استودیوی تکنفرهتان را راه بیندازید
پارسینه: حتماً شما هم در شبکههای اجتماعی دیدهاید که خیلیها در پروفایل کاریشان نوشتهاند Freelancer Photographer, Freelancer Journalist و … . اما اینجا باید بگویم متاسفانه یا خوشبختانه، تلقیِ خیلی آنها از فریلنسر بودن کاملاً اشتباه است.
در تمامِ زندگیام "فریلنسر" بودن را به شاغل بودن در اداره، پروژه یا وظیفهای دائم ترجیح دادهام. همیشه دوست داشتم برنامهریزی کارهایم دست خودم باشد و خودم بدانم که چه بلایی میخواهم سر زندگی و شغل خودم بیاورم. دوست دارم آنچه از فریلنسر بودن میدانم را با شما تقسیم کنم. حتماً شما هم در شبکههای اجتماعی دیدهاید که خیلیها در پروفایل کاریشان نوشتهاند Freelancer Photographer, Freelancer Journalist و … . اما اینجا باید بگویم متاسفانه یا خوشبختانه، تلقیِ خیلی آنها از فریلنسر بودن کاملاً اشتباه است. آن کسی که مینشیند تا سفارشی بیاید و انجام بدهد او فریلنسر نیست یا کسی که قبلاً مثلاً روزنامهنگار بوده و حالا نیست و گاهی به روزنامهای یادداشتی میدهد او فریلنسر نیست.
فریلنسر بودن آدابی دارد که در این پُست با هم مرورش میکنیم. اما خُب بد نیست قبل از این که وارد بحث اصلی بشویم این را بگویم که "فریلنسر"بودن یک خوشبختیِ مدام است برای آنهایی که به خودشان و تواناییهایشان ایمان دارند. برای آنهایی که عاشق مستندکردن همهچیزند. برای آنهایی که دیوانهی تجربهکردن هستند و برای کسانی که اهلِ ریسک هستند، فریلنسر بودن یک نعمتِ مدام است.
فریلنسری چیست؟
اگر بخواهم در یک جمله، یک فریلنسر را شرح دهم میگویم کسی که خودش سفارش دهندهی کارها و پروژههای خودش است. فریلنسری صرفاً در مورد شغل معنا نمیشود، فریلنسری یک سبکِ زندگیست. فریلنسر کسیست که ترجیح داده به جای حضور در یک نقشِ مداوم ( البته با امنیت شغلی ) در پروژههایی حضور داشته باشد که خودش انتخاب کرده است. او کسیست که پروژههایی را انتخاب میکند که کاملاً با لذتها و علاقهمندیهایش هماهنگ است ( این را هم در نظر بگیرید که این کار چقدر سخت است ) فریلنسر یک شغل دائم با بیمه و مزایا را فدای پروژههای - شاید - متزلزل اما دوستداشتنیاش میکند. او استودیوی شخصیِ خودش را دارد - حتی اگر آن استودیو اتاق شخصیاش باشد - و کارها را معمولاً در استودیوی شخصیِ خودش پی میگیرد. فریلنسر روحیهی ریسکپذیری دارد چون ممکن است انتخابهایش گاهی اشتباه از آب در بیاید اما مگر مهم است؟ مهمترین چیز در این جهان آن است که کارِ آدم همان علاقهمندیاش باشد. بیشک خوشبختی در همین است.
سبکِ زندگیِ فریلنسر
هنوز روی حرفم پافشاری میکنم و میگویم که فریلنسر بودن، صرفاً یک انتخاب شغلی نیست بلکه یک سبک زندگیست. من خیلی خوششانس بودهام و البته راهِ خوششانس بودن را هم یاد گرفتهام. من در تمامِ مدتی که به واسطهی وظیفههای انسانیام در قبال خانواده مجبور بودم خوب پول در بیاورم، شانسِ این را داشتم که در پروژههایی حضور داشته باشم که واقعاً به آن علاقهمند باشم. چه وقتی روزنامهنگار بودم، چه وقتی که فیلم ساختم و چه حالا که خودم را مدیر هنری و یک ایدهپرداز میدانم. فریلنسری در ایران کار سختیست. به هزار و یک دلیل. کارفرماها پول نمیدهند، امنیت شغلیِ پروژههای خلاق در حد صفر است و تو واقعاً باید دیوانه باشی تا بتوانی فریلنسر بمانی. اما به تمامِ دیوانگیهای جهان میارزد. اما فریلنسر باید چه خصوصیاتی داشته باشد که بتواند در این شرایط سخت بتواند به خوبی زندگی کند؟
۱.دیدبان خوبی باشید
یک فریلنسر خوب، خوب تماشا میکند و خوب دیدبانی میکند. پروژههای خلاق دور و برش را رصد میکند و پروژههایی که به آنها علاقهدارد را پیدا میکند. نیازهای بازار را میسنجد و در حوزهای که به آن علاقه دارد خوب مطالعه میکند. مثلاً اگر شما میخواهید یک گرافیست فریلنس باشد باید نبضِ روز گرافیک را بدانید، با آخرین نیازهای بازار گرافیک آشنا باشید و ببینید بزرگان گرافیک چه میکنند. این پیشنیاز مهمیست برای آن که بتوانید وارد حوزهی فریلنس شوید.
۲. اعتماد به نفس داشته باشید
این یک اعتراف است اما من خودم را به پروژههای دوستداشتنی زندگیام تحمیل کردم. مثلاً میدیدم کارِ فُلان فیلمساز را دوست دارم. به خودم میگفتم گور پدرِ چیزِ احمقانهای که نامش را غرور میگذارند. ایمیل میزدم و میگفتم من مدهوش پروژهی آخر شما شدهام و دوست دارم در پروژهی بعدی شما باشم. این پیشنهاد یا قبول میشد یا نه. یا به مجلهای که همیشه پیگیرش بودم ایمیل میزدم و میگفتم شاید نوشتههای من به درد شما بخورد. ممکن بود بگویند نه. اما اگر آری میگفتند این من بودم که برای خودم یک فرصت شغلی حسابی و دوستداشتنی پیدا میکردم. پس غرور را کنار بگذارید. اعتماد به نفس داشته باشید و اگر میبینید دوست دارید در پروژهای که دوستش دارید حضور داشته باشید، خبرشان کنید. آنها هیچوقت خودشان به سراغ شما نمیآیند.
۳. خودتان سفارش دهندهی خودتان باشید
نیازهایتان را بررسی کنید. یک بار دیگر هم در این وبلاگ داستان شکلگیریِ مجلهام ( مجلهی هنرهای تصویری ایران، تاک ) را گفته بودم. آن روزها من شدیداً پیگیرِ رصد هنرهای تصویری ایران بودم و چون از تهران دور بودم دسترسی به گالریها نداشتم. نیاز من به رصدِ آثار هنرهای معاصر ایران باعث شد که به آرتیستها ایمیل بزنم و کارهایشان را طلب کنم. همان شد که مجلهام امروز به یکی از پربازدیدترین مجلههای آنلاین ایرانی تبدیل شده است و من کلی دوستِ آرتیست دارم و این مجله به یکی از اصلیترین منابع درآمدی من تبدیل شده است. یا مثلاً من همیشه احساس میکردم که باید یک ایستگاه رادیویی شبانه داشته باشم و در آن به شنوندگان شب به خیر بگویم و آهنگهای آرام پخش کنم و تکهای از یک داستان یا یک شعر معروفم و این باعث شد که یک پادکست راه بیندازم و پادکستم یکی از پرشنوندهترین پادکستهای ایرانیست و البته برایم منبع درآمد هم هست. نیازها و علاقههای شما میتواند تبدیل به منبع درآمد شما باشد. دیگر قرار نیست حضور در پروژههایی را تجربه کنید که هیچ علاقهای به آنها ندارید. علاقهمندیهایتان را تبدیل به پروژههایی کنید که دوستشان دارید. بعد خودتان را در پروژهی خودتان استخدام کنید و خوشبختترین آدم جهان شوید.
۴. برنامهریزی کنید
این جملهی مهم را به یاد داشته باشید. فریلنسر بودن به معنای آن نیست که هروقت دوست داشتید کار کنید و هر وقت دوستداشتید تفریح. این جمله را به شما یادآوری میکنم که وقتی فریلنسر میشوید در واقع خودتان، خودتان را استخدام کردید. پس برای استودیوی یکنفرهتان برنامهریزی کنید. برای کارتان اولویت قائل شوید و کارتان را درست پیش ببرید. اگر فکر میکنید فریلنسر بودن مساوی با راحت و مُفت پول در آوردن است سخت در اشتباهید. فریلنسر بودن کاری بسیار دشوار است اما دوستداشتنی. پس برنامهریزی کنید. کارتان را در اولویت بگذارید و به آنها رسیدگی کنید. اگر یک فریلنسر واقعی باشید از کاری که میکنید لذت خواهید بُرد و همیشه برای کارتان آمادهاید. اگر میبینید از کاری که میکنید لذت نمیبرید بدانید یکجای کار لنگ میزند.
۵. استودیوی یکنفرهتان را طراحی کنید
یک فریلنسر خوب یک جای خوب برای کار کردن دارد. من تنها اتاق خانهام را تبدیل کردهام به استودیوی تکنفرهام. همیشه کارتان را در محلی که برای کارتان تعبیه کردید انجام دهید. فکر نکنید چون فریلنسر هستید پس میتوانید در تختخوابتان هم کار کنید، نه! یک جای کار برای خودتان درست کنید و در واقع استودیوی یکنفرهتان را دیزاین کنید. کارهایتان را جلوی دیدتان بنویسید و فضای استودیوتان را آنطوری که دوست دارید طراحی کنید. دقیقاً همانطوری که آرزو داشتید دفتر کارتان آنشکلی باشد.
فواد خاک نژاد
فریلنسر بودن آدابی دارد که در این پُست با هم مرورش میکنیم. اما خُب بد نیست قبل از این که وارد بحث اصلی بشویم این را بگویم که "فریلنسر"بودن یک خوشبختیِ مدام است برای آنهایی که به خودشان و تواناییهایشان ایمان دارند. برای آنهایی که عاشق مستندکردن همهچیزند. برای آنهایی که دیوانهی تجربهکردن هستند و برای کسانی که اهلِ ریسک هستند، فریلنسر بودن یک نعمتِ مدام است.
فریلنسری چیست؟
اگر بخواهم در یک جمله، یک فریلنسر را شرح دهم میگویم کسی که خودش سفارش دهندهی کارها و پروژههای خودش است. فریلنسری صرفاً در مورد شغل معنا نمیشود، فریلنسری یک سبکِ زندگیست. فریلنسر کسیست که ترجیح داده به جای حضور در یک نقشِ مداوم ( البته با امنیت شغلی ) در پروژههایی حضور داشته باشد که خودش انتخاب کرده است. او کسیست که پروژههایی را انتخاب میکند که کاملاً با لذتها و علاقهمندیهایش هماهنگ است ( این را هم در نظر بگیرید که این کار چقدر سخت است ) فریلنسر یک شغل دائم با بیمه و مزایا را فدای پروژههای - شاید - متزلزل اما دوستداشتنیاش میکند. او استودیوی شخصیِ خودش را دارد - حتی اگر آن استودیو اتاق شخصیاش باشد - و کارها را معمولاً در استودیوی شخصیِ خودش پی میگیرد. فریلنسر روحیهی ریسکپذیری دارد چون ممکن است انتخابهایش گاهی اشتباه از آب در بیاید اما مگر مهم است؟ مهمترین چیز در این جهان آن است که کارِ آدم همان علاقهمندیاش باشد. بیشک خوشبختی در همین است.
سبکِ زندگیِ فریلنسر
هنوز روی حرفم پافشاری میکنم و میگویم که فریلنسر بودن، صرفاً یک انتخاب شغلی نیست بلکه یک سبک زندگیست. من خیلی خوششانس بودهام و البته راهِ خوششانس بودن را هم یاد گرفتهام. من در تمامِ مدتی که به واسطهی وظیفههای انسانیام در قبال خانواده مجبور بودم خوب پول در بیاورم، شانسِ این را داشتم که در پروژههایی حضور داشته باشم که واقعاً به آن علاقهمند باشم. چه وقتی روزنامهنگار بودم، چه وقتی که فیلم ساختم و چه حالا که خودم را مدیر هنری و یک ایدهپرداز میدانم. فریلنسری در ایران کار سختیست. به هزار و یک دلیل. کارفرماها پول نمیدهند، امنیت شغلیِ پروژههای خلاق در حد صفر است و تو واقعاً باید دیوانه باشی تا بتوانی فریلنسر بمانی. اما به تمامِ دیوانگیهای جهان میارزد. اما فریلنسر باید چه خصوصیاتی داشته باشد که بتواند در این شرایط سخت بتواند به خوبی زندگی کند؟
۱.دیدبان خوبی باشید
یک فریلنسر خوب، خوب تماشا میکند و خوب دیدبانی میکند. پروژههای خلاق دور و برش را رصد میکند و پروژههایی که به آنها علاقهدارد را پیدا میکند. نیازهای بازار را میسنجد و در حوزهای که به آن علاقه دارد خوب مطالعه میکند. مثلاً اگر شما میخواهید یک گرافیست فریلنس باشد باید نبضِ روز گرافیک را بدانید، با آخرین نیازهای بازار گرافیک آشنا باشید و ببینید بزرگان گرافیک چه میکنند. این پیشنیاز مهمیست برای آن که بتوانید وارد حوزهی فریلنس شوید.
۲. اعتماد به نفس داشته باشید
این یک اعتراف است اما من خودم را به پروژههای دوستداشتنی زندگیام تحمیل کردم. مثلاً میدیدم کارِ فُلان فیلمساز را دوست دارم. به خودم میگفتم گور پدرِ چیزِ احمقانهای که نامش را غرور میگذارند. ایمیل میزدم و میگفتم من مدهوش پروژهی آخر شما شدهام و دوست دارم در پروژهی بعدی شما باشم. این پیشنهاد یا قبول میشد یا نه. یا به مجلهای که همیشه پیگیرش بودم ایمیل میزدم و میگفتم شاید نوشتههای من به درد شما بخورد. ممکن بود بگویند نه. اما اگر آری میگفتند این من بودم که برای خودم یک فرصت شغلی حسابی و دوستداشتنی پیدا میکردم. پس غرور را کنار بگذارید. اعتماد به نفس داشته باشید و اگر میبینید دوست دارید در پروژهای که دوستش دارید حضور داشته باشید، خبرشان کنید. آنها هیچوقت خودشان به سراغ شما نمیآیند.
۳. خودتان سفارش دهندهی خودتان باشید
نیازهایتان را بررسی کنید. یک بار دیگر هم در این وبلاگ داستان شکلگیریِ مجلهام ( مجلهی هنرهای تصویری ایران، تاک ) را گفته بودم. آن روزها من شدیداً پیگیرِ رصد هنرهای تصویری ایران بودم و چون از تهران دور بودم دسترسی به گالریها نداشتم. نیاز من به رصدِ آثار هنرهای معاصر ایران باعث شد که به آرتیستها ایمیل بزنم و کارهایشان را طلب کنم. همان شد که مجلهام امروز به یکی از پربازدیدترین مجلههای آنلاین ایرانی تبدیل شده است و من کلی دوستِ آرتیست دارم و این مجله به یکی از اصلیترین منابع درآمدی من تبدیل شده است. یا مثلاً من همیشه احساس میکردم که باید یک ایستگاه رادیویی شبانه داشته باشم و در آن به شنوندگان شب به خیر بگویم و آهنگهای آرام پخش کنم و تکهای از یک داستان یا یک شعر معروفم و این باعث شد که یک پادکست راه بیندازم و پادکستم یکی از پرشنوندهترین پادکستهای ایرانیست و البته برایم منبع درآمد هم هست. نیازها و علاقههای شما میتواند تبدیل به منبع درآمد شما باشد. دیگر قرار نیست حضور در پروژههایی را تجربه کنید که هیچ علاقهای به آنها ندارید. علاقهمندیهایتان را تبدیل به پروژههایی کنید که دوستشان دارید. بعد خودتان را در پروژهی خودتان استخدام کنید و خوشبختترین آدم جهان شوید.
۴. برنامهریزی کنید
این جملهی مهم را به یاد داشته باشید. فریلنسر بودن به معنای آن نیست که هروقت دوست داشتید کار کنید و هر وقت دوستداشتید تفریح. این جمله را به شما یادآوری میکنم که وقتی فریلنسر میشوید در واقع خودتان، خودتان را استخدام کردید. پس برای استودیوی یکنفرهتان برنامهریزی کنید. برای کارتان اولویت قائل شوید و کارتان را درست پیش ببرید. اگر فکر میکنید فریلنسر بودن مساوی با راحت و مُفت پول در آوردن است سخت در اشتباهید. فریلنسر بودن کاری بسیار دشوار است اما دوستداشتنی. پس برنامهریزی کنید. کارتان را در اولویت بگذارید و به آنها رسیدگی کنید. اگر یک فریلنسر واقعی باشید از کاری که میکنید لذت خواهید بُرد و همیشه برای کارتان آمادهاید. اگر میبینید از کاری که میکنید لذت نمیبرید بدانید یکجای کار لنگ میزند.
۵. استودیوی یکنفرهتان را طراحی کنید
یک فریلنسر خوب یک جای خوب برای کار کردن دارد. من تنها اتاق خانهام را تبدیل کردهام به استودیوی تکنفرهام. همیشه کارتان را در محلی که برای کارتان تعبیه کردید انجام دهید. فکر نکنید چون فریلنسر هستید پس میتوانید در تختخوابتان هم کار کنید، نه! یک جای کار برای خودتان درست کنید و در واقع استودیوی یکنفرهتان را دیزاین کنید. کارهایتان را جلوی دیدتان بنویسید و فضای استودیوتان را آنطوری که دوست دارید طراحی کنید. دقیقاً همانطوری که آرزو داشتید دفتر کارتان آنشکلی باشد.
فواد خاک نژاد
ارسال نظر