ساعت شعر: کابوس باران/شعری از مرتضی درخشان

۰۸ مرداد ۱۳۹۱ - ۲۰:۰۵
۰
دنیا فقط سودای چشمان ترم دارد

لبخندهای مبهمی پشت سرم دارد

 

دنیا بدون تو شبیه جنگلی سرد است

اینقدر در هر گوشه اش "نامحترم" دارد

 

شب های من خواب تو را از حفظ می بینند

در خواب ها تصویر شام آخرم دارد

 

در خواب های بالشم کابوس باران است

هر صبح می بینی که چشمانم ورم دارد

 

این هفته ها... نه! قرن ها از رفتنت رفتند

موهای من حسی شبیه مادرم دارد

 

یک ماه افتادی میان حوض و رقصیدی

یک عمر باید از میان تو برم دارد

 

دیشب پدر می گفت تا فردا کمی مانده

بیچاره او، اینقدر آسان باورم دارد


شعر: مرتضی درخشان(وبلاگ صفحه های سیاه)
ارسال نظر
نمای روز
دیابت شاپ
دیابت شاپ
دیابت شاپ
داغ
دیابت شاپ
دیابت شاپ
حواشی پلاس
آخرین اخبار
دیابت شاپ
به پرداخت ملت
سداد2
به پرداخت ملت
سداد2