گوناگون

حضرت زهرا(س)، شهیده سنگر امامت

حضرت زهرا(س)، شهیده سنگر امامت

پارسینه: از مهمترین و بارزترین قله های زندگی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) دفاع ایشان از حریم ولایت ...

پارسینه-گروه دین: از مهمترین و بارزترین قله های زندگی بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) دفاع ایشان از حریم ولایت امیرمومنان علی (ع) و خطبه فدکیه آن حضرت است که سرانجام آن حضرت در راه دفاع از ولایت مجروح شده و به شهادت رسید.
آمده است پس از واقعه اسفبار سقیفه بنی ساعده و بیعت با ابوبکر شب هنگام امام علی(ع)، فاطمه(س) را بر مركبی سوار كرد و او را به درب خانه انصار برد فاطمه(س) از آنها مدد می خواست و آنها در جواب می گفتند: اگر همسرت پیش از ابوبكر به ما می گفت با او بیعت می كردیم. امام علی(ع) می فرمود: آیا سزاوار بود من جسد پیغمبر را در خانه رها كنم و دفن نكرده برسر ریاست نزاع كنم؟ و فاطمه(س) می فرمود: ابوالحسن همان كه شایسته بود عمل نمود ولی مردم كاری كردند كه خدا از حساب آن نگذرد و باید پاسخگوی خدا باشند.

همچنین پس از آن ابوبكر شنید جمعی از كسانی كه بیعت نكرده اند در خانه علی(ع) گرد آمده اند. عمر را به سوی آنها فرستاد. وی بر درب خانه علی(ع) ایستاد و فریاد زد:بیرون بیایید، بیرون بیایید و گرنه همه تان را آتش می زنیم.
فاطمه زهرا(س) برای دفاع از علی(ع) به پشت در رفت و از پشت در سخن گفت که گفت و شنود ایشان نیز با عمر اینچنین است.
فاطمه(س) فرمود: عمر! چه شده! چه خبر است؟ تو را با ما چه كار؟ ما عزادار رسول خداییم. بگذار عزاداریمان را بكنیم.
عمر باز فریاد زد:علی، عباس و بنی هاشم باید به مسجد بیایند و با خلیفه پیغمبر بیعت كنند.
فاطمه(س) پاسخ داد:كدام خلیفه؟ امام و خلیفه مسلمانان اینجا بالای سر پیامبر(ص) نشسته است.
و عمر در جواب گفت:از این لحظه امام مسلمانان ابوبكر است. مردم در سقیفه با او بیعت كرده اند و شما نیز باید بیعت كنید.
در این لحظه قنفذ از طرف ابوبکر بر در خانه آمد و گفت: یا علی خلیفه پیغمبر، تو را می خواند.
علی(ع) فرمود: چه زود به پیغمبر دروغ بستید!
فاطمه زهرا(س) چون صدای آنها را شنید با صدای بلند گریه كنان فریاد زد : ای رسول خدا، اهل بیت خود را ببین كه چه ستمها از دست پسر خطاب و پسر ابوقحافه می كشند؟! اگر از اینجا نروید، همه تان را نفرین می کنم.
عده ای كه با عمر بودند چون اینگونه دیدند صحنه را ترك كردند و عده ای نیز با او ماندند.
عمر فریاد زد: مسلمین با ابوبكر بیعت كردند، در را بازكن و گرنه آتش می زنم. به عمر گفتند، ای ابوحفص، فاطمه در این خانه است، دختر پیغمبر است. هیچ می فهمی چه می كنی؟ حریم رسول الله؟!
***
هیزم آوردند و آتش از سر و روی خانه بالا رفت و با لگد ملعونی در را شكستند در حالی که فاطمه(س) پشت در بود.
عمر و همراهانش به خانه علی(ع) راه یافتند و دیگر فاطمه ای به هوش نبود تا حایل و محافظ علی(ع) باشد. بر دستان و گردنش ریسمان بستند تا او را برای بیعت به مسجد برند.
فاطمه(س) كمی به هوش آمد و ریسمان بر گردن قرآن ناطق دید و به سویش شتافت. دامان علی(ع) را چنگ زد و مانع بردنش شد، ناگاه برسرش ریختند و با غلاف شمشیر آنچنان بر بازوی فاطمه (س) زدند كه بی جان بر زمین افتاد و دستهایش از دامان امام علی(ع) رها شد.
علی(ع) را نزد ابوبكر بردند و او را به بیعت خواندند.
علی(ع) گفت: اگر نكنم؟
عمر گفت: به خدا سوگند گردنت را می زنیم.
علی(ع) گردنش را برافراشت و گفت: در اینصورت بنده خدا و برادر پیامبر خدا را كشته ای.
عمر گفت: بنده خدا آری ولی برادر پیامبر را نه!
علی(ع) پرسید: یعنی انكار می كنی كه پیامبر بین من و خودش صیغه برادری جاری كرد؟
عمر پاسخ داد: آری انكار می كنیم. او كه وامانده بود به ابوبكر گفت: چرا فرمان نمی دهی گردنش را بزنیم.
و اما فاطمه(س) به هوش آمد و چون امام خود علی(ع) را آنجا ندید از فضه پرسید: علی كجاست؟
فضه گفت: او را به مسجد بردند.
فاطمه(س) به سمت مسجد رفت و چون شمشیر رابر گردن علی(ع) بر افراشته دید فریاد كشید: ای ابوبكر! اگر دست از سر پسرعمویم برنداری سرم را برهنه می كنم، گریبان چاك می زنم و همه تان را نفرین می كنم كه من و كودكانم از ناقه صالح كم ارج تر نیستیم.
علی(ع)، فاطمه(س) را به صبر دعوت كرد.
ابوبكر با وحشت و اضطراب به عمر گفت: تا گاهی كه فاطمه در كنار علی ایستاده من اكراهش نمی كنم.
علی(ع) را رهایش كردند و امام علی(ع) با تنها محافظ و یاورش فاطمه(س) به خانه برگشتند.
***
برای فاطمه(س) خبر آوردند كه ابوبكر كارگران شما را از فدك بیرون كرده است و كارگران خود را در آن گماشته.
ایشان فرمود:این یكی كه دیگر خلافت نیست، این ارث شخصی من است كه از پدرم به من رسیده، همه می دانند.
فاطمه(س) دست فرزندش حسن(ع) را گرفت و به مسجد كه محل شكایت در آن زمان بود رفت.
ابوبكر را دید و فرمود: ابوبكر گستاخ تر شده ای فدك از آن من است. پدرم به امر خدا آن را به من بخشیده است، چرا آن را غصب كرده ای؟
ابوبكر گفت: شاهدی داری؟
فاطمه(س) گفت: پسر عمم علی.
ابوبکر گفت: كافی نیست، علی كه اكنون خانه نشین است.
فاطمه پاسخ داد: شهادت علی كافی نیست! مگر نشنیده ای كه پیامبر(ص) فرمود: «الحق مع علی و علی مع الحق» حق با علی است و علی با حق است.
ام ایمن گفت: من نیز شهادت می دهم كه فدك از آن فاطمه است.
و پس از آن فاطمه در مسجد شروع به سخنرانی کرد و خطبه ای بی نظیر از خود به جای گذاشت که کم نظیر است و در آن مسائل اصلی اسلام و مسلمانان بازگو شده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سپاس خدای را برآنچه ارزانی داشت و ستایش او را بر آنچه در دل نگاشت و درود او را بر آنچه از پیش فرستاد از نعمت ها كه از چشمه لطفش جوشید وعطاهای فراوان كه بخشید و نثار احسان كه پاشید آنگونه كه شمارش و فزون پاداشش از توان بیرون و درك انتهایش در فكر ناموزون است.
شكر نعمت را افزونی آن قرار داد و ستایش خلقت را با افزونی آن برانگیخت و به فزونی سپاس برنعمت خود بیفزود. و گواهی می دهم خدایی جز خدای یكتا، الله نیست. كلمه ای كه اخلاص تاویل آن و دلها گرخورده آن و فكرها منور به آن است.
خدایی كه چشمها را دید آن و رویاها را تصور حد آن نتوان. اشیاء را آفرید آن هنگام كه هیچ چیز پیش از آن نبود و مثل و مانندی برای آنها نیامده بود. بی آنكه نیازی به آفرینش آنها داشته باشد و نه سودی از آنها برد الا اینكه خواست قدرتش را آشكار سازد و خلایق را بنوازد و دعوتش را در جهان بیاندازد.
سپس سزای طاعتش را پاداش و نافرمانی اش را عقاب قرارداد تا خلایق از عقابش به ثوابش پناه برند.
و شهادت می دهم كه پدرم محمد(ص)، بنده و پیامبر اوست خدایش او را بیامرزید پیش از آنكه به سوی مردم فرستد و برگزیدش پیش از آنكه برانگیزدش و نام نهادش آنگونه كه در شان بود.
آن هنگام كه بندگان در عالم غیب جای داشتند و درترس و وحشت احاطه شده و به انتهای نیستی نایل گشته بودند، از روی علم به عاقبت امور واحاطه به رخدادهای روزگار و شناخت به جایگاه مقدرات ، او را برانگیخت تا امر خویش را پایان رساند و حكم قطعی اش را امضا كند.
پس پیامبر(ص) امتی دید فرقه فرقه در آئین ها و زانو زده بر آتش ها، در بندگی بت ها و انكار حق تعالی.
پس خداوند تعالی نور محمد(ص) را بر علیه تاریكی ظلمها روشن ساخت و دلها را از ابهام گشایش داد و چشمها را به نور بصیرت جلا داد.
تا اینكه خدا او را از روی رغبت با اختیار و مهربانی به سوی خویش فراخواند.
حال محمد(ص) از ستم های این دنیا آسوده است و فرشتگان مقرب الهی گرداگرد اویند و همجواری مالك جبار و بخشایش رب غفار نصیبش شده است.
درود خدا بر محمد، پیامبر رحمتش و امین وحیش و منتخب و مرضی او باد و سلام و رحمت و بركت خدا بر او.
سپس شما ای بندگان خدا، نگاهبان امر و نهی خدا و حاملات دین و وحی او و امناء خدا برخویشتن و مبلغان امت ها از جانب اویید. عهده دار شایسته خدا اكنون با پیمانی كه از پیش با شما بسته در میان شماست و ما بقیه الله هستیم كه خدا ما را به یادگاری گذاشته و در میان شما نهاده و كتاب خدا با ماست كه حجت های آن آشكار است و رازهایش گشوده وظواهر برهانش آشكار و آویزان آن در گوش مایه آرام و قرار است. پیروانش را به سوی بهشت برد و شنوندگانش را به سوی نجات و رهایی.
در آن دلیل های روشن الهی بیان شده است. تفسیر فرایض و واجبات و حدود محرمات و روشنایی بینات و دلایل كافی و فضائل نیك و موهبات و رخصت ها و شرایع نوشته شده قرآن آن را متیین ساخته و بواسطه قرآن مشخص می شوند.
و خدا ایمان را بر شما واجب ساخت برای پاكی از شرك و نماز را برای زدودن و تنزیه شما از كبر و روزه را برای ثبات شما در اخلاص و پاكی و زكات را برای زیاد شدن رزق شما و حج را برای پایداری دینتان و عدل را برای تنظیم دلهایتان واطاعت از مارا واجب ساخت برای حفظ نظم و امان از فرقه فرقه شدن و دوستی ما را ( در بعضی مصادر جهاد آمده) برای عزت اسلام و صبر را وسیله نجات و قصاص را سبب بقا در زندگی قرار داد.
از شرابخواری بازداشت برای پاكی از رجس و پلیدی و از تهمت ناروا به زنان مومنه پرهیز داشت برای دوری خویشتن از لعنت و غضب الهی و از سرقت بر حذر داشت تا به وادی عفت وارد شوند.
خداوند عزوجل شرك را حرام ساخت برای اخلاص در یگانه پرستی پس تقوای الهی پیشه كنید آنچنانكه سزد و جز به دین اسلام نمیرید و طاعت خدا را به جای آورید در آنچه بدان امر شده اید و یا از آن نهی گشته اید. كه همانا تنها بندگان عالم و اندیشمند خدا به درجه خشیت الهی رسند.
گویی مردم تا كنون اینگونه موعظه نشده بودند! آری این فاطمه(س) بود كه اینگونه فصیح و بلیغ سخن می گفت. چشم ها از حیرت بیرون زده بودند و مغزها از تعجب باز ایستاده بودند. گویی عهدی كه با چشمه ی جوشان كوثر بسته بودند شكسته شده بود و موجهای پرشكوه و پر عظمت آن فوران می كرد و دل دشمنان آل الله را برسر راه خود ویران می كرد و اندیشه ها و نقشه های شوم آنها را نقشه بر آب می ساخت.
ای مردم من فاطمه ام و پدرم محمد است. حرف اول و آخرم همین است.
همانا پیامبری از میان شما به سوی شما آمد كه رنج شما براو دشوار بود وبه هدایت شما حریص و با مومنان رئوف و مهربان بود.
اگر او رامی شناسید می دانید كه او پدر من است نه پدر شما و برادر پسر عموی من است نه مردان شما.
پس او رسالتش را پایان رسانید و انذار كرد وازمشركان روی گرداند و دوری كرد و برآنان شمشیر كشید و فرق مشركان را شكست و آنها را به بهترین گونه موعظه كرد و به سوی خدا فراخواند. آنقدر كمرشان را به خاك مالید تا متفرق گشتند و جمعشان به تباهی رفت. شب گریخت و سپیدی صبح پدیدار گشت و حق جلوه كرد.
و زمامداران دین لب به سخن گشودند و عربده های شیاطین خاموش گشتند و شما در لب پرتگاهی از آتش بودید، خوار بودید و در نظر همگان بی مقدار. به جرعه ای آب و یا لقمه ای نان می ماندید كه هر كسی به آن طمع كند. گنداب می نوشیدید و غذای پست می خوردید. از ترس هجوم همسایه می لرزیدید و همیشه هول و هراس در دلتان بود تا خدا شما را با رسولش رهائی داد كه درود خدا بر او باد. چه بلاهایی كه از مردم كشیدید از گرگان عرب گرفته تا سران اهل كتاب. هر گاه آتش جنگ بر می افروختند خدا خاموشش می كرد. و هر اژدهای گمراهی كه دهان باز می كرد پیامبر برادرش علی را به كام اژدها می فرستاد و او تا پشت ایشان را به خاك نمالد و آتش كینه هایشان را خاموش نكند باز نمی گشت.
كه علی غوطه ور بود در عشق خداو پر تلاش و تحرك در مسیر خدا و نزدیك ترین به رسول خدا و مردی بود از دوستان خدا، سید اولیاء خدا بود.
و در آن هنگام شما خوب خوشگذرانی كردید و آسودید.
تا هنگامی كه خداجایگاه پیامبران را برای او ترجیح داد و او را به سوی خود برد، نفاق شما آشكار گشت و حجاب دین برایتان بی تفاوت گشت و سردسته گمراهان زبان بازكرد و آنهایی كه هیچ گاه از سرناچیزی مجال حرف زدن نداشتند زبان باز كردند و نعره های جویندگان باطل دلهای شما را گرفت و شیطان از سوراخ خود سرجنبانید و بلافاصله با شما همنشین و همدم شد و شما دعوتش را اجابت كردید و او دید چه زود به یاری اش شتافتید و در پی اش دویدید به دام فریبش خزیدید و هم سازاو گشتید.
پس به تحریك و فریب شیطان شتری را نشانه رفتید كه از آن شما نبود و به آبشخوری را ندید كه غصبی بود و از آن شما نبود. خطایی خواسته واشتباهی از روی علم و این زمانی بود كه چیزی از عهد پیغمبر نگذشته بود. هنوز زخم مصیبتش تازه بود و سر جراحت هنوز مداوا نشده بود و پیامبر(ص) هنوز بیرون قبر بود. به بهانه ترس از فتنه خلیفه برگزیدید. وای كه خود را در فتنه انداختید و حال در قعر فتنه اید و را ستمی كه جهنم بر كافران احاطه دارد. پس وای بر شما! شما را چه شد! به كجا می روید!؟
و این كتاب خدا در میان شما به روشنی حكم می كند. احكامش روشن ومشخص است و نشانه هایش چشمگیر است. شواهدش مشخص و اوامرش آشكار است. اما شما آن را پشت سرانداخته اید و زیرپا گذاشته اید. آیا از آن گریزانید؟ یا غیر از آن را به حكمیت می طلبید كه ظالمین جانشین بدی برای قرآن برگزیدند و آن كه غیر از اسلام دینی جوید از او پذیرفته نمی شود و او در قیامت از زیانكاران است.
چندان درنگ نكردید كه فتنه ها آرام گیرد و این ستور سركش رام گردد ناقه خلافت را به سوی خود كشید، آتش فتنه ها را برافروختید و هیزم به آتش آن افزودید با شیطان و همدست او، در خاموش كردن نور دین خدا و سنت نبی برگزیده او شدید.
نوائی دیگر ساخته و سخنی جز آنچه در دل دارید آغاز کردید.
و ما براین ستم ها صبر كردیم و تاب آوردیم دم نزدیم؟ تا جایی كه گفتید ما ارثی نمی بریم. آیا به دوران جاهلیت خود بازگشته اید و راه گمراهی می پیمایید و چه حكمی بهتر از حكم خداست برای كسانی كه ایمان دارند؟
ای مسلمانان، آیا این حق من است كه ارثم را به زور گیرند؟ ای پسر ابی قحافه! آیا كتاب خداگفته كه تو از پدر خود ارث بری و من از پدر خودم ارث نبرم؟ عجب بدعت زشتی نهادی! مگر از خدا نمی ترسید! مگر از داور روز رستاخیز بی خبرید؟
آری دیدار ما به قیامت. تا آن روز این شتر آماده و زین شده ترا ارزانی و چه خوش وعده گاهی است قیامت كه هر خبری را جایگاهی است و هر مظلومی را پناهی.
سپس فاطمه(س) در نهایت حزن رو به سوی روضه رضوان پدر انداخت و فرمود:
پدرجان رفتی و پس از تو فتنه برپا شد. كینه های دیرینه و نهفته آشكار شد، باغ رضوان و دل فاطمه خزان گرفت و بی برگ شد و این جمع بهم ریخت و در هم افتاد. ببین و شاهد باش. ای گروه مومنین ای یاوران دین ای پشتیبانان اسلام چرا حق مرا نمی گیرید؟ چرا دیده به هم نهادید و ستمی را كه به من می رود می پذیرید؟ مگر نشنیدید كه پدرم گفت حرمت پدر را با احترام به فرزندانش باید نگه داشت؟ مگر توصیه های پدرم در رابطه با من را نشنیدید؟ چه زود رنگ عوض كردید و غفلت را بر هوشیاری مقدم دانستید.
پیش خود می گویید محمد(ص) مرد و جان به جان آفرین سپرد. مصیبتی است بزرگ و اندوهی است فراوان ولی محمد(ص) جز پیامبری نبود كه پیش از آن نیز پیامبرانی آمده اند اگر بمیرد یا كشته شود به گذشته جاهلیت خود بازخواهید گشت؟
آه پسران قیله( نصب انصار كه نشانه احترام آنها بوده) پیش چشم شما میراث پدرم را بردند و حرمتم را شكستند و شما فریاد مرا شنیدید و به یاری ام نشتافتید؟ در حالیكه می توانستید یاری ام كنید؟
امروز شما پشتیبان دین خدا و پیغمبر و حامی اهل بیت رسول الله هستید. شما بودید كه با بت پرستان حرب درافتادید و نام اسلام را بلند كردید. پس حال شما را چه شده كه وانشسته اید؟ از اینان بیم مدارید تا هستید و بترسید از خدا. از دین خدا خسته اید و از جهاد در راه خدا باز ایستاده اید؟ بدانید كه اگر جمله كاینات به خدا كافر گردند هیچ گردی بر دامن كبریایش ننشیند. من آنچه گفتنی بود گفتم اما چه كنم كه خوارید و زبون، چه كنم و چه گویم كه دلم خون است. من از پایان كار نگرانم و چون پدرم شما را از عذاب خدا می ترسانم به انتظار بنشینید تا میوه درختی كه كشتید بچینید و كیفر كاری را كه كردید ببینید.
صدایی از جمعیت بیرون نمی آمد كه ناگهان ابوبکر پیامبر(ص) از روی ناچاری دم به سخن گشود: دختر پیغمبر پدرت غمخوار مومنان و برآنان مهربان بود. دشمن كافران و مظهر قهر پروردگار بود. اگر نسب اورا بجوییم او پدر توست نه پدر دیگر زنان. برادر پسرعموی توست نه دیگرمردان. در دیده او از همه خویشاوندان برتر بود و در كارهای بزرگ او را یارو یاور. جز سعادتمندان شما را دوست نمی دارد و جز پست ستیزان كسی دشمنی شما را در دل ندارد.
شما در آن جهان پیشوای مائید و رهگشای بهشتید. من چه حق دارم كه پسر عمت را از خلافت باز دارم؟
اما فدك در آنچه پدرت به تو داد و اگر حق توست و من از تو گرفتم ستمكارم. اما میراث، میدانی پدرت گفته است ما پیغمبران میراث نمی گذاریم، آنچه از ما بماند صدقه است.
فاطمه(س) فرمود: خداوند درباره دو تن از پیامبران گوید: از من و از آل یعقوب میراث می برده و نیز گوید: سلیمان از داود وارث برده این دو پیغمبرند و ارث نهادند و ارث می برند. آنچه به ارث نمی رسد پیغمبری است نه مال و منال. چرا ارث پدرم را از من می گیرید؟ آیا در كتاب خدا فاطمه دختر محمد(ص) از این حكم بیرون شده است. اگر چنین آیه ای آمده است بگو تا بپذیرم؟
ابوبکر گفت: ای دختر پیغمبر گفتارت بینت است و زبانت زبان نبوت. كسی نمی تواند كه سخنان تو را نپذیرد و من چگونه بر تو خرده گیرم. بخدا دوست دارم، عایشه بینوا شود و تو مستمند نباشی چگونه ممكن است من حق همه را بدهم و درباره تو ستم كنم؟ این مال از آن پیغمبر نبود مال همه مسلمانان بود پدرت آنرا در راه خدا می داد او نیاز مردمان را با آن برطرف می كرد پس از مرگ او نیز من همان خواهم كرد.
فاطمه (س) که اینهمه گفتار خود را در آنان بی تاثیر می دید فرمود:بخدا سوگند هیچگاه با تو سخن نخواهم گفت. بخداسوگند تو را نفرین می كنم. بخداسوگند تو را دعا نخواهم كرد.
و امام علی( ع) كه نظاره گر این وضع بود از ترس افتادن فتنه در بین مسلمانان و فرقه فرقه گرایی و چند دستگی فاطمه(س) را همراه خود به خانه برد.

چرا تاریخ شهادت حضرت زهرا(س) متفاوت است؟

درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س) روایات مختلفی وجود دارد است. و از چهل روز تا شش ماه بعد از رحلت پیامبر(ص) بیان شده است. اما میان علمای شیعه، دو احتمال معتبر است: هفتاد و پنج روز بعد از رحلت پیامبر(ص) یا نود و پنج روز بعد از رحلت ایشان.

بنابراین با توجه به رحلت پیامبر اسلام(ص) در بیست و هشتم صفر، بنا به روایت هفتاد و پنج روز، در مورخه سیزدهم تا پانزدهم جمادی الأوّل، شهادت حضرت زهرا(س) است و این ایام را فاطمیة اوّل می‌ خوانند.

اما بنا به روایت نود و پنج روز، شهادت حضرت(س) در سوم تا پنجم جمادی الثانی است و این ایام را فاطمیة دوم می‌ خوانند.

بنابراین؛ ایام فاطمیه جمعا 6 روز می باشد، 3 روز در ماه جمادی الاول و 3 روز در ماه جمادی الثانی. فاطمیه اول از 13 تا 15 جمادی الاول است و فاطمیه دوم از سوم تا پنجم جمادی الثانی می باشد.

و شاید علت اینکه سه روز در هر ماه بعنوان روز شهادت آن حضرت(س) معرفی شده است به این دلیل است که این احتمال وجود دارد که ماههای قمری از رحلت پیامبر(ص) تا شهادت حضرت زهرا(س)، 29 روز بوده باشند، حال آنکه د رصورت کامل بودن ماههای قبل، روز شهادت 13جمادی الاول و یا سوم جمادی الثانی خواهد بود. چرا که طبق تقویم، حداکثر سه ماه قمری 29 روزه و حداکثر 4 ماه قمری 30 روزه می توانند پشت سر هم قرار گیرند.

اما در عرف، به دهه دوم جمادی الاول، از دهم تا بیستم جمادی الاول که بنابر قول 75 روز، شهادت آن بانوی بزرگوار در آن واقع شده است دهه فاطمیه اول و به دهه اول جمادی الثانی از اول تا دهم جمادی الثانی، که طبق قول 95 روز، شهادت حضرت زهرا(س) در آن واقع شده است، دهه فاطمیه دوم گفته می شود.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار