گوناگون

طنز: اگر نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری «دندان پزشک» بودند!

پارسینه: فکر کنید یک بیمار که دندانش را کرم خورده است و از درد به خود...


پارسینه-گروه طنز: اگر کاندیداهای احتمالی! ریاست جمهوری قرار بود دندانپزشک شوند، چه می شد؟ این سوال یکی از اساسی ترین سوالاتی است که در این برهه تاریخی از این مملکت 2500 ساله می تواند مطرح گردد که باید پاسخ داده شود. فکر کنید یک بیمار که دندانش را کرم خورده است و از درد به خود می پیچد به دندان پزشک مراجعه می کند و کاندیداهای زیر را در هیبت یک دندان پزشک می بیند. آنها چه خواهند کرد؟

(اسامی کاندیداها به ترتیب حروف الفبا آورده شده است)

کامران باقری لنکرانی:
دکتر وقتی به دندان کرم خورده نگاه می کند، سرش گیج رفته، حالت تهوع بهش دست می دهد و غش می کند. بیمار که از قضا خود دکتر اعصاب است، برایش یک نسخه نوشته و برای مدتی استراحت و طی کردن دوره نقاهت از او می خواهد که به مرخصی برود.

مصطفی پورمحمدی:

کلا همه دندان های بیمار را کشیده و کلی هم از بیمار حرف بیرون می کشد. در انتها هم یک دست دندان مصنوعی برای بیمار درست می کند که دیگر در آینده مشکل دندان درد نداشته باشد.

سعید جلیلی:

یک سری به مطب کناری که مطب دکتر اشتون است رفته، با وی در مورد این بیمار مذاکره کرده و بعد می آید و دندان طرف را می کشد.

غلامعلی حدادعادل:

وقتی بیمار به دکتر می گوید که به نظرم باید دندانم را «روت کانال» کنید، دکتر با پشت دست توی دهان بیمار زده و می گوید که به جای کلمه فرنگی و سخیف روت کانال باید بگویید «عصب کشی». در اثر همین ضربه، دندان بیمار شکسته در گلویش می پرود و در جا جان به جان آفرین تسلیم می کند.

سید محمد خاتمی:

به بیمار می گوید که باید دندانش را پٌر کند. بیمار قبول می کند. از خانواده بیمار هم اجازه می گیرد. از منشی دفتر هم اوکی می گیرد. همه محل موافقند که او دندان بیمار را پُر کند. هر بار می گوید که دندانش را پُر خواهد کرد ولی پُر نمی کند تا اینکه دندان کلا می پوسد و دندانپزشک دیگری آن را از ریشه در می آورد.

اسفندیار رحیم مشایی:
یک وِردی می خواند. دو بار دستش را در آسمان می چرخاند و توی دهان بیمار فوت کرده و او خوب می شود.

محسن رضایی:

بیمار تا دم مطب می رود ولی تابلو مطب را نمی بیند و بر می گردد. جناب دکتر تابلو مطبش را می دهد بزرگتر می زنند سر کوچه. بیمار تا سر کوچه رفته ولی باز تابلو را نمی بیند و بر می گردد. دکتر تابلویش را خیلی بزرگتر کرده و سر خیابان می زند. بیمار باز تا سر خیابان رفته و تابلو را ندیده بر می گردد. دکتر مطب را تغییر کاربری داده، پیتزا فروشی اش می کند و کسب و کارش سکه می شود.

حسن روحانی:

بیمار را به مطب طبق بالایی اش که برای دکتر هاشمی است هدایت می کند.

محمدرضا عارف:

دکتر در حین ترمیم دندان بیمار یک سوال فلسفی عمیق برایش پیش می آید که «آیا کسی که مدت ها دستیار دندان پزشک بوده است آیا خودش هم دندان پزشک است؟» و در همین فکر است که به اشتباه دندان کناری بیمار را که سالم است، ترمیم می کند.

محمدباقر قالیباف:

دکتر به بیمار می گوید که ماساژ هم بلد است و با رضایت بیمار او را ماساژ می دهد. بعد از آن از هنر حجامتش می گوید و بیمار را هم حجامت می کند. بعد از آن به علت تسلطش به طب سوزنی، بیمار را سوزن سوزنی می کند و بیمار می رود. بیمار نصف شب که از درد دندان از خواب می پرد یادش می افتد که قرار بود دندانش ترمیم شود که نشده است.

مصطفی کواکبیان:

چون مطبش در شهر خودشان نمی گیرد، به شهر دیگری رفته و دهان مردم را سرویس می کند، نه ببخشید، به دهان مردم سرویس می دهد!

منوچهر متکی:

لحظه ای که می خواهد دندان را ترمیم کند از بازرسان وزارت بهداشت و درمان آمده و مطبش را به علت باطل شدن جواز کسب پلمپ می کنند.

علی اکبر ولایتی:

یکبار تاریخچه دندانپزشکی را در ایران قبل از اسلام و بعد از اسلام برای بیمار تشریح می کند و تمامی قوانین و حقوق بین بیمار و دندانپزشک را برایش گوشزد می کند. بیمار خسته شده و از مطب فرار می کند.

اکبر هاشمی رفسنجانی:

دکتر که کرم خوردگی ساده یک دندان را در حد و اندازه های خود نمی بیند، بیمار را مجبور می کند که با یک قندشکن، دندانش را بکشد تا ادب شود.

حامد تأمّلی/ روزنامه شریف

ارسال نظر

  • ناشناس

    مشایی رو باحال اومدی

  • محمد

    ولایتی رو خیلی با حال بود

اخبار مرتبط سایر رسانه ها
    اخبار از پلیکان

    نمای روز

    اخبار از پلیکان

    داغ

    حواشی پلاس

    صفحه خبر - وب گردی

    آخرین اخبار