گوناگون

عطش ما و تصاویر زجرآور سلبریتی‌ها

پارسینه: با بازشدن پای اینترنت دردنیای جدید دیگر نیازنیست برای هرخبری تا ساعتهامنتظرماند وانتقال اطلاعات آنقدرساده وسریع شده که هرکس دراین دهکده جدید می تواند سهمی دردنیای تبادل اطلاعات داشته باشد.به ویژه آنکه باپیدایش نسل جدید تلفنهای هوشمند دیگرنیازی به حمل یک رایانه سنگین نیست.

یادداشت - پارسینه | با بازشدن پای اینترنت در دنیای جدید دیگر نیاز نیست برای هر خبری تا ساعت‌ها منتظر ماند و انتقال اطلاعات آنقدر ساده وسریع شده که هرکس دراین دهکده جدید می‌تواند سهمی در دنیای تبادل اطلاعات داشته باشد. به ویژه آنکه با پیدایش نسل جدید تلفنهای هوشمند دیگر نیازی به حمل یک رایانه سنگین نیست.

این مهم نه الزاما به واسطه شغل خبرنگاری، بلکه به واسطه داشتن یک گوشی همراه، با هر سن وسوادی قابل انجام شده است و این غروری بزرگ برای ما به ارمغان اورد که در کسری از ثانیه خبری را به کلیه آشنایان و غیرآشنایان برسانیم و احساس کنیم ما اولین کسانی بوده‌ایم که در بازنشر یک خبر شریک شده ایم،بی آنکه کمترین زحمتی در تولید یک خبر را به خود داده باشیم.

تا اینجا مساله زیاد بغرنج به نظر نمی رسد، اما فاجعه زمانی آغاز می شودکه برخی از ما هرخبری را بدون بررسی از آثار و عواقب آن،چه بر مخاطب وچه برافراد مرتبط باخبر منتشر می کنیم. کاری که متاسفانه این روزها باب شده و افسارگسیخته و چهار نعل می تازد. رفتاری که شاید با کمی تامل آثارنوعی اختلال رفتاراجتماعی در آن مشاهده می شود. یعنی هرچه خبرفاجعه بارتر و یا تصاویر ناراحت کننده تر، سرعت انتقال آن هم بیشتر. وسوال اینجاست که"پاپاراتزی" گونه رفتارکردن، با انتشار تصاویری که مسلما به عنوان حریم شخصی قلمداد می شود، سعی داریم چه چیزی راثابت کنیم؟!

نگاهی به خبرهای مرتبط با فوت افراد مشهور، چه در دنیای هنر و یا ورزش، عمق فاجعه را ملموس‌تر می‌کند.نمی دانم که با انتشار ویدیویی از لحظه غم بار زجرکشیدن مرحوم مرتضی پاشایی، و یا انتشار تصویر پیکر مرحوم مهرداد اولادی بازیکن محبوب فوتبال، چه مرحمی به دل زخم خورده جامعه هدیه داده بودیم که حالا به خود اجازه دادیم با تصویر ناراحت کننده هنرمند محبوب ، مرحوم حبیب محبیان واکنش تلخ نسل هایی را که با او وصدای او هزاران خاطره ساخته بودندرا به جان بخریم...!؟ بی انکه لحظه‌ای بیاندیشیم به راستی با انتشاراین تصاویر، که اکنون چون تبری صیقل یافته است، چه می کنیم با درخت باورهای جامعه!

همه ما احساس نیازبه توجه ازسوی دیگران را به درجات مختلف باخودداریم که فی نفسه بدنیست وحتی عاملی برای پیشرفت خواهدبود اما این مهم زمانی فاجعه بارخواهدبود که بخواهیم دریک لحظه گوی سبقت را درجلب توجه، از دیگران برباییم و خود را در جایگاه یک فاتح ببینیم. فاتحی بی مسوولیت و فتحی به قیمت خدشه‌دار کردن روح جامعه و تلخ‌تر کردن کام جامعه‌ای که آسیبی جدی را به تن خود دیده ودربه در به دنبال مرحمی است تاآلام خودراتسکین دهد.

وظیفه شهروندی ایجاب می‌کند که هرگز به خود اجازه ندهیم با روح و روان دیگر شهروندان بازی کنیم. حال آنکه می‌توانیم باکمی تامل، رفتارهای احساسی را به کنش‌های منطقی تغییر دهیم وبااین شیوه ازدامن زدن به افسردگی جامعه وحس منفی فقدان جلوگیری کنیم. دراین صورت می توانیم با کنش هایی آگاهانه به جای شریک شدن در التهاب بیشتر جامعه ،در تقویت سرمایه اجتماعی از راه انتقال حس با هم بودن و در کنارهم بودن در یک مشارکت روانی خوب سهیم باشیم.
کدام مناسب تراست؟

مهدی سیف
کارشناس ارشد علوم اجتماعی و مدرس دانشگاه جامع علمی کاربردی


ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار