتراب طالبي عضو هیأتعلمی دانشگاه علامه با طرح این پرسش که چگونه میتوان مرگ مرتضی پاشایی را هضم کرد، گفت: اگر فوت پاشایی پدیدهای طبیعی بود باید آن را راحتتر هضم میکردیم اما این یک رویداد اجتماعی ویژه بود. وجوه اجتماعی سوگ مرتضی پاشایی بسیار برجسته بود.
طالبی افزود: به دلیل حاکمیت نگاههای ساختارگرایانهای که در ذهن و ضمیر جامعهشناختی ما نشسته است، نمیتوانیم واقعیت اجتماعی را هضم کنیم و به دنبال این هستیم که با شکافهای نسلی این پدیده را تحلیل کنیم و موضوع را وارد حوزه سیاست میکنیم.
او با بیان اینکه برداشت من از سوگ پاشایی این است که بیشتر از اینکه حیرت باشد فرصت بود، گفت: مرتضی پاشایی فردی با حدود سن ۳۰سال که دارای سه آلبوم بود و بیشتر از ٤سال از عمر هنریاش نمیگذشت از دنیا رفته است. حتی در بیمارستان افراد زیادی که به ملاقاتش میروند پیکهای افراد مختلف بودند. از این جهت فرصت است که در این دوره افراد و گروههای مختلف توانستند با استفاده از عناصری که در متن زندگی وجود دارد اولویت خود را در زندگی بسازند.
عضو هیأتعلمی دانشگاه علامه گفت: در سوگ پاشایی شکلهای عزاداری متفاوت بود. روایت رسمی که از عزاداری وجود داشت به چالش کشیده شد. در سوگ پاشایی غمی که ما در مجالس شاهدش هستیم و در همهجا ترویج میشود، نبود. تشییعجنازه بود اما با جنسی متفاوت.
طالبی ادامه داد: در این مراسم از عاملیتی که کنشگرها همیشه آماده انجام آن هستند و در آن زمینه فرصت و ظهور پیدا میکنند و خیابانها را به اشغال خود درمیآورند و تصاویر تبلیغاتی و شعارهایی که همیشه نوشته میشود یا نشانههای دیگر خبری نیست. بلکه دورهای است که فضای «در آستانه بودن» در اختیار کنشگران قرار میگیرد و در این مرحله است که تمایزهای جنسیتی و سنی از بین میرود.
طالبی در ادامه گفت: سوگ پاشایی غافلگیری کامل در ایران و در خارج از کشور بود. درست است که بحث در فضای شبکهای شکل گرفت اما نمیتوان روایت سیاسی از این موضوع داشت. دوره گذار، این در آستانگی را ایجاد میکند.
سوگ پاشایی نشان داد فرهنگ سلبریتی
در جامعه ایرانی شکل گرفته است
وحید شالچی عضو هیأتعلمی دانشگاه علامهطباطبايي ضمن تبريك روز دانشجو و گراميداشت ياد ٣ شهيد ۱۶ آذر گفت: در مورد مرگ مرتضی پاشایی بخش توضیحپذیر و بخش توضیحناپذیری وجود دارد. قسمت زیبای قضیه بخش توضیحناپذیر آن است. مسأله چگونگی محبوبیت یک هنرمند همواره بین کسانی که به کار هنری میپردازند و کسانی که استودیوهای موسیقی دارند وجود داشته است. محبوبيت يك هنرمند و كارهايش موضوع مهمي است چرا كه بیشتر کارهای هنری مورد استقبال قرار نميگيرند. یکی از دغدغههای جامعهشناسی هنری همین مسأله است که چرا از برخی کارهای هنری استقبال ميشود و از برخی ديگر خير؟
او افزود: به صورت پسینی میتوان فهمید چرا برخی از کارها میگیرد و چرا برخی از کارها نمیگیرد. اگر به صورت پیشینی به مسأله بپردازیم بخشی از کار توضیحناپذیر است و این یکی از ويژگيهاي هنر است. یکی از زیباییهای جهان، بخش عقلانی نبودن و پیشبینیناپذیری پدیدههاست. حال اگر به بخش توضیحپذیر سوگ مرتضی پاشایی بپردازیم باید بررسی کنیم چگونه پاشایی، پاشایی شد و چه شد که همه نگاهها را به خود جذب کرد و در راستای حرف دکتر طالبی چرا ما پاشایی را ندیدیم؟ بخشی از آن به فقدان در علوم اجتماعی بازمیگردد.
البته درست نیست که من کلمه فقدان را بگویم، باید بگویم به عدم تمرکزهایی که داریم بازمیگردد.
این جامعهشناس به آنچه درون جامعه ایران میگذرد پرداخت و توضیح داد: با نگاه به درون جامعه ایران متوجه میشویم که فرهنگ سلبریتی در این جامعه ایجاد شده است. ما به زندگی روزمره خود توجه بایسته را انجام نمیدهیم. آنجا که معنای زندگی اجتماعی خلق میشود ساختارها بازبینی و بازسازی میشوند. یعنی زندگی روزمره را نمیشناسیم. اگر به زندگی روزمره وارد شویم موسیقی و نقش آن را میتوانیم ببینیم.
عضو هیأتعلمی دانشگاه علامه بیان کرد: اگر به بحث مرتضی پاشایی برگردیم او بیش از هر چیز نشان داد که فرهنگ سلبریتی (یک اشغال فکری گستردهای است يعني ارزش افراطی قایل شدن برای برخی اشخاص) در ایران رواج پیدا کرده است. من نیز با دکتر قانعیراد موافقم که اتفاق غیرقابل انتظاری رخ نداده است.
شهروند
به گزارش ساعت ٢٤، سعید معیدفر عضو هیأتعلمي دانشگاه تهران بهعنوان اولين سخنران گفت: پدیدهای مانند مرگ مرتضی پاشایی امر غیرمترقبهای است و ما را غافلگیر كرد. او يكي از دلايل اين پديده را شخصیت خود مرتضی پاشایی خواند و گفت: او یک هنرمند از حوزه موسیقی پاپ بود و با روح ترانههایی که داشت هر کسی را متأثر ميكرد. در موسیقی او غم تنهایی موج ميزد.
معیدفر در ادامه افزود: امروز در سطح جامعه تغییری در سطح گروههای مرجع اتفاق میافتد و مردم به سمت شخصیتهای فرهنگی و هنری میروند. مرتضی پاشایی نیز فردی از دهه ۶۰ است که در اوج جوانی باوجود موفقیتهایی که در زمینه موسیقی داشته است ناکام میشود و دنیا را ترک میکند. عملا او میتواند حرف همنسلیهای خود را بزند. چراکه در اوج انقلاب اسلامی دهه شصتیها با یک تراکم جمعیتی به دنیا میآیند و با مشکلاتی روبهرو هستند. برای اين نسل پيش از آنكه يك فرصت در نظر گرفته شود تا حدي به نیازهای آنها پاسخ داده نشده است. نیازهایی ازجمله نیاز مالی، نیاز به شغل و... دارند و كمتر فرصت داده شد که صدای این نسل شنیده شود. از این جهت مرتضی پاشایی تأثیرگذار بود.
موضوع ديگري كه معيدفر به آن اشاره كرد نوع مرگ پاشایی بود. وي گفت: در گذشته شاهد مرگ هنرمندان بر اثر تصادف یا سوانح ديگر بوديم اما پاشايي با نوعی از سرطان از دنیا رفت و در شرایطی قرار داشت که با درد و رنج بسیاری تلاش میکرد بخواند و كنسرت برگزار کند.
این مدرس جامعهشناسی دانشگاه تهران در ادامه به مسأله مرگ مرتضی پاشایی پرداخت و بیان داشت: من تصور میکنم که این سوگ یک عقبه دارد و آن اتفاقی است که سالها قبل در جامعه ما رخ داده است و درحال شدت پیدا کردن است. البته در چند سال گذشته بحث شکاف نسلی در کشور ما مطرح شد اما شاید کسی باور نداشت که چنین پدیدهای اتفاق میافتد. ما نسلی داریم که برآمده از انقلاب است و این نسل همچنان صدای بسیار بلندی دارد. یک بخش نسلی هستند که تعداد زیادی میانسال و سالمند و تعدادی جوان در اختیار دارند. هر روز فاصله این دو از هم بیشتر میشود. در بسیاری از عادات و نگرشهایشان از هم فاصله میگیرند و در رخدادهای طبیعی این انرژی مخالف به شکل وسیعی جمع میشود و منجر به بروندادی میشود که گاهی به افراطگرایی میگراید.
شركت مردم در مراسم تشيیع پاشايي
قابل پيشبيني نبود
در ادامه این نشست، هادی خانیکی،
عضو هیأتعلمی دانشگاه علامهطباطبايي با عنوان «روایت در بستر شبکه» سخنرانی کرد و گفت: آیا این پدیده واقعی است که به فراواقعیت تبدیل شده است یا فراواقعیتی است که به واقعیت تبدیل شده است؟ نگاه ما این است که پدیده مرتضی پاشایی فراواقعیتی است که به واقعیت تبدیل شده است.
او ادامه داد: من نمیدانستم که چنین پدیدهای اتفاق میافتد چون اولین ویژگیهایی که مرتضی پاشایی را بزرگ نشان داد این بود که بدنه اصلی این روایت را شبکههای اجتماعی شکل دادند. البته این به این معنی نیست که مرتضی پاشایی هنرمند موثری نبود و مردم علاقه چندانی به او نداشتند.
خانیکی با بیان اینکه نباید فکر کرد که شبکههای اجتماعی هر کسی را میتواند به مرتضی پاشایی تبدیل کند، گفت: مرتضی پاشایی در درون شبکههای اجتماعی با همان ویژگی جامعهشناختی شکل گرفت؛ بهطوری که یک ستاره جوان در مبارزه با مرگ آن هم مرگی که خود یک مسأله در جامعه ما است جدال میکند. در عین داشتن سرطان کنسرت برگزار میکند و درونمایههای ترانههایش این موضوع را به خوبی نشان میدهد.
خانیکی در ادامه، دومین ویژگی را که در شکل گرفتن مرتضی پاشایی نقش داشت پارادوکسهایی دانست که در وجود کار او بازنمایی میشود.
او گفت: ویژگی دیگری که مرتضی پاشایی را بازنمایی کرد با توجه به ویژگیهای خبری که قایل هستیم این است که خبرهای کوچک ولی پردامنه تبدیل به خبرهای بزرگ میشود. در این مورد بهطور خاص در میان رسانههای اجتماعی باید به سراغ بعضی از اشکال خاص رسانهها رفت بهخصوص وایبر که تفاوتهایی با رسانههای دیگر دارد. در ایران وایبر جایگاه بالایی پیدا کرده است که تقریبا ایرانیان بزرگترین عضو وایبر در جهان هستند. همنوایی و ظرفیتی که موسیقی در حرکت اجتماعی دارد مولفه مهمی است بهطوری که در شبکههای اجتماعی نقش هنرمندان از ورزشکاران جلو افتاده است.
خانیکی از دیگر مولفههایی که در بزرگ شدن پدیده پاشایی نقش داشته است به غیرقابل پیشبینی بودن وایبر اشاره کرد و گفت: زبان هنرمندانه و موسیقایی از دیگر مولفههاست که از این ویژگی میتوان به ظرفیت شبکههای اجتماعی و کنشهایی که در آن شکل میگیرد، رسید؛ موضوعی که به مسائل اجتماعی خوب میپردازد. سوگ مرتضی پاشایی فقط در فضای مجازی نماند بلکه یک کنش جمعی هم شکل گرفت و این کنش جمعی قبل از مرگ او نیز شکل گرفته بود. اینها زمینهای شکل داد که کنش اجتماعی در فضای مجازی شکل بگیرد.
ابراز احساسات مردم
در سوگ هنرمندان یک پدیده عادی است
محمدامین قانعیراد رئیس انجمن جامعهشناسی ایران نیز گفت: ورود من به بحث از موضع توصیف پدیده است به این معنا که این پدیده چه بود، چه رخ داد و خود این رخداد را چگونه میتوان توصیف کرد. فکر میکنم باید خیلی خوب این پدیده را توصیف کنیم که چه اتفاقی رخ داده، چه ویژگیهایی داشته، صفاتش چه بوده، چگونه میتوان برای این پدیده مفهومسازی کرد و با توجه به ذخیره دانش در جامعهشناسی چگونه میتوانیم از این پدیده مفهومسازیهایی را انجام دهیم، چه نکات مثبتی را ارایه دهیم و درنهایت راهبردهایی در رابطه با این پدیده ارایه میدهیم چه باید باشد، آیا در این پدیده درسی برای سیاستگذاران وجود دارد یا خیر؟
رئیس انجمن جامعهشناسی ایران با غیرطبیعی دانستن رفتار مردم در سوگ مرتضی پاشایی مخالفت کرد و گفت: من با برخی از مواردی که گفته شد نظیر مشارکت بالا و غیرطبیعی بودن این پدیده مخالفم چراکه ابراز احساسات مردم در سوگ هنرمندان یک پدیده عادی است. این پدیده قبل و پس از انقلاب در مراسمهای بزرگتری دیده شده است؛ مراسمهایی که بسیار پرسوگتر از این بودهاند. فرهنگ ایرانی پیچیدگیهای خاص خود را در این موارد دارد.
او در ادامه با اشاره به غیرطبیعی نبودن بزرگداشت مرتضی پاشایی گفت: بسیاری اظهار کردند مشارکت مردم غیرعادی بوده اما به نظر من میتوانستیم آن را به راحتی پیشبینی کنیم. تا پیش از مرگ پاشایی من هيچ شناختي از اين هنرمند نداشتم و پس از این اتفاقات اسم او را شنیدم. به نظر من اگر این یک پدیده غیرطبیعی بود اصلا رخ نمیداد. ما به چیزی میگوییم غیرطبیعی که آن را نمیفهمیم. پس از مرگ او من ویدئوهای مختلفی را دیدم که افراد زیادی در کنار بیمارستان بهمن حضور داشتند و اگر فردی از آنجا رد میشد، میتوانست چنین سوگواریای را پیشبینی کند.
قانعیراد ادامه داد: پدیده دیگری که به نظر من رخ داده است مقوله شکاف نسلی است. در جامعه ایران یک همگرایی بین نسلها داریم. نسلها با هم در تعارض نیستند. کسی نمیتواند بگوید بزرگترها به موسیقی گوش نمیدهند. چه کسی میتواند ادعا کند که امروزه بیشتر خانههای ما بدون امواج موسیقیهای ایرانی و غربی است. چه کسی میتواند بگوید که سبک زندگی نسل سالمند ما تغییر پیدا نکرده است و تنها جوانان هستند که به دنبال مدها و آرایشهای مختلف هستند.
سوگ پاشایی فرصت علمی مهمی
برای بازاندیشی در الگوهای نظری
در ادامه این نشست، ابوتراب طالبي عضو هیأتعلمی دانشگاه علامه با طرح این پرسش که چگونه میتوان مرگ مرتضی پاشایی را هضم کرد، گفت: اگر فوت پاشایی پدیدهای طبیعی بود باید آن را راحتتر هضم میکردیم اما این یک رویداد اجتماعی ویژه بود. وجوه اجتماعی سوگ مرتضی پاشایی بسیار برجسته بود.
طالبی افزود: به دلیل حاکمیت نگاههای ساختارگرایانهای که در ذهن و ضمیر جامعهشناختی ما نشسته است، نمیتوانیم واقعیت اجتماعی را هضم کنیم و به دنبال این هستیم که با شکافهای نسلی این پدیده را تحلیل کنیم و موضوع را وارد حوزه سیاست میکنیم.
او با بیان اینکه برداشت من از سوگ پاشایی این است که بیشتر از اینکه حیرت باشد فرصت بود، گفت: مرتضی پاشایی فردی با حدود سن ۳۰سال که دارای سه آلبوم بود و بیشتر از ٤سال از عمر هنریاش نمیگذشت از دنیا رفته است. حتی در بیمارستان افراد زیادی که به ملاقاتش میروند پیکهای افراد مختلف بودند. از این جهت فرصت است که در این دوره افراد و گروههای مختلف توانستند با استفاده از عناصری که در متن زندگی وجود دارد اولویت خود را در زندگی بسازند.
عضو هیأتعلمی دانشگاه علامه گفت: در سوگ پاشایی شکلهای عزاداری متفاوت بود. روایت رسمی که از عزاداری وجود داشت به چالش کشیده شد. در سوگ پاشایی غمی که ما در مجالس شاهدش هستیم و در همهجا ترویج میشود، نبود. تشییعجنازه بود اما با جنسی متفاوت.
طالبی ادامه داد: در این مراسم از عاملیتی که کنشگرها همیشه آماده انجام آن هستند و در آن زمینه فرصت و ظهور پیدا میکنند و خیابانها را به اشغال خود درمیآورند و تصاویر تبلیغاتی و شعارهایی که همیشه نوشته میشود یا نشانههای دیگر خبری نیست. بلکه دورهای است که فضای «در آستانه بودن» در اختیار کنشگران قرار میگیرد و در این مرحله است که تمایزهای جنسیتی و سنی از بین میرود.
طالبی در ادامه گفت: سوگ پاشایی غافلگیری کامل در ایران و در خارج از کشور بود. درست است که بحث در فضای شبکهای شکل گرفت اما نمیتوان روایت سیاسی از این موضوع داشت. دوره گذار، این در آستانگی را ایجاد میکند.
سوگ پاشایی نشان داد فرهنگ سلبریتی
در جامعه ایرانی شکل گرفته است
وحید شالچی عضو هیأتعلمی دانشگاه علامهطباطبايي ضمن تبريك روز دانشجو و گراميداشت ياد ٣ شهيد ۱۶ آذر گفت: در مورد مرگ مرتضی پاشایی بخش توضیحپذیر و بخش توضیحناپذیری وجود دارد. قسمت زیبای قضیه بخش توضیحناپذیر آن است. مسأله چگونگی محبوبیت یک هنرمند همواره بین کسانی که به کار هنری میپردازند و کسانی که استودیوهای موسیقی دارند وجود داشته است. محبوبيت يك هنرمند و كارهايش موضوع مهمي است چرا كه بیشتر کارهای هنری مورد استقبال قرار نميگيرند. یکی از دغدغههای جامعهشناسی هنری همین مسأله است که چرا از برخی کارهای هنری استقبال ميشود و از برخی ديگر خير؟
او افزود: به صورت پسینی میتوان فهمید چرا برخی از کارها میگیرد و چرا برخی از کارها نمیگیرد. اگر به صورت پیشینی به مسأله بپردازیم بخشی از کار توضیحناپذیر است و این یکی از ويژگيهاي هنر است. یکی از زیباییهای جهان، بخش عقلانی نبودن و پیشبینیناپذیری پدیدههاست. حال اگر به بخش توضیحپذیر سوگ مرتضی پاشایی بپردازیم باید بررسی کنیم چگونه پاشایی، پاشایی شد و چه شد که همه نگاهها را به خود جذب کرد و در راستای حرف دکتر طالبی چرا ما پاشایی را ندیدیم؟ بخشی از آن به فقدان در علوم اجتماعی بازمیگردد.
البته درست نیست که من کلمه فقدان را بگویم، باید بگویم به عدم تمرکزهایی که داریم بازمیگردد.
این جامعهشناس به آنچه درون جامعه ایران میگذرد پرداخت و توضیح داد: با نگاه به درون جامعه ایران متوجه میشویم که فرهنگ سلبریتی در این جامعه ایجاد شده است. ما به زندگی روزمره خود توجه بایسته را انجام نمیدهیم. آنجا که معنای زندگی اجتماعی خلق میشود ساختارها بازبینی و بازسازی میشوند. یعنی زندگی روزمره را نمیشناسیم. اگر به زندگی روزمره وارد شویم موسیقی و نقش آن را میتوانیم ببینیم.
عضو هیأتعلمی دانشگاه علامه بیان کرد: اگر به بحث مرتضی پاشایی برگردیم او بیش از هر چیز نشان داد که فرهنگ سلبریتی (یک اشغال فکری گستردهای است يعني ارزش افراطی قایل شدن برای برخی اشخاص) در ایران رواج پیدا کرده است. من نیز با دکتر قانعیراد موافقم که اتفاق غیرقابل انتظاری رخ نداده است.
شهروند
ارسال نظر