یک کارشناس: اصطلاح «معماری اسلامی» را غربیها ساختند
به گزارش هنرنیوز، ساناز افتخار زاده کارشناس ارشد معماری ، عضو هیئت رییسه سازمان نظام مهندسی، پژوهشگر معمار ایرانی - اسلامی و سردبیر اسبق فصلنامه معماری و ساختمان است. با وی در باره آسیب شناسی و تاریخچه مساجد به گفت و گو نشستیم.
به نظر میرسد تاریخچه اماکن مذهبی در ایران به دو دوره باستانی و اسلامی تقسیمبندی میشود. لطفاً درباره تاریخچه معماری مساجد و چگونگی شکلگیری آن توضیح دهید؟
یک بحث معماری اسلامی است و بحث دیگر معماری مساجد. با بررسی سبقه چگونگی بوجود آمدن مساجد درمییابیم وقتی دین اسلام ظهور میکند حضرت محمد (ص) به جایی احتیاج دارد که در واقع پیروانش را جمع کند، آیین عبادی را آموزش دهد و نماز پنجگانه را به جا بیاورند. بعد از این جایی فراهم میکنند، که معماری آن با هدایت خود پیغمبر صورت میگیرد. یعنی اینها به یک جای محصور احتیاج دارند، در نتیجه دیوار خشتی بنا میکنند. در واقع در آفتاب سوزان عربستان نیاز به یک جای مسقف است، پس از نخل خرما و برگهای آن استفاده میکنند. به بلندی احتیاج دارند، که مردم را فرا بخوانند و بتوانند با اذان وقت نماز را اعلام کرده و مردم را دعوت کنند پس به مناره یا موذنه احتیاج دارند.از همه مهمتر جهتگیری مسجد به سمت قبله یا در واقع کعبه است. این شاکله اصلی یک مرکز عبادی و اجتماعی در اسلام است
آیا اعراب قبل از اسلام دارای چنین نمودی در معماری بودند و بناها و سازههای در خور توجه داشتند؟
وقتی عربها حمله میکنند و ایران را تصاحب میکنند خودشان را ارتقاء میدهند. ایران در زمینه معماری بسیار بسیار پیشرفته بود.از طرفی اولین سرزمین را هم که عربها به تصرف در میآورند، ایران است.در واقع فرهنگ عربها فرهنگ بادیهنشینی بوده است. اقلیم و محیطی که در آن زندگی میکردند، آنها را به کوچنشینی و گلهدای ملزم میکرد. در نتیجه خیلی به سمت داشتن مراکز ساکن و ثابت نرفتند. به جز شهر مکه که برای آنها از لحاظ دینی و تجاری ارزشمند بود یا اجتماعاتشان در آنجا شکل میگرفت، عمده فرهنگی که دارند در واقع بیانگر آن است که احتیاجی ساخت و ساز نداشتند، بنابراین معماری آنچنانی هم نداشتند.
معماری مسجد هم شاید اختراعی است که خود حضرت محمد (ص) انجام میدهد و خیلی ریشه عمیقی برای بررسی ندارد. اما زمانی که اعراب به سمت ایران حرکت میکنند، تیسفون و یا آن کاخهای عظیم و طاق کسری را میبینند، واقعاً از عظمت سازهها متعجب میشوند.در اینجا است که به این فکر میافتند موقعیت سیاسی اجتماعی و مذهبی خودشان را به کمک این معماری ارتقاء دهند. در نتیجه چون ایران اولین کشوری بوده که اشغال میشود، خوب این معماری را از ایران کسب کرده، معماران، صنعتگران و حرفهمندان در خدمت معماری را برای اهداف خودشان به کار میگیرند.
پس ایده ساخت مسجد به شکل پیشرفته را از ایرانیان میگیرند؟
بله، ایده ساخت مسجد به شکل و سیاق کنونی با تصرف ایران شکل میگیرد. اعراب پس از آشنایی با سازههای ایرانی، ایدهای که برای ساخت مسجد میگیرند در واقع نزدیک به همان عبادتگاههایی است که موجود بوده است.چون معمار ایرانی همان را می توانسته بسازد نه چیز دیگری را. خود عرب هم که ایده جدیدی نداشت.
مسجد احتیاج به مؤذنه دارد، برای همین از مناره استفاده میکند. یا برای پوشش کف و سقف از آسیب و سرما و گرما از گنبد بهره میگیرد، که به هر حال قبلا در معماری ایرانی وجود داشته و استفاده میشده است. با توجه به محیط و اقلیم این سرزمین و تجربیات گذشته و معماری که وجود داشته در واقع معماری مساجد به این صورت شکل میگیرد.
معماری اسلامی از این دوره در معماری ایرانی آمیخته میشود؟
بله، ما میتوانیم بگوییم معماری ایرانی در دوره اسلامی اما نمیتوانیم بگوییم معماری سبک اسلامی، چون عرب با خودش معماری نیاورد. یک دین هم واحد معماری نیست. اگر ما بخواهیم یک معماری را به دینی انتساب بدهیم، صورت خوشی پیدا نمیکند.
چرا؟
به خاطر اینکه با این کارهمه کاخها و مراکزی که زندگی مادی دارند، به نوعی به آن دین منتسب میکنیم که فرامین آن دین شاید اصلاً ربطی به این مادیگرایی و ساخت و سازها نداشته باشد. ما میتوانیم بگوییم معماری این مسجد اسلامی است چون باید بر طبق آیین آن دین بنا شود. جهتگیری به سمت قبله، جدایی زن و مرد، منارهها و مؤذنهای که وجود دارد، در واقع شرایط کالبدی که احتیاجات آن دین و فرضیه را به جا میآورد، معماری اسلامی است. همانطور که میتوانیم بگوییم کلیسا معماری مسیحی است چون در خدمت آن دین است. اما اینکه بیاییم تمام عناصر مثلاً بازار و مقر حکومتی، ارگ و زندان را به معماری اسلامی انتساب دهیم، این در واقع نوعی ربط دادن نادرست به آن دین هست که به نظر من صحیح نیست.
از طرف دیگر، ایرانیها که همه دانش خود را دور نریختند و در این دوره کار دیگری انجام ندادند،در واقع آنها همان راه را ادامه دادند.
هر دینی برای اینکه مورد توجه قرار بگیرد مکان خودش را در همان مکانهای عبادی- اجتماعی قبلی بنا میکند و در همه کشورها و سرزمینها این اتفاق تکرار میشود. ما خیلی از مراکز را داریم مثل مسجد عتیق اصفهان که در همان جایگاه آیینی که قبلی رشد و توسعه پیدا کرده و مستقر میشود. برای اینکه در همان مرکز توجه اجتماع مردم قرار گیرند، از طرفی بهتر و بیشتر آن دین را اشاعه دهند،اماکن مذهبی جدید در همان پایگاه و مراکز دینی قبلی مستقر میشدند.
لفظ معماری اسلامی از کجا آمد؟
عربها اول ایران و عراق کنونی را تسخیر کردند بعد به سمت کشورهایی مثل مصر، سوریه و یمن میروند تا به اسپانیا میرسند. هیچ کدام از این کشورها عرب نبودند. در تمام این مسیرها به هر حال اعراب برداشتهایی از فرهنگ و معماری کشورهای مختلف میکنند. خود آن کشورها مثل سوریه و مصر هم صاحب تمدنهای بزرگ و قابل توجه بودند.اعراب از اینها ایدهبرداری کردند اما واقعاً شیوهای که در معماری اتخاذ میکنند، معماری ایرانی است. اما زمانی که سپاه اسلام به سمت اروپا و اسپانیا میرود، اروپاییها میگویند سپاه اسلام آمده، در حالیکه این سپاه متشکل از گروههای مختلفی از کشورهای گوناگون است که تصاحب شده، وارد اروپا میشوند و معماری خاصی را انجام میدهند.
چون اروپاییان این جمعیت را به نام سپاه اسلام میشناسند، بررسی نمیکنند که این تکه از بنا، معماری ایرانی دارد یا سوری یا مصری. به طور کلی به آن معماری اسلامی میگویند. واژه معماری اسلامی را غربیها انتساب دادهاند. ما دیگر خودمان نباید از این لفظ استفاده کنیم. واقعیتی که هست و امروز برای ما مهم است، این است که ایران معماری خودش را بعد از اسلام هم ادامه داد و شاید تنها چیزی که از معماری ایرانی حذف شد، تصاویر انسانی و حیوانی بود. حتی نقشهای گیاهی که در دوره اسلامی ادامه پیدا میکند، همه در دوره ساسانی موجود است.سر ستونهای گچبری شده، قطعات باستانی کشف شده همگی دارای این نقوشاند.اما چون این معماری از طریق سپاه اسلام وارد اروپا میشود، آنها اسمش را «اسلیمی» میگذارند یا به اسلام منتسب میکنند. در حالیکه یک دین واجد اینگونه چیزها نیست. اگر بخواهیم اینها را بدان دین منتسب کنیم هم آن دین خراب میشود، هم نوعی انکار تاریخی رخ میدهد.
به کار بردن این لفظ ظاهرا به نفع اعراب تمام شد؟
فرض کنیم معماران و تاریخدانان ما این موضوع برایشان مهم نبوده، چون به هر حال اسلام را همگی قبول کردند. اینکه بگوییم معماری اسلامی یا هنر اسلامی مشکلی ایجاد نمیکند. به هر حال ما مسلمانیم اینها را هم استفاده میکنیم. اما جایی مشکل درست میکند که عربهایی که واقعاً این سبقه هویتی را در معماری نداشتند این آثار را به عنوان معماری اسلامی معرفی کرده و مخصوصا در زمان حال از همینها استفاده نموده و به اسم عرب تمامش میکنند و آن را کمکم به خودشان برمیگردانند. کما اینکه تبلیغی که میشود و رزومهای که ارائه میکنند نشان می دهد که به خصوص غربیان که همیشه قلم به دست و تاریخنویسند، مسلمان را با عرب برابر میدانند و هیچ تجسمی از ایرانی ، اندونزیایی و مصری ندارند همه را عرب را تجسم میکنند. اعراب هم از این موضوع به نفع خود استفاده میکنند. از این جهت تاریخ کمکم تحریف میشود.
دقیقا این موضوع از اینجا برای ما حائز اهمیت میشود که معماری دوره اسلامی را با همین واژه بررسی کنیم. در واقع بخشهایی را که در دوره اسلامی ارتقاء پیدا کرده باید بدون حب و بغض مطرح کرده، در نظر گرفته و شناسایی کنیم و همیشه مدنظر داشته باشیم که این معماری ایرانی در دوره اسلامی است. حالا اگر برآیند معماری ایرانی یا سوریه در اسپانیا اثری را ثبت کرده، باید تجزیه و تحلیل شود و حق هر ملت فرهنگساز و تاریخسازی به درستی ادا شود. در عمق قضیه که برویم میبینیم اکثر خلفایی که ایران را گرفتند و حکومت را ادامه دادند، همه جای بحث و بررسی دارند. اینها مؤمن به دین اسلام نبودند. اگر کاخها یا مساجدی ساختند که بعضاً برای نشان دادن قدرت خودشان بوده، باید اینها هم بررسی شود تا برای خود دین هم لکهای نباشد. مثلاً ما وقتی زمامداری امین و مأمون را بررسی کرده، از طرفی دینشناسی کنیم. همزمان با انجام این معماریها، قیام امام حسین را داریم. اینجا دقیقا جایی است که با مشکل مواجه میشویم. چطور وقتی میخواهیم تاریخ اسلام را بررسی کنیم، با بیشتر خلیفهها مخالفت میکنیم. اما وقتی معماری را بررسی میکنیم، میگوییم به به!چه خوب که به
اینها معماری اسلامی بگوییم.
به نظر شما باید چه تدبیری اندیشید تا بتوانیم از این میراث ماندگار معماری ، هنر و فرهنگمان در مقابل این هجمهها دفاع کنیم؟ فکر میکنم این خطر مساجد و معماری ما را هم تهدید میکند؟
بهتر است هر جا از آن فرهنگ، تاریخ و آن حقیقتی که بوده، دفاع کنیم و نگذاریم از آن سوء استفاده شود. مثلاً BCC یک مجموعه ساخته به نام «امپراطوری اسلام». ماهیت اسلام با امپراطوری منافات دارد. این خلفایی که خودشان را به حق میدانستند، به دنبال این مسائل رفتند. یکی از شبکههای صدا و سیما هم آن را دوبله کرده و به خود ما نشان میدهد. چندین بار وقتی تصاویر را نشان دادند، من زنگ زدم و اعتراض کردم. تصویری که نشان میدهند گویای این مطلب است که مدارک را مثلاً ابوعلیسینا یا رازی نوشته و در واقع دانشمندان ایرانی این کار را کردند (اکثر دانشمندان اسلامی ایرانی بودند) اما اکثر کتابهایشان به زبان عربی نوشته شده چون خلفا آنها را مجبور میکردند، به عربی نگارش کنند.
یا نشان میدهد حتی تجزیه تحلیل روی بدن یا نجوم را به فارسی نوشتهاند اما BCC میگوید دانشمند عرب. بعد خودمان هم ترجمه میکنیم و نشان میدهیم شما در بازار ابن بطوطه دبی که بروید، تمام مجسمه دانشمندان ایرانی را چیده و نوشتهاند دانشمند عرب. یا مثلاً لفظ «اسطرلاب» همان «ستارهیاب» است در زبانشان نمیچرخیده، آن را تغییر دادند و ما از زمان هخامنشیان این وسیله را داشتیم. اما اکثرا فکر میکنند این وسیله اختراع اعراب است.
تا زمانی که میگویند دانشمند اسلامی ما قبول داریم ولی وقتی میگویند دانشمندان عربی اینجا دیگر جایی نیست که ما کوتاه بیاییم. در مورد مسجد هم همینطور این سبک این نمونه معماری با یک گنبد و دو مناره متعلق به این سرزمین و متعلق به ایران است.
هنرنیوز:لابهلای صحبتتان اشاره کردید به اینکه مسجد با یک گنبد و دو مناره متعلق به ایران است. مسجد زمان حضرت محمد(ص) مناره و گنبد نداشته است؟
یک مؤذنه داشته برای آنکه بر بالای آن اذان بگویند اما در عربستان معماری به این شکل وجود نداشته است. آنچه بعدها آمده، مسجد اولیه را که حضرت محمد(ص) احداث کرده، تغییر داده درواقع روح و نیازهای جامعه بوده که در قالب معماری ایران تجسم پیدا کرده.است
پس دوباره تاکید میکنم ما معماری اسلامی نداریم، ما معماری دوره اسلامی داریم. اگر هم بگوییم معماری اسلامی درستش این است که مساجد را در این ردیف بدانیم. چون بقیه آثار بر اساس نیازهای دیگر به وجود میآیند که لزوماً بر اساس فرامین اسلام نیست. تنها چیزی که بر اساس فرامین و نیازهای اسلامی شکل گرفته، مسجد است .
ارسال نظر