کتاب چراغ ها را من خاموش می کنم؛ روزمرگیهای یک زن خانهدار
پارسینه: «چراغ ها را من خاموش می کنم» که بیش از هشتاد و هشت بار تجدید چاپ شده است، اثر نویسندهای بهنام زويا پيرزاد است. «رمان چراغ ها را من خاموش می کنم» درمورد زندگی چند خانوادهی ارمنی ساکن آبادان در دههی ۴۰ است.
شناسنامهی کتاب
نام کتاب به فارسی: چراغها را من خاموش میکنم
نام نویسنده: زویا پیرزاد
تعداد صفحه: ۲۹۳
دربارهی کتاب
این قصه از زبان زن خانهداری بهنام کلاریس روایت میشود. کلاریس در این قصه، روزمرگیهایش، روابط خانوادگی و یکنواختی زندگیای را که هر زن خانهداری با آن دستوپنجه نرم میکند، روایت میکند. نویسندهی این کتاب در پرداختن به جزئیات، بهقدری هنرمندانه عمل کرده است که تنها خواندن تماموکمالِ کتاب است که ما را در جریان جزئیات زندگی کلاریس، خستگیها و روزمرگیهایی که به دلش چنگ میزند، قرار میدهد.
در خلال روایت این روزمرگیهای ملالآور، کلاریس، قصهی سه خانوادهی دیگر را که با آنها در ارتباط است، بازگو میکند. نقطهی عطف داستان با آمدن امیل و دخترش امیلی و مادر پیرش به خانهای در همسایگی آنها آغاز میشود و داستان را وارد مرحلهی جدید و پرکششی میکند.
زویا پیرزاد در این کتاب جزئیات یک زندگی و پیچیدگیهای ذهنی یک زن را بهتصویر کشیده است. زبان ساده، نثر روان و هنرمندی در انتقال احساس زنانگی و فرازونشیبهای زندگی زنانه، این کتاب را ملموس و محبوب کرده است.
زویا پیرزاد در این رمان، بیشترِ توجه خود را به زنان و مادرانی معطوف کرده که حضورشان در کنار اعضای خانواده و دوستان حکم وظیفه را پیدا کرده است. همه از چنین زنانی انتظار دارند و آنها بهتنهایی بار مسئولیت زندگی را بر دوش میکشند. همچنین گاهی حضورشان بهعنوان یک فرد، مستقل از همسر یا مادربودن، فراموش میشود. این مسئله آنقدر بدیهی است که حتی خود ما نیز در طول قصه بارها نام کلاریس را از خاطر میبریم.
این رمان برای چه کسانی است؟
این رمان برای تمام زنان-مادرانی است که بهخاطر عشق به خانواده آنقدر خود را غرق در مسائل زندگی روزمره کردهاند که گویا به فراموشی سپرده شدهاند؛ زنانی که بعد از مدتی، خانواده، مصلحتهای خانوادگی و احساسات اعضای خانواده بیشتر از خودشان مهم میشود.
در حاشیه
چراغها را من خاموش میکنم به زبانهای آلمانی، ترکی، یونانی، چینی، فرانسوی، انگلیسی و نروژی هم ترجمه شده است. این کتاب برندهی جوایز بهترین رمان سال ۱۳۸۰ پکا، بهترین رمان سال ۱۳۸۰ بنیاد هوشنگ گلشیری، لوح تقدیر از نخستین دورهی جایزهی ادبی یلدا و بهترین رمان در بیستمین دورهی کتاب سال شده است.
بخش از کتاب
آرمن نگاه به سقف پرسید: «تو و پدر قبل از اینکه عروسی کنید عاشق هم شدید؟» هول شدم، سؤال ناگهانی، رفتار پیشبینی نشده و هر چیزی که از قبل خودم را برایش آماده نکرده بودم، دستپاچهام میکرد و آرمن خدای این کارها بود. حالا به سقف زل زده بود و منتظر جواب من بود. پا شدم و کنار پنجره ایستادم. یاد روزهای گذشتهام افتادم که دبیر جبر قرار نبود از من درس بپرسد و پرسیده بود و بلد نبودم معادلهی روی تخته سیاه را حل کنم. نگاههای همکلاسیها را پشت سرم حس میکردم و از زیر چشم دبیر ریاضیات را میدیدم که بیحوصله و منتظر با انگشت روی میز ضرب یورتمه گرفته بود. خیس عرق بودم و قلبم بهشدت توی دلم میزد. میگفتم خدایا کمکم کن این لحظهها را زود بگذرانم… چشم به درخت کُنار و پشت به پسرم گفتم: «من هم مثل تو از ریاضی خوشم نمیاومد»
منبع: چطور
نام کتاب به فارسی: چراغها را من خاموش میکنم
نام نویسنده: زویا پیرزاد
تعداد صفحه: ۲۹۳
دربارهی کتاب
این قصه از زبان زن خانهداری بهنام کلاریس روایت میشود. کلاریس در این قصه، روزمرگیهایش، روابط خانوادگی و یکنواختی زندگیای را که هر زن خانهداری با آن دستوپنجه نرم میکند، روایت میکند. نویسندهی این کتاب در پرداختن به جزئیات، بهقدری هنرمندانه عمل کرده است که تنها خواندن تماموکمالِ کتاب است که ما را در جریان جزئیات زندگی کلاریس، خستگیها و روزمرگیهایی که به دلش چنگ میزند، قرار میدهد.
در خلال روایت این روزمرگیهای ملالآور، کلاریس، قصهی سه خانوادهی دیگر را که با آنها در ارتباط است، بازگو میکند. نقطهی عطف داستان با آمدن امیل و دخترش امیلی و مادر پیرش به خانهای در همسایگی آنها آغاز میشود و داستان را وارد مرحلهی جدید و پرکششی میکند.
زویا پیرزاد در این کتاب جزئیات یک زندگی و پیچیدگیهای ذهنی یک زن را بهتصویر کشیده است. زبان ساده، نثر روان و هنرمندی در انتقال احساس زنانگی و فرازونشیبهای زندگی زنانه، این کتاب را ملموس و محبوب کرده است.
زویا پیرزاد در این رمان، بیشترِ توجه خود را به زنان و مادرانی معطوف کرده که حضورشان در کنار اعضای خانواده و دوستان حکم وظیفه را پیدا کرده است. همه از چنین زنانی انتظار دارند و آنها بهتنهایی بار مسئولیت زندگی را بر دوش میکشند. همچنین گاهی حضورشان بهعنوان یک فرد، مستقل از همسر یا مادربودن، فراموش میشود. این مسئله آنقدر بدیهی است که حتی خود ما نیز در طول قصه بارها نام کلاریس را از خاطر میبریم.
این رمان برای چه کسانی است؟
این رمان برای تمام زنان-مادرانی است که بهخاطر عشق به خانواده آنقدر خود را غرق در مسائل زندگی روزمره کردهاند که گویا به فراموشی سپرده شدهاند؛ زنانی که بعد از مدتی، خانواده، مصلحتهای خانوادگی و احساسات اعضای خانواده بیشتر از خودشان مهم میشود.
در حاشیه
چراغها را من خاموش میکنم به زبانهای آلمانی، ترکی، یونانی، چینی، فرانسوی، انگلیسی و نروژی هم ترجمه شده است. این کتاب برندهی جوایز بهترین رمان سال ۱۳۸۰ پکا، بهترین رمان سال ۱۳۸۰ بنیاد هوشنگ گلشیری، لوح تقدیر از نخستین دورهی جایزهی ادبی یلدا و بهترین رمان در بیستمین دورهی کتاب سال شده است.
بخش از کتاب
آرمن نگاه به سقف پرسید: «تو و پدر قبل از اینکه عروسی کنید عاشق هم شدید؟» هول شدم، سؤال ناگهانی، رفتار پیشبینی نشده و هر چیزی که از قبل خودم را برایش آماده نکرده بودم، دستپاچهام میکرد و آرمن خدای این کارها بود. حالا به سقف زل زده بود و منتظر جواب من بود. پا شدم و کنار پنجره ایستادم. یاد روزهای گذشتهام افتادم که دبیر جبر قرار نبود از من درس بپرسد و پرسیده بود و بلد نبودم معادلهی روی تخته سیاه را حل کنم. نگاههای همکلاسیها را پشت سرم حس میکردم و از زیر چشم دبیر ریاضیات را میدیدم که بیحوصله و منتظر با انگشت روی میز ضرب یورتمه گرفته بود. خیس عرق بودم و قلبم بهشدت توی دلم میزد. میگفتم خدایا کمکم کن این لحظهها را زود بگذرانم… چشم به درخت کُنار و پشت به پسرم گفتم: «من هم مثل تو از ریاضی خوشم نمیاومد»
منبع: چطور
ارسال نظر