بررسی مواضع فرانسه در جنگ ایران و عراق
پارسینه: پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مناسبات سیاسی بین دو کشور در سطح سفارت برقرار بود و جمهوری اسلامی اولین سفیر خود بنام شمسالدین امیرعلایی را به فرانسه اعزام داشت
زهرا ربیعی* چکیده بررسی جنبههای مختلف جنگ هشت ساله ایران و عراق، دلایل وقوع آن و مواضع سایر قدرتها در قبال این جنگ از اهمیت بسیاری برخوردار است. بررسی عوامل و مواضع دولتها بهخصوص قدرتهای بزرگ میتواند در تعیین نوع جهتگیری سیاست خارجی کشورمان در آینده موثر باشد. جدا کردن عراق از اردوگاه شرق و تسلط بر سیاستهای آن و کاهش نفوذ شوروی در این کشور، محور سیاستخارجی آمریکا در دوره جنگ سرد بود که عمدتاً توسط فرانسویها دنبال میشد. از دیگر مسائلی که جهتگیری فرانسه را رقم میزد حفظ و گسترش منافع اقتصادیاش در عراق بود که در این مقاله به آن اشاره خواهد شد. این نوشتار درصدد است پس از یک مقدمه کوتاه در مورد روابط ایران و عراق با فرانسه در دوران قبل از جنگ، به بررسی سیاستهای فرانسه در جنگ هشت ساله در قبال هر دو کشور و فروش سلاحهای پیشرفته به عراق، اقدامات آن در جریان جنگ نفتکشها، جنگ سفارتخانهها و پایان جنگ ایران و عراق بپردازد. واژههای کلیدی: فرانسه / جنگ ایران و عراق / جنگ نفتکشها / فروش تسلیحات / هواپیمای میراژ / هواپیمای سوپراتاندارد مقدمه دولت فرانسه در جریان انقلاب اسلامی ایران، نقش زیرکانهای را ایفا کرد و در واقع با شرایط روز پیش میرفت. در مهرماه 1357، امام خمینی(ره) تصمیم گرفت از عراق به پاریس عزیمت نماید. فرانسه نظر دولت ایران را در این مورد جویا شد و چون با مخالفتی مواجه نشد، امام عازم فرانسه شد. در طول چندماه، اقامتگاه امام خمینی(ره) به یک مرکز مهم خبری و سیاسی تبدیل شد و دولت فرانسه که سقوط رژیم شاه را پیشبینی میکرد، از فعالیتهای مخالفین رژیم شاه در این کشور مانع نشد. ژیسکاردستن پس از شرکت در کنفرانسدر 15 دی 1357 برابر با 5 ژانویه 1979 اعلام کرد:(1) پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مناسبات سیاسی بین دو کشور در سطح سفارت برقرار بود و جمهوری اسلامی اولین سفیر خود بنام شمسالدین امیرعلایی را به فرانسه اعزام داشت. وی در خرداد ماه 1358 توسط والری ژیسکاردستن، رئیس جمهور وقت فرانسه، در کاخ الیزه به حضور پذیرفته شد و استوارنامه خود را تسلیم کرد. در این دوره فرانسه هنوز از مواضع قطعی جمهوری اسلامی ایران در زمینه سیاست خارجی آگاه نبود و با توجه به حضور دولت موقت، احتمال اتخاذ مواضع تند انقلابی را از طرف ایران نمیداد. اما حمایت فرانسه از عوامل ضدانقلاب در این کشور، موجب شد که روابط دوکشور در تیر ماه 1359 به سطح کاردار تنزل یابد. از سوی دیگر تصمیم شورای انقلاب به ملی کردن بخش عمدهای از صنایع که بعضاً با سرمایه خارجی برپا شده بود، مخالفت و واکنش محافل اقتصادی فرانسه را برانگیخت. دولت ایران به صورت یکجانبه بسیاری از قراردادها در زمینه تجهیزات اتمی، صنایع سنگین، اتومبیلهای سواری و مبادلات کشاورزی با فرانسه را لغو کرد و پارهای از شرکتهای فرانسوی که از این اقدام متضرر شده بودند به دادگاههای این کشور شکایت کردند. مواضع دولت فرانسه در قبال کشورمان پس از آگاهی از سیاست خارجی انقلابی جدید جمهوری اسلامی درخصوص نفی کامل و بدون قید و شرط سلطه آمریکا و همپیمانانش برکشور، تکیه بر شعار نه شرقی- نه غربی، پشتیبانی از حرکتهای اسلامی و آزادیبخش ملتها و دوستی با ملتهای مستضعف، دستخوش تغییراتی شد. اگر چه میزبانی کوتاه فرانسه از امام خمینی(ره) در ماههای پایانی رژیم پهلوی میتوانست، زمینهساز روابط دوستانه و متفاوت با دیگر کشورهای غربی میان ایران و این کشور باشد، اما سیاست فرانسه در جریان جنگ تحمیلی و حمایت این کشور از صدام از آغازین روز جنگ، روابط دو کشور را در مسیری متفاوت قرار داد. آغاز روابط گسترده عراق و فرانسه به سال 1976 میلادی باز میگردد. در آن سال، صدام حسین ضمن بازدید از فرانسه موفق شد قراردادهای متعددی از جمله، در زمینه تأسیس راکتور اتمی در عراق و تجهیز این کشور به فناوری و کارشناسان اتمی (که در جای خود به تفصیل به آن اشاره خواهد شد) و همچنین نظارت فرانسه بر ایجاد متروی بغداد و غیره به امضا برساند. رژیم عراق با موفقیت در ایجاد ثبات داخلی و نیز در زمینههای اقتصادی به تدریج در صحنه بینالمللی به ویژه در میان کشورهای عربی برای خود اعتبار و پرستیژ ایجاد مینمود. در این هنگام رهبری عراق درصدد بود روابط خود را به موازات روابط با شوروی با کشورهای غربی نیز گسترش دهد تا از وابستگیاش به شوروی بکاهد و موقعیت بهتری را برای ایفای نقش موثر منطقهای فراهم آورد. این تمایل عراق با هدف فرانسه مبتنی بر تقویت حضور خویش در منطقه خلیج فارس هماهنگی داشت. نزدیکی فرانسه به عراق با هدف تضمین جریان نفت و دسترسی به بازارهای پرمصرف منطقه صورت میگرفت. به علاوه از نظر سیاسی نیز نزدیکی فرانسه به عراق حضور کشورهای غربی را در کشوری که آشکارا به اتحاد شوری وابسته بود تقویت میکرد.(2) نزدیکی عراق به فرانسه را این گونه میتوان تحلیل کرد، که فرانسه با ارایه چهرهی مستقل از سیاست خارجی خود در زمینه مسایل بلوک غرب، میتوانست به خوبی نقش واسطه را در نزدیک شدن عراق به غرب ایفا کند. از سوی دیگر، دولت عراق تمایل داشت ضمن حفظ روابط با شوروی (سابق)، از فن آوری و مزایای غرب نیز بیبهره نماند. در این راستا، واردات تجهیزات نظامی عراق از شوروی از 95 درصد در سال 1972 به 63 درصد در سال 1979 کاهش یافت. این درحالی بود که طی سالهای 1979-1978 واردات تجهیزات نظامی عراق از فرانسه بالغ بر 2/2 میلیارد دلار بود و در سالهای بعد نیز افزایش چشمگیری پیدا کرد.(3) تهاجم ارتش عراق به ایران و آغاز جنگ در 31 شهریور ماه 1359، زمینه همکاری تسلیحاتی عراق و فرانسه را افزایش داد. تحلیل کشورهای غربی و فرانسه بر این پایه استوار بود که پیروزی ایران بر عراق جغرافیای سیاسی منطقه را دگرگون نموده و علاوه بر اینکه حیات سیاسی رژیمهای منطقه را در معرض نابودی قرار میدهد، خسارات جبران ناپذیری نیز بر منافع غرب وارد میسازد، به طوری که تعادل نیروها در خاورمیانه بر هم میخورد. بنابراین تحمل چنین وضعی به هیچ وجه در جهت منافع غرب نبود. در این مرحله، فرانسوا میتران، رئیس جمهور وقت فرانسه، اعلام نمود که سیاست کشورش ایجاد موازنه بین دنیای عرب و فارس میباشد و تأکید نمود که: < ما حاضر به مغلوب شدن عراق در مقابل ایران نیستیم> .(4) هدف اصلی مقاله حاضر پاسخ به این پرسش است که با توجه به روابط دوستانه فرانسه و ایران در اوایل انقلاب، همکاری فرانسه با عراق در جنگ چگونه قابل ارزیابی است؟ در این راستا سعی بر این است این فرضیه را که چون در محیط بینالمللی اجماعی در جهت منزوی ساختن و جلوگیری از قدرتمند شدن ایران در منطقه به وجود آمده بود، فرانسه نیز موضعی در همین جهت و در حمایت از عراق درپیش گرفت، مورد آزمون قرار دهیم. مواضع و عملکرد فرانسه در جنگ ایران و عراق در چند مرحله از جنگ و تحولات برجسته این جنگ و یا روابط هر یک از این دو کشور با فرانسه قابل بررسی است که در زیر به اختصار تشریح میشود. مواضع فرانسه در قبال آغاز جنگ، مرحله اول جنگ (1359) دولت عراق که پیشاپیش نقشههای وسیعی برای تهاجم به ایران داشت، به زمینهسازی دپپلماتیک نزد کشورهای اروپای غربی پرداخت. در ماه ژوئن 1980 (تیرماه سال 1359) یعنی دوماه پیش از آغازجنگ، سعدون حمادی، وزیر امور خارجه عراق، از پاریس دیدار کرد و دو دولت نظرات مشترکشان را درخصوص مسایل خاورمیانه و توافق دو کشور بر ای دور نگهداشتن منطقه خلیج فارس از درگیریهای بینالمللی اعلام کردند. با آغاز تهاجم نیروهای عراقی به خاک ایران، سفرهای سیاسی دولتمردان عراقی به فرانسه بیشتر شد. در سوم مهرماه سال 1359 سخنگوی ریاست جمهوری فرانسه در خصوص جنگ ایران و عراق اظهار داشت:. دولت فرانسه از همان ابتدای جنگ به طور آشکار حمایت خود را از اقدام عراق در حمله به ایران اعلام نمود. نخست وزیر فرانسه در 7 مهرماه سال 1359 در واکنش به حمله عراق اظهار داشت:. وی میانجیگیری فرانسه میان ایران وعراق را رد کرد و اظهار داشت:(5) بعد از آغاز جنگ، شوروی بزرگترین تأمین کننده تسلیحاتی عراق، اقدام به قطع ارسال محمولههای نظامی به این کشور نمود. به دنبال قطع ارسال تجهیزات نظامی شوروی به عراق، عراق تلاش بسیاری برای تأمین نیازهای نظامی خود از دیگر کشورها نمود. در واکنش به این اقدام شوروی، صدام در دومین اجلاس عادی مجلس ملی عراق در تاریخ 13/8/1359 اظهار داشت:بلافاصله بعد از این اظهارات طارق عزیر، معاون وزیرخارجه عراق، عازم فرانسه شد و در دیدار با رئیس جمهور این کشور، نیاز عراق را به جنگندههای بمبافکن و سایر تجهیزات نظامی برای مقابله با ایرن یادآوری کرد و موافقتنامهای بین طرفین امضا گردید. طارق عزیز بعد از این دیدار در مصاحبه با روزنامه لوموند با توصیف وضعیت عراق اعلام کرد: < ما از این پس قویتر و متحدتر خواهیم بود و اگر جنگ ادامه پیدا کند، کنترل دولت مرکزی ایران بر مناطق مختلف تضعیف خواهد شد و میتوان حدس زد که در آن صورت چه خواهد شد.> (6) در طول سه ماه اول جنگ، طارق عزیز دوبار به پاریس رفت و در جریان سفر دوم در14 آبانماه 1359، در مورد تحویل 60 فروند جنگنده بمب افکن میراژ 1f- که به تعویق افتاده بود با رییس جمهور فرانسه مذاکره کرد. در پی این دیدار در دوم فوریه 1981 عراق فاش ساخت اولین محموله شامل 4 فروند میراژ سفارش شده طی قرارداد 1977 را از فرانسه دریافت کرده است.(7) همچنین پس از این دیدار، والری ژیسکاردستن ضمن انتقاد از موضع آمریکا و تمجید از موضع فرانسه اعلام کرد:گسترش مناسبات عراق و فرانسه بازتاب گستردهای داشت. وال استریت ژورنال در مورد روابط دو کشور عراق و فرانسه نوشت:همچنین روزنامه اکسپرس چاپ لندن در مورد ماهیت تلاشهای فرانسه مبنی بر واگذاری تجهیزات به عراق نوشت:در واقع فرانسه با برخورداری از شریط لازم برای بدستگیری ابتکار عمل در جنگ ایران و عراق با توجه به موقعیت نامناسب آمریکا و شوروی در این زمینه و همچنین تلاشهای جدید خود در فروش تجهیزات نظامی به عراق و کمک به راه اندازی تأسیسات هستهای میتوانست میدان مانور و موقعیت مناسبی را بدست آورد.(8) بعد از این دیدار، فرانسه اعلام کرد که ارسال تسلیحات سفارش داده شده از جمله بخشی از معامله تسلیحاتی 6/1 میلیارد دلاری عراق با فرانسه شامل 60 فروند جنگنده میراژ، رادار، موشکهای هوا به هوا و هوا به زمین، تسلیحات ضد تانک را ادامه خواهد داد. فرانسه همچنین موافقت کرد که این سفارشها را گسترش دهد تا موشکهای سطح به هوا را در برگیرد و محمولههای هلیکوپتری و توپخانهای را تسریع کند.(9) همچنین در سپتامبر 1980 نیز مذاکره بر سر تحویل 159 فروند هواپیمای آلفاجت بین فرانسه و عراق آغاز شد و قراردادهای جدید فروش اسلحه منعقد گردید. همچنین در نوامبر آن سال 60 فروند میراژ1F- به عراق تحویل گردید.(10) این در حالی است که ایران در ابتدای جنگ، قرارداد خرید 3 ناوچه موشکانداز را با فرانسه امضا کرده بود اما به علت وضع مجازاتهای اقتصادی به وسیله بازار مشترک اروپا، ناوچههای مزبور در بندرفرانسه توقیف بودند. به دنبال تحویل 4 فروند هواپیمای میراژ 1F-، سفارت ایران در پاریس طی اعلامیهای اقدام دولت فرانسه دایر بر حمایت از عراق را محکوم کرد. در این بیانیه آمده بود:(11) همکاریهای فرانسه و عراق طی سال 1360 ادامه یافت. همانطور که قبلاً ذکر شد در دهه 1970 براساس موافقنامهای که بین عراق و فرانسه منعقد شده بود شرکتهای فرانسوی ساختن نیروگاه هستهای < تیموز یک> را در نزدیکی بغداد آغاز کردند که توانایی تولید پلوتونیوم را داشته باشد.(12) بدنبال این درخواست، فرانسه با ساخت راکتور جدید موافقت نمود که در جولای 1981 پایان داد. با ساخت راکتوردر عراق توسط فرانسه، در ژوئن 1981 اسرائیل که نگران برنامه هستهای عراق بود به آنجا حمله کرد و راکتور را به طور کامل منهدم نمود. پس از این اقدام، رئیس جمهور فرانسه حمله اسرائیل به راکتورهای عراق را محکوم کرد و قول بازسازی آنها را داد. عربستای سعودی نیز در جولای 1981 از فرانسه خواست تا دوباره راکتور را بری عراق بسازد و اعلام نمود که هیچ چیز نباید مانع تحقق این هدف گردد. با به قدرت رسیدن سیوسیالیست ها در فرانسه، زمینه همکاری رژیم عراق که تمایلات سوسیالیستی داشت با فرانسه افزایش یافت.(13) به طوری که در اردیبهشت ماه 1360، قراردادی به مبلغ 900 میلیون دلار بین عراق و شرکت < تامسون بی سی اف> فرانسوی برای تحویل یک شبکه صنعتی الکترونیکی در سامرا منعقد شد که به ساخت رادیو و رادار اختصاص یافت. همچنین قرارداد دیگری به ارزش 800 میلیون دلار برای تحویل موشکهای ماژیک 550-5 اگزوست، هلی کوپتر سوپر فریلون و تعدادی زرهپوش منعقد گردید.(14) وزارت خارجه ایران در واکنش به انتخاب میتران به ریاست جمهوری فرانسه با انتشار اطلاعیهای در 20 اردیبهشت 1360 اعلام داشت:(15) اما دولت جدید فرانسه نه تنها ارسال تجهیزات نظامی و اورانیوم را به عراق قطع نکرد بلکه میزان مبادلات وکمکهای نظامی و حمایتهای سیاسی از عراق از سوی فرانسه افزایش یافت. در مرداد ماه 1360وزیر امورخارجه درباره روابط خارجی فرانسه با طرفین درگیر در جنگ اظهار داشت:(16) به دنبال فرار بنیصدر و رجوی و پناهنده شدن آنان به فرانسه، وزارت خارجه ایران به سفیر فرانسه ابلاغ نمود که ظرف مدت سه روز ایران را ترک کند. در اطلاعیه وزارت امور خارجه آمده بود:(17) به دنبال این مسئله، روابط دو کشور تیره گردید. احمد عزیزی معاون وزارت خارجه ایران در مصاحبه با لوموند اعلام کرد: < تا وقتی فرانسه، بنیصدر و رجوی و ربایندگان ناوچه تیزرین را به ایران تحویل ندهد روابط ایران و فرانسه به حال عادی در نخواهد آمد .> (18) به دنبال این جریان سطح روابط دو کشور تنزل یافت. در مقابل، روابط دو کشور عراق و فرانسه نزدیکتر شد. طارق عزیز، معاون وزیر نفت عراق، در یک سفر سه روزه به فرانسه با میتران، رئیس جمهور این کشور، درباره بازسازی راکتور اتمی عراق گفتگو کرد.(19) یک منبع نزدیک به شرکت فرانسوی (سرتر) اعلام کرد:.(20) همچنین در مهرماه 1360 میشل ژوبر، وزیر بازرگانی فرانسه، که برای یک دیدار رسمی وارد بغداد شده بود گفتگوهای خود را با مقامات عراق برای تحکیم هرچه بیشتر روابط اقتصادی دو کشور به ویژه در زمینه انرژی هستهای آغاز کرد. در این سفر اعلام شد دو قرارداد مهم بین دو طرف امضا خواهد شد. به موجب این قراردادها فرانسه 200 دستگاه واگن به عراق به فروش رساند.(21) سیاست فرانسه در ارتباط با جنگ تحمیلی، از آغاز درحمایت از عراق خلاصه میشود. بنابراین مشاهده میکنیم که فرانسه علاوه بر سکوت درقبال تجاوز عراق به ایران به حمایت از اقدام عراق پرداخت واین حمایت نه تنها حمایت سیاسی، بلکه حمایت نظامی و اقتصادی را نیز در برمیگرفت. سیاست فرانسه در مرحله دوم جنگ (1362-1360) به دنبال وضع مجازاتهای اقتصادی علیه ایران از سوی آمریکا و جامعه اقتصادی اروپا، فرانسه نیز حکمی مبنی بر منع صدور کالا به مقصد ایران صادر نمود. در پی این مسئله روابط ایرن و فرانسه به تدریج رو به سردی گذاشت. در شهریورماه1360 ناوچه ایرانی تبرزین توسط عدهای از افسران تبعیدی از آبهای ساحلی اسپانیا ربوده شد. فرانسه به ربایندگان این ناوچه پناهندگی سیاسی داد واز آنها حمایت قانونی نمود. در مقطع دوم یعنی از اواسط سال 1361، اواخر سال 1982، دور جدیدی در موضعگیری کشورهای منطقه و غرب از جمله فرانسه درخصوص درگیریهای نظامی بین دو کشور ظاهر شد. خطر تهدید انقلاب اسلامی علیه سیستم حاکم بر منطقه و بازیگران اصلی و فرعی آن تمام ابرقدرتها را به موضع واحدی سوق داده و آن حمایت از عراق و تلاش برای پایان دادن به جنگ بود. این حمایتها ابعاد سیاسی، نظامی، اقتصادی را در برمیگرفت.(22) به دنبال آغاز پیشرویهای ایران و انجام چندین عملیات موفق از جمله عملیاتهای ثامنالائمه، طریقالقدس، فتحالمبین و بیتالمقدس موجی از ترس در بین کشورهای غربی و منطقه ایجاد شد. آمریکا با پیروزیهای ایران نام عراق را از لیست کشورهای حامی تروریسم خارج نمود و کشورهای منطقه را به افزایش کمکهای مالی به عراق تشویق کرد. در این راستا، کشورهای کویت، عربستان، امارات و قطر جمعاً 5/11 میلیارد دلار به عراق کمک مالی اعطا کردند. آمریکا همچنین از سیاستهای متحدان اروپایی خود از جمله فرانسه و انگلستان در زمینه تأمین تجهیزات نظامی عراق حمایت کرد.(23) مهمترین دیدگاه مشترک این کشورها و آمریکا جلوگیری از پیروزی ایران در جنگ بود. کلود شسون، وزیر امور خارجه فرانسه، در سفر به بغداد اظهار داشت:برای رویارویی با این خطر بود که سیل کمکهای نظامی و اقتصادی کشورهای اروپای غربی و بسیاری از کشورهای جهان به سوی عراق سرازیر گردید. فرانسه یکی از مهمترین کشورهای اروپای غربی بود که در ردیف دومین کشورهای صادرکننده سلاح به عراق جای گرفت.(24) پس از فتح خرمشهر، مناسبات فرانسه با عراق افزایش یافت و بسیاری از تسلیحات پیشرفته شامل هواپیماهای میراژ و سوپراتاندارد و سایر تجهیزات نظامی همراه با کمک مستشاری و حمایتهای سیاسی و دیپلماتیک، در اختیار عراق قرار گرفت. با فتح خرمشهر همان عوامل اصلی که باعث نگرانی آمریکا و شوروی بود، به طور جدی سیاستهای برخی از کشورهای اروپایی همانند فرانسه، انگلیس و آلمان را تحت تأثیر قرار داد که فشار بر ایران و حمایت از عراق، خط مشی کلی این کشورها شد.(25) فرانسوا میتران در سال 1982 در دیدار رسمی خود از مصر ضمن یادآوری اهمیت جنگ ایران و عراق به سیاست دیرینه کشورش دایر بر حفظ موازنه هزار ساله بین جهان عرب و جهان فارس اشاره کرد و گفت:(26) در سال 1982، 40 درصد از صادرات تسلیحات فرانسه به عراق ارسال شد. این تسلیحات، میراژ 1 F-، موشکهای هوا به هوای ماژیک 1، موشکهای اگزوست 39AM- و هلیکوپترهای سوپرفرلون الوت، گازون، و تانکهایM-X را نیز شامل میشد. عراق همچنین یک قرارداد به ارزش 5/6 میلیارد دلار تحت عنوان (پروژه فاو) با سه شرکت خصوصی فرانسه امضا کرد. عراقیها پیشبینی کرده بودند در سه مرحله، از ساخت هواپیما و صنعت فضایی برخودار شوند و به جای تعمیر و ارائه خدمات به میراژهای 1F- در فرانسه در کشور خود به این امر اقدام کنند. همچنین عراقیها امیدوار بودند که با احداث کارخانه هواپیماسازی و با انتقال تکنولوژی، هواپیمای آموزشی الفاجت 134، محصول مشترک آلمان و فرانسه را تولید کنند. در مرحله پایانی، عراق میتوانست هواپیمای میراژ 2000 را به عنوان بمب افکن جدید که در ارتفاع پایین پرواز میکرد و دستگاه رادار آن میتوانست دفاع هوایی را گمراه کند، تولید کنند. افزون بر این، فرانسویها در ساخت راکتور اتمی و فراهم کردن زمینه دستیابی عراق به سلاح اتمی نقش برجستهای ایفا کردند.(27) علاوه بر آن، فرانسه 85 دستگاه توپ 150 میلیمتری به ارزش 160 میلیون دلار و موشکهایAS3OL که یکی از مهمترین تولیدات کمپانی آئرو اسپاسینال می باشد و کیفیت آن از نوع آمریکایی هم بالاتر بود را به عراق فروخت که تولید سرّی آن در سال 1984 آغاز شده بود. ارتش عراق 586 فروند از این موشکها را سفارش داد و 240 فروند آن را دریافت نمود. فروش تسلیحات پیشرفته فرانسه به عراق فقط محدود به جنگندههای بمب افکن میراژ 2000 و توپ های 155 میلیمتری و موشکهایAS3OL نبود بلکه حتی برخی از سلاحهای دیگر با تکنولوژی پیشرفته توسط صدام حسین به کارخانجات فرانسوی سازنده سفارش داده میشد. در این میان میتوان از خودروهای زرهی سبک، انواع مختلف بالگرد، رادارهای ضد پیسیت تامسون، سیستمهای اختلال الکترونیکی هوایی، بمبهای Durandel ، بمبهای هدایت شونده با لیزر و هزاران موشک اگزوسه و انواع دیگر موشکها نام برد. به طوری که بعضاً 40 تا 50 درصد تولیدات شرکتهای فرانسوی سازنده موشک، تنها به عراق اختصاص داشت.(28) خبرگزاری کویت طی گزارشی نوشت:این گزارش میافزاید: < عربستان و عراق مهمترین مشتریان سلاحهای فرانسوی هستند و در حال حاضر 75 درصد از سلاحهای فرانسوی به خاورمیانه و شمال افریقا به ویژه کشورهای تولیدکننده نفت، از جمله عربستان و عراق و سایر کشورهای خلیج فارس صادر میشود.> (29) علاوه بر افزایش فروش تجهیزات نظامی به عراق به منظور تأمین آزادی عبور و مرور از تنگه هرمز، فرانسه ناو هواپیمابررا که توسط ناوچه موشکاندازاسکورت میشد راهی اقیانوس هند در نزدیکی تنگه هرمز نمود تا به ناوگان فرانسوی مستقر در آنجا ملحق شود. هدف این ناوگان همکاری با سایر کشورهای غربی برای جلوگیری از بسته شدن تنگه هرمز از سوی ایران و اسکورت و کمک به کشتیهای تجاری و نفتکشها بود.(30) بنابراین، در مقطع دوم جنگ یعنی از اواخر سال 1982 دور جدیدی در موضعگیری کشورهای منطقه و غرب به طور عام و فرانسه به طور خاص درخصوص جنگ ایران و عراق ظاهر شد. فرانسه نیز مانند سایر کشورها در جهت تقویت عراق بر حمایت خود از این کشور افزود و چه در زمینه سیاسی در موضعگیریهایش در سازمان ملل و چه در زمینه ارسال تجهیزات نظامی در جهت افزایش قدرت و توانایی عراق تلاش نمود. روزنامه ساندی تایمز در مورخه 26 دی 1361 نوشت:(31) سیاست فرانسه در قبال مرحله سوم جنگ (65-1362) با تداوم جنگ تحمیلی همچنان شاهد توسعه مناسبات و فروش تسلیحات نظامی فرانسه به عراق هستیم. به طوریکه در اوایل سال 1983 طارق عزیز تقاضای خرید 5 فروند هواپیمای سوپراستاندارد مجهز به موشکهای اگزوسه را تسلیم پاریس نمود. هدف عراق حمله به تأسیسات نفتی ایران در حوزه خلیج فارس به ویزه خارک بود. در این رابطه دولت فرانسه اجازه داد تا خلبانهای عراقی به طور محرمانه در یک پایگاه هوایی فرانسه در حوالی شهر برنت آموزش ببینند. این اقدام دولت فرانسه باعث واکنش جدی تهران شد. رئیس مجلس شورای اسلامی اعلام کرد:طبق برداشت ایران و همانطور که نماینده ایران در سازمان ملل تشریح کرد مشارکت هواپیماهای فرانسوی در جنگ این معنی را میدهد که فرانسه در مناقشه به طور مستقیم مشارکت دارد.(32) پس از این موضعگیری، فرانسه در تحویل هواپیماها دچار تردید شد. صدام درروز 13 اکتبر 1983 دردیدار با روزنامه نگاران گفت:مقامات ایران که فکر میکردند فرانسه در دادن هواپیما به عراق مردد شده است از تهدید خود در مورد بستن تنگه دست برداشتند و فرانسه در نهایت بی سروصدا آنها را به عراق تحویل داد.(33) حمایتهای فرانسه از عراق تنها به فروش تجهیزات نظامی محدود نمیشد بلکه اعتبارات و وامهای مالی را نیز در بر میگرفت. فرستادگان رژیم عراق همواره سعی در تلاش بودند نظر موافق و اعتماد سازمانرا جلب کنند. سازمان مزبور یک شرکت تجاری فرانسه است که قراردادهای شرکتهای فرانسوی را ضمانت می کند. در صورتی که کشور طرف قرارداد قادر به پرداخت بدهی خود نباشد شرکت مزبور مجبور به پرداخت آن میشود. حمایت این سازمان، به قراردادهای منعقده میان شرکتهای فرانسوی و دیگرکشورها اعتبار زیادی میبخشد. عراق در سال 1982 برای پرداخت به موقع بدهیهای خود دچار مشکل شد. طارق عزیز در اردیبهشت سال 1362 به فرانسه سفر کرد تا در مورد تعویق پرداخت بدهی 13 میلیارد فرانکی کشورش به فرانسه مذاکره نماید. وی در مصاحبه با لوموند اظهار داشت:در این دوره، عراق به کمکهای عربستان و دیگر کشورهای خلیج فارس متکی بود که کماکان به نام عراق نفت را در اختیار مشتریان عراق قرار میدادند. سرانجام دولت فرانسه در سال 1983 با خرید 4 میلیون تن نفت خام از عراق در ازاء مطالبات خود موافقت کرد.(34) اقدام گروهک منافقین در 7ژوئیه 1973در ربودن هواپیمای بوئینگ 747 ایران که در فرودگاه پاریس به زمین نشست، با اعتراض شدید ایران به دولت فرانسه مواجه شد. به دنبال این عمل تروریستی، وزارت امور خارجه ایران در روز 19 تیرماه 1362 انستیتوی فرهنگی فرانسه در تهران و کنسولگری آن کشور در اصفهان را تعطیل نمود و در بیانیه خود از دولت فرانسه با نام دولت سوسیال صهیونیست نام برد. به دنبال این اقدامات، روابط دو کشور بسیار تیره گردید.(35) در مقابل، روابط دوستانه عراق و فرانسه، همکاریها وکمکهای مختلف مالی و نظامی به عراق از سیر صعودی برخوردار بود. در زمینه خریدهای نظامی از آغاز این سال و به دنبال تغییر موازنه در جبههها به نفع ایران و به ضرر عراق، شاهد افزایش کمکهای مالی کشورهای عربی، کویت و عربستان هستیم. این کمک ها منبع مهمی برای حفط توان نظامی عراق بود به طوری که از جمع کمکهای مالی کویت، مبلغ 5 میلیارد دلار برای خرید تجهیزات نظامی از فرانسه هزینه شد. در واقع فرانسه تحول در جبههها را شدیداً به ضرر منافع خود ارزیابی میکرد. به ویژه آنکه این کشور پس از شوروی دارای روابط گسترده تجاری و نظامی با عراق بود. بنابر اخبار منتشره در روزنامه لوموند:به نوشته روزنامه مذکور،(36) در فوریه 1983 در گزارشهای راجع به تحویل 29 فروند دیگر از هواپیماهای میراژ 1F- در سال 1983 به عراق، تقاضای این کشور برای خریدن جنگنده مجهز به تجهیزات برای حمل موشک ضد کشتی انتشار یافت. روزنامه لوموند در 24 ژوئن گزارش داد که :. در همین حین فرانسه با عراق در مورد صدور نفت در ازای قرض 26/2 میلیارد دلاری آن کشور مذاکره میکرد. کشورهای غربی با ابراز نگرانی از این موضوع به دولت فرانسه اعلام داشتند که تحویل هواپیماهای سوپراتاندارد مجهز به اگزوست تنها خطر حمله به نفتکشها را افزایش خواهد داد. با این وجود، در ماه سپتامبر فرانسه بر تصمیم خویش برای فروش این گونه تجهیزات تأکید کرد. از نظر دولت فرانسه، این تجهیزات توانایی نظامی عراق را افزایش داده و بنابراین ایران را ترغیب به پایان دادن به جنگ میکرد. در ماه اکتبر، شیعیان لبنانی طرفدار ایران، ستاد چتربازان فرانسوی و مرکز تفنگداران آمریکا در بیروت را منفجر کردند.(37) به دنبال این واقعه، فرانسه در شورای امنیت در جهت تصویب قطعنامه 540 (1983) تلاش نمود. براساس این قطعنامه، از هر دو طرف متخاصم خواسته شد که درگیری در راههای آبی قابل کشتیرانی را متوقف کنند. چنین گفته میشود که دولت فرانسه، بانیان این قطعنامه را تشویق به ارائه آن کرده بود، تا از این طریق واگذاری هواپیمای سوپراتاندارد به عراق را توجیه کند. عراق از هواپیماها برای حمله به نفت کشها استفاده میکرد. علاوه بر تحویل هواپیماهای سوپراتاندارد، دفاع ضد هوایی عراق با مشارکت مقاطعه کاران فرانسوی کاملتر شد و فرانسه بالغ بر 400 تکنسین نظامی و غیرنظامی را به عراق گسیل داشت.(38) کلود شسون، وزیر خارجه فرانسه، در فوریه 1983 طی اظهاراتی اعلام داشت:حمایتهای فرانسه از عراق و اظهارات مقامات این کشور علیه ایران روابط ایران و فرانسه را مسموم کرد.(39) در سال 1984، تلاش ایران برای متقاعد کردن فرانسه سوسیالیست به امتناع از فروش اسلحه به عراق و توجه دادن آن کشور به مواضع اصولی مشترک، همیشه از جانب فرانسه به بن بست کشیده شد. حتی این گفته فرانسوا میتران که در ژوئیه سال 1984 در حضور حسین پادشاه اردن به خبرنگاران گفت:نیز چندان مصداق نداشت، زیرا فرانسه عملاً در جهت تضعیف ایران و تقویت عراق گام بر میداشت.(40) در آن هنگام که فروشندگان اسلحه، میلیاردها دلار اسلحه به عراق میفروختند دولت فرانسه درصدد بود تا از طریق کانالهای خصوصی باب مراوده با ایران را باز کند. این دیپلماسی فرانسوی وارد شدن از در عقب بود، که به سیاست ریگان< ابتکار صلح با ایران> شباهت زیادی دارد؛ یعنی با رضایت حتمی دولت، اسلحه را به ایران تحویل دهند. عامل این معامله < لوشر > یکی از صاحبان صنایع اسلحه و مهماتسازی فرانسه بود. در مردادماه سال 1363 (ژوئن 1984) رولان دوما، مشاور ویژه میتران، یک فرستاده ویژه و محقق را در کافی انیره دعوت کرد و او < صادق طباطبایی> خریدار مشهور اسلحه و برادرزاده امام خمینی(ره) بود. چند ماه بعد که رولان دوما، به عنوان وزیر خارجه فرانسه تعیین شد در سفر به عربستان سعودی، به طور محرمانه در تهران توقف کرد، اما این مراوده مخفیانه توسط طرفداران عراق در دولت فرانسه افشا و برملا شد. که به دلیل تلاش زیادی که برای فروش میراژ 2000 به عراق کرده بود به او لقبرا داده بودند، چند بار برای گفتگو برای فروش میراژ به ایران سفر کرد، اما در نهایت در آذر سال 1363 (دسامبر1984) دولت سوسیاسیست فرانسه تصمیم گرفت دست از ابتکار صلح با ایران بردارد. به دنبال آن، محسن رفیق دوست، وزیر سپاه، شخص اوردران را مسئول دانست و سرانجام در پاریس ترور شد. به دنبال این ترور، میتران دستور توقف فروش میراژها را به عراق صادر نمود، اما پس از چندی فروش اسلحه به عراق از سر گرفته شد.(41) همکاریهای نظامی عراق و فرانسه همچنان ادامه داشت و در این سال تولید موشکهایAS3 OL در عراق آغاز شد. تکنولوژی ساخت این موشکها را فرانسه به عراق فروخته بود. عراق 586 فروند از این موشک را سفارش داده بود.(42) همچنین در این سال 1000 نفر تکنسین فرانسوی برای استقرار موشکهای اگزوست بر روی کشتیها، وارد بغداد شدند.(43) در اوایل سال 1984 تحویل هواپیماهای میراژ 1F- هوا به هوا به نیروی هوایی عراق، تجهیز هواپیماهایبه موشکهای ماژیکB فرانسه و دستیابی به توپهای 155 میلیمتری خودکششی ساخت فرانسه و اجاره کردن هواپیماهای (سوپراتاندارد) که به موشکهای اگزوست هوا به دریا مجهز بودند نقش به سزایی در هدف قرار دادن خطوط حمل و نقل دریایی و به ویژه خطوط نفتی ایران ایفا نمودند.(44) از سال 1363 و به دنبال یک سری تغییر در جهتگیریهای سیاست خارجی، شاهد بهبود نسبی در روابط خارجی ایران با کشورهای دیگر هستیم. برپایه رویکرد جدید سیاست خارجی که از سال 1363 مورد توجه بود، اولویت صدور انقلاب کمرنگتر شد و دولتگرایی در روابط خارجی اهمیت بیشتری پیدا کرد. سیاست توسعه و تعمیق روابط با اروپا و ژاپن در جهان صنعتی بیش از دیگر کشورها مورد توجه بود. افزون بر این گسترش روابط با شوروی نیز در راستای نگرانی غرب پیگیری شد. هدف از رویکرد، بیش از هرچیز تسهیل در امکان صلح و پایان جنگ و نیز رفع نیازهای اقتصادی و نظامی بود. سرانجام، غرب نیز رفتار جدید دیپلماسی ایران رامورد توجه قرار داد و تلاشهایی را در جهت بهبود و توسعه روابط خود با ایران آغاز نمود.(45) استفاده از ابزارهای دیپلماتیک برای پیشبرد اهداف در جنگ بر مبنای دیگری نیز استوار بود. برای نمونه در سال 1364، نظریهای بر سیاست خارجی جموری اسلامی ایران حاکم بود که ارکان و پایههای حفظ رژیم عراق بر سه پایه استوار است: 1. کمک تسلیحاتی فرانسه؛ 2. حمایتهای مالی کشورهای منطقه؛ و 3. کمک های تسلیحاتی شوروی. بنابراین چنانکه ایران میتوانست به گونهای یکی از این ارکان و پایههای حفظ رژیم عراق را بر هم ریزد بیتردید تعادل این کشور از بین میرفت و در کنار ضربه نظامی، پیروزی ایران راتسریع میکرد.(46) و در راستای این هدف، ایران تلاشهای بسیاری برای نزدیکی به کشورهای منطقه از جمله عربستان و بهبود مناسبات با فرانسه، آلمان و انگلستان انجام داد. اما این تلاشها به خصوص نزدیکی به کشورهای منطقه در نهایت نتیجهای در بر نداشت. از سال 1983، فرانسه به تدریج در مورد بهبود روابط خود با ایران احساس نیاز کرد. نخستین عاملی که فرانسه را به ترمیم مناسبات خود با ایران تشویق میکرد استفاده از بازار ایران بود. دولت فرانسه احتمال میداد پس ازپایان جنگ مسئله بازسازی خرابیها، امکانات گستردهای برای شرکتها و صنایع غربی از جمله شرکتهای فرانسوی برای سرمایهگذاری مستقیم و غیرمستقیم در ایران ایجاد کند. از بعد سیاسی و استراتژیک نیز بهبود روابط با ایران به نفع فرانسه بود. دستگاههای اطلاعاتی فرانسه نهایتاً متقاعد شدند که ادعاهای گروهک ضد انقلاب متمرکز در فرانسه مبنی بر سقوط رژیم ایران در آینده نزدیک، بی پایه است و جمهوری اسلامی ایران از ثبات بالایی برخوردار است. از سوی دیگر، حوزه فعالیت سیاسی ایران در شرایط جدید به سایر نقاط استراتژیک خاورمیانه مانند لبنان کشیده شده بود و نیروهای طرفدار ایران میتوانستند به هر ترتیب برای منافع کشورهای غربی از جمله فرانسه خطرناک یا حسب مورد مفید واقع شوند (نمونه این قضیه را در مورد گروگانها مورد بحث قرار خواهیم داد). از طرف دیگر فرانسه از اهمیت استراتژیک تنگه هرمز و توانایی ایران برای به خطر انداختن کشتیرانی در خلیج فارس آگاه بود و از همین رو سیاست جدید و زیرکانهای را در قبال ایران اتخاذ کرد. این سیاست بر دیپلماسی اعطای امتیازات محدود و تدریجی مبتنی بود که در عرف و زبان دیپلماتیک به < دیپلماسی مماشات> معروف است. سیاست جدید فرانسه بسیار زیرکانه تنظیم شده بود. بدین ترتیب که فرانسه سعی مینمود ضمن حفظ روابط عالیاش با عراق و اسرائیل، همزمان با ایران نیز رابطه برقرار کند و از مزایای رابطه با تمام جناحها برخوردار گردد.(47) در تیرماه 1364 وزیر امور خارجه ایران درباره رابطه با فرانسه اظهار داشت:. وی در ادامه اظهار داشت:(48) موضوع دیگری که باعث شد فرانسه به بهبود روابط با ایران بیندیشد مسئله گروگانهای فرانسوی در لبنان بود. این قضیه باعث شد افکار عمومی فرانسه نسبت به این مسئله حساس شده و به دولت فشار بیاورد که به هر ترتیب قضیه را حل کند. البته باید متذکر شد نزدیکی فرانسه به ایران و به خصوص قضیه گروگانها همواره موضوع اختلاف جناحی در فرانسه بوده است. پس از روی کار آمدن ژاک شیراک به عنوان نخست وزیر، وی در اولین سخنرانی خود در مجمع ملی فرانسه خواستار مذاکره با ایران شد. به دنبال این اظهارات، دیپلماتهای فرانسوی مأموریت یافتند تا اختلاف مربوط به بازپرداخت وام یک میلیارد دلاری که ایران به (اورودیف) داده بود را مورد بررسی قرار دهند. ظاهرا آنها همچنین موظف بودند پیامهای دولتمردان فرانسوی، همچون میتران و شیراک را به مقامات ایران تسلیم نمایند. از سوی دیگر، دولت ایران شیوههای جدیدی را در سیاست خارجی مورد آزمایش قرار داد. تغییر عمده در سیاست خارجی ایران، جدا کردن حساب آمریکا از کشورهای اروپای غربی بود و ایران سعی داشت از این طریق به جز استفاده از امکانات و تکنولوژی غرب از حمایت کشورهای اروپایی در شورای امنیت برخوردار شود. ایران قصد داشت با نزدیک شدن به فرانسه در شورای امنیت، به جز چین ازحمایت و دست کم بیطرفی فرانسه بهرهمند گردد. سیاست ایران در کمک کردن به آزادسازی گروگانهای فرانسوی از جمله عواملی بود که در بهبود مناسبات دو کشور تأثیری جدی داشت. با مذاکراتی که به عمل آمد ایرن از نفوذ خود در بین گروههای لبناتی استفاده کرد و دو گروگان فرانسوی آزاد گردیدند و در پی این اقدام، شیراک از ایران تشکر کرد. البته شایان ذکر است که ایران برای بهبود مناسبات خود با فرانسه شرایطی قائل شده بود که از جمله آن، تلاش برای حل اختلافات مالی و محدود شدن کمکهای نظامی فرانسه به عراق بود. اولین اقدام دولت فرانسه، بیرون کردن مسعود رجوی از این کشور بود. بعد از این اقدام، هواداران رجوی اقدام به تظاهرات نمودند که وزارت کشور فرانسه دستور دستگیری 70 تن از اعضای این سازمان را صادر کرد که پس از دستگیری به گابن فرستاده شدند. مذاکرات در خصوص بازپرداخت وام 1 میلیارد دلاری میان دو کشور دوباره از سرگرفته شد و گفته میشد فرانسه حاضر است مبلغ مذکور را به ایران بازگرداند. پس از مذاکرات زیاد در تهران و پاریس، در نهایت قراردادی به مبلغ330 میلیون دلار امضا شد که اولین مرحله از حل جدی اختلافات مالی دو کشور بود. در عین حال، فرانسه با تأکید بر اجرای سیاستهای گذشته خود مبنی برهمکاری با عراق و فروش تجهیزات نظامی به این کشور و عدم فروش چنین تجهیزاتی به ایران، نشان داد که در سیاست خارجی این کشور نسبت به ایران و عراق تغییر مهمی رخ نداده است. دولت فرانسه همزمان با عادیسازی روابط با ایران در تلاش بود از رنجش حامیان صدام جلوگیری کند. وزیر دفاع فرانسه نیز ضمن تأکید بر این که فرانسه به ایران تسلیحات نمیدهد و در آینده نیز قصد این کار را ندارد، اظهار داشت:همچنین فیگارو به نقل از شیراک نوشت:(49) مواضع فرانسه در مرحله پایانی جنگ (1367- 1365) تا پایان جنگ چند حادثه مهم رخ داد که در ادامه به توضیح این رخدادها و موضع فرانسه در قبال آنها خواهیم پرداخت. این حوادث عبارتند از: 1. جنگ سفارتخانهها 2. جنگ نفتکشها 3. استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی 4. قطعنامه 598 شورای امنیت 5. موضع فرانسه در قبال حادثه سقوط هواپیمای ایرباس جمهوری اسلامی ایران توسط ناو امریکایی. جنگ سفارتخانهها از قطع کامل روابط تا بهبود مجدد روابط ایران و فرانسه در سپتامبر سال 1986 در جریان یک بمبگذاری در پاریس 9 نفر کشته و 150 نفر مجروح شدند. پلیس در رابطه با این جریان، مقر گروهی از مسلمانان شیعه را که خود را حزبا... مینامیدند کشف نمود و به دنبال آن 57 عرب بازداشت و 27 تن از آنان از فرانسه اخراج شدند. در این رابطه هشت دانشجوی ایرانی نیز از فرانسه اخراج گردیدند. در عین حال پلیس فرانسه قصد داشت از وحید گرجی، دیپلمات ایرانی که کارمند سفارت ایران در پاریس بود، در رابطه با مسائل فوق بازجویی به عمل آورد. با وجود آنکه وی عدم دخالت خود را در مسئله بمبگذاری سپتامبر 1986 در فرانسه اعلام نمود، پلیس فرانسه گرجی را متهم کرد که وی یکی از اعضای موسس حزبا... است. در این زمان، وزارت خارجه ایران دستور داد فرانسویان مقیم ایران، کشور را ترک کنند. از سوی دیگر پلیس فرانسه از 29 ژوئن 1987 سفارتخانه ایران در پاریس را محاصره کرد.(50) پیرو این اقدام، وزارت خارجه ایران با احضار کاردار فرانسه در تهران به وی خاطرنشان کرد که اگر موانع موجود در برابر سفارتخانه جمهوری اسلامی ایران در پاریس طی 2 ساعت آینده برطرف نشود و عاملین ضرب و شتم و سرقت اسناد دیپلماتیک ایران تنبیه نشوند، ایران روابط خود را با فرانسه قطع خواهد کرد و در اعتراض به این رفتار غیرقانونی دولت فرانسه، تعداد اعضاء سفارت خود را در پاریس در این فاصله به حداقل میرساند.(51) به دنبال محاصره سفارت ایران و ضرب وشتم یکی از دیپلمات های ایرانی در یک اقدام مقابله به مثل ایران اطراف سفارت فرانسه در تهران را به محاصره درآورد. در نتیجه این اقدام و همچنین هدف قرار گرفتن چند کشتی فرانسوی در خلیج فارس در تیرماه آن سال، روابط دو کشور به طور کامل قطع شد.(52) پس از جنگ سفارتخانهها، هر دو کشور به ویژه فرانسه احساس میکرد که ناخواسته وارد جنگ شده و امکان حل آن از طریق مذاکرات وجود دارد. طرح فرانسه در تماس با ایران برای آزادی گروگانها ناتمام مانده بود. تحلیلگران بینالمللی نیز اظهار داشتند که ایران برای حل قضیه جنگ با عراق، به دنبال راههای جدید دیپلماتیک است. چون فرانسه احتمال میداد جنگ به زودی پایان یابد و امکان زیادی برای سرمایهگذاری در بازسازی دو کشور ایجاد میشود، از اینرو نمیخواست پس از پایان جنگ بازار بزرگ ایران را از دست بدهد؛ بنابراین، سیاست نزدیکی با ایران رادر پیش گرفت. شارل پاسکو، وزیر کشور وقت فرانسه، مأمور یافت راهحلی را برای از سرگیری مذاکرات با ایران ارائه کند. وی شیوه مذاکرات مخفی را مناسب دانست و بدین ترتیب 5 مأمور ویژه را انتخاب کرد تا با مأموران ایران در فرانکفورت، وین، مالت و کراچی تماس برقرار نمایند و به ایران پیغام دهند که فرانسه دشمن ایران نیست و باید جنگ بیحاصل سفارتخانهها متوقف شود. بعد از چند روز مذاکره، سرانجام طرفین توافق نمودند که روند بهبود مناسبات با همان شیوه قبلی از سر گرفته شود. در نوامبر سال 1987 دو نفر دیگر از گروگانهای فرانسوی آزاد شدند. آقای گرجی نیز در 29 نوامبر همان سال نزد قاضی ژیل بولوک حاضر شد و بعد از 2 ساعت بازجویی به وی اعلام شد که مدرکی بر ضد او نیست و آزاد است. فرانسه در دسامبر همان سال نیز مبلغ 330 میلیون دلار از بدهی خود به ایران را پرداخت کرد. علت مهم دیگری که ایران را به بهبود رابطه با فرانسه تشویق میکرد اهمیت موضع اعضای دائم شورای امنیت در قبال جنگ ایران و عراق بود. ایران به دلیل مخالفتهایش با قطعنامه 598 در انزوا قرار گرفته بود. از سوی دیگر، کشورهای عربی در نشستهای خود ایران را به دلیل ادامه جنگ محکوم میکردند؛ لذا ایران درصدد بود از حمایت کشورهایی چون فرانسه در شورای امنیت سازمان ملل متحد برخوردار شود تا پس از پذیرش قطعنامه، ضامن اجرای مفاد آن باشند. در همان ایام، سخنگوی وزارت خارجه فرانسه اعلام نمود که فرانسوا میتران از هیات وزیران خواسته است موضوع ازسرگیری مناسبات دیپلماتیک بین ایران و فرانسه را مورد مطالعه قرار داده و یک جدول زمانی برای این امر تعیین کنند. تجدید روابط میبایست از طریق انتشار بیانیهای رسمی از سوی دولت فرانسه که در آن از سرگیری مناسبات میان دو کشور ذکر شده بود صورت میگرفت و این کار در 29 اردیبهشت ماه 1367 انجام شد. روز 20 مه سال 1988 برابر با 30 اردیبهشت 1367 رولان دوما، وزیر امور خارجه فرانسه، از طریق سفارتخانه پاکستان به مقامات ایرانی پیشنهاد کرد که ملاقاتی بین نمایندگان دو کشور صورت گیرد. پس از انجام ملاقات، نمایندگان ایران و فرانسه در ژنو طی بیانیه مشترکی اعلام کردند:سرانجام در 15 تیر سال 1367 کریستین گراف، سفیر جدید فرانسه در تهران، و همچنین در 23 تیر 1367 آقای علی آهنی، سفیر جدید ایران در پاریس، استوارنامههای خود را به روسای جمهوری دو کشور تقدیم کردند.(53) فرانسه و جنگ نفتکشها به دنبال ادامه حملات هوایی و دریایی عراق به شهرها و مناطق مسکونی، ایران مصمم شد برای محدود کردن تجهیزات نظامی عراق و جلوگیری از ورود تسلیحات و تجهیزات بیشتر که توان رزمی عراق را افزایش میدهد، به تردد کشتیهای بیطرف در خلیج فارس و دریای عمان نظارت موثری را معمول دارد و در اجرای این سیاست در اواسط سال 1364 نیروی دریایی ایران به صراحت اعلام نمود که:این تصمیم ایران با واکنش شدید فرانسه روبرو شد. در واقع دولت فرانسه از آنجایی که مقادیر متنابهی از تسلیحات عراق را تأمین میکرد در اوج این بحران اعلام داشت که برای مقابله با تفتیش کشتیهای تجاری خود در منطقه از نیروی دریاییاش استفاده خواهد کرد. اما در عمل، چون همراهی هر کشتی بازرگانی متضمن اشکالات عملیاتی و نقض آشکار بیطرفی محسوب میشد، از اجرای کامل آن خودداری کرد.(54) آقای خامنهای، رئیس جمهور وقت ایران، در 22 خردادماه سال 1365، تهدید کرد کشتیهای امریکایی در خلیجفارس مورد حمله قرار خواهد گرفت. موضعی که نشان میداد کشتیهای حامل پرچم امریکا در معرض خطر هستند. به دنبال این فشارها امریکا در صدد جلب حمایت متحدان اروپایی خود برای انجام عملیات نظامی در خلیج فارس برآمد. هرچند در آغاز، این کشور تمایل چندانی برای جلب حمایت متحدان اروپاییاش نداشت و سعی داشت به طور یکجانبه قدرت امریکا را در خلیج فارس به نمایش بگذارد. در 1 ژوئن، 11 خرداد، ریگان پیش از عزیمت به ونیز و شرکت در کنفرانس سران غرب اعلام نمود درصدد جلب حمایت کشورهای اصلی اروپایی و ژاپن برای حمایت از سیاست پرچمگذاری کشتیهاست. به دنبال این درخواست امریکا، فرانسه با احتیاطی خاص عمل میکرد. هرچند این کشور 6 فروند ناوچه در اقیانوس هند داشت، اما درخواست کویت را برای پیوستن به عملیات اسکورت و تقاضای امریکا برای شرکت در یک عملیات مشترک و ارائه خدمات مینروبی را رد کرد.(55) اصابت مین به کشتی امریکایی بریجتون در سال 1987 و تلاش امریکا برای جلب حمایت اروپا، در آغاز نتایج گونگونی به همراه داشت. بهرغم آنکه سیاست دیرینه فرانسه این بود که از پذیرش هرگونه نقش نظامی که این کشور را زیر فرمان مستقیم امریکا قرار دهد خودداری کند، اما کشور مزبور سه هزار نیروی ویژه به همراه ناو هواپیمابر کلمانسو و دوناوشکن و یک کشتی تدارکاتی را برای تقویت واحدهای خود در اقیانوس هند به منطقه فرستاد. اقداماتی که در واکنش به رویارویی روزافزون این کشور با ایران انجام شد. شرایط حاکم بر تصمیم مقامات فرانسوی به اعزام ناوهای جنگی به خلیج فارس و مأموریت های واگذارشده به آنها، نکات بسیاری را در مورد تیرهتر شدن روابط ایران و فرانسه و نیز شیوهها و ابزار مناسب برای راهحل بحرانهای بینالمللی آشکار میسازد و نشان میدهد که آنها چگونه مایل به داشتن یک سیاست خارجی مستقل در عین احترام به همبستگی با متحدان غربی خود بود. اعزام بخش اول نیرو به خلیج فارس به دلیل حملاتی بود که هدف آن کشتیهای تجاری فرانسوی بود. اعزام بخش دوم که قویترین بخش نیز بود آشکارا به تیرگی شدید روابط ایران و فرانسه باز میگشت. البته ژاک شیراک، نخست وزیر فرانسه، به دشواری سعی نمود تأکید نماید که تقویت نیروی دریایی آنچنان زیاد نبوده و در حقیقت نمایشی از اراده و استعداد بوده است. مقامات فرانسوی در چندین مناسبت به روشن ساختن دلایل موضع اتخاذ شده پرداختند. به گفته وزیر امور خارجه فرانسه، موضع یاد شده بر اصل آزادی دریانوردی و توجه به نگرانیهای دولتهای ساحلی خلیج فارس مبتنی بود. علاوه بر این، حضور فرانسه نشانگر عزم استوار این کشور برای حفاظت از کشتیهای تجاری تحت پرچم فرانسه و به طور کلی منافع غرب و تضمین ایمنی و تداوم جریان نفت منطقه قرار داشت.(56) در 13 ماه جولای، ایران به یک کشتی باری فرانسه حمله کرد و به فرانسه در مورد رفتارش با دیپلماتهای ایران هشدار داد. در پی حمله ایران به کشتی فرانسوی در خلیج فارس، وزیر خارجه فرانسه در مصاحبه با فیگارو اعلام داشت:وی باتأکید بر اینکه فرانسه خواهان حفظ آزادی کشتیرانی در منطقه است، افزود:(57) وزیر خارجه فرانسه در 17 می 1987 در مصاحبه با رادیو بینالملل فرانسه، یک بار دیگر این موضع حکومت را مورد تأکید قرار داد. وی همچنین در 16 ژوئن 1987 این موضع را تصریح کرد که:در پی افزایش حضور نظامی امریکا در منطقه خلیج فارس، وزیر دفاع فرانسه اعلام کرد کشورش قصد دارد دو کشتی جنگی مجهز به موشک های اگزوسه را برای حفاظت از کشتیهای فرانسوی در خلیج فارس مستقر کند.(58) روزنامه نیویورک تابمز در توجیه مواضع فرانسه نوشت:همچنین روژه گارسون از انستیتوی روابط بینالملل فرانسه در قالب تحقیقی توضیح داده بود که:(59) به دنبال درخواست کویت برای پرچمگذاری کشتیهایش، فرانسه مانند بریتانیا و جمهوری خلق چین تقاضای این کشور از اعضاء دائم شورای امنیت در 14 می 1987 را مبنی بر اینکه کشتیهای کویتی پرچم آنها را نصب کنند نپذیرفت، در حالیکه امریکا و شوروی با این تقاضا موافقت کردند.(60) در اوت 1987 فرانسه برای حمایت از منافع خود در خلیجفارس وارد عمل شد و بلافاصله کشتیهای مینروبش را به کار گرفت. اقدامی که نه به دلیل تبعیت از خواستههای امریکا، بلکه در راستای منافع ملی دو کشور انجام شد. در ابتدا فرانسه به این دلیل تقاضای امریکا برای اعزام نیرو به خلیجفارس را رد کرده بود که نگران بود امریکا این کشور را در یک جنگ بزرگ درگیر نماید، به همین خاطر بیشتر کشتیهای خود را در خارج از خلیج فارس مستقر کرده بود. پس از آن، دولت فرانسه اعلام نمود سه فروند کشتی مینروب و یک فروند کشتی پشتیبانی را برای تأمین امنیت معابر خلیج فارس به این منطقه خواهد فرستاد تا به ناو هواپیمابر کلمانسو و دو فروند ناوشکن و یک کشتی پشتیبانی این کشور که در خارج از خلیج فارس بودند بپیوندند. طی تابستان سال 1987 نقش اروپا در خلیج فارس در حال گسترش بود. در این برهه، نیروهای فرانسوی مستقر در خلیج فارس عبارت بودند از: ناو هواپیمابر کلمانسو حامل 38 فروند هواپیما، دو فروند ناوشکن مجهز به موشکهای هدایت شونده، یک فروند ناوچه و 3 فروند ناوچه چند منظوره، 2 فروند کشتی حامل آذوقه و 1 کشتی تعمیراتی. این نیروها با پیوستن سه فروند کشتی مینروب (2 فروند مینروب کلاس دومباری و یک فروند کلاس تربیارینت) تقویت شدند. این مینروبها در 11 سپتامبر در دریای عمان کار خود را آغاز کردند. تا اواخر ماه اکتبر، کشتیهای فرانسوی 9 مین ام - 80 را در آبهای ساحلی بنادر فجیره و خورفکان کشف کرده بود. همچنین ناو فرانسوی دوپلمکس، دو مین دیگر را نیز در آبهای قطر کشف کرد.(61) مواضع فرانسه در قبال استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی از اغاز جنگ تاسال 1983 عراق به طورعمده از سلاحهای شیمیایی استفاده میکرد. از سال 1984 عراقیها از سلاحهای شیمیایی بیشتری برخوردار شدند. ایران تلاشهای بسیاری را برای نشان دادن نقض پرتکل ژنو از سوی عراق انجام داد. بهعنوان مثال، جزوات و عکسهایی از مصدومات سلاحهای شیمیایی تهیه و در اروپای غربی پخش شد، همچنین 50 نفر از مصدومان شیمیایی به این کشورها اعزام شدند. با وجود این، این تلاشها بازتاب چندانی نداشت و این امر باعث میشد عراق در استفاده از این سلاحها جریتر شود. فرانسه، نزدیکترین حامی عراق در دوران جنگ این کشور با ایران، در مورد حملات شیمیایی عراق سکوت اختیار کرده بود. روزنامه لوموند، قربانیان سلاحهای شیمیایی را در ایران به یک حادثه کارخانه صنعتی نسبت داد. در مقابل، جمهوری اسلامی ایران نیز فرانسه، انگلستان و شوروی را به تأمین و ارتقای برنامه سلاحهای شیمیایی عراق متهم کرد. تا بهار 1984 به نظر میرسید قدرتهای عمده اروپای غربی به تنبیه یا حتی انتقاد آشکار از عراق به دلیل استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه ایران هیچ تمایلی نداشتند. در اوایل ماه مارس 1984، سازمان ملل به اعزام گروهی برای تحقیق در مورد کاربرد سلاحهای شیمیایی اقدام کرد. به دنبال انتشار گزارش این گروه، انگلستان، آمریکا، فرانسه و ژاپن صادرات هرگونه مواد اولیه را به عراق که در تولید گازهای خردل و اعصاب کاربرد داشت ممنوع کردند.(62) موضعگیری این کشورها را درقبال قطعنامههای شورای امنیت درخصوص استفاده عراق از سلاحهای شیمیایی را میتوان به عنوان مواضع این کشورها ارزیابی نمود. تا قبل از صدور قطعنامه 852 شورای امنیت، هیچ اشارهای به کاربرد سلاحهای شیمیایی نشده بود. در 24 فوریه 1968، این شورا رویکرد دیگری را اتخاذ کرد و در این سند یادآور شد: < هر دو کشور ایران و عراق عضو پروتکل ژنو هستند و هر چند به استفاده از سلاحهای شیمیایی اشارهای نکرد اما ازهر دو طرف میخواست به توصیهنامههای قطعنامه 852 عمل کنند.> عراق طی دو سال پایانی جنگ نیز به صورت گسترده از سلاحهای شیمیایی استفاده کرد و با وجود آگاهی بسیاری از کشورها از این اقدامات و واظهار نگرانی از آن، عراق همچنان به استفاده از سلاحهای شیمیایی ادامه داد. تنها پس از حمله شیمیایی به حلبچه بود که واکنش به این اقدامات رژیم بعث شدت گرفت. فرانسه به همراه اعضای دیگر شورای امنیت در 20 ماه جولای سال 1987 قطعنامه 598/1 تصویب کردند در این قطعنامه، شورا لحن تندی را در مورد کاربرد سلاحهای شیمیایی اتخاذ کرد. به دنبال حمله به حلبچه، شورای امنیت در 9 می 1988 قطعنامه 612 را به تصویب رساند. فرانسه نیز مانند سایر اعضا به این قطعنامه را‡ی مثبت داد. قطعنامه به طور غیرمنتظرهای تند بود و این شورا بارها استفاده از سلاحهای شیمیایی علیه غیرنظامیان را رد کرد. قطعنامه مزبور قاطعنامه از هر دو کشور میخواست که به پروتکل ژنو پایبند باشند. این قطعنامه همچنین خواستار اعمال کنترل و محدودیتهای شدید در زمینه صادرات اولیه سلاحهای شیمیایی شد.(63) فرانسه و قطعنامه 598 اجرای عملیاتهای موفقیتآمیز والفجر8 و کربلای 5، آمریکا، شوروی و سایر حامیان عراق را به این جمعبندی رساند که در صورت تداوم پیروزیهای ایران، شکست عراق قطعی است، لذا باید به جنگ پایان داد. در این دوره حامیان عراق برای جلوگیری از پایان جنگ به نفع ایران کوشیدند به هر نحو ممکن این جنگ را بی آنکه برنده یا بازندهای داشته باشد به پایان برسانند. بنابراین دور جدیدی از فشارها و تهاجم کشورهای منطقه و فرامنطقه علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز شد. در این مرحله، فشارهای اقتصادی به اوج خود رسید، کاهش قیمت نفت و عدم خرید آن از ایران مهمترین اقدام در این چارچوب بود. کشورهای اروپایی و ژاپن که خریداران اصلی نفت ایران بودند به صراحت اعلام کردند تا زمانی که مسائل ایران وآمریکا حل نشود حاضر به خرید نفت ایران نیستند. آمریکا و شوروی در قالب اجلاس دوجانبه و چندجانبه، از یک سو فشارهای خود را بر ایران افزایش دادند و از سوی دیگر تلاشهای هماهنگی را در سازمان ملل آغاز کردند.(64) در این راستا، رایزنیهای زیادی در سازمان ملل انجام شد و به درخواست دبیرکل، جلسه شورای امنیت در 20 ژوئیه 1987 (29 تیر1366) تشکیل گردید. این جلسه از آن جهت استثنایی بود که برای اولین بار در طول جنگ، وزرای خارجه کشورهای آمریکا، انگلستان، فرانسه، آلمان، ایتالیا، آرژانتین، امارات متحده عربی و فرانسه حضورداشتند. این جلسه نیز همچون گذشته، تحت عنوان وضعیت بین ایران و عراق تشکیل شد و قبل از اخذ را‡ی، نمایندگان هر کشور سخنرانی کردند. در این جلسه ژان برنارد ریمون، وزیرخارجه فرانسه، به عنوان رئیس جلسه طی سخنانی اظهار داشت:وی سپس، پیشنویس قطعنامه را به را‡ی گذاشت که به اتفاق آرا با 15 را‡ی موافق و بدون مخالف و بدون ممتنع به تصویب رسید و به شماره 598 (1987) ثبت گردید.(65) تفاوت اساسی این قطعنامه با قطعنامههای قبلی شورای امنیت به جز الزامآور بودنش، به مفاد آن نیز برمیگردد. در این قطعنامه سعی شد تا دیدگاههای ایران نیز مد نظر قرارگیرد. به عبارت دیگر، قطعنامه 598 ضمن رعایت حداقل خواستههای طرف ایرانی، به روشنی هزینه سنگین مخالفت با آن را هم در مفاد و هم در مراحل تصویب و اعلان نشان داد. با تصویب این قطعنامه و موضع نه رد و نه قبول آن از سوی ایران، شاهد افزایش فشارهای بینالمللی برای قبول قطعنامه از سوی ایران هستیم. در این راستا، کلود شسون، وزیر خارجه سابق فرانسه، طی مصاحبهای اعلام کرد:(66) همچنین ماکمیلی کابانا، وزیراطلاعات فرانسه، ضمن دیدار با صدام حسین و اعلام پیام شفاهی ژاک شیراک نخست وزیر فرانسه اعلام نمود:(67) از آن پس شاهد افزایش همکاری فرانسه با سایر کشورها به منظور تشدید فشار بر ایران برای قبول قطعنامه هستیم. در واقع قطعنامه 598 شورای امنیت، بارزترین نوع همکاری میان سیاست فرانسه و دو ابرقدرت شوروی و آمریکا برای کنترل جنگ و ایفای نقش موازنهگر از جانب آن به شمار میرفت. در این مقطع، دو موضوع مورد توجه فرانسه بود که شاید به هم مرتبط بودند، یکی تحولات قیمت نفت به دلیل جنگ ایران وعراق و دیگری رشد بنیادگرایی که ثبات منطقه را به هم میزد. مسئله دیگری که در موضعگیری فرانسه در جنگ ایران و عراق بی تأثیر نبود خنثی ساختن آثار نزدیکی به اسرائیل در نزد اعراب بود که با حمایت از عراق در جنگ به این هدف دست یافت.(68) در 5 ماه مارس، فرانسه همراه با آمریکا و دیگر کشورهای غربی با هدف تحت فشار قراردادن ایران برای قبول قطعنامه، کوشیدند با حمایت شورای امنیت، تحریم تسلیحاتی سی تا شصت روزهای را علیه ایران اعمال کنند اما این اقدام با مخالفت شوروی و چین روبهرو شد.(69) همچنین فرانسه در راستای افزایش فشار بر ایران در 6 ماه اوت 1987 واردات نفت خود را از ایران تحریم کرد و کمکهای نظامی و اقتصادی خود را به عراق افزایش داد.(70) دراین مقطع نیز شوروی و فرانسه همچنان در صدر تأمینکنندگان تسلیحاتی عراق قرار داشتند. شوروی از اول سال 1986 تا اوایل سال 1988، در حدود 3/9 میلیارد دلار موشکهای هوا به زمین و تجهیزات الکترونیکی به عراق فروخت.(71) موضع فرانسه در قبال سقوط هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی سقوط هواپیمای ایرباس مسافری ایران در تاریخ 12 تیر 1367 توسط ناو آمریکایی، در ادامه همان استراتژی و سیاستی بود که در سالهای پایانی جنگ، آمریکا و متحدانش اتخاذ کرده بودند. از اوایل سال 1366 و به دنبال پیروزیهای ایران و ناکامیهای عراق، آمریکا و متحدانش تصمیم گرفتند از شکست عراق و برهم خودن معادلات قدرت در منطقه به نفع ایران جلوگیری کنند. با طرح شروطی از سوی جمهوری اسلامی ایران برای پذیرش قطعنامه 598، از یک سو فشارهای سیاسی بر ایران افزایش یافت و از سوی دیگر به طور همزمان عراق استفاده از سلاحهای شیمیایی و حمله به شهرها و پایانههای نفتی ایران را تشدید کرد. در همین راستا، ناو وینسنس آمریکا، هواپیمای مسافربری ایران را هدف حمله قرار داد. بدنبال شکایت ایران به سازمان ملل، فرانسه به اتفاق سایر اعضای شورای امنیت سازمان ملل قطعنامهای را در 20 جولای 1988 صادر نمودند که در آن ضمن ابراز تأسف عمیق از کشتار انسانهای بیگناه، همدردی خود را با خانوادههای قربانیان اعلام و با درخواست ایران برای تشکیل یک گروه حقیقتیاب حادثه موافقت نمود.(72) به طوراجمال میتوان گفت قطعنامه 598 شورای امنیت بارزترین نوع همکاری میان سیاست فرانسه و دو ابرقدرت برای کنترل جنگ و ایفای نقش موازنهدهندگی از جانب آنان بود. در تمام وقایع مهم ذکر شده در این دوره، شاهد حمایت فرانسه از عراق و یا سکوت این کشور به نفع عراق هستیم که مانع از ایجاد یک رابطه مثبت میان ایران وفرانسه میشد. نتیجهگیری جنگ ایران و عراق ،حادثه تاریخی و سرنوشت سازی بود که در بستر مجموعهای از عوامل و زمینههای مختلف شکل گرفت و از 31 شهریور سال 1359 با تجاوز عراق آغاز و در 29 مرداد 1367پس از پذیرش قطعنامه از سوی ایران به پایان رسید. با یک نگرش کلی، علل و ریشههای تیرگی روابط دو کشور ایران و فرانسه را در دوره سوسیالیستها را در سه عامل زیر میتوان جستجوکرد: الف: تجمع نیروهای ضدانقلاب در فرانسه؛ ب: کمکهای نظامی فرانسه به عراق؛ ج: قضیه وام یک میلیارد دلاری ایران به فرانسه. با به قدرتگیری سوسیالیستها در فرانسه، زمینه همکاری رژیم عراق که تمایلات سوسیالیستی داشت با فرانسه افزایش یافت. دولت جدید سوسیالیست فرانسه حمله اسراییل را به راکتورهای اتمی عراق (خرداد 1360) محکوم کرد و میتران قول داد فرانسه در عملیات بازسازی این راکتورها مشارکت کند. کلود شسون که ازاواخر سال 1981 تا ژوئیه 1984 وزیرخارحه فرانسه بود پس از کنارهگیری از مقام خود در مصاحبه با یکی از روزنامههای عرب زبان چاپ لندن اظهار داشت:(73) نشریه آمریکایی نیویورک تایمز چند روز پس از آغاز جنگ تحمیلی در مورد سکوت اروپا در قبال تهاجم عراق به ایران مینویسد: < این مسئله عجیب است که چگونه اروپاییان در برابر تهاجم عراق به ایران ساکت نشستهاند، حال آن که واردات نفت آنان که در امنیتشان بسیار حائز اهمیت میباشد، متکی به منطقه است. این نظریه، واردات نفت فرانسه را از عراق، روزانه 600 هزار بشکه ذکر میکند که اولین مشتری نفت عراق است. نیویورک تایمز در ادامه مینویسد: < اگر کشورهای اروپایی که تا این حد به نفت عراق متکیاند با قطع نفت این کشور مواجه شوند، یا باید خسارت ناشی از آن را تحمل کنند و یا به صدام برای خاتمه جنگ فشار خواهند آورد.> بنابراین تأمین انرژی و امنیت، یکی از اساسیترین محورهای جهتگیری دیپلماسی غرب و به ویژه فرانسه در دوره جنگ بود. ازاینرو عربستان سعودی با افزایش تولید خود و تأمین نیازهای نفتی کشورهای اروپایی، آنها را به حمایت از عراق تشویق کرد. واشنگتن پست در نوامبر 1980 به نقل از رونالد کوون مینویسد:. از جمله اقدامات دیپلماتیک فرانسه، استفاده از موقعیتش در شورای امنیت برای صدور قطعنامههای متعدد با هدف فشار مضاعف بر ایران بود. پناه دادن به منافقین و تروریستهای همدست صدام و حمایت از ضدانقلاب و سلطنتطلبها که هنوز ادامه دارد، از دیگر اقدامات فرانسه در 8 سال جنگ و بعد از آن میباشد. برخی از منابع خبری، فرانسه را تأمینکننده نیازهای نظامی عراق در طول جنگ میدانند و برخی دیگر آن را در رتبه دوم بعد از شوروی قرار میدهند. اما آنچه حائز اهمیت است اینکه در مقایسه با سایرکشورها غربی، بیشترین تسلیحات مورد نیاز صدام از سوی فرانسه تأمین و ارسال شده است. فرانسویها منابع استراتژیک و تواناییهای مالی لازم برای تقویت عراق را در اختیار داشتند و به همین دلیل از شهریور 1359 فروش تسلیحات نظامی فرانسه به عراق به 5/6 میلیارد دلار رسید و 4/7 میلیارد دلار نیز در قالب قراردادهای بازرگانی و غیرنظامی میان دو کشور منعقد شد که دست کم 7 میلیارد دلار از مجموع این معاملات به صورت وام و اعتبارات بود. در سال 1982، 40 درصد از صادرات تسلیحاتی فرانسه به عراق ارسال شد. هواپیماهای میراژ 1F-، موشکهای هوا به هوا، موشکهای اگزوست39-AM از جمله کمکهای تسلیحاتی فرانسه به صدام بود. حمایت دولت فرانسه از رژیم صدام از جنبه تسلیحاتی تا آنجا پیش رفت که این کشور به دلیل محدودیتهایی که برای فروش هواپیماهای پیشرفته سوپراتاندارد داشت، برای تقویت قدرت هوایی عراق، جهت حمله به نفتکشها و پایانههای نفتی ایران درخلیج فارس چند فروند از این هواپیماها را به صورت اجاره در اختیار صدام قرار داد. به این ترتیب فرانسه با حمایتهای خود از عراق، خود را درگیر یک بحران در منطقه خلیج فارس ساخت که تأثیر آن بر اقتصاد فرانسه بسیارسنگین بود. به طور کلی در طول جنگ ایران و عراق سوسیالیستهای فرانسه از عراق در برابر ایران حمایت نمودند. هر چند درسال 1365 با برقراری مجدد روابط عادی بین ایران و فرانسه، از کمکهای نظامی به عراق کاسته شد؛ با وجود این، شکی نیست که دولت فرانسه به منظور تحقق آزادی گروگانهای فرانسوی در بیروت، درصدد بود از تحریک ایران خودداری نماید، اما تحویل هواپیماهای میراژ 1F- به عراق در سال 1366 مؤید موضعگیری و جانبداری از عراق بود. در این زمان فرانسه رفتار خود را منطقی و صحیح تصور مینمود. این رفتار به فرانسه اجازه داد تا به وسیله حمایت پنهانی و کمتر آشکار از عراق اولاً نفوذ خود را در خلیج فارس توسعه دهد و ثانیاً از یک وجهه دوستی در میان کشورهای عربی برخوردار شود که در بهرهمندی از امکانات منطقه بسیار موثر بود. |
|||||||||||
مراجع | |||||||||||
|
ارسال نظر