گوناگون

نگاه موسسه صلح آمریکا به نيروي مقاومت بسيج

نگاه موسسه صلح آمریکا به نيروي مقاومت بسيج
سایت اشراف نوشت:

موسسه صلح ایالات متحده در گزارشی موشکافانه و مغرضانه به بررسی اعاد مختلف نیروی مقاومت بسیج پرداخته و به عنوان مثال شاخه های مختلف این نیرو ، بودجه و درآمدهای ان ، نفوذ بسیج در لایه های اجتماعی و سیاسی و آنچه دخالت این نیرو در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری در ایران خوانده می شود را مورد بررسی قرار داده است.

اشراف بدون تایید محتوای این گزارش صرفا جهت اگاهی نخبگان و تصمیم گیران جامعه از آنچه در اندیشکده های غربی علیه کشورمان طرح ریزی و برنامه ریزی می شود متن کامل ترجمه ان را منتشر می کند.

به گزارش اشراف این مطلب با چند گزاره اصلی که در حقیقت بیان کننده خلاصه این گزارش است اغاز می شود:

* نيروي مقاومت بسيج يك سازمان شبه نظامي داوطلبانه است كه تحت فرمان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي فعاليت مي كند. اين يك نيروي كمكي است كه وظايف بسياري بخصوص در ارتباط با امنيت داخلي، اجراي قانون، رويدادهاي ويژه مذهبي يا سياسي و اجراي مقررات اخلاقي بر عهده دارد. بسيج بطور واقعي در تمام شهرها و روستاها شعبه دارد.

* بسيج از زمان انتخابات جنجالي 2009 از اهميت بيشتري برخوردار شده است. آيت الله علي خامنه اي رهبر ايران كه با درخواستهاي داخلي براي اصلاحات رو به رو است و با پيش بيني مشكلات اقتصادي از تحريم هاي بين المللي، از بسيج براي مقابله با تهديدهاي مشهود عليه رژيم استفاده كرده است.

* قدرتهاي رو به افزايش بسيج به نوبه خود منجر به افزايش نفوذ سياسي و اقتصادي اين نيرو شده و به نظامي شدن رژيم ايران كمك كرده است.

* با اين حال، بسيج با مشكلاتي نيز رو به رو است كه اين مشكلات در برخورد ضعيف با اعتراضات سال 2009، بودجه محدود و يكپارچگي در نيروهاي زميني سپاه در سال 2008 بازتاب يافته است. تحريم هاي هدفمند آمريكا و بين المللي عليه سپاه پاسداران مي‌تواند به تشعيف بيشتر بسيج منجر شود.

نگاه كلي

در تاريخ 25 نوامبر 1979، آيت الله روح الله خميني رهبر انقلاب خواستار تشكيل «ارتش بيست ميليوني» شد. ماده 151 قانون اساسي دولت را ملزم به «ارائه برنامه آموزش نظامي با تمام تاسيسات لازم، براي تمام شهروندان، مطابق با معيارهاي اسلامي، به نحوي كه تمام شهروندان همواره آماده مشاركت در دفاع نظامي از جمهوري اسلامي ايران باشند»، مي كند. «شبه نظاميان مردم» در 30 آوريل 1980 تشكيل شد. بسيج نام اين نيرو است؛ و به هر يك از اعضاي اين نيرو بسيجي گفته مي شود.

بسيج در ابتدا براي تضمين اجراي قانون و برقراري نظم در مراكز مهم جمعيتي،‌ در كار كمك به سپاه پاسداران و كميته هاي انقلاب بود (اين كميته ها در اوايل دهه 1990 منحل شدند). اين واحد نظامي كمكي همچنين به دولت مركزي براي مبارزه با جدايي طلبان بلوچ، كرد و تركمن در مناطق دورافتاده كمك كرد. اما نقش آنان پس از حمله نظامي عراق در سال 1980 تغيير كرد. همچنان كه جنگ به نيروهاي ايراني تلفات و خسارت وارد مي كرد، بسيج كه آموزش خوبي نديده بود در كنار ارتش منظم ايران اعزام شد. آنان اغلب در تاكتيك هاي «موج انساني» مورد استفاده قرار مي گرفتند كه به عنوان خوراك توپ يا مين جمع كن عليه نيروهاي عراقي عمل مي كردند. به حركت در آوردن بسيج براي جبهه جنگ در دسامبر 1986 به اوج خود رسيد؛ در اين هنگام حدود 100 هزار داوطلب در جبهه بود. بسيج اغلب به دليل استفاده از سربازان كودك براي جنگ و استفاده از كودكان براي عمليات «شهادت» مورد انتقاد قرار مي گرفت.

پس از پايان جنگ در سال 1988، بسيج بطور گسترده اي وارد بازسازي پس از جنگ شد. اما با شكوفا شدن يك جنبش اصلاح طلبي سياسي در اواخر دهه 1990، نقش آنان بطور فزاينده اي بار ديگر به سمت امنيت بازگشت. بسيج به ابزاري براي محافظه كاران براي مقابله با فشار براي آزادي هاي فردي، بخصوص در ميان دانشجويان و زنان تبديل شد. بسيج در سال 1999 براي سركوب اعتراضات ضد دولتي دانشجويي و به حاشيه بردن بيشتر جنبش اصلاحات، به حركت در آمد.

از زمان انتخاب رييس جمهور محمود احمدي نژاد در سال 2005، مداخله هاي بسيج در سياست متداول تر شده است. بسيج در سركوب اعتراضات ضد دولتي پس از انتخابات رياست جمهوري 12 ژوئن 2009، نقش محوري داشت. شاخه هاي مختلفي از بسيج براي مقابله با اعتراضات ضد دولتي در دبيرستان ها، دانشگاهها،‌ كارخانجات و در خيابان به حركت در آمد. با اين حال بسيج همچنين عملكرد ضعيفي داشت، زيرا آنان قادر به سركوب تظاهرات از طريق شاخه هاي محلي نبودند. مطبوعات ايران گزارش دادند كه بسيج محلات تمايل به كتك زدن همسايگاني كه با فرياد «الله اكبر» از خانه هاي خود به نتيجه انتخابات اعتراض مي كردند، نداشتند. بعضي از اعضاي بسيج در دبيرستانها و دانشگاهها نيز طبق گزارشها، ماموريت خود را براي ارعاب و آزار يا كتك زدن همكلاسي هاي خود در تحصن ها و اعتراضات عليه نتايج انتخابات، ترك كردند. و بسياري از اعضاي بسيج در رويارويي با تظاهركنندگان خشمگين در مراكز اصلي جمعيتي، ناپديد شدند. فرماندهان بسيج و سپاه گزارش دادند كه اعضاي بسيج را از خارج شهرها براي رويارويي با مخالفان منتقل كردند زيرا اعضاي محلي بسيج آمادگي اقدام در محله ها يا محل كار خود را نداشتند.

ماموريت و فرماندهي

قانون (اساسنامه) بسيج تصريح مي كند كه ماموريت اين نيروي شبه نظامي عبارت است از «ايجاد قابليت هاي لازم در همه افراد معتقد به قانون اساسي و اهداف جمهوري اسلامي براي دفاع از كشور، رژيم جمهوري اسلامي،‌ و كمك به مردم در موارد بروز فجايع رويدادهاي غير منتظره».

پس از يك رقابت اوليه بر سر اينكه چه كسي بسيج را كنترل كند، بسيج در سال 1981 بطور رسمي وارد ساختار سازماني سپاه پاسداران شد. بنا به خاطرات «علي اكبر هاشمي رفسنجاني» رييس وقت مجلس، رقابت قابل توجهي بين بسيج و سپاه پاسداران در زمان جنگ ايران-عراق وجود داشت. در گذر سالها ، بسيج موفق شد ميزاني از استقلال را در درون سپاه پاسداران به دست آورد. اما آنها در سال 2007 زير فرمان رسمي فرماندهان سپاه قرار گرفتند و در سال 2008 وارد نيروهاي زميني سپاه پاسداران شدند. به نظر مي رسد كه سپاه پاسداران موفق شده است آمال استقلال بسيج را از بين ببرد.

ساختار سازماني بسيج هر شهري را در ايران بر حسب اندازه و جمعيت آن به «نواحي مقاومت» تقسيم مي كند. هر ناحيه مقاومت سپس به مناطق مقاومت و هر منطقه به پايگاههاي مقاومت و هر پايگاه به چندين گروه تقسيم مي شود. شهرها و روستاهاي كوچكتر «سلول هاي مقاومت» بسيج دارند. نواحي حساس مسكوني اجتماعي از قبيل نواحي مسكوني اعضاي ارتش نيز به نظر مي رسد كه حضور ويژه بسيج را دارند. سپاه پاسداران و ارتش منظم بطور موثري رقيب يكديگر براي منابع، تجهيزات و قدرت هستند.

شاخه ها

بسيج چندين شاخه دارد. سه شاخه نظامي اصلي وجود دارد:

تيپ هاي عاشورا و الزهرا، شاخه هاي نظامي و امنيتي هستند كه وظيفه «دفاع از محلات در موارد اضطراري» را بر عهده دارند.

تيپ امام حسين متشكل از سربازان قديمي جنگ بسيج است كه همكاري نزديكي با نيروهاي زميني سپاه دارند.

تيپ امام علي با تهديدهاي امنيتي برخورد مي كند.

نيروي بسيج همچنين چندين شاخه با عملكردهاي تخصصي دارد. اين شاخه ها شامل اين موارد مي شود:

بسيج اصناف
بسيج كارگران
بسيج عشاير
بسيجح اداري
بسيج دانش آموزي
بسيج دانشجويي

هر شاخه تخصصي بسيج به عنوان وزنه مقابل سازمان هاي غيردولتي و تهديد مشهود آنها عليه دولت ، عمل مي كند. به عنوان مثال ، بسيج اصناف همتاي سازمانهاي حرفه اي است. بسيج كارگري فراهم كننده همتايي براي سازمان هاي كارگري ، اتحاديه ها و سنديكاها است. و بسيج دانشجويي نقش متوازن كننده در برابر سازمان هاي دانشجويي دارد.

عضويت

برآوردها از شمار كلي اعضاي بسيج به شدت متفاوت است. در سال 2002،‌ مطبوعات ايران گزارش دادند كه بسيج بين 5 تا 7 ميليون عضو دارد هر چند كه ژنرال «يحيي رحيم صفوي» فرمانده سپاه مدعي شد كه اين واحد 10 ميليون عضو دارد. تا سال 2009، «مسعود موسوي» رييس منابع انساني سپاه پاسداران مدعي شد كه 2/11 ميليون عضو دارد كه اين رقم اندكي بيش از نيمي از تعدادي است كه (امام) خميني در ابتدا خواستار آن شده بود. اما يك مطالعه «مركز مطالعات راهبردي و بين المللي» - موسسه پژوهشي مستقر در واشنگتن- تعداد اعضاي تمام وقت ، متحدالشكل (صاحب يونيفورم) و فعال بسيج را 90 هزار نفر اعلام كرد و گفت كه 300 هزار عضو ذخيره وجود دارد و حدود يك ميليون نفر نيز مي توانند در مواقع ضروري به حركت درآيند. مواد و منابع باز به زبان فارسي، هيچگونه اطلاعاتي در باره اينكه چه درصدي از اين نيرو تمام وقت ، ذخيره يا اعضاي دستمزدبگير اين سازمان هستند، ارائه نمي كنند.

اعضاي بسيج شامل زنان و نيز مردان، پير و جوان مي شود. در جريان جنگ ايران-عراق ، داوطلبان بسيج جواناني تا حد 12 سال بودند و برخي از اعضاي مسن تر بيش از 60 سال سن داشتند. امروزه بيشتر اعضاي بسيج گمان مي رود بين سن دبيرستان و اواسط 30 سالگي (بين 30 تا 40 سال) باشند. مزاياي عضويت مي تواند شامل ورود به دانشگاه و دسترسي به شغل دولتي و برخورد امتيازي باشد.

اساسنامه بسيج بين سه نوع از اعضا تمايز قائل مي شود:

اعضاي عادي، كه در زمان جنگ بسيج مي شوند و در زمان صلح در فعاليت هاي توسعه اي دخالت مي كنند. اعضاي عادي داوطلب هستند و به آنان دستمزدي پرداخت نمي شود مگر اينكه در وظيفه زمان جنگ وارد شوند.

اعضاي فعال ، كه تلقين ايدئولوژيك و سياسي گسترده اي دارند و همچنين براي كارهاي زمان صلح خود دستمزد دريافت مي كنند.

اعضاي ويژه ، كه دريافت دوگانه اي به عنوان اعضاي بسيج و سپاه پاسداران دريافت مي كنند و به عنوان نيروهاي زميني سپاه عمل مي كنند.

اساسنامه بسيج مي گويد كه اعضا تحت نظارت «روحاني محلات و شهروندان مورد اعتماد و انجمن هاي حقوقي محلات انتخاب و به خدمت گرفته مي شوند . » مسجدهاي محلات اطلاعات زمينه اي درباره هر متقاضي داوطلبي فراهم مي كنند؛ مسجد محل همچنين به عنوان مقر بسيج براي محلات عمل مي كند. متقاضيان براي مناصب تمام وقت و دريافت دستمزد بايد در دفاتر مركزي بسيج، در مقرهاي استاني بسيج تقاضا بدهند.

بودجه و كسب وكار

بودجه بسيج نسبتا كم و متعادل است. بنا بر بودجه ملي سال 2010/2009، تنها 430 ميليون دلار به بسيج تخصيص داده شد يا به عبارت ديگر با احتساب 11.2 ميليون عضو، براي هر عضو كمتر از 40 دلار بود. اما بسيج به عنوان يك شركت، بنا به گزارشها از طريق پروژه هاي موسوم به موسسات مالي بدون سود كه بسيج و سپاه در اواسط دهه 1980 و اوايل دهه 1990 براي تهيه خانه سازي و رفاه عمومي براي اعضاي خود تاسيس كردند، مبالغ زيادي گردآوري كردند. همچنانكه دولتهاي بعدي خصوصي سازي شركت هاي با مالكيت عمومي را آغاز كردند، موسسات مالي بسيج از اعتبارات خود براي خريد شركت هاي خصوصي شده استفاده كردند.

تا سال 2010، بسيج بنا بر ادعاها يكي از سرمايه گذاران اصلي در بورس سهام تهران بود. بنا بر ادعاها، بزرگترين سرمايه گذاران تحت مالكيت بسيج در بورس تهران عبارتند از «موسسه مالي و اعتباري مهر» ، و موسسه وابسته به آن «شركت سرمايه گذاري مهر اقتصاد ايرانيان». منتقدان ايراني بسيج، آنان را به مغشوش كردن بازار و به حاشيه راندن بخش خصوصي و بنيادهاي انقلابي كه از زمان انقلاب بخش بزرگي از اقتصاد ايران بوده‌اند، متهم مي‌كنند. بسيج و سپاه پاسداران همچنين به فساد گسترده متهم مي‌شوند.

نقش سياسي

«مهدي كروبي» رقيب انتخابات رياست جمهوري و رييس سابق مجلس، بسيج و سپاه پاسداران را به كمك به دستكاري در نتيجه انتخابات سال 2005 متهم كرد؛ انتخاباتي كه در آن احمدي نژاد، رفسنجاني رييس جمهوري سابق را شكست داد.

عملكرد بسيج از زمان انتخابات ژوئن 2009 تا كنون ناهمگون (ضدونقيض) بوده است. بسيج موفق شد تظاهرات خياباني را در استانها با كمك پليس محلي سركوب كند اما حفظ نظم در مراكز شهري بزرگ بخصوص تهران دشوارتر بود. و اقدامات آنان با عكس العمل رو به رو شده است. در 14 ژوئن، اعضاي بسيج بنا بر گزارشها تظاهركنندگاني را كه در ميدان آزادي قصد ورود به پايگاه بسيج را داشتند مورد اصابت گلوله قرار داشتند و به قتل رساندند. از 22 ژوئن به بعد، بسيج در ميان نيروهايي كه تظاهركنندگان را سركوب مي كردند، يك اقليت بود. «حسين طائب» فرمانده بسيج كه يك روحاني شيعه با درجه حجت الاسلام است، مدعي شد كه در جريان تظاهرات ضد دولتي هشت بسيجي كشته و 300 نفر مجروح شدند.

تظاهرات روز دانشجو در دسامبر 2009 به همين ميزان براي بسيج دانشجويي چالش بر انگيز بود؛ دانشجويان بسيجي چندين هزار نفر را به حركت در آوردند اما با اين حال از سركوب مخالفان در دانشگاههاي تهران، شيراز و تبريز ناتوان بودند. بسيج همچنين از مهار تظاهرات گسترده سه هفته بعد در روز عاشورا كه مقدس ترين زمان براي مسلمانان شيعه است، ناتوان بود. مقامات نظامي ارشد اذعان كردند كه سپاه پاسداران ناچار بود اعضاي شبه نظامي را از حومه هاي پايتخت و حتي از ساير استانها براي سركوب آن ناآرامي بسيج كند.

رژيم ناخشنودي خود را از عملكرد بسيج نشان داد. در اكتبر 2009، طائب از مقام رياست بسيج بركنار شد. چند روز بعد، اين گروه شبه نظامي بطور رسمي وارد نيروهاي زميني سپاه پاسداران شد و سرتيپ «محمد نقدي» رييس آن تعيين شد. در سال 2010، بسيج توجه زيادي به مبارزه با تهديدهاي مشهود عليه رژيم از اينترنت معطوف كرد. مقامات بسيج اذعان كردند كه هزاران نفر اعضاي بسيج آموزش وبلاگ نويسي و فيلترينگ سايتهاي مخالف ديدند.

آينده

بدون راه حلي براي آشفتگي سياسي داخلي ايران، حتمي است كه نقش و قدرتهاي بسيج افزايش خواهد يافت.

اما از آنجا كه بسيجي ها نسبت به ساير نيروهاي امنيتي ايران آموزش كمتري دريافت مي كنند، تاكتيك هاي آنان عليه مخالفان اغلب شديدترين است و به نوبه خود موجب بروز خشم بيشتري در جامعه مي شود كه در بلند مدت مي تواند بجاي تقويت رژيم منجر به تضعيف آن شود.

وارد كردن بسيج به نيروهاي زميني سپاه پاسداران، ممكن است منجر به بهبود عملكرد كلي بسيج در آينده شود اما در كوتاه مدت و ميان مدت،‌ محتمل است كه سپاه پاسداران - و نه بسيج - به عنوان ركن اصلي حمايت رژيم باقي بماند.

ارسال نظر

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار