به تعداد زیاد فرزندان طلاق هم فکر کنید!
پارسینه: طبق پژوهشها،بیشترین طلاق در پنج سال اول زندگی زوجها رخ میدهد.حالا تصور کنید...
پارسینه/الهام رشیدی: داشتن فرزند آنهم در تعداد زیاد، برای آدمها به صورت غریزی خوشایند است. هر پدر و مادری ( به استثنای آنهایی که زیادی احساس روشنفکری میکنند) دوست دارند، فرزندان زیادی داشته باشند تا در ایام کهولت و پیری دور و برشان شلوغ باشد.
تنهایی و تنها ماندن در کهنسالی ته ذهن هر آدمی را اذیت میکند.شاید به همین دلیل بود که تا حدود بیست سال قبل که کنترل جمعیت جزو برنامههای جدی دولت نبود و و داشتن فرزند کمتر، زندگی بهتر تبلیغ نمیشد، خانوادهها پرجمعیتتر از امروز بودند و پدر و مادرها کمتر به داشتن یک یا دو فرزند فکر میکردند، آنها معمولا تعداد فرزندان خود را روی چهار تا میبستند تا اگر خداوند میخواست جفت دختر و پسر آنها کامل شود!
اما در اوایل دهه هفتاد بود که دولت احساس کرد جمعیت ایران زیادی رو به افزایش است و باید به نحوی جلوی رشد جمعیت را گرفت، برای همین بود که در اولین گام تمام سطح شهرها و روستاها با این شعار پر شد : بچه که قند و عسله، یکی خوبه دو تا بسه!
تکرار همین شعار و کمبودها و فشارهای اقتصادی که در جامعه وجود داشت، پدر و مادرها را به راه کمتر بچهدار شدن کشید و آنها تازه متوجه شدند که بچه کمتر هم نعمت بدی نیست چون بار فشارهای اقتصادی و روانی آنها را کاهش میدهد و در مضیقههای شدید معیشتی ، اسکان، تحصیل و ... باعث میشود که والدین با مشکل کمتری روبه رو شوند.
فرهنگ فرزند کمتر، زندگی بهتر تازه داشت در جامعه نهادینه میشد که زنگ خطر کاهش جمعیت ایران به صدا درآمد و دولتمردان و مسئولان کشور را بر آن داشت تا مردم را ترغیب به داشتن فرزند بیشتر کنند.آنهم در شرایطی که تورم و کمبودهای اقتصادی فشارهای زیادی به مردم وارد میکند و آنها حتی از پس تامین هزینه زندگی یک یا دو فرزند برنمیآیند چه برسد به اینکه تعداد آنها بیشتر هم شود.اما کاهش جمعیت خطری جدی است که در آینده کشور را به مشکل جدی روبه رو میکند و ایران را به کشوری کهنسال تبدیل میکند.دولت برای جلوگیری از این روند،قول داده امکانات مناسبی را برای خانوادهها فراهم کند.با همه اینها اکنون یکی از شعارهای اصلی دولت افزایش زاد و ولد است.هر چند برای تحقق این امر باید منتظر ماند و دید دولت چگونه شرایطی را برای خانوادهها فراهم میکند تا آنها تشویق به داشتن فرزند بیشتر شوند.
اما واقعیت این است که در کنار حمایتهای مالی و اقتصادی که شاید ازخانوادههای دارای اولاد بیشتر شود باید برای تهدید طلاق هم برنامهریزی شود.
طبق آمار منتشر شده از سوی نهادهای دولتی، آمار طلاق در ایران بسیار بالاست و طبق پژوهشها،بیشترین طلاق در پنج سال اول زندگی زوجها رخ میدهد.حالا تصور کنید که زن و شوهری در پنج سال اول زندگی خود صاحب دو فرزند و یا حتی بیشتر شوند اما در ادامه به این نتیجه برسند که نمیتوانند با هم زندگی کنند و مجبور شوند از یکدیگر جدا شوند.در چنین شرایطی چه بر سر فرزندان طلاق که تعداد آنها روز به روز بیشتر خواهد شد، میآید.
اصلی سنتی و نانوشته در کشور ما میگوید اگر زن و شوهری صاحب فرزند شوند، امکان طلاق بین آنها کاهش مییابد اما با نگاهی به آمار طلاق و بچههای طلاق نشان میدهد که این قانون در گذشته شاید جواب میداد که زن و مرد به سوختن و ساختن در کنار هم پایبند بودند و زنها بیشتر با این تفکر زندگی میکردند که با چادر سفید باید به خانه شوهر بروند و با کفن سفید بیرون بیایند.اما اکنون دیگر این قوانین نمیتواند زن و شوهرها را مقید کند که با داشتن حتی چند فرزند در شرایطی که نتوانند با هم بمانند زندگی زیر یک سقف را تحمل کنند.
اگر قرار است افزایش فرزندان با جدیت پیگیری شود باید آموزشهای لازم برای در کنار هم زندگی کردن هم اساسی و پایهای به مردم ارائه شود.ابتدا باید بنیان خانواده محکم شود.اول باید زن و شوهر به این تضمین برسند که قرار است برای همیشه در کنار هم زندگی کنند تا بعد بتوانند برای داشتن فرزندان بیشتر برنامهریزی کنند.آمار بزهکاری خلافکاری در بین نوجوانان و جوانانی که طلاق بین مادر و پدر را تجربه کردهاند بسیار بالاست
.جامعه ما به جمعیت بیشتر نیاز دارد اما به افراد سالم بیشتر نیازمند است.بنابراین باید در کنار ترویج فرزند بیشتر، به بهداشت روانی و اخلاقی افراد هم توجه شود و برای آن برنامهریزی شود.
پدر و مادری که از نظر روانی و اخلاقی سالم هستند، حتما میتوانند مدیر خوبی برای خانواده خود باشند و با مشکلات بهتر و عملیتر برخورد کنند و آنها را از مسیر خود بردارند.اما اگر پدر و مادر دچار تنشهای روحی و روانی باشند و نتوانند رفتار و احساس خود را مدیریت کنند مسلما مشکلات زیادی را برای خانواده خود و جامعه به وجود خواهند آورد.بنابراین شاید بهتر باشد در کنار زاد و ولد زیاد به فکر سلامتی روانی و اخلاقی پدر و مادرها هم بود.
تنهایی و تنها ماندن در کهنسالی ته ذهن هر آدمی را اذیت میکند.شاید به همین دلیل بود که تا حدود بیست سال قبل که کنترل جمعیت جزو برنامههای جدی دولت نبود و و داشتن فرزند کمتر، زندگی بهتر تبلیغ نمیشد، خانوادهها پرجمعیتتر از امروز بودند و پدر و مادرها کمتر به داشتن یک یا دو فرزند فکر میکردند، آنها معمولا تعداد فرزندان خود را روی چهار تا میبستند تا اگر خداوند میخواست جفت دختر و پسر آنها کامل شود!
اما در اوایل دهه هفتاد بود که دولت احساس کرد جمعیت ایران زیادی رو به افزایش است و باید به نحوی جلوی رشد جمعیت را گرفت، برای همین بود که در اولین گام تمام سطح شهرها و روستاها با این شعار پر شد : بچه که قند و عسله، یکی خوبه دو تا بسه!
تکرار همین شعار و کمبودها و فشارهای اقتصادی که در جامعه وجود داشت، پدر و مادرها را به راه کمتر بچهدار شدن کشید و آنها تازه متوجه شدند که بچه کمتر هم نعمت بدی نیست چون بار فشارهای اقتصادی و روانی آنها را کاهش میدهد و در مضیقههای شدید معیشتی ، اسکان، تحصیل و ... باعث میشود که والدین با مشکل کمتری روبه رو شوند.
فرهنگ فرزند کمتر، زندگی بهتر تازه داشت در جامعه نهادینه میشد که زنگ خطر کاهش جمعیت ایران به صدا درآمد و دولتمردان و مسئولان کشور را بر آن داشت تا مردم را ترغیب به داشتن فرزند بیشتر کنند.آنهم در شرایطی که تورم و کمبودهای اقتصادی فشارهای زیادی به مردم وارد میکند و آنها حتی از پس تامین هزینه زندگی یک یا دو فرزند برنمیآیند چه برسد به اینکه تعداد آنها بیشتر هم شود.اما کاهش جمعیت خطری جدی است که در آینده کشور را به مشکل جدی روبه رو میکند و ایران را به کشوری کهنسال تبدیل میکند.دولت برای جلوگیری از این روند،قول داده امکانات مناسبی را برای خانوادهها فراهم کند.با همه اینها اکنون یکی از شعارهای اصلی دولت افزایش زاد و ولد است.هر چند برای تحقق این امر باید منتظر ماند و دید دولت چگونه شرایطی را برای خانوادهها فراهم میکند تا آنها تشویق به داشتن فرزند بیشتر شوند.
اما واقعیت این است که در کنار حمایتهای مالی و اقتصادی که شاید ازخانوادههای دارای اولاد بیشتر شود باید برای تهدید طلاق هم برنامهریزی شود.
طبق آمار منتشر شده از سوی نهادهای دولتی، آمار طلاق در ایران بسیار بالاست و طبق پژوهشها،بیشترین طلاق در پنج سال اول زندگی زوجها رخ میدهد.حالا تصور کنید که زن و شوهری در پنج سال اول زندگی خود صاحب دو فرزند و یا حتی بیشتر شوند اما در ادامه به این نتیجه برسند که نمیتوانند با هم زندگی کنند و مجبور شوند از یکدیگر جدا شوند.در چنین شرایطی چه بر سر فرزندان طلاق که تعداد آنها روز به روز بیشتر خواهد شد، میآید.
اصلی سنتی و نانوشته در کشور ما میگوید اگر زن و شوهری صاحب فرزند شوند، امکان طلاق بین آنها کاهش مییابد اما با نگاهی به آمار طلاق و بچههای طلاق نشان میدهد که این قانون در گذشته شاید جواب میداد که زن و مرد به سوختن و ساختن در کنار هم پایبند بودند و زنها بیشتر با این تفکر زندگی میکردند که با چادر سفید باید به خانه شوهر بروند و با کفن سفید بیرون بیایند.اما اکنون دیگر این قوانین نمیتواند زن و شوهرها را مقید کند که با داشتن حتی چند فرزند در شرایطی که نتوانند با هم بمانند زندگی زیر یک سقف را تحمل کنند.
اگر قرار است افزایش فرزندان با جدیت پیگیری شود باید آموزشهای لازم برای در کنار هم زندگی کردن هم اساسی و پایهای به مردم ارائه شود.ابتدا باید بنیان خانواده محکم شود.اول باید زن و شوهر به این تضمین برسند که قرار است برای همیشه در کنار هم زندگی کنند تا بعد بتوانند برای داشتن فرزندان بیشتر برنامهریزی کنند.آمار بزهکاری خلافکاری در بین نوجوانان و جوانانی که طلاق بین مادر و پدر را تجربه کردهاند بسیار بالاست
.جامعه ما به جمعیت بیشتر نیاز دارد اما به افراد سالم بیشتر نیازمند است.بنابراین باید در کنار ترویج فرزند بیشتر، به بهداشت روانی و اخلاقی افراد هم توجه شود و برای آن برنامهریزی شود.
پدر و مادری که از نظر روانی و اخلاقی سالم هستند، حتما میتوانند مدیر خوبی برای خانواده خود باشند و با مشکلات بهتر و عملیتر برخورد کنند و آنها را از مسیر خود بردارند.اما اگر پدر و مادر دچار تنشهای روحی و روانی باشند و نتوانند رفتار و احساس خود را مدیریت کنند مسلما مشکلات زیادی را برای خانواده خود و جامعه به وجود خواهند آورد.بنابراین شاید بهتر باشد در کنار زاد و ولد زیاد به فکر سلامتی روانی و اخلاقی پدر و مادرها هم بود.
پارسینه٫ مردم عاقلند و به این دیکته کردن ها توجهی نمیکنند٫ چون زندگی بسبک مردم هند و بنگلادش و پاکستان را نمی پسندند.
ماها توي همين يكيش هم موندم با اين خرج و مخارج كمرشكن
مسئولین بادشون از جای گرم در میره.
نمیفهمن که....
مثل فیلم هندی میمونه مرد عاشق میشه و مردهای دیگر به دنبال این زن مرد عاشق اولی کشته میشه ، رن بیوه میشه انوقت می مونه با یک بچه نیم قد ، بچه بررگ میشه عاشق میشه انتقام میگیره قاتل میشه همین طورادامه پیدا میکنه تا به نوه و نتیجه برسه در اخر پایان فیلم
این فیلم بصورت سیاه سفید پخش میشه ، لطفا دست به گیر ندهای خود نزنید مدت و زمان فیلم 123456 دقیقه کارگران راجی کافور
فیلنامه سهراب
منشی صحنه رستم
بازیگر خرسال : ناشناس و واقع بین