حكایت ارژنگ و پتو كوچولو...!
ارژنگ هفت ساله است و هفت سال است كه «پتو كوچولو» را دارد، پتو كوچولو، جادویی نیست، یك پتوی كاملا معمولی،مثل همه پتویهای بازار و حالا حتی رنگ و رو رفته و پاره پاره، یك پتوی مخصوص نوزاد، پتو كوچولو مال سیسمونی ارژنگ بوده، ارژنگ از وقتی چشم باز كرده، پتو كوچولو را دیده...اول باید به پتو كوچولو غذا بدهند تا ارژنگ هم غذایش را بخورد، ارژنگ همه جا، حمام، دستشویی، مهدكودك،پارك و مهمونی و خانه مادربزرگ و...پتو كوچولو را با خودش می برد. پتو كوچولو برای ارژنگ یك اسباب بازی نیست، یك همبازی و حامی، دوست و مصداق حریم خصوصی و مالكیت و البته نوستالژی است.
ارژنگ كلاس اولی است، روز اول مدرسه گفته بود: «ميشه پتو كوچولو رو ببرم سر كلاس اونم حروف الفبا رو ياد بگيره!؟» یك شب هم مادرش را بیدار كرده بود كه: «هرچی به پتو كوچولو می گم، این سایههایی را كه میبینی، سایه اسباب بازیها است، بازم می ترسه!»
ارژنگ در جشن تولدش، وقتی شمعها را فوت كرده بود، خیلی بی مقدمه و رومانتیك وار، رو كرده بود به پدر و مادرش و گفته بود:من، باباجون و مامان جون و پتو كوچولو رو خيلي دوست دارم، پتو كوچولو رو بیشتر از همه.»
ارژنگ مثل خیلی از بچه های این نسل، «تكفرزند» است با والدینی شاغل، پتو كوچولو،توتم ارژنگ شده است، البته نسل های قبلیاش هم پتو كوچولوی مخصوص خودشان را دارند: جوانان هندزفری! البته پتوی كوچولوی خودم هم ساعتم است! ساعت سیكو 5 سری1977... می دونی؟
منبع: نیوفولدر/ تهران امروز
ارسال نظر