گوناگون

درخواست حکم اعدام برای ۲ پسر کیف‌قاپ

پارسینه: دو پسر خشن که به جرم کیف‌قاپی سریالی و زخمی‌کردن مالباختگان بازداشت شده‌اند دیروز در دادگاه کیفری استان تهران از خود دفاع کردند. نماینده دادستان برای این دو مجرم، حکم اعدام خواسته است.

فرهیختگان: روز سی‌ویکم خرداد ۱۳۸۹ شهروندی جوان یک حلقه لوح فشرده (سی‌دی) به اداره آگاهی تهران فرستاد که از حمله وحشیانه دو موتورسوار به رهگذر تنها حکایت داشت. شهروند تنها، در ورودی زیرگذر سه‌راه «امین‌حضور» تهران هدف دستبرد خونین قرار گرفته بود.
سرهنگ عباسعلی محمدیان- رئیس آگاهی تهران بزرگ- با دیدن فیلم کیف‌قاپی تکان‌دهنده، گروهی از افسران باتجربه پایگاه هجدهم این اداره را مسوول پیگیری ماجرا کرد. سپس مشخص شد روز بیست‌وسوم خرداد ۱۳۸۹ همان مالباخته در یک بیمارستان بستری شده و با شکایت خانواده‌اش، رسیدگی به پرونده در دستورکار افسران پایگاه هفتم اداره آگاهی مرکز قرار گرفته بود.

مرد زخمی پس از چند مرحله جراحی نفسگیر، معجزه‌آسا به زندگی برگشت و گفت: دو رهگذر که هنگام حمله دزدان به من، روی پل عابر بودند گوشی‌های موبایل‌شان را به طرف مهاجمان گرفتند و فریاد زدند «ولش کنید نامردها، جوان مردم را کشتید. داریم فیلم شما را می‌گیریم. فیلم را به پلیس می‌دهیم و...»

مالباخته ادامه داد: موتورسواران چاقوکش که احساس خطر کرده بودند از دزدیدن کیف من منصرف شدند و سراسیمه پا به فرار گذاشتند. دیگر نفهمیدم چه شد.

افسران پایگاه هجدهم اداره آگاهی مرکز با بررسی موشکافانه فیلم موردنظر، یکی از مجرمان را شناسایی کردند. وی کسی نبود جز «علیرضا - ب» معروف به «شاهین» که فقط ۱۸ سال داشت. این پسر در سال ۱۳۸۸ به جرم خفتگیری و کیف‌قاپی، دستگیر و با سپردن وثیقه آزاد شده بود.

پلیس در گام بعدی، خانه پدر «علیرضا» در محدوده خیابان «مولوی» را زیر نظر گرفت و دریافت «علیرضا» از آنجا رانده شده و زندگی مخفیانه‌ای در پیش گرفته بود. در آن بین با شناسایی همدست «علیرضا» به نام «میلاد- الف» تجسس به مرحله تازه‌تری رسید و پاتوق‌های دو پسر خلافکار به صورت شبانه‌روزی تحت مراقبت نامحسوس ماموران درآمد.

پلیس در ادامه پیگیری‌ها متوجه شد «میلاد» با موتوسیکلت به زمین خورده و در بیمارستان حضرت فاطمه‌الزهرا(س) بستری شده بود. کارآگاهان وقتی به این بیمارستان رسیدند که «میلاد» ترخیص شده بود. با این حال وی بامداد ششم تیر ۱۳۸۹ در خیابان مقابل بیمارستان فاطمه‌الزهرا(س) دستگیر و به اداره آگاهی برده شد.

«میلاد» در بازجویی مقدماتی، خود را بی‌گناه خواند اما با دیدن فیلم خفتگیری به جرم‌هایش اعتراف کرد. وی گفت: از ترس انتشار فیلم خفتگیری از «علیرضا» جدا شدم و نمی‌دانم همدستم کجاست.

با اطلاعاتی که «میلاد» ارائه داد مشخص شد «علیرضا» به قم گریخته بود. وی اما با اطلاع از دستگیری همدستش، بلافاصله به تهران برگشته و به خانه مجردی خود در خیابان ارج- حوالی میدان شوش- رفته بود.

با برملا شدن این موضوع، بامداد نهم تیر ۱۳۸۹«علیرضا» و رفیقش که سوار یک موتوسیکلت بودند به محاصره کارآگاهان درآمدند. پلیس «ایست» داد اما «علیرضا» توجهی نکرد و ماموران با رعایت قانون به کارگیری سلاح گرم، او را هدف گرفتند. گلوله‌ها به مچ هر دو پای «علیرضا» خورد و وی به همراه دوستش «میلاد- ک» ۱۸ ساله دستگیر شد.

«علیرضا» که زخمی شده بود روانه بیمارستان شد و «میلاد» در اداره آگاهی گفت: به دنبال دوستم رفته بودم تا با هم کیف‌قاپی کنیم. «علیرضا» نیز پس از بهبودی نسبی به ۱۵ فقره کیف‌قاپی، خفتگیری، موبایل‌قاپی و گردنبندقاپی با همدستی «میلاد- الف» و «میلاد- ک» اعتراف کرد.

با توجه به اینکه پسران خشن با بی‌رحمی تمام به مردم حمله می‌کردند و حتی در جریان یک فقره کیف‌قاپی، رگ‌ها و تاندون دست مالباخته را پاره کرده بودند، تصویر بدون پوشش چهره آنان با هماهنگی قضایی منتشر شد و شمار دیگری از مالباختگان شناسایی شدند.

در حالی که شمار مالباختگان به ۲۹ نفر رسیده بود برای «علیرضا - ب» و «میلاد - الف» به اتهام محاربه، کیفرخواست صادر و با توجه به وضعیت سنی مجرمان، پرونده به شعبه ۷۴ دادگاه کیفری پایتخت فرستاده شد.

در نشست رسیدگی به این ماجرا که دیروز به ریاست قاضی «اصغرعبداللهی» و با حضور چهار مستشار تشکیل شد، ابتدا نماینده دادستان تهران، کیفرخواست را خواند.

«ثقوری» اظهار داشت: با توجه به مدرک‌های موجود «علیرضا-ب» و «میلاد-الف» مفسد فی‌الارض به‌شمار می‌آیند و برای آنان درخواست حکم اعدام دارم. برای «میلاد- ک» نیز به جرم شرکت در دستبردهای مسلحانه تقاضای تعیین کیفر دارم.

نوبت دفاع به «علیرضا- ب» که رسید، اظهار داشت: من موتورسواری بلد نیستم و هیچ‌یک از شاکیان را نمی‌شناسم. تحت فشار روانی کیف‌قاپی‌ها را گردن گرفته بودم.

قاضی: درباره فیلمی که تو را هنگام زخمی کردن یکی از شاکیان نشان می‌دهد چه می‌گویی؟
مجرم: روز بیست‌وسوم خرداد ۱۳۸۹مشروب خورده و مست بودم که سوار موتوسیکلت «میلاد- الف» شدم، دوستم می‌خواست کیف یک رهگذر را بقاپد که با او درگیر شدیم. من حال طبیعی نداشتم که چاقو کشیدم. چیز زیادی از درگیری به خاطر ندارم.

سپس «میلاد- الف» در جایگاه ویژه ایستاد و ۲۹ فقره کیف‌قاپی را گردن گرفت: «علیرضا» از من خواسته بود دست به کیف‌قاپی بزنیم. دوستم همیشه چاقو به همراه داشت و وقتی با مقاومت شاکیان روبه‌رو می‌شد آنان را زخمی می‌کرد. باور کنید من هیچ‌کس را زخمی نکردم.

در ادامه این محاکمه «میلاد- ک» منکر شرکت در کیف‌قاپی‌ها شد: درست است که با «علیرضا- ب» و «میلاد- الف» رفیق بودم اما از ماجرای دزدی‌ها اطلاعی نداشتم.

در پایان این نشست، هیات قضایی با اعلام تنفس وارد شور شد تا رای صادر کند.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار