گوناگون

۷ اشتباه پهلوی دوم در سیاست خارجی

۷ اشتباه پهلوی دوم در سیاست خارجی

پارسینه: با قرارداد الجزایر ایران از فشار بر عراق از طریق حمایت از کردها می کاهد. کاغذپاره حاصل قرارداد بعدها از سوی صدام پاره می شود. ع

1-صرف نظر کردن از بحرین :

این که حاکمان یک کشور از بخشی از خاک خود صرف نظر کنند شاید در زمره "نوبرانه های سیاست ایرانی" است. در حالی که برای بخش های کوچک، جنگ هایی خونین در می گیرد، شاه به راحتی راضی به استقلال بحرین از ایران شد. چه دستور و فشار بریتانیا بود و چه ترس او، می توان اقدامش را در کنار حمله اندونزی به تیمورشرقی، حمله ترکیه به قبرس و اهمیت یک وجب از خاک کشور در سیاست خارجی همه کشورهای جهان قرارداد.

2-صرف نظر کردن از جزیره عربی:

در اواخر دهه 1960 ایران جزیره عربی را به عربستان واگذار می کند. چرا؟

3-قرارداد الجزایر:

با قرارداد الجزایر ایران از فشار بر عراق از طریق حمایت از کردها می کاهد. کاغذپاره حاصل قرارداد بعدها از سوی صدام پاره می شود. عراق فرصت می یابد که نیروهای مسلح خود را تقویت کند و به تهدیدی آماده ضربه زدن به ایران بدل شود. ایران به محدوده ارضی دست نمی یابد اما برخی از نقاط مرزی در کرمانشاه را به عراق واگذار می کند!


4-مداخله نظامی در عمان .

به بهای کشته شدن 700 نظامی ایرانی و از دست رفتن تجهیزات نظامی بسیار (دست کم دو اف-4 و تعدادی هلی کوپتر) و هزینه نظامی مداخله، پادشاهی قابوس در عمان حفظ می شود. ایران در عوض این مداخله چه به دست می آورد؟ تقریبا هیچ. البته یک عامل درگیری داخلی در کشورهای جنوب خلیج فارس که می توانست همواره مانند شمشیر دموکلس بر سر آنان باشد از میان می رود.

5-کمک به پاکستان در شورش بلوچستان:

ایران با پرداخت دویست ملیون دلار کمک بلاعوض (یک میلیارد دلار به قدرت خرید کنونی) و اهدای انبوهی تجهیزات جنگی و حتی دخالت مستقیم هوانیروز خود، شورش بلوچستان را سرکوب می کند. به طور کلی شاه همواره در انتخاب میان هند و پاکستان، هند، مشوری مهم تر را نادیده می گرفت و از پاکستان پشتیبانی میکرد! پاکستان بعدها به تهدید و مزاحمی جدی برای ایران بدل شد. نکته: بلوچ های پاکستان تهدیدی برای بلوچستان ایران نبودند.

6-قرارداد با افغانستان بر سر هیرمند:
ایران سهم آب خود را به میزان زیادی از دست می دهد. اعتراضات علم به شاه هم فایده ای نمی بخشد. برای فهم اوج فضاحت تصمیم شاه، به عبارات خود علم در خاطراتش رجوع کنید.

7-رابطه با اسرائیل:

رابطه با اسرائیل برای شاه تنها هزینه و بدنامی به همراه داشت. جز آموزش ساواک و برخی اقلام محدود تسلیحاتی-که از کشورهای دیگر هم به راحتی قابل تهیه بود- ایران هیچ نفعی از رابطه با اسرائیل نمی برد. البته شاه بعدها در برخی نقل قول ها انقلاب اسلامی را کول "یهودیان" انداخت.

به سبب آنکه اسرائیل را مورد شناسایی رسمی قرار نداد؛ به طور ناگهانی قرارداد الجزیره را منعقد کرد و بالاخره به خاطر حمایت از تشکیل کشور فلسطین و اعطای کمک های عظیم مالی به اعراب: شاه فقط به حافظ اسد 700 ملیون دلار!! (به قدرت خرید اکنون 3/5 میلیارد دلار) وام بدون بهره داد.

امین پرتو

ارسال نظر

  • ناشناس

    سیاست خارجی را نمیدانم، اما در سیاست داخلی، اشتباهش این بود که قدرت طلبی روحانیون را نادیده گرفت، و فرض کرد که آنها جمعی درویش متعبد و بی توجه به دنیا و قدرت اند، و همه را بر منهاج آیت الله بروجردی سنجید ...

  • ناشناس

    1- الان اگر بحرین جز ایران بود چه سرنوشتی داشت و الان که جدا شده وضعیتش به چه صورته؟ الان یه عده مردم یارانه بگیر پراید سوار بودن

    در مورد 4 و 5 و 6 هم در همین عصر و ایام خودمون ما بابت مداخله در سوریه و عراق و فلسطین و لبنان و ... چی به دست میاریم واقعا؟ هزینه های سرسام آور. جایی خوندم ایران فقط در سوریه تا الان 150 میلیارد دلار هزینه کرده

  • علي

    در مورد بحرين بحث بخشش نبود معامله پر سودي بود به نفع ايران
    بازي برد برد بحرين از خاك ايران جدا ٣ جزيره ايراني به وطن اصلي بازگشت به خاطر جمعيت بحرين و اكثرا شيعه در دراز مدت ناچارا به علت تظاهرات قوميتي به ايران برمي گشت و دقيقا در بهار عربي به درستي جرقه هاي ان به صدا در امد متاسفانه. در سياست و عشق به ميهن فقط در حد حرف هستيد. هيچ كشوري و هيچ ملتي بخشي از تاريخ كشورش را اين چنين ناجوانمردانه به مانند شما نابود نمي كند

  • ناشناس

    تنب كوچك تنب بزرگ ابو موسى جلوگيرى از تشكيل فدرال عربى لابد كارعمه من بود برو پدر جان خداوند روزيت را جاى ديگر دهد بحرين كجا ماله ما بود؟ ما فقط ادعا كرديم وبس

  • ايرانى ازاد

    هفت مشكل بالا بايد در ظرف زمانى تحليل شوند و با دادن بحرين ايران صاحب تنب بزرگ و كوچك و جزيره ابو موسى شد كه از نظر استراتژيك اهميت دارند. ضمنا تمام اين مسائل در زمان جنگ سرد اتفاق افتاد و بريتانيا هم خليج هميش فارس را تخليه كرد و ايران ژاندارم منطقه شد و لاأقل در انزمان دولت هاى عرب عرض اندام نميكردند. بنظر من بزرگترين مشكل شاه اينبود كه متخصصين ايرانى را ساپورت نميكرد و يادمه پل هاى رو گذر تهران را هلنديها ساختند و يا حتى كانالهاى زير زمينى كابل هاى تلفن را ژاپنى ها و فكر كنم سعى شاه بر اينبود كه همه كشورها را راضى نگهدارد الا مردم خودش را و هدف شاه اينبود كه بتواند در معادلات جهانى قدرتى باشد و شواهدى مستند وجود دارد كه أواخر شاه ميخواست مستقل از كشورهاى غربى تصميم بگيرد و انها هم با اين تصميم نگران شدند و بوسيله خبرنگاريهاى مهم كه در اختيار انها بود مرتب شاه را مورد نقد قرار ميدادند. بهر حال همه رژيم ها هم كارهاى منفى و ضد ملى انجام دادند و هم كارهاى مثبت جهت ارتقاى منافع ملى و باين سادگى نيست كه همه چيز را سياه و سفيد ببينيم بلكه رنگ هاى ديگرى هم وجود دارد كه وظيفه تحليلگران مستقل است كه بدون سانسور وقايع زمان شاه را تحليل كنند

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار