آيا لذتى در اين تلاوت تكرار و تحمل رنج و مرگ تدريجى هست؟
پارسینه: دين اصيل به انسان آموزش مىدهد تا خود را بشناسد و گرفتار اين آرزوهاى پست و حقير نباشد و در نتيجه گرفتار اين بحرانها نشود.
اصلا خود خداوند سوگند ياد كرده است كه من آرزوى هر آرزو كنندهاى را كه آرزويش غير از خود من باشد، قطع مىكنم؛ «بعزّتي وجلالي وارتفاعي على عرشي لاََقْطَعَنَّ أَمَلَ كُلِّ آمِلٍ سواى». زيرا هر آرزويى غير از خود خداوند ارزشش از انسان كمتر است و اگر انسان خود را خرج آن كند، خسارت ديده و خود را به هلاكت انداخته است؛ بنابراين، خداوند از روى رحمت، آرزوى چنين شخصى را قطع مىكند. آن وقت ما ديندارها به اسم خدا و دين به او تلقين مىكنيم كه ناراحت نباش! بالاخره تو يك روزى به اين متاعهاى بىارزش مىرسى. يا روانشناسى مىخواهد همين تلقين را به او بكند.
آيا لذتى در اين تلاوت تكرار و تحمل رنج و مرگ تدريجى هست؟ چه ترسى از رفتن داريم و چه شوقى در ماندن؟
ع.ص
آقا این تعبیر رو دوست ندارم. قراره که خداوند کمک مون کنه، آرامش بهمون بده، نه که آب پاکی بریزه رویدست مون!!!