گوناگون

وضع نوجوانان دبیرستانی امروز ایرانی چگونه است؟

طرح بحث

پس از اینکه هزاران نوجوان دهه هشتادی در مرکز خرید کوروش در تهران (در خرداد۹۵) با هم قرار گذاشتند واجتماع کردند، و برای کنترل آنها کار به پلیس کشید و رسانه ای شد. آنگاه ارزیابی ها، عمدتا منفی، از این نسل آغاز شد. من نیز در تحلیل این نسل کار مطالعاتی انجام نداده ام ولی استنباطم این است که در این ارزیابی ها اغراق هم می شود. برای روشن شدن این بحث کوشش می کنم ابتدا نظر یکی از دبیران را در باره این نسل دبیرستانی بیاورم و سپس نقد خودم را بیان می کنم.

ارزیابی یکی از دبیران زن با سابقه از این جوانان

من با این بچه ها زندگی می کنم. اینان پر از پرسش های وجودی هستند، هیچ کاری را بدون این که فلسفه آن را بدانند انجام نمی دهند.

نماز و روزه و هر کار عبادی در صورتی برایشان معنا دارد که علتی محسوس پشت آن باشد. به شدت اهل پرس و جو و تحقیق هستند. آن چه ما نام آن ها را لذات و هوس و شهوات می نامیم برای آنان عین زندگی است. اخلاقی زندگی کردن برایشان هیچ معنایی جز دور شدن از لذت های هر روزه شان ندارد. گوشی های هوشمند کل زندگی آنان را زیر سلطه خود آورده. پوچ گرایی، بی خدایی برایشان برندی است که با آن خود را به هم سن و سالان خود معرفی می کنند. حتی آن دسته که ظاهرا در خانواده های معتقد و مذهبی هستند نیز از این قافله عقب نیستند فقط ظاهرشان متفاوت است و این تفاوت ها دیگر برای دهه هشتادی ها هیچ معنای خاصی ندارد.

جالب این جاست که شکاف نسلی که در قدیم پانزده سال تعریف می شد الان گویی تبدیل به دو سال یک بار شده. یعنی بچه های پیش دانشگاهی ما بچه های ورودی جدید را درک نمی کنند. تمام دانش آموزان از پایین ترین نقاط شهر تا بالاترین نقاط از دور افتاده ترین روستاها تا بغل گوشمان یعنی غرب تهران بدون استثناء از لحاظ سطح ارتباط با جهان از معلمان خود پیش هستند. آموزش و پرورش عقب افتاده ترین وزارت خانه دولت است از لحاظ توسعه فردی، فکری، آگاهی، دانش، چه فنی و چه نظری. از هر منظری که نگاه کنید آموزش و پرورش عقب است. نصف آن همکارانی که به مطالبات اقتصادی چسبیده اند و به قول خودشان فقط صنفی کار می کنند وقتی پای حرفشان می نشینیم دانش آموزان برایشان چیزی جز بز نیستند. احمق هایی که ریاضی، ادبیات، شیمی، فیزیک و جامعه شناسی را از شدت کودن بودن نمی فهمند. غافلند که دانش آموزان اصلا آنان را به پشیزی نمی گیرند. خلاصه نه دانش آموز معلم را قبول دارد و نه معلم دانش آموز را، نه ستادی ها معلمان و دانش آموزان را آدم حساب می کنند و نه معلمان و دانش آموزان آنان را. این وسط آن چه که از یاد رفته همین دهه هشتادی ها، دهه هفتادی ها و حتی دهه شصتی ها هستند به عبارت دیگر دانش آموز به عنوان انسان اصلا وجود ندارد. فقط دانش آموز است.خب جناب جلایی پور مسئله بسیار عمیقتر از آن چیزی است که گفتم. چه باید کرد را کجا و چگونه مطرح کنیم که انگ سیاسی به ما زده نشود؟

چه باید کرد؟ باید بسنجیم

۱) دبیر محترم فرض کنیم این برداشت شما از بچه ها درست باشد.

۲) اولین کار اینه که موضوع رو نه کوچک کنیم نه بزرگ کنیم. مثلا شما روشن کنید دبیرستان شما چند تا دانش آموز دارد و چند در صد بچه ها اونجوری هستند که شما می گویید؟
۳) اگر تعداد آن از یک سوم بیشتر بود باید از پدر مادر ها و از سایر معلمها « علل» این وضع خطیر را پرسید.

۴) از چند تا دیگر از همکارها در مدرسه های دیگر هم بخواهید همین کار را بکنند.
۵) بعد آن علل را دسته بندی کنید و در یک گروه از مربیان تعلیم تربیت، آسیب شناسان و روانشناسان اجتماعی به بحث بگذارید و یک جمعبندی داشته باشید.

۶) شما می دانید کلی مراکز تحقیقاتی در وزارت آموزش پروش هست که همین کارها را باید انجام بدهند. این کار ها باید در مناطق مختلف کشور و در دوره های مختلف انجام بشود و دائم باهم مقایسه و تعلیل بشوند. یک جاهایی ممکن است وضع خیلی خراب باشدو یک جاهایی وضع خوب باشد. خلاصه این کار آموزش پرورش وسازمان های آن است. فقط ممکنه آنها بجای کار جدی کار آرشیوی و بی خاصیت انجام بدهند.

۷) ولی من که این تحقیقات را انجام ندادم براساس مشاهداتم فرضیه ام این است:
▫️ما در مدارس با فاجعه یا حتی شکاف نسلی روبرو نیستیم.
▫️ما در مدارس با تفاوت نسلی و تغییرات اجتماعی روبرو هستیم.

▫️ما در مدارس به جای فاجعه و شکاف نسلی با آسیب های اجتماعی روبروهستیم. ممکن است اندازه این آسیب ها از حد نرمال گذشته باشد ولی من مطمئن نیستم.

▫️مهمترین عامل رشد این آسیب های اجتماعی: حکومت شعاری و قالب زن، آشفتگی اجتماعی ناشی از تغییرات سریع اجتماعی در جوامع اطلاعاتی، تداوم رکود تورمی، و فقدان شایسته سالاری در آموزش و پرورش و پایین آمدن منزلت اجتماعی شغل معلمی در ایران بخاطر رشد شغل های وابسته به رانت، است.

دکتر حمیدرضا جلائی پور /جامعه شناس

ارسال نظر

  • یاشار

    عمرا بتونید با شعار های تکراری 40 سال گذشته این نسل نوجون فعلی رو هم گمراه کنید مارو بدبخت کردید بذارید این نوجوان ها لذت ببرن از زندگیشون . شمام که میانگین سنیتون 75 ساله یه مدتی هم همینجوری به مرگ بر آمریکا گفتن مشغول باشید تا عمر پربرکتتون تموم شه

  • شیرین صفوی

    عاااااالی !!!!!!!!!یه جور دیگه نسل سوخته !!"!پر از تناقض !!!! منم یکیشون رو دارم میپرسید فرق سبزواری با حبیب چیه که به یکی مقامات تسلیت میگن به اون یکی نه تازه راغب شده و آهنگهای حبیب خدا بیامرز رو گوش میده و عاشق آهنگ مادرشه وقتی ازش میپرسم چرا ؟میگه چون شعار نیست عشقه !!!!بخونین تا آخر حرف یه نوجوان پانزده ساله رو !!!!با امید انتشار

  • شیرین صفوی

    عاااااالی !!!!!!!!!یه جور دیگه نسل سوخته !!"!پر از تناقض !!!! منم یکیشون رو دارم میپرسید فرق سبزواری با حبیب چیه که به یکی مقامات تسلیت میگن به اون یکی نه تازه راغب شده و آهنگهای حبیب خدا بیامرز رو گوش میده و عاشق آهنگ مادرشه وقتی ازش میپرسم چرا ؟میگه چون شعار نیست عشقه !!!!بخونین تا آخر حرف یه نوجوان پانزده ساله رو !!!!با امید انتشار

  • ناشناس

    شلاق درست عین قدیم

  • محسن

    من به این ده هشتادی ها خیلی امیدوارم به همه آرزوهای نسل قبلی که تبدیل به حسرت شده می رسن دهه هشتادی های عزیر با قدرت دنبال خواسته هاتون باشین اصلا هم کوتاه نیان.

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار