گوناگون

گفتگو با آخرین سفیر صدام در آمریکا

دکتر محمد المشاط آخرین سفیر صدام حسین در آمریکا پیش از قطع روابط دیپلماتیک میان دو کشور در سال 1990 و هنگام حمله عراق به کویت بود. سفیر سابق آمریکا در بغداد در مورد مشاط گفته بود: «مشاور وزیر خارجه آمریکا به مشاط در مورد عواقب حمله به کویت هشدار داده بود». با این حال مشاط این اظهارات را تکذیب کرده و می‌گوید آمریکا هیچگونه هشداری به وی نداده بود. وی جلسه کنگره آمریکا را یادآور شد که در آن جان کیلی مشاور وزیر خارجه آمریکا گفته بود ما در درگیری‌های میان کشورهای عربی دخالتی نخواهیم کرد. مشاط می‌گوید: «اولین هشدار در مورد حمله به کویت پس از حمله به من داده شد».


نظر شما در مورد مصاحبه اخیر آبریل گلاسبی سفیر سابق آمریکا در عراق چیست؟ وی ابراز تعجب کرده بود که چطور هشدارهای آمریکا به شما در مورد عواقب حمله به کویت تاثیری نداشته است؟

گلاسبی در ابتدای این مصاحبه می‌گوید هنگامی که برای دیدار با صدام حسین در 2 آگوست 1990 در راه خود به طرف کاخ ریاست جمهوری عراق بود گمان می‌کرد که محال است هشدارهای آمریکا به خصوص هشدارهایی که به سفیر عراق در آمریکا داده شده بود، دریافت نشده باشد. وی بر این باور بود که اکنون باید آخرین هشدار واصله از آمریکا را با این مفهوم برساند که «دست از کویت برداشته و این کشور را اشغال نکنید».

من از اظهارات گلاسبی شگفت‌زده شدم چرا که این اظهارات کاملا دروغ و عاری از صحت است. آمریکا هیچگونه هشداری به صدام در مورد عواقب حمله به کویت نداده بود. دولت آمریکا نیز از من به عنوان سفیر عراق در واشنگتن نخواسته بود تا پیش از حمله به کویت به بغداد اطلاع دهم که مرتکب این اقدام نشود؛ بلکه برعکس این موضوع صحیح است. دولت آمریکا در آن زمان می‌گفت که ما در درگیری‌های مرزی میان کشورهای عربی دخالتی نخواهیم کرد. شما می‌توانید به متن مذاکرات صورت گرفته در کنگره آمریکا چند روز پیش از حمله به کویت مراجعه کنید. در آن جلسه از جان کلی مشاور وزیر خارجه خواسته شد تا موضعگیری وزارت خارجه را اعلام کند. کیلی گفته بود: «ما در درگیری‌های مرزی میان کشورهای عربی دخالت نکرده ضمن اینکه پیمان دفاعی مشترکی نیز با کویت نداریم». آن جلسه کنگره به شکل علنی برگزار شد و شبکه CNN آن را به شکل مستقیم پخش کرد. معتقدم مسئولان عراقی نیز این جلسه را دیدند. من نیز خلاصه این جلسه را برای بغداد تلگراف کردم.

من پیش از حمله به کویت به وزارت خارجه آمریکا احضار نشدم ولی وزارت خارجه مرا هنگامی احضار کرد که سربازان عراقی در کویت بودند. مشاور وزیر خارجه از من استقبال کرده و با خشم فراوان و با صدای بلند به من گفت: «به دولت خود اطلاع دهید که فورا باید از کویت عقب‌نشینی کند. شما تا فردا فرصت دارید که پاسخ بغداد را به اطلاع ما برسانید». بدین ترتیب هشداری که خانم گلاسبی از آن سخن گفت، پس از حمله به کویت به من ابلاغ شد.

آیا شما این روایت را تائید می‌کنید که گلاسبی به صدام حسین اطلاع داده بود که آمریکا وارد درگیری مرزی عراق و کویت نمی‌شود؟

بله. من قویاً معتقدم که گلاسبی این موضعگیری رسمی آمریکا را به اطلاع صدام حسین رسانده بود. بار دیگر تاکید می‌کنم که این موضوع یک شایعه نیست بلکه واقعیت است. دولت آمریکا پیش از حمله به کویت هیچ هشداری به عراق خواه به شکل مستقیم یا از طریق من نداده بود.

آیا معتقدید که اگر آمریکا نسبت به این اقدام هشدار داده بود، صدام نظر خود در مورد حمله به کویت را تغییر می‌داد؟ آیا تجربه کاری شما با صدام حسین بیانگر این است که وی در مورد تصمیماتش حاضر به بحث و گفتگو می‌شد؟

در مورد قسمت اول سوال باید بگویم که پاسخ من مثبت است. اگر آمریکا هرگونه هشداری نسبت به عواقب حمله به کویت داده بود، صدام از حمله منصرف شده و سربازان خود را از مرز با این کشور جمع می‌کرد؛ چرا که مهم‌ترین موضوع در دیدگاه صدام نحوه باقی ماندن خود وی بر حکومت بود. وی به خوبی می‌دانست که گوش ندادن به هشدار آمریکا، بقای او در حکومت را تهدید می‌کرد.

صدام همچنین ارزش حمایت آمریکا از خود به خصوص در جریان جنگ با ایران را می‌دانست. آمریکا در آن زمان نه تنها اطلاعات محرمانه به دست آمده از طریق ماهواره‌ها در مورد تحرکات ارتش ایران را به اطلاع عراق می‌رساند بلکه بمب‌های خوشه‌ای نیز در اختیار عراق گذاشت که بر اساس پیمان‌های بین‌المللی ممنوع است. در بین سلاح‌های کشتارجمعی که صدام در اختیار داشت، سلاح شیمیایی نیز وجود داشت که با موافقت آمریکا در اختیار عراق قرار گرفته بود.

در مورد بخش دوم سوال باید بگویم که صدام به هیچ وجه راضی به بحث و بررسی در مورد تصمیمات خود نمی‌شد. یک بار وزارت خارجه عراق پانزده سفیر و نماینده عضو شورای امنیت سازمان ملل را سه هفته قبل از جنگ علیه عراق احضار کرد. در آن جلسه طارق عزیز وزیر خارجه وقت حضور داشت و به نمایندگان مزبور گفت: «ما از شما خواستیم تا بیایید و از نظر ما آگاه شوید و ما نخواستیم که از نظر شما آگاه شویم».
وی همچنین گفت که در دیدار با صدام حسن نباید با وی سخن بگویید مگر در صورتی که او خود از شما بخواهد. در جلسه با صدام حسین وی در مورد مفهوم نبرد و «نبرد نبردها» سخن گفت و بر این باور بود که جنگ پیش رو باعث بیداری و به پا خاستن اعراب می‌شود. پس از آن من درخواست وقت کرده و گفتم: «آقای رییس‌جمهور من قصد دارم نظر خود را با توجه به شرایط آمریکا به اطلاع شما برسانم. من مطمئن هستم که موضوع آزادسازی کویت تنها دلیل حملات تند و زشتی که علیه می‌شود، نیست بلکه این تمامی عراق است که هدف قرار گرفته و بر این باور هستم که در صورت عدم عقب‌نشینی از کویت تا تاریخ 15 ژانویه 1990، آمریکا؛ عراق را نابود خواهد کرد». صدام با عصبانیت زیاد سخن من را قطع کرده و گفت: «تمام عراق پیش روی شماست. اگر آنها قدرت حمله به عراق را دارند پس بفرمایند. ما در دفاع از میهن و خاک خود با هرگونه تجاوزی می‌جنگیم و بیشترین بها را برای بازپس گیری حقوق از دست رفته خود در کویت و فلسطین می‌پردازیم». پس از آنکه سخنان صدام تمام شد دیگر هیچکس جرأت نکرد سخنی بگوید.

پس از جلسه، محمد سعید الصحاف به من گفت: «آقای دکتر به خاطر خدا ساکت شو و دیگر حرفی نزن. تلگراف‌هایی که شما ارسال کرده و خواستار عقب‌نشینی از کویت شده بودید باعث شد تا شورای عالی امنیت ملی این باور را پیدا کند که شما تحت تاثیر آمریکایی‌ها قرار گرفته‌اید و من مجبور شدم از شما دفاع کنم». من به الصحاف پاسخ دادم: «چگونه سخنی نگویم در حالیکه مطمئن هستم آمریکا در صورت عدم عقب‌نشینی از کویت، عراق را نابود می‌کند؟». وی پاسخ داد: «وسایل مهم و اسناد و مدارک به زیر زمین منتقل شده‌اند».

شرایطی که باعث شد شما منصب خود به عنوان سفیر عراق در واشنگتن را ترک کرده و یک روز پیش از حمله آمریکا به عراق خواستار پناهندگی به خارج شوید، چه بود؟

من نسبت به سیاست‌های صدام که جز خرابی و فاجعه برای عراق چیزی در بر نداشت، نگران بودم، به خصوص اینکه جنگ با ایران به تازگی تمام شده بود. این جنگ را صدام به تشویق آمریکا به راه انداخت. جنگی هشت ساله که هیچ سودی برای ملت عراق یا جهان عرب نداشت. در مرامنامه حزب بعث، مهم‌ترین موضوع عربی آرمان فلسطین بود. به جای آنکه از منابع و امکانات مادی و انسانی عراق در راستای آرمان فلسطین و مقابله با اهداف توسعه‌طلبانه اسراییل استفاده کنیم، تمامی این امکانات را در حمله به نظام نوپای ایران و خدمت به منافع آمریکا از دست دادیم.

هنگامی که صدام به کویت حمله کرده و کویت را بخشی از عراق اعلام کرده و با اجرای قطعنامه شورای امنیت در عقب‌نشینی از کویت مخالفت کرد، شورای امنیت برای اولین بار در منطقه دست به اجرای تحریم‌هایی علیه عراق بر اساس بند هفتم منشور سازمان ملل زد که این تحریم‌ها باعث گرسنگی و تحقیر شدید ملت عراق شد. می می‌گویم که مخالفت صدام باعث افزایش تردیدهای من در مورد اخلاص صدام در آرمان‌هایی از قبیل آرمان فلسطین شد. به خصوص پس از صدور قطعنامه 678 شورای امنیت که از عراق خواسته بود یازده مصوبه سابق را اجرا کرده و از کویت عقب‌نشینی کند، شورای امنیت پانزدهم دسامبر 1991 را به عنوان آخرین مهلت تعیین کرد و اعلام کرد که پس از آن از زور علیه عراق استفاده خواهد شد.

قعطنامه 678 بهترین راه برای حفظ آبروی صدام حتی در صورت عقب‌نشینی بود. من امیدوارم بود که صدام پیش از آن تاریخ از کویت عقب‌نشینی کرده و وارد جنگی صد در صد بازنده نشود که نتیجه آن جز ویرانی عراق نیست. هنگامی که صدام این قطعنامه را اجرا نکرد من صد در صد مطمئن شدم که وی مزدور آمریکاست.

من پیش از سفر به واشنگتن و پذیرش پست سفارت در آمریکا به نزد طارق عزیز رفتم. طارق عزیز به من تاکید کرد که در رسانه‌های آمریکایی نباید به هیچ وجه به اسراییل حمله کرده یا از آن انتقاد کنم. سفیر آن وقت عراق در آمریکا که بهبود روابط دو کشور مدیون او بود، به من گفت که باید با برخی از چهره‌های با نفوذ از جمله چند تن از اعضای کنگره رابطه مناسبی برقرار کنم که اسامی آنها را نیز به من داد. بیشتر این افراد جزو وفاداران به اسراییل بودند. تمامی این مسایل باعث شد تا من در تصمیم خود برای عدم بازگشت به عراق راسخ‌تر شده و مطمئن شوم که صدام مزدور است. به همین دلیل دیگر توانایی کار کردن در دستگاه صدام حسین را نداشتم. من به کانادا رفتم ولی نه به عنوان پناهنده بلکه به عنوان یک شهروند عادی که خواستار اقامت در کانادا بود. باید بگویم که آمریکا یک روز پس از حمله به عراق در سال 1991 به من پیشنهاد اقامت دائم داده بود.

نظر شما در مورد سیاست عراق در آستانه حمله اخیر آمریکا به این کشور که باعث سقوط بغداد شد، چیست؟ آیا به نظر شما این جنگ جزو پیامدهای حمله به کویت بود؟

نظر من در مورد نظام صدام حسین این است که این نظام یک دیکتاتوری فردی و خانوادگی بود که ترس و وحشت و تروریسم را در عراق حکمفرما کرده بود. سرنگون کردن این نظام بدون فشار خارجی امکان‌پذیر نبود و این اتفاقی بود که در سال 2003 رخ داد. سیاست نظام صدام از سال 1979 یک سیاست فردی بود که تنها هدف آن ابقای صدام حسین در قدرت به هر قیمت مادی یا انسانی بود.

در یکی از جلسات صدام گفته بود: «ما به حکومت آمده‌ایم که تا پانصد سال دیگر حکمرانی کنیم». به همین دلیل وی حزب و استراتژی و سیاست آن را در خدمت منافع خود گرفت. حزب بعث از یک گروه که باید حافظ منافع عراق و امت عربی بود تبدیل به یک دستگاه حکومتی شد که از افراد اطلاعات جمع می‌کرد. به همین دلیل صدام هر کسی را که به او شک می‌کرد یا علیه او صحبت می‌کرد، می‌‌کشت. هر کسی که در حزب محبوبیتی به دست می‌آورد یا سیاستی مغایر سیاست صدام داشت از سر راه برداشته می‌شد. صدام بدترین دیکتاتوری بود که تاریخ شناخته است. او عراق را از ثروتمندترین کشور عربی تبدیل به فقیرترین آنها کرد. صدام ثروت‌های نفتی و غیرنفتی عراق را صرف ساختن کاخ برای خود و پرداخت پول به سیاستمداران و رسانه‌های خارجی کرد. صدها هزار تن از مردم عراق در دوران او کشته شده یا روانه زندان‌ها شدند. گورهای دسته‌‌جمعی بزرگ‌ترین دلیل جنایتکار بودن صدام است. اضافه بر این میلیون‌ها تن از فرزندان عراق آواره شدند. دشواری‌ها و مشکلات ملت عراق هیچ اهمیتی برای صدام نداشت. او از سلاح کشتارجمعی علیه ملت خودش استفاده کرد. صدام ثروت عراق را ملک شخصی خود می‌دانست و در حالیکه میلیاردها دلار برای خود جمع‌آوری می‌کرد، با کمک‌های خارجی کشور را اداره می‌کرد.

در زمان سقوط صدام حسین، عراق میلیاردها دلار بدهکار بود. اما در مورد بخش دوم سوال باید بگویم که معتقدم حمله به عراق بخشی از سیاست‌های جهانی آمریکا بود. صدام با کشاندن نیروهای آمریکایی به منطقه خدمت بزرگی به آمریکا و اسراییل کرده و عراق را از بین برده و کشورهای عربی را دچار چند دستگی کرد. بر اساس این استراتژی، عراق باید اشغال می‌شد و بقای صدام دیگر مفید نبود. آمریکا و همچنین قطر به صدام پیشنهاد کردند که با خانواده خود از عراق خارج شود ولی وی مخالفت کرد چرا که هوس و اشتیاق عجیبی برای قدرت داشت و گمان می‌کرد می‌تواند با مقاومت از این مشکل رها شود.

به عنوان یک عراقی و یک دیپلمات سابق، شرایط امروز عراق را چگونه می‌بینید؟ آیا تجزیه و نبردهای داخلی در عراق شما را شگفت‌زده کرده است؟ چه کسی به نظر شما مسئول است؟

عراق در شرایط انتقالی تاسف‌باری قرار گرفته است که به هیچ وجه انتظار آن را نداشتم. دلایل آن به اشتباه محاسباتی آمریکایی‌ها پس از ورود به عراق باز می‌گردد. اولین اشتباه آمریکا پذیرش مصوبه شورای امنیت بود که بدین ترتیب ورود آمریکا به عراق اشغالگری محسوب شد. فرض بر این بود که آمریکا وارد عراق شده تا صدام حسین به عنوان بزرگ‌ترین دیکتاتور تاریخ را سرنگون سازد. من مطمئن هستم که آمریکا صدام را از روی علاقه به مردم عراق سرنگون نکرد بلکه منافع خود را در نظر داشت.

در عین حال خروج صدام باعث شد تا بزرگ‌ترین کابوس ملت عراق خاتمه یابد و این اقدام خدمت بزرگی به نسل‌های بعدی عراق بود چرا که این ملت از شر صدام و نوادگان وی نجات پیدا کردند. دومین اشتباه عدم ورود آمریکایی‌ها به روند حمایت از مایملک عراق از شر دزدی و غارت بود. سومین اشتباه منحل کردن ارتش و پلیس بود. چهارمین اشتباه باز شدن مرزها برای ورود جنایتکارانی چون القاعده بود. من از جورج بوش شنیدم که می‌گفت بهتر است با القاعده در عراق مبارزه کنیم تا آمریکا. اشتباه پنجم آمریکا در ایجاد خلأ در قانون اساسی عراق و قانون انتخابات بود. آنچه باعث وخیم‌تر شدن شرایط عراق شد، دخالت برخی کشورهای همسایه در ارسال پول و افراد انتحاری به عراق بود که منافع خاص این کشورها را در نظر داشت. آخرین اشتباه عدم چیره شدن بر گروه‌های شبه‌نظامی بود. با این حال من نسبت به آینده خوش‌بین هستم و امیدوارم عراق هر چه سریع‌تر به روند طبیعی بازگردد. این موضوع در تحرکات اخیر نوری المالکی نخست‌وزیر عراق به چشم خورده است به گونه‌ای که وی عزم راسخی در مبارزه با آشوب امنیتی و خلع‌سلاح شبه‌نظامیان دارد.
منبع: الحیات

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار