گوناگون

سرنوشت ۸ هواپیمای یگان حفاظت محیط زیست چه شد؟

پارسینه: در اوج آتش سوزی‌های جنگل‌های کشور از جمله جنگل‌های گلستان در دولت نهم و دهم برنامه برای خرید 30 هواپیما با هدف تشکیل یگان هوایی حفاظت از محیط زیست شروع و در نهایت به خرید 8 هواپیما منجر شد. 8 هواپیمایی که جز یکی از آنها (جایروپلن) که با سقوطی تلخ پروازش به پایان رسید، هیچ کدام وارد عملیات اطفای حریق نشدند.

به گزارش پارسینه، سازمان حفاظت محیط زیست در دولت نهم جایروپلن(یک نوع پرنده) را برای استارت یگان هوایی محیط زیست خرید. شما در گفت‌و‌گوی 22 مهرماه روزنامه ایران به صورت مفصل درباره خرید جایروپلن برای استان تهران توضیح دادید. یک دوره کوتاه با سازمان حفاظت محیط زیست همکاری کردید اما همکاری شما قطع شد و جایروپلن هم یک گوشه پارک شده، دوباره درسال 86سازمان حفاظت محیط زیست از شما خواست تا جایروپلن را پرواز دهید؟
آقای دکتر صدوق من را خواست و با من صحبت کرد. داستان را برایش تعریف کردم. گفتند این وسیله چیست؟ ایشان تصور یک هلی‌کوپتر را داشت.
قبل از پرداختن به بحث ورود دکتر صدوق (مدیر اداره کل حفاظت محیط زیست وقت تهران) به ماجرا اجازه بدهید درباره خرید هواپیماها در سایر استان‌ها صحبت کنیم.
این کار را سازمان به استانداری و رؤسای استان واگذار کرده بود. در استان‌ها پایگاهی پیدا کرده و آنجا هواپیمایی را به آنها معرفی کرده بودند. یک هواپیمای فوق سبک دو نفره. قرار شده بود تعداد زیادی از این هواپیما خریداری شود، منتهی هر استانی خودش رفته بود جداگانه قرارداد ببندد و نفر آموزش
بدهد.
با یک شرکت یا شرکت‌های مختلف؟
با یک شرکت.
ایراد قانونی نداشت؟
چرا داشت، باید ترک مناقصه می‌گرفتند یا مناقصه برگزار می‌کردند و قیمت در می‌آوردند. بررسی کرده و یک خلبان یا کارشناس هوانوردی می‌آمد و یک به یک آنها را بررسی می‌کرد. باید مشخص می‌شد که ما براساس چه مجوز و استنادی یک الگوی هوانوردی را انتخاب می‌کنیم. وقتی مجموعه‌ای می‌خواهد کار هوایی بکند چند تا کارشناس می‌نشینند دورهم و براساس کارکرد مورد نظر مشخص می‌کنند که چه می‌خواهند. اما اینجا برای مثال یکی از مسئولان گارد محیط زیست دنبال این بود که این پرنده مسلح به یک وسیله دفاعی برای مقابله با شکارچی تبدیل شود یعنی همان کار محیط بان مسلح را انجام دهد.
واقعاً؟
باورکنید، دنبال این بودند که این وسیله امکان تیراندازی دارد یا وسیله باید مجهز باشد به دوربین ارسال تصویر البته درخواست دوربین ارسال تصویر منطقی بود. من پاسخ دادم اگر شما دنبال چنین وسیله‌ای هستید اول باید بروید مصوبه شورای عالی امنیت را بگیرید؛ مگر وسیله می‌تواند همین طور پرواز کند و هرجایی که دلش خواست برود یا هر مأموریتی را با هر ماهیتی انجام دهد.
دلیل استان‌ها برای انتخاب این هواپیما چی بود؟
به نظر من فقط نتیجه یک اشتباه بود.
به خرید هم کشید؟
بله قرارداد بسته بودند. من از این موضوع فاصله گرفته بودم. معاون خانم جوادی با من تماس گرفتند که بروید پیش آقای دکتر صدوق، یادم می‌آید که گفتند اینجا یک مخروبه است که به من تحویل داده‌اند شما بیا و کار را استارت بزن. با من یک سال قرارداد بست. دکتر یک روز وسیله را دید و گفت: بابا این چیه. اینکه کابین ندارد، سر باز است چطور می‌خواهید با آن کار کنید؟ من سختی‌های کار را برای ایشان شرح دادم بخصوص سختی پرواز در فصل سرما.
مجوزش را گرفتید؟
یک سال با من قرارداد بست. من به آقای دکتر صدوق گفتم اگر می‌خواهید مجوز وسیله را بگیرید دو راه دارید یا در قالب سازمان هواپیمایی کشوری ببرید، یا از ستاد کل نیروهای مسلح مجوز بگیرید، البته ما همکاری وزارت کشور را نیاز داریم. مقرر شد ثبت civil (غیر نظامی) بشود. گفتند هواپیما را ثبت کنید و مجوز بگیرید، گفت چقدر طول می‌کشد؟ گفتم،
10 روز.
مجوز را کجا گرفتید؟
اسناد را بردیم در سازمان هواپیمایی کشوری و ثبت شد.
مجوز برای همین جایروپلن! به درد محیط زیست نمی‌خورد!
این وسیله را خریده بودند و دیگر قرارداد بسته شده بود. آن موقع آقای مجابی از شهرداری آمده بود اتاق آقای صدوق دیده بود که تلویزیون را روشن کرده بودند و از طریق دوربین دارند پرواز ما را رصد می‌کنند. به ایشان گفته بودند که الان جایروپلن در حال پرواز توی منطقه است و می‌شود از اینجا منطقه را دید. خوشحال شده بود، شب توی سایتش شرح این موفقیت محیط زیست تهران را نوشته بود.
مگر نمی‌دانستند که چنین کاربردی هم دارد؟
نه، 20 میلیون تومان پول دوربین شده بود.
یعنی چی؟
دوربین عادی عکاسی داده بودند دست من که از بالا عکس بگیرم. گفتم این وسیله، خودش دوربین ارسال تصویر دارد.
در اطفای حریق نقشی داشتید؟ بویژه اینکه جایروپلن در منطقه جنگلی نمی‌توانست بنشیند و بلند شود!
در گلستان خیلی راحت می‌شد که توی جاده‌ها نشست.
جاده به منطقه‌ای که آتش گرفته بود نزدیک بود؟
بله جاده نزدیک بود.
پس باید از جاده سازان متشکر باشیم. می دانید بیشتر آتش‌سوزی‌هایی که به جان جنگل گلستان افتاده به خاطر همین جاده‌ای است که در دل پارک گذاشته و دسترسی افراد را به عمیق‌ترین جای جنگل آسان کرده است.
... بله
اجازه بدهید برویم سر هواپیماهایی که در استان‌های دیگر خریداری شده است.
بله. در یکی از استان‌ها هواپیمایی را سازمان حفاظت محیط زیست خریده بود اما سندش به نام کسی دیگر خورده بود. آن فرد رفته و برای خودش هم مجوز بهره‌برداری گرفته است!
به اسم چه کسی؟
کسی که این هواپیماها را ساخته بود.
یعنی سازنده هواپیما، با اینکه پول از محیط زیست گرفته بود هنوز سند را به اسم خریدار تنظیم نکرده بود.
بله. البته پول را با مشارکت استان و محیط زیست داده بودند ولی پیگیری سندش را نکرده بودند. در سازمان هواپیمایی با ثبت اسناد این هواپیماها درخواست مجوز باشگاه گرفته بود. البته با اطلاع‌رسانی بموقع جلوی موضوع گرفته شد، من تمام این اسناد را در اختیار
دارم.
چقدر هزینه برای خرید این هواپیما صرف شده بود.
قیمت واقعی این هواپیما در آن زمان 60 تا70 میلیون تومان بود اما قراردادها از 120 تا 130 میلیون تومان بسته شده بود.
همه استان ها؟
بله.
خب
در مشهد دو فروند خریداری شده بود. هواپیماها را در فرودگاهی در اطراف فرودگاه مشهد نشانده و رفته بودند.
در رشت یک هواپیما را مدیرکل تحویل گرفته بود گذاشته بود گوشه فرودگاه. هواپیمای صفرکیلومتری که پرواز نکرده بود، باد زده بود - آنجا طوفان زیاد است - وسیله را برگردانده بود. وسیله خورده بود زمین و بدنه هواپیما 60 درصد آسیب دیده بود. هواپیما همین طور رها شده بود. بدنه وسیله فلزی بود باران خورده و زنگ زده بود، داغان داغان شده بود. تا همین الان که من دارم با شما صحبت می‌کنم هنوز هواپیما همان وضعیت را دارد. هیچ‌کس هم نرفته به آن دست بزند. گزارش همه این اتفاق‌ها را تهیه کردم و الان موجود است.
کردستان یک هلی کوپتر خریده بود به قیمت 2 میلیارد تومان!
چرا این همه تفاوت قیمت دارد؟
این هلی کوپتر چهار نفره است تا همین امروز برای محیط زیست عملیات پرواز واقعی نکرده است.
الان کجاست؟
از وضعیت فعلی آن اطلاع ندارم ولی مطمئنم عملیات پرواز برای محیط زیست ندارد.
در مجموع چند فروند هواپیما خریداری شد.
دو فروند در شیراز، دوفروند خراسان، یک فروند اصفهان، یک فروند رشت، یک فروند هلی‌کوپتر در کردستان و یک فروند هم در تهران که همین جایروپلن بود.
با گزارش‌هایی که تهیه کردید، چه کار کردید؟
تحویل خانم واعظ جوادی دادم. آن زمان رئیس سازمان هواپیمایی کشوری «کاپیتان خانلری» بود. جلسه‌ای با حضور ایشان، به‌عنوان معاون وقت وزیر راه و خانم دکتر برگزار شد. با‌وجود برخی مشکلات فی مابین دوسازمان هواپیمایی کشوری و حفاظت محیط زیست در جلسه به تفاهم قابل توجهی رسیدند. آقای خانلری در جلسه تأکید کرد که آقای طایفه مورد وثوق ما هست پیشنهاد داریم سرپرست پرواز باشد که ما به شما مجوز بدهیم. در همان جلسه خانلری به خانم جوادی گفت در مورد قیمت خرید پرنده‌ها مجدداً تجدید نظر کنید. قیمت این پرنده‌ها خیلی کمتر از قیمت قید شده در قرارداد خرید محیط زیست است.
خرید هواپیماها متوقف شد؟
بله خوشبختانه.
بعد از این اتفاق‌ها شما از سازمان محیط زیست به اداره کل تهران رفتید؟
بله. جایروپلن 100 ساعت پرواز کرده بود و باید می‌رفت برای چک، به آنها گفتم در غیر این صورت دیگر نمی‌توانید برایش مجوز بگیرید. مجوزش دارد تمام می‌شود. گفتند پول تهیه کن، به طور مثال من نامه نوشته بودم که این جایروپلن مشکل درجه حرارت دارد و با شرایط تهران پرواز با آن مخاطره‌آمیز است. باید محل رادیاتور آن توسط شرکت سازنده عوض شود و زیر وسیله به طور مستقیم در مسیر باد قرار بگیرد تا جوش نیاورد. بعد معاون مالی استان تهران دستور داده به ترابری اداره محیط زیست آنها هم به کارگری که ماشین تعمیر می‌کند گفته بودند برو رادیاتور وا کن و زیر جایروپلن ببند. گفتیم اگر بخواهید از این وسیله یک پیچ باز کنید باید کارشناس سازمان هواپیمایی بیاید و نظر بدهد. کارگر که نمی‌تواند این کار را بکند. باید به شرکت سازنده نامه بنویسی. آنها به شما قطعه و کارشناس بدهد تا آن را نصب کند. گفتند هزینه‌اش چقدر می‌شود .
شما در تمام مدتی که در یگان هوایی بودید مدام در حال تهیه پول بودید یک بار برای سوخت و... مبلغ تعمیر را تهیه کردید؟
بله با بدبختی. فردا آمدم استان تهران، فهمیدم پول را در مصرف دیگری هزینه کرده‌اند. از فصل مالی که برای این کار با مصیبت گرفته بودیم . همین مسأله باعث اختلاف من شد و مسأله تا جایی پیش رفت که شرکتی که در آن کار می‌کردم و کارمند قراردادی‌اش بودم نامه زد به صدوق که این فرد مورد وثوق ما نیست. آقای دکتر صدوق به ایشان پاسخ می‌دهد که طایفه، سرپرست و خلبان ما هستند. شما هم به قراردادتان توجه کنید. در نهایت به دلیل اختلاف‌های موجود استعفا دادم و وسیله(جایروپلن) هم خوابید تا سال88، سندش هم موجود است (سند را نشان می‌دهد.)
سال 88 دکتر صدوق از سازمان تهران می‌رود.
بله به جای او مدیر دیگری از شمال می‌آید. ظاهراً نماینده محیط زیست استان تهران می‌آید شرکت فوق و می‌گوید که وسیله (جایروپلن) نمی‌پرد. مشکل دارد. آقای طایفه ساعتی 20هزار تومان می‌گرفت و برای ما می‌پرید. شخصی می‌گوید که من ساعتی 15هزار تومان می‌گیرم و می‌پرم. درنهایت گفت‌و‌گو به جایی می‌رسد که نامه‌ای به شرکت پیمانکار تنظیم می‌شود که در آن شرکت می‌نویسند که 6 ساعت در هفته برای سازمان پرواز می‌کند اما چه این پرواز در هفته انجام شود چه نه باید ساعتی 130 هزار تومان پرداخت شود. این عدد کجا و ساعتی 20 هزار تومان که من می‌گرفتم کجا؟
شما واقعاً ساعتی 20 هزار تومان می‌گرفتید؟
اصلاً به من 20هزار تومان هم نمی‌دادند. من روزی که استعفا دادم و آمدم بیرون یک چیزی نزدیک به 8-7 میلیون تومان طلب داشتم. چیزی نزدیک به ماهی 80 -70 ساعت برای سازمان پریدم. . ماهی 80-70 ساعت را به 700 هزار تومان تقسیم کنید چقدر می‌شود؟ به خدا ساعتی 10 هزار تومان هم نمی‌شود. می شود؟ تازه پول بنزین و مسیر رفت و آمد تا فرودگاه را هم خودم می‌دادم.
استان تهران قبول کرد؟
بله قبول کردند. همچنین در ‌بندی در نامه می‌نویسند با توجه به قرارداد قبلی مسئولیت پرواز و هواپیما هنگام پرواز از هر لحاظ به عهده شرکت نگهداری‌کننده هواپیماست و این اداره کل هیچ گونه مسئولیتی ندارد. مدیرعامل آن شرکت زیر این نامه می‌نویسد با خلبان دارای گواهینامه. توافقنامه می‌نویسند بعد می‌آیند به من می‌گویند آقای طایفه برو پرواز کن با ساعتی 20 هزار تومان.
قبول کردید؟
من زیر بار نرفتم و پرواز نکردم. جایروپلن خوابید تا 25 اسفند 1389.
یک سال بعد
بله. با ورود آقای محمدی‌زاده نامه‌ای به تاریخ 11 خرداد به ایشان نوشتم(نامه را نشان می‌دهد). ریز موضوع را توضیح دادم کجاها اشتباه کرده‌اند. ببینید نامه در چند صفحه بود حتی شرح دادم همین الان که دارم نامه می‌نویسم 600لیتر سوخت خریداری شده تو فرودگاه رها شده.
کجا رها شده بود؟
همان مجموعه‌ای که در شرق تهران که هواپیما نگهداری می‌شد. به ایشان توضیح دادم آقای معاون اداری مالی اسبق محیط زیست رفته خودسرانه قرارداد بسته و گفته یک چیزی را بسازند و به عنوان کابین بگذارند روی این وسیله. این اتفاق، استاندارد این وسیله را از بین می‌برد. می‌تواند حادثه بسازد و خلبان را به کشتن می‌دهد. شرح دادم شما بدون تأیید کارخانه سازنده اسپانیایی نمی‌توانید چنین وسیله‌ای روی پرنده نصب کنید.
این نامه قبل از سقوط هواپیماست؟
بله برای ایشان شرح دادم که به شکل زیرکانه‌ای برخی از قطعات هواپیما تعویض شده یا فرسوده است.
خب؟
به ایشان نوشتم شک نکنید که بزودی در تهران یا در استان‌های دیگر یک سانحه‌ای اتفاق می‌افتد، به طور مثال برای ایشان شرح دادم در استان فارس به خاطر همجواری هواپیمای گشت محیط زیست با فرودگاه بین‌المللی شیراز احتمال هرگونه مخاطره‌ای وجود دارد یا هواپیما توی فاینال فرودگاه شیراز رفت و به یک پرنده مسافربری خورد، چه اتفاقی می‌افتد. همه این‌ها را شرح دادم. در پایان برای ایشان نوشتم بدون گرفتن هیچ پولی حاضر به هر کمکی که لازم است هستم. یک نامه هم به مدیر وقت محیط زیست استان تهران نوشتم که ایشان نامه را پاره می‌کند.
محمدی‌زاده رئیس وقت سازمان به آقای شاعری(معاون انسانی) دستور می‌دهد که مسأله را بررسی کند. من سه نامه به آقای شاعری نوشتم و درباره احتمال سقوط جایروپلن اخطار دادم. آقای شاعری به من گفتند که آقای طایفه ما دنبال عملیاتی کردن این پرنده نیستیم. 25 اسفند 89 جایروپلن استان تهران را برای نخستین بار پرواز دادند.
بعد از این نامه نگاری ها؟
بله. بعد از همه این داستان‌ها. جایروپلن همان لحظه که پرواز می‌کند می‌خورد زمین. خلبانش کشته می‌شود وسیله هم منفجرمی شود. 70 لیتر بنزین داشته است. به خاطر اهمال‌کاری یک خلبان که فرزندی 8 ماهه داشت کشته می‌شود. بعد از این داستان مصاحبه گوناگونی داشتم که به خاطر بیان واقعیت‌ها گواهینامه پروازی من از سوی برخی افراد «ساسپنت» شد که اعمال نفوذی بیش نبود و اسناد و افرادی که بخواهند شهادت بدهند موجود است تا این لحظه هم نتوانستم پرواز کنم.
با سازمان محیط زیست در دولت جدید هم گفت‌و‌گو کردید؟
یک ماه پیش از جنگل‌سوزی‌های اخیر گلستان پیگیری کردم. نامه نوشتم.
بالاخره توانستم با آقای کیخا(معاون طبیعی) ملاقات کنم.
درباره هواپیماهایی که موجود است پیشنهادی ندادید؟
چرا. گفتم این وسایلی که الان تو استان‌ها ولو هستند هرکدام با هزینه 60 -50 میلیون سر خط می‌شوند. از ستادکل نیروهای مسلح مجوز بگیرید، بگذارید در اختیار یک رده‌ای مثل نیروی انتظامی، نیروی هوایی یا سپاه باشد. بویژه آن هلی کوپتر چهار نفره‌ای که در کردستان رها شده است. این وسیله ساخت داخل ایران است و متخصصان داخلی می‌توانند تعمیراتش را انجام بدهند. خلبانش را هم دارند، حتی به آنها گفتم من دیگر خلبان نیستم و نمی‌توانم بپرم. اما می‌توانم کنارشان بنشینم و کمک شان کنم مطمئن باشید که آتش‌سوزی به صفر می‌رسد.
‌ نتیجه گفت‌و‌گو با کیخا چه شد؟
خیلی خوش‌شان آمد. زنگ زد به خانم ابتکار. ایشان گفته بود که نه من نمی‌پذیرم با ایشان ملاقات کنم و بعد آقای کیخا گفتند آقای طایفه شما ادعا می‌کنید تا حالا خانم دکتر و آقای مجابی(معاون انسانی) را ندیده‌اید اما آقای مجابی اصرار دارد شما دو سه ماه پیش با ایشان ملاقات داشتید و به تفاهم نرسیدید.
یعنی فرد دیگری با اسم شما با سازمان وارد گفت‌و‌گو شده بود؟
بله. یعنی باور کنید انگار آب سرد ریختند روی سر من. مدتی است تلاش می‌کنم خانم دکتر ابتکار را ببینم یا تو سازمان یکی را ببینم و بعد به من می‌گویند با تو صحبت کردند و به نتیجه‌ای نرسیدم. مجابی از اتاقش بیرون آمد و گفت من شرمنده ام. چطور می‌شود کس دیگری آمده و به جای شما با من صحبت کرده است. به آقای مجابی گفتم من حاضرم بدون هیچ حق و حقوقی مشاور طرح شوم. ایشان از من شماره‌ای گرفتند که با من تماس می‌گیرند.
در پایان لازم می‌دانم بگویم که از این مصاحبه قصدی مبنی بر جوسازی ندارم بلکه مصائب و ناگفته‌های این مسیر پرنشیب و فراز را شرح دادم و مطمئنم که این مصاحبه را ریاست عالی سازمان و مدیرانشان مطالعه می‌کنند و امیدوارم در احیای دوباره گشت هوایی -البته به صورت مطالعه شده و جامع- دستورات لازم را بفرمایند.
ایران

ارسال نظر

  • ناشناس

    حال ما را گفت
    دستت درد نکنه آقای طایفه
    ای پول خورده شد دراین بین
    کسی هم نگفت خرت به چندمنه

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار