نگاهی به نظریه "فیلم درمانی"
پارسینه: مثلاً پخش فيلم بسيار تأثير گذاري مثل درخشش (Shining) از جعبه تلويزيون ميتواند بسيار مخرب باشد اگر ...
امروزه بسياري از متخصصان " فيلمدرماني" بر اين باورند كه " ديگر جايز نيست كه صرفاً به سينما برويم و يا در خانه فيلمي ببينيم تا وقت تلف كنيم، ما به اندازه كافي وقت براي فكر كردن و انديشيدن كم داريم كه بخواهيم وقت خود را با سرگرمي تلف كنيم، حداقل كاري كه يك فيلم بايد بكند، اينست كه ما را از نظر هيجاني و يا عاطفي شارژ نمايد."
بعد از گذشت بيش از يك قرن از عمر سينما بايد اعتراف كنم كه اين پديده قرن بيستم به اندازه كافي در تكتك سلول هاي مغزي ما ريشه دوانده است و خود بخشي از زندگي ما شده است. يك جاهايي نقش پدر ما را بازي كرده است، يك جاهايي نقش مادر ما را، جاهايي ما را نصيحت كرده است، و جاهايي ما را به بازي گرفته است، روزهايي ما را خندانده و شبهايي ما را گريانده، مدل لباس ما را عوض كرده است، موهاي ما را آرايش كرده، نحوه گويش و ادا و اطوار ما را تغيير داده است و گاه حتي زندگي ما را از هم متلاشي كرده است.
نه … ديگر نميتوان سينما را شوخي گرفت، سينما در تاروپود ما، در روح و روان ما رخنه كرده است، طوريكه امروزه بسياري از متخصصان از آن به عنوان " دارو " نام ميبرند، حال اين دارو، هم ميتواند شفابخش باشد و هم بيدليل مصرفكردنش ميتواند عوارض جانبي بسيار نامطلوبي را پيامد داشته باشد.
امروزه بسياري از متخصصان قبل از آنكه با تو حرف بزنند به تو فيلم تجويز ميكنند و پس از آن با تو بحث و مشاوره را آغاز ميكنند.
امروزه يكي از مباحث داغ محافل علمي كه نگارنده سالها پيش آن را در قالب يك تئوري علمي ارائه نمودم، بحث " داروخانه هاي فيلم " است كه طي اين روش، ما در كلوپ هاي ويديويي با تنوعي از فيلمهاي طبقه بندي شده از نظر موضوع و محتوي مواجه خواهيم بود. يعني يك كارشناس با شما قبل از انتخاب هر گونه فيلمي، گفتگو ميكند و سپس فيلمهايي را به شما بر اساس نوع مشكلتان تجويز و توصيه ميكند.
سين سلمن (Sean Selman)معتقد است " اصلاً زندگي بايد براي لحظاتي گفتگو به تماشاي فيلم بنشيند". و خانم ليندا فاستر يكي از مشاوران برجستهي مركز مشاورهي U.A.Bاز فيلم در جلسات مشاورهي خود با دانشآموزان استفاده ميكند.
دكتر گري سولومون كه در آمريكا به دكترِ سينما معروف است، از فيلم به عنوان يك دستيار درماني ( co-therapist ) استفاده ميكند. او فيلمها را تحت عنوان "قصههاي شفابخش" (healing stories ) توصيف ميكند. وي به توصيف وضعيت يك بيمار شديداً الكلي ميپردازد كه دكتر از او خواسته است تا يك فيلم مربوط به سال 1962 بنام " Days of Wine and the Roses " را ببيند كه در آن فيلم به وضوح نشان داده ميشود كه اين اختلال چگونه چرخهي زندگي را از كنترل زن و شوهري به نام هاي جك لِمون و لي رميك خارج ميسازد. در هر حال آن خانم فيلم را تهيه كرد و مشاهدهاش نمود. سولومون ميگويد، باور كنيد بار بعد وقتي آن خانم را ديدم به وضوح متوجه تغيير شگرفي در او شده بودم، بيمار شخصيت فعلي خود را انكار ميكرد و خود را در آن فيلم ميديد، عواطف او به سطح آمده بودند و اين مرا قادر ميساخت تا بتوانم سريعتر به كمكش كنم.
خب، تمامي اينها مثالهايي بسيار عالي از يك شكل از سينما درماني و يا فيلم درماني بود، مفهومي كه طي چند سال گذشته شوق و ذوق بسياري را در دنيا بوجود آورده است.
Peske و west ادعا ميكنند كه فيلم ها قادرند تا خلق شما را تغيير دهند، اما به خاطر داشته باشيم، كه تمامي فيلمها قادر به تغيير خلق به سمت بهتر شدن نيستند (رجوع كنيم به سالهاي گذشته و ماجراي اسفبار سميه و شاهرخ، دو نوجوان قاتل كه به طرز فجيعي به كشتار اعضاي خانواده خود اقدام كرده بوند، آن دو در اعترافات خود بيان كرده بودند كه قبل از ارتكاب جرم فيلم " قاتلين بالفطره " را به اتفاق تماشا كرده اند و از آن الگو گرفته اند و …)
اما تمامي درمانگران، خصوصاً آنهايي كه در اين زمينه قلم زدهاند بر اين نكته متفق القولاند كه ترغيب نمودن بيمار براي تماشاي يك فيلم تجويز شده، قادر است سرفصلي را باز كند براي آغاز صحبت و بحث بين بيمار و درمانگر، و حتي ميتواند شرايطي را فراهم نمايد و بر انگيزد تا فرد با تكتك اعضاي خانوادهاش به بحث بنشيند.
قابل ذكر است كه با توجه به مختصر مقدمه فوق، امروزه پخش نابجاي بسياري از فيلمهاي سينمايي و سريال هاي تلويزيوني بدون در نظر گرفتن جـوانب تخصصي آن ميتواند اثرات بسيار زيانآور و مخربي را به بـار آورد ( همينطور معضل بزرگي بنام كلوپ هاي ويديويي كه امروزه چون موريانه به جان كودكان و نوجوانان ما افتاده است و همه نوع فيلمي را ميتوان در آنها پيدا كرد، فيلمهايي كه با قاطعيت ميگويم تماشاي تعدادي از آنها توسط نوجوان شما كافي است تا او را يا روانۀ خيابانها كند يا تيمارستانها و يا … ).
مثلاً پخش فيلم بسيار تأثير گذاري مثل درخشش (Shining) از جعبه تلويزيون ميتواند بسيار مخرب باشد، اگر حول آن بحث كارشناسي درستي صورت نپذيرد، و صرف بحث درباره بيوگرافي كارگردان و مباحث كليشهاي، تكراري و قديمي و … امروزه نه كمكي به جماعت هنري ميكند، نه به عموم مخاطبان خاص و عام. امروزه حتي يك فيلمساز هم اگر ميخواهد استفاده هاي تكنيكي از اين فيلم ببرد، حداقل بايد علايم اختلال اسكيتزوفرنيا كه جك نيكولسون مبتلا به آن است را بداند.
دکتر غلامرضا گرشاسبی
بعد از گذشت بيش از يك قرن از عمر سينما بايد اعتراف كنم كه اين پديده قرن بيستم به اندازه كافي در تكتك سلول هاي مغزي ما ريشه دوانده است و خود بخشي از زندگي ما شده است. يك جاهايي نقش پدر ما را بازي كرده است، يك جاهايي نقش مادر ما را، جاهايي ما را نصيحت كرده است، و جاهايي ما را به بازي گرفته است، روزهايي ما را خندانده و شبهايي ما را گريانده، مدل لباس ما را عوض كرده است، موهاي ما را آرايش كرده، نحوه گويش و ادا و اطوار ما را تغيير داده است و گاه حتي زندگي ما را از هم متلاشي كرده است.
نه … ديگر نميتوان سينما را شوخي گرفت، سينما در تاروپود ما، در روح و روان ما رخنه كرده است، طوريكه امروزه بسياري از متخصصان از آن به عنوان " دارو " نام ميبرند، حال اين دارو، هم ميتواند شفابخش باشد و هم بيدليل مصرفكردنش ميتواند عوارض جانبي بسيار نامطلوبي را پيامد داشته باشد.
امروزه بسياري از متخصصان قبل از آنكه با تو حرف بزنند به تو فيلم تجويز ميكنند و پس از آن با تو بحث و مشاوره را آغاز ميكنند.
امروزه يكي از مباحث داغ محافل علمي كه نگارنده سالها پيش آن را در قالب يك تئوري علمي ارائه نمودم، بحث " داروخانه هاي فيلم " است كه طي اين روش، ما در كلوپ هاي ويديويي با تنوعي از فيلمهاي طبقه بندي شده از نظر موضوع و محتوي مواجه خواهيم بود. يعني يك كارشناس با شما قبل از انتخاب هر گونه فيلمي، گفتگو ميكند و سپس فيلمهايي را به شما بر اساس نوع مشكلتان تجويز و توصيه ميكند.
سين سلمن (Sean Selman)معتقد است " اصلاً زندگي بايد براي لحظاتي گفتگو به تماشاي فيلم بنشيند". و خانم ليندا فاستر يكي از مشاوران برجستهي مركز مشاورهي U.A.Bاز فيلم در جلسات مشاورهي خود با دانشآموزان استفاده ميكند.
دكتر گري سولومون كه در آمريكا به دكترِ سينما معروف است، از فيلم به عنوان يك دستيار درماني ( co-therapist ) استفاده ميكند. او فيلمها را تحت عنوان "قصههاي شفابخش" (healing stories ) توصيف ميكند. وي به توصيف وضعيت يك بيمار شديداً الكلي ميپردازد كه دكتر از او خواسته است تا يك فيلم مربوط به سال 1962 بنام " Days of Wine and the Roses " را ببيند كه در آن فيلم به وضوح نشان داده ميشود كه اين اختلال چگونه چرخهي زندگي را از كنترل زن و شوهري به نام هاي جك لِمون و لي رميك خارج ميسازد. در هر حال آن خانم فيلم را تهيه كرد و مشاهدهاش نمود. سولومون ميگويد، باور كنيد بار بعد وقتي آن خانم را ديدم به وضوح متوجه تغيير شگرفي در او شده بودم، بيمار شخصيت فعلي خود را انكار ميكرد و خود را در آن فيلم ميديد، عواطف او به سطح آمده بودند و اين مرا قادر ميساخت تا بتوانم سريعتر به كمكش كنم.
خب، تمامي اينها مثالهايي بسيار عالي از يك شكل از سينما درماني و يا فيلم درماني بود، مفهومي كه طي چند سال گذشته شوق و ذوق بسياري را در دنيا بوجود آورده است.
Peske و west ادعا ميكنند كه فيلم ها قادرند تا خلق شما را تغيير دهند، اما به خاطر داشته باشيم، كه تمامي فيلمها قادر به تغيير خلق به سمت بهتر شدن نيستند (رجوع كنيم به سالهاي گذشته و ماجراي اسفبار سميه و شاهرخ، دو نوجوان قاتل كه به طرز فجيعي به كشتار اعضاي خانواده خود اقدام كرده بوند، آن دو در اعترافات خود بيان كرده بودند كه قبل از ارتكاب جرم فيلم " قاتلين بالفطره " را به اتفاق تماشا كرده اند و از آن الگو گرفته اند و …)
اما تمامي درمانگران، خصوصاً آنهايي كه در اين زمينه قلم زدهاند بر اين نكته متفق القولاند كه ترغيب نمودن بيمار براي تماشاي يك فيلم تجويز شده، قادر است سرفصلي را باز كند براي آغاز صحبت و بحث بين بيمار و درمانگر، و حتي ميتواند شرايطي را فراهم نمايد و بر انگيزد تا فرد با تكتك اعضاي خانوادهاش به بحث بنشيند.
قابل ذكر است كه با توجه به مختصر مقدمه فوق، امروزه پخش نابجاي بسياري از فيلمهاي سينمايي و سريال هاي تلويزيوني بدون در نظر گرفتن جـوانب تخصصي آن ميتواند اثرات بسيار زيانآور و مخربي را به بـار آورد ( همينطور معضل بزرگي بنام كلوپ هاي ويديويي كه امروزه چون موريانه به جان كودكان و نوجوانان ما افتاده است و همه نوع فيلمي را ميتوان در آنها پيدا كرد، فيلمهايي كه با قاطعيت ميگويم تماشاي تعدادي از آنها توسط نوجوان شما كافي است تا او را يا روانۀ خيابانها كند يا تيمارستانها و يا … ).
مثلاً پخش فيلم بسيار تأثير گذاري مثل درخشش (Shining) از جعبه تلويزيون ميتواند بسيار مخرب باشد، اگر حول آن بحث كارشناسي درستي صورت نپذيرد، و صرف بحث درباره بيوگرافي كارگردان و مباحث كليشهاي، تكراري و قديمي و … امروزه نه كمكي به جماعت هنري ميكند، نه به عموم مخاطبان خاص و عام. امروزه حتي يك فيلمساز هم اگر ميخواهد استفاده هاي تكنيكي از اين فيلم ببرد، حداقل بايد علايم اختلال اسكيتزوفرنيا كه جك نيكولسون مبتلا به آن است را بداند.
دکتر غلامرضا گرشاسبی
عالی بود
لطفا از این باب بیشتر بنویسید
این که تزقرن گذشته بوده که براساس ان فیلمهای پورنوگرافی برای افرادمسن ساخته شدوحالابایدفیلمهای دیگری برای اصلاح ودرمان عوارضش بسازند.
جالب بود
اقای دکتر روانپزشکی را می شناسم برای بیمارانش فیلمهای پورن خفیف تجویز می کند.