جنگ و تهدید سلامت روان

روانشناسان تاکید می کنند حالا که جنگ پایان یافته است افراد آسیب دیده حتما باید هر چه سریع تر درمان خود را آغاز کنند.
تحریریه پارسینه: دهه ها از پایان جنگ تحمیلی ایران و عراق می گذرد؛ اما هنوز بسیاری از آدم ها نتوانسته اند فشار روانی که آن سال ها بر آنها تحمیل شد را کاهش دهند و با آن کنار بیایند. هنوز هستند افراد زیادی که شب ها با کابوس می خوابند و ترس از دست دادن فرزندان خود را دارند. حالا، اما یکبار دیگر کشور درگیر جنگ شد؛ جنگی که حدود ۱۲ روز طول کشید و حدود یک هزار نفر در آن کشته شدند و خانه های بسیاری ویران شد و برای همین هم شهروندان زیادی هم آواره شده اند. واقعیت امر این است که جنگ فقط بدنها را زخمی نمیکند؛ روان انسانها را هم عمیقاً تحت تأثیر قرار میدهد. بسیاری از افرادی که در جبهه ها حضور داشته اند یا عزیزان خود را در طول جنگ از دست داده اند، سالها پس از پایان آن با کابوسها، اضطراب، احساس گناه یا افسردگی دستوپنجه نرم میکنند. این وضعیت، که اغلب به عنوان «اختلال استرس پس از سانحه» (PTSD) شناخته میشود، اگر درمان نشود میتواند زندگی فردی و اجتماعی این افراد را مختل کند. به خاطر همین هم است که بسیاری از روانشناسان از لزوم و اهمیت مراجعه افراد پس از بحران به مراکز درمانی و روان درمانگران سخن می گویند. آنها تاکید میکنند که مراجعه به روانپزشک نباید آخرین گزینه باشد، بلکه بخشی ضروری از فرآیند درمان است. درمان دارویی، رواندرمانی یا ترکیب این دو میتواند به بازسازی اعتماد به نفس، کنترل علائم و بازگشت فرد به زندگی عادی کمک کند.متخصصان همچنین هشدار میدهند که تابوی گفتگو درباره سلامت روان نباید مانع دریافت کمک شود. بیتوجهی به این موضوع، نهتنها برای فرد بلکه برای خانواده و جامعه تبعاتی جدی دارد. آنطور که رسول شریفی، روان تحلیلگر دراینباره به رسانه ها میگوید: «جنگ، صرفنظر از مکان و زمان وقوع، یکی از شدیدترین بحرانهایی است که انسان میتواند تجربه کند. تأثیر روانی جنگ بر انسان، بهمراتب عمیقتر از آسیبهای فیزیکی است. استرس و اضطراب ناشی از جنگ فقط به میدان نبرد محدود نمیشود؛ بلکه تمام اقشار جامعه، از غیرنظامیان گرفته تا کودکان، سالمندان و حتی کسانی که کیلومترها از منطقه جنگی دورند، ممکن است از پیامدهای روانی آن رنج ببرند.در شرایط جنگی، مغز و بدن انسان وارد حالت هشدار دائمی میشود. هورمونهایی مثل کورتیزول و آدرنالین در بدن افزایش مییابند که واکنشهای سریعتری را ممکن میسازند. اما این وضعیت اگر طولانیمدت باشد، به شکلگیری اضطراب مزمن و مشکلات روانی متعدد منجر میشود.» شریفی در ادامه نکاتی را برای تسریع روند ترمیم روانی مطرح میکند، «ازجمله شرکت در فعالیتهای داوطلبانه یا کمک به دیگران، مشارکت در جمعهای حمایتی یا گروهدرمانی و اجتناب از انزوا و پرورش حس هدفمندی دوباره بسیار مؤثر است. با کمک مشاوره روانشناسی، مراقبت از خود، حفظ ارتباط اجتماعی و استفاده از روشهای آرامسازی، میتوان تا حد زیادی از آسیبهای جنگ بر روان انسان کاست و بهسوی ترمیم گام برداشت. باید به یاد داشته باشیم که زخمهای روان، همانقدر واقعیاند که زخمهای جسم. مراقبت از روان، یک ضرورت است نه یک انتخاب.»
افزایش اختلالات روانی پس از جنگ
این روان تحلیلگر تأکید میکند: در شرایطی که جامعه بحران جنگ را پشت سر گذاشته، دریافت خدمات روانشناسی بسیار ضروری است. معمولا بعد از جنگ میزان افسردگی در جامعه شیوع بیشتری پیدا میکند و تعداد افراد مضطرب افزایش مییابد. افرادی که دچار اضطراب میشوند ممکن است به صورتهای مختلفی این احساس را تجربه کنند و با چالشهای زیادی مواجه شوند. اغلب افرادی که جنگ را تجربه کردهاند مدام اضطراب وقوع دوباره آن را دارند. این اضطراب ممکن است حتی بدون منشأ و بهصورت مزمن در زندگی روزمره آنها اختلال ایجاد کند.»
شریفی با اشاره به اختلال استرس پس از سانحه عنوان میکند: «شایعترین و خطرناکترین بیماری که بعد از جنگ رخ میدهد اختلال استرس پس از سانحه است که در اثر مواجهه مستقیم با یک مسئله حاد مانند جنگ ظاهر میشود. این اختلال به این صورت است که فرد به شکل غیرمستقیم با حادثه در ارتباط باشد، مثلا شنیدن حادثه یا ارتباط داشتن با فردی که در زمان جنگ آسیبدیده است. در این اختلال فرد بهصورت مداوم و بدون آنکه خود بخواهد حوادث تلخ دوران جنگ را در ذهن مجسم میکند و از یادآوری آنها دچار اضطراب میشود. فردی که استرس پس از سانحه دارد، ترس شدیدی از وقوع حادثه دارد و از مکانهایی که یادآور جنگ هستند دوری میکند. این اختلال در کودکان و بزرگسالان آسیبهای فراوانی به همراه دارد و زندگی روزمره فرد را مختل میکند.
ارسال نظر