فال حافظ امروز چهارشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۱ را با ما در ادامه بخوانید. برای گرفتن فال حافظ و تعبیر و تفسیر آن باید علم و سواد کافی داشت. به همین دلیل تصمیم گرفتهایم تا هر روز تعبیر یکی از غزلهای حافظ شیرازی را برایتان بگذاریم. در فال حافظ چهارشنبه ۱۱ آبان ۱۴۰۱ به بررسی غزل شماره ۲۳۹ حافظ میپردازیم.
غزل شماره ۲۳۹ حافظ میگوید شکایت و غصه را کنار بگذار. به وظیفهات عمل کن در این صورت است که مژده رسیدن به مراد را به تو میدهند. مژده بهاران رسیده و در دشت و دمن سبزه روییده است، پرندگان در طبیعت آواز میخوانند، حافظ سراغ ظرف شراب را میگیرد و بلبل ناله و زاری میکند که چه کسی نقاب از چهره معشوق او یعنی گل برداشته است.
غزل شماره ۲۳۹ از دیوان حافظ – رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید
ز میوههای بهشتی چه ذوق دریابد
هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزید
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
ز روی ساقی مه وش گلی بچین امروز
که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید
چنان کرشمه ساقی دلم ز دست ببرد
که با کسی دگرم نیست برگ گفت و شنید
من این مرقع رنگین چو گل بخواهم سوخت
که پیر باده فروشش به جرعهای نخرید
بهار میگذرد دادگسترا دریاب
که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشید
تفسیر این غزل در فال حافظ شما
تو اکنون در بهار زندگی خودت هستی و باید قدر این لحظات را بدانی. نگرانی را به دل راه مده که بعد از رنج و سختی نوبت آسایش و راحتی است. به زودی به مقصود خود خواهی رسید. قدر لحظه لحظههای زندگی را بدان و دم را غنیمت بشمار تا در آینده نادم و پشیمان نشوی. سعی و کوشش را رها نکن که آدمی هرچه دارد، از تلاش کردن است و نتیجه تنبلی چیزی بجز حسرت نیست. دعا و درخواست از درگاه خداوند را فراموش نکن که هرچه هست در ید قدرت اوست.
تعبیر غزل شماره ۲۳۹ حافظ در فال شما :
بعد از هر سختی و غصه ای، آسایش و راحتی خواهد بود، نگران نباشید که روزهای رنج و درد خواهد گذشت. به زودی وصال یار حاصل شده و به مقصود خود می رسید. از لحظات زندگی نهایت استفاده را ببرید و از فرصت ها بهره بگیرید.
روزهای جوانی به سرعت می گذرد، اگر از این زمان استفاده نکرده تنبلی کنید بعدا افسوس خواهید خورد و پشیمانی سودی ندارد.
معنی و تفسیر غزل شماره ۲۳۹ حافظ
بیت اول
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید
خبر خوشی رسید که بهار آمده و سبزه از خاک بَردمیده است اگر وجه مقرر از جانب شاه برسد به صرف خرید گل و شراب خواهد رسید.
✦✦✦✦
بیت دوم
صفیر مرغ برآمد بط شراب کجاست
فغان فتاد به بلبل نقاب گل که کشید
آواز مرغان چمن به گوش رسید، ظرف شراب کجاست؟ بلبل به نوا و زاری افتاد، چه کسی نقاب از چهره گل به کنار زده است؟ بلبل عاشق گل است و وصال دیگران به گل را تحمل نمیکند.
✦✦✦✦
بیت سوم
ز میوههای بهشتی چه ذوق دریابد
هر آن که سیب زنخدان شاهدی نگزید
کسی که سیب چانه زیبارویی را زیر دندان مزه نکرده است، از خوردن میوههای بهشتی چه لذتی خواهد بُرد؟
✦✦✦✦
بیت چهارم
مکن ز غصه شکایت که در طریق طلب
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
از دست غم، شکوه و شکایت مکن، زیرا در راه جستن مطلوب، آن کسی که رنجی نبرد به آسایش دست نیافت.
✦✦✦✦
بیت پنجم
ز روی ساقی مهوش گلی بچین امروز
که گرد عارض بستان خط بنفشه دمید
امروز که گرداگرد چهره باغ، گل بنفشه مانند موی اطراف چهره دلدار سر برزده، تو هم از روی ساقی زیبا گلبوسهای برگیر.
✦✦✦✦
بیت ششم
چنان کرشمه ساقی دلم ز دست ببرد
که با کسی دگرم نیست برگ گفت و شنید
آنچنان ناز و ادای ساقی دل مرا ربوده که میل و هوس گفتگو با کسی دیگر را ندارم.
✦✦✦✦
بیت هفتم
من این مرقع رنگین چو گل بخواهم سوخت
که پیر باده فروشش به جرعهای نخرید
من این خرقه وصلهدار صوفیانه که از شراب، همچون گل رنگین شده به آتش میکشم، زیرا پیر بادهفروش آن را حتی در برابر اندکی شراب هم از من نخرید.
✦✦✦✦
بیت هشتم
بهار میگذرد دادگسترا دریاب
که رفت موسم و حافظ هنوز می نچشید
ای پادشاه عادل، به من چیزی عطا کن، زیرا فصل بهار (موسم شادیخوری) گذشت و حافظ هنوز موفق به نوشیدن جرعهای شراب نشده است.
منبع: شرح جلالی بر حافظ با تصرف و تلخیص.